Anti_liberal🚩
•✵𖣔✨⊱سـلامبࢪابراهیـم⊰✨ 𖣔✵• #پارت188 ✨والفــجر مقدماتی دیگر هيچ چيز قابل كنترل نبود. تنها جايی كه
•✵𖣔✨⊱سـلامبࢪابراهیـم⊰✨ 𖣔✵•
#پارت189
✨والفــجر مقدماتی
مجتبی ادامه داد: همين طوركه با ابراهيم حرف ميزدم يك گردان از لشکر عاشورا به سمت ما آمد.
ابراهيم سريع با فرمانده آنها صحبت كرد و خبر عقب نشینی را داد. من هم چون مسير را بلد بودم، با آنها فرستاد عقب. خودش هم يك آرپی جی با چند تا گلوله از آنها گرفت و رفت به سمت كانال. ديگه از ابراهيم خبری ندارم.
ســاعتی بعد ميثم لطیفی را ديدم. به همراه تعــدادی از مجروحين به عقب برميگشت. به كمكشان رفتم. از ميثم پرسيدم: چه خبر!؟
گفت: من و اين بچه هایی كه مجروح هســتند جلوتــر از كانال، لای تپه ها افتاده بوديم. ابرام هادی به داد ما رسيد.
ُ يكدفعه سرجايم ايستادم. باتعجب گفتم: داش ابرام؟! خب بعدش چی شد!؟
گفت: به سختی ما رو جمع كرد. تو گرگ و ميش هوا ما رو آورد عقب. توی راه رسيديم به يك كانال، كف كانال پر از لجن و ... بود، عرض كانال هم زياد بود.
ابراهيم رفت دو تا برانكارد آورد و با آنها چيزی شبيه پل درست كرد! بعد هم ما را عبور داد و فرستاد عقب. خودش هم رفت جلو.ســاعت ده صبح، قرارگاه لشــکر در فكه محل رفت و آمد فرمانده ان بود.
خيلي ها می گفتند چندين گردان در محاصره دشمن قرار گرفته اند!
🌿راوی:علی نصرالله
زنـدگۍنامھشهیـدابࢪاهیمهادۍ💜✨
@Antiliberalism