eitaa logo
آرامش با قرآن
26.5هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
15 فایل
ارتباط با حاج میثم طلبه سطح 4 حوزه @SalamMahdii 🌹کانالمون🌹👇👇 @ArameshBaQuran کنار هم ، قدم به قدم با سبک زندگی قرآنی آشنا میشیم ارتباط با ادمین 👇 @MeiMat
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ عاشقانه شهدا عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄ رمز زندگی✨ 🎉زمان تولد بچه مان در خرداد 1363 ، در اندیمشک بودیم. 🤰من باردار بودم، عباس لباس های رزمش را نمی آورد خانه؛ 🧼همان جا خودش می شست تا من اذیت نشوم. 💉نزدیک وضع حمل که شد، آمد و مرا برد دزفول،در راه آدرس بیمارستان را پرسید ❤️بنده خدایی گفت:" آخر همین خیابان بیمارستان حضرت زهرا(س) است." 🥺اسم بیمارستان را که شنید، آه عجیبی کشید، بنده دلم پاره شد ✨پرسیدم : "عباس ؟" ❤️گفت :" یا زهرا رمز زندگی من است. 🚩در عملیات فتح المبین با رمز یا زهرا مجروح شدم، با زنی ازدواج کردم به نام زهرا، حالا هم تولد بچه ام 🏨بیمارستان حضرت زهراست." به روایت همسر شهید عباس کریمی
√💛͜͡💫 عاشقانه شهدا عاشقانه‌های‌ حلال C᭄ عاشقانه شهيدان با همسرانشان كاملاً متقابل بودو علاقه‌اي خاص در بين آن‌ها حاكم بود. اين تعامل عاشقانه باعث مي‌شد كه برخی زنان در اكثر مراحل جنگ همراه شوهران خود باشند چراكه به يقين دريافته بودند كه دير يا زود، يار و همدم خويش را از دست خواهند داد. و بايد باقی عمر را در فصل جدايی به‌سر كنند. به‌عنوان مثال به صحبت‌های خانم غاده جابر همسر شهيد چمران اشاره مي‌كنيم: "وقتي رسيدم مصطفی نبود و من نمي‌دانستم اصلاً زنده است يا نه. سخت‌ترين روزها روزهای اول جنگ بود. بچه‌ها خيلی كم بودند،شايد 15يا17نفر در اهواز اول در دانشگاه جندی‌شاپور -كه الان شهيد چمران شده- بوديم. بعد كه بمباران‌ها سخت شد به استانداری منتقل شديم خيلی بچه‌های پاكی بودند كه بيشترشان شهيد شدند. وقتی ما از دانشگاه به استانداری منتقل شديم مصطفی در نورد اهواز بود در حال جنگ، يادم هست من دو روز مصطفی را گم كردم. اين روزها خيلی سخت بود هيچ خبری از او نداشتم از هم پراكنده بوديم موشك‌هايی كه مي‌زدند خيلی وحشت داشت هرجا مي‌رفتم مي‌گفتند "مصطفی دنبال‌تان مي‌گشت " نه او مي‌توانست مرا پيدا كند نه من او را!
❣ عاشقانه شهدا عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄ رمز زندگی✨ 🎉زمان تولد بچه مان در خرداد 1363 ، در اندیمشک بودیم. 🤰من باردار بودم، عباس لباس های رزمش را نمی آورد خانه؛ 🧼همان جا خودش می شست تا من اذیت نشوم. 💉نزدیک وضع حمل که شد، آمد و مرا برد دزفول،در راه آدرس بیمارستان را پرسید ❤️بنده خدایی گفت:" آخر همین خیابان بیمارستان حضرت زهرا(س) است." 🥺اسم بیمارستان را که شنید، آه عجیبی کشید، بنده دلم پاره شد ✨پرسیدم : "عباس ؟" ❤️گفت :" یا زهرا رمز زندگی من است. 🚩در عملیات فتح المبین با رمز یا زهرا مجروح شدم، با زنی ازدواج کردم به نام زهرا، حالا هم تولد بچه ام 🏨بیمارستان حضرت زهراست." به روایت همسر شهید عباس کریمی اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ𝟑𝟏𝟑💚⃞