هدایت شده از کتابخانهی خیابان نوزدهمـ🇮🇷
42.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چونان خیالی که به واقعیت پیوسته بود، میمانست.
چه رفتنهای بیانتهایی. چه غنیمتهای سوختهای. کدام لحظات را به زندگی نزدیکتر از همیشه یافته بودی؟! مرز تخیل را کجا با حقیقت درهم آمیخته بودی؟! چقدر تمیز دادن آن دو را سخت کردهای. در حفرههای زمان زندانی شدهای؟! چه اثر بیمانندی ساختهای. در کدام کتاب، در کدام صفحه دوباره بیابمت؟! پراکنده گویی... حجم بیامان و لحظهای کلمات، مجال برایم نگذاشته.
شمعهایم را گم کردهام و تو اگر بودی، یحتمل، در دستانت، همانها که بوی یاس میدهند، مییافتمشان.
حالا خوب نیستی؛
و من هم کوچ کردهام، از خود به آفتاب. و چون شمعی در دستانم نبود، قریب به اطمینان، تعدد دفعاتی که گم شده از مسیر به یافتنت ادامه داده بودم نیز بسیار است.
با نتهای بهجا مانده، حصاری ساختهام و در بند، کشیدهام خویش را.
و حرف، حروف، و سخن تزریق میکنم. هنوز سرم را میچرخانم به سمت در. هنوز قرنیههایم دنبال کفشهایت میدوند.
#Aesthetic
#Eye_catching
#Tuneful
#روشنترین_رنگ_لحظهها
Ps:
سپاس از تو که زحمت این ویدئو را با وجود مادرانگی سختت متحمل شدی💚.
˖ درختِ بیستساله𐇲 ˖
چونان خیالی که به واقعیت پیوسته بود، میمانست. چه رفتنهای بیانتهایی. چه غنیمتهای سوختهای. کدام
چند دقیقه ای میشه که این ویدیو و این متن من رو مجذوبِ خودش کرده...
نمیدونم این قسمتِ {مرز تخیل را کجا با حقیقت درهم آمیخته بودی؟! چقدر تمیز دادن آن دو را سخت کردهای. در حفرههای زمان زندانی شدهای؟! چه اثر بیمانندی ساختهای. در کدام کتاب، در کدام صفحه دوباره بیابمت؟!} رو به عنوانِ تیکهی موردعلاقم انتخاب کنم یا جملهی {و من هم کوچ کردهام، از خود به آفتاب.} ؟
هردوشون دلفریب بودن:)🤍
وضعیت؟
مغزم خستهس میخاد بخوابه ولی معده دردی که دلیلش استرسه ، اذیت میکنه و اجازه نمیده بخوابم🚶🏻♀🕳
*معده جان تو سر عربی اینطور داری اذیتم میکنی سر بقیه امتحانا بماند🚶🏻♀
1.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من سر امتحانعربی، بخشِ ترجمه:
˖ درختِ بیستساله𐇲 ˖
شهر قائم؟ کیدینگ؟
خب بزارید از اول بگم ¯\_༼ ಥ ‿ ಥ ༽_/¯
اگه یادتون باشه سر اینکه حوزه آزمون خیلی دور بود ، بسی غصه خوردم ...
بعدش با خودم کنار اومدم و گفتم ایبابا اشکال نداره ده تا امتحان که بیشتر نیست و اینا ، و دیگه همه چیز اوکی بود تا اینکه رشیدم به حوزه آزمون... (•‿•)