eitaa logo
ذاکرین آل الله
271 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
296 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🌹 🌹 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫 اول به گل روی پیمبر صلوات دوم به جمال ماه حیدر صلوات ذی القعده شده بگو به آوای جلی برباغ گل موسی جعفر صلوات 💠🌿💠🌿💠🌿 بررضا شاه خراسان صلوات بر ضامن آهوی بیابان صلوات او قبله هفتم هست و هشتم حجت کن هدیه به حضرتش هزاران صلوات 💠🌿💠🌿💠🌿 اول به مدینه مصطفی را صلوات دوم به نجف شیر خدا را صلوات در کرب و بلا به شمر ملعون لعنت در طوس غریب الغربا را صلوات 💠🌿💠🌿💠🌿 بر روی رضا شمس امامت صلوات بر شافع ما روز قیامت صلوات در ایام ولادتش که شادند همه بفرست به این روح کرامت صلوات 💠🌿💠🌿💠🌿 یاحضرت سلطان به‌مقامت صلوات برمبداء وبر حسن ختامت صلوات از باب جواد آمده‌ام سوی شما راهم بده آقا به مرامت صلوات مرتضی محمودپور 💠🌿💠🌿💠🌿 بر ضامن غربت غریبان صلوات بر پادشه مُلک خراسان صلوات یارب به رضای تو رضا بود رضا خشنودی جمله اهل ایمان صلوات 💠🌿💠🌿💠🌿 بر شادی بی‌ریای مردم صلوات بر خنده‌ٔ خوشه‌های گندم‌صلوات خیلی گل عشق سر زد اما اینبار بر آمدن امام هشتم صــلوات 💠🌿💠🌿💠🌿 ای ماه کرامت به تو صدبار درود برفاطمه و احمد مختار درود برباغ گل موسی جعفر صلوات درخاتمه براحمد مختار درود 💠🌿💠🌿💠🌿 ای خسرو طوس برجمالت صلوات برجوشش علم بی مثالت صلوات برجلوهٔ معصومه و برشاه چراغ برجدو جوادو اب و آلت صلوات 💠🌿💠🌿💠🌿 از دامن نجمه گل طوبی سر زد از شهر مدینه نور طاها سر زد از نسل محمد و علی و زهرا عیسی نفسی ز بیت موسی سر زد نادعلی کربلایی 💠🌿💠🌿💠🌿 از عشق شه طوس براتم دادند وز آتش قهر حق نجاتم دادند در مدح رضا چو لب گشودم به سخن دستور به ذکر صلواتم دادند طالع 💠🌿💠🌿💠🌿 میلاد رضا امام امجد آمد هشتم ولی خدای سرمد آمد یعنی گل باغ علوی شمس شموس در جلوه به گلشن محمد آمد مردانی 💠
یار اومد یار اومد(۲)    گل گلزار اومد  یار اومد(۲) وارث ولایت حیدر کرار اومد یار اومد   دل ودلدار اومد آی گنه کارا بیایید شاه خریدار اومد ای زیبای زیبای زیباها   ای آقای آقای آقاها ماه زیبا اومده هم اسم مولا اومده همه دیوونش شدن لیلی لیلا اومده بگو بگو بگو آهای گداها بیایید شاه وآقا اومده 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫 جان اومد    جان جانان اومد همگی صف بکشید حضرت سلطان اومد مرد اومد   شفای درداومد اونکه دس خالی نمیگه برو برگرد اومد یار مه رو اومد  بهشت خوشبو اومد آی گرفتارا بیایید ضامن آهو اومده بگو بگو بگو تابدونن معنی   ذکر یاهو اومده 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫 نور اومد   سر مستور اومد ذکر واکننده هرگرهء کور اومد گُل اومد   ذکر بلبل اومد اونکه تا عرش خدا زد حرمش پل اومد یار هر دست اومده   یه عشق پا بست اومده ضامن بنده های   روسیاه و پست اومده بگو بگو  اونکه آب سقاخونش میکنه مست اومده
🌹 🌹 ◉✿ اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُِ ✿◉ ●حضرت شاه خراسان صاحب اصلی ایران۲ خاکسار خادماتم بنده ی توأم به قرآن ■جمهوری صحنِ تو یعنی، جمهوریِ ما میشه معنی ایران کشور خراسانه، ما عبدِ توییم دسته جمعی۲ ★دسته جمعی‌ مون خاطره هامون و توحرم تو میسازیم آرزو هامون و تو ضریح تو میندازیم مثل بازیم که به کبوترات مینازیم ☆پرِ پروازما میشه پرِ خادما خیلی دوست دارم تورو یا امام‌رضا ♢یا امام‌رضا.... 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫 ●مشهد آدرسِ بهشته۲ پلاکش،پلاکِ هشته روی هر آجُر جَنت یا رضا‌ رضا نوشته۲ ■خورشید‌ی و هستی همسایه لطفت می رسه به هرجایه این دنیا وکاشکی اون دنیا باشم با شما من همسایه ★همسایت باشم درِ خونم به درِ خونه ی شما باشه ردِ پای شما به روی چِشام باشه غَذای حَضرَتی غَذای هرشب ماشه ☆ضامن آهو میشی،ضامن زائرا هر دو دنیا میکنم جونم و فدا .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رباعی و دوبیتی (امام رئوف علی ابن موسی الرضا ع) و دهه کرامت آمد دهه کرامت از لطف خدا میلاد دو گوهر از وجود موسی در اول مه ولادت معصومه در یاز دهم آمده میلاد رضا از لطف و عنایت خدای یکتا آمد به جهان آینه ی حسن خدا در یازدهم ز ماه ذی القعده بود میلاد رضا شافع در روز جزا میلاد رضا امام هشتم باشد خشنود دل ولی هفتم باشد در یازدهم به ماه ذی القعده رسید میلاد مهی که نور انجم دارد این دل به ره نجات راهی دارد در مشهد و قم پناه گاهی دارد معصومه به قم رضا به مشهد باشد دیگر چه عجب که پایگاهی دارد تا ریزه خوار حضرت اخت الرضا شدیم در سایه سار لطف و عطای خدا شدیم از مشهد مقدس و قم رهسپار عشق تا کوی جاودانه کرب و بلا شدیم شکر خدا که زایر کوی رضا شدم همچون کبوتران حرم مبتلا شدم هر دم که در حریم رضا میکنم طواف انگار زایر حرم کر بلا شدم هر کس به امام خود ارادت دارد در روز جزا چشم شفاعت دارد مایوس نمی شود ز دربار رضا ع از بس که به زایرش عنایت دارد ای عالم آل نبوی ادرکنی ای ماه جمال علوی ادرکنی من همچو کبوتران در بام حرم گشتم به حریم رضوی ادرکنی از قم به طواف کوی تو آمده ام با قلب شکسته سوی تو آمده ام من روی به هر کسی نینداخته ام از عشقِ جمالِ روی تو آمده ام از قم به هوای کوی تو پر زده ام از شوق تو فریاد مکرر زده ام گفتی که ز سه جا به دیدنم می آیی صد بار به عشق آن سه جا در زده ام .
زینت عالم شده صحن و سرای رضا(ع) جان به فدای رضا ،جان به فدای رضا(ع) اهل سما و زمین،جنت و عرش برین سینه زنند همنوا، زیر لوای رضا (ع) جان بفدای رضا.... مرغ دلم روز و شب میل حرم دارد و میزند از سینه ام ،پر به هوای رضا (ع) زین خوشم اَر سائلم،سائل هرکس نِیَم شکر خدا که شدَم، عبد و گدای رضا(ع) جان بفدای رضا.... نغمه ی روی لبم زمزمه ی هر شبم بوده ز روز ازل ذکر ونوای رضا(ع) چشم همه عاشقان چشمه ی زمزمه بود بیمه شود آنکه کرد گریه برای رضا(ع) جان بفدای رضا.... ذکر لب شاپرک ورد لب هر ملک بوده هماره مدام مدح وثنای رضا(ع) جان بفدای رضا....
✅بند اول شور و نوا میگیرم از ذکر قشنگ با رضا «ع» همون اقایی که داره جود وسخا اون اقایی که دردای دلمو درمونه امام رضا کرامتش رسیده به شاه وگدا اونی که خادمش همیشه همنوا با نوای خوش نقاره ها ش میخونه قلبی لدیک یا رضا جان یا شاه خراسان جانیم سنه قوربان سنه قوربان به درد ما هم بده درمان ای کعبه ی ایران جانیم سنه قوربان سنه قوربان بر خیل عشاق رضا ایوالله لاحول ولا قوة الا باالله ✅بند دوم باب المراد ذوق میکنم وقتی که اسم میاد تویی اباالکرم تویی اباالجواد «ع» تو ابالحسنی و تو اسوه ی ایمانی امام رضا با یه نگاه میدی براته کربلا مرده رو زنده میکنه با یه نیگا تویی قبله نما و تو کعبه ی ایرانی اسمت میاد دل میشه آزاد میره صحن گهرشاد میره کنار پنجره ی فولاد خیلی دلم کرده هوا تو دل میره برا تو میدی براته کربلا تو بر خیل عشاق رضا ایوالله لاحول ولا قوة الا باالله
✅بند اول میکنم ذُق باتو بودن داره خب شوق تا میخونم بی تملق من دارم به تو تعلق قطره قطره حوضت شوق بارش داره میره بالا بالا میزنه فواره ماهی یا با این آب عمریه مانوسن توی حوض اما نه عمقه اقیانوسن ببین ببین ببین ببین استغاثه مو ببر ببر ببر ببر تا حرم منو ✅بند دوم عاشقونه میزنه نقاره خونه نفسام دونه به دونه میرسه حرم شبونه هر جا دنیا باشم حوصله م سر میره یه سلام میدم بهت خستگی م در میره تا ورودیِ حرم میرسم تا که بگم منو توو بغل بگیر کربلا هم ببرم ببین ببین ببین ببین التماس مو ببر ببر ببر ببر تا حرم منو سلام میدن به زائرات رقص پرچمات حرم جلا میگیره از گنبده طلات ببین ببین ببین ببین التماس مو ببر ببر ببر ببر تا حرم منو 💠💠2⃣0⃣2⃣8⃣💠💠
✅ مادر حضرت رضا(ع) و دوران بارداری هشام بن احمد که در سلک خواص حضرت کاظم علیه‌السلام بوده است می‌گوید: یک روز امام هفتم فرمود: «هیچ می‌دانی که شخصی از تجّار مغرب “اروپا” آمده است؛ خوب است به دیدن او برویم.» با وی سوار شدیم و نزد تاجر مغربی رسیدیم. او کنیزانی برای فروش آورده بود. گفتیم هر چه کنیز همراه آورده‌ای به ما نشان بده. او هفت کنیز نشان داد، حضرت موسی کاظم(ع) هیچ کدام را قبول نفرمود. تاجر مغربی گفت: جز یک کنیز بیمار باقی نمانده است. حضرت فرمود: «او را بیاور.» تاجر امتناع داشت. امام علیه‌السلام در روز بعد به من فرمود: «تو نزد تاجر برو و هر طور شده آن کنیز را خریداری کن.» بار دیگر نزد تاجر رفتم و به همان مبلغی که پیشنهاد داد خریداری کردم. صاحب کنیز گفت: آن مردی که دیروز همراه تو بود کیست؟ گفتم: مردی است از بنی هاشم. پرسید: از فرزندان کیست؟ جواب دادم: «از فرزندان فاطمه علیهاالسلام.» آن تاجر گفت: چون این کنیز را خریدم مردی از اهل کتاب (اسقف یا پاپ اعظم) به من گفت: این کنیز را برای که خریده‌ای؟ گفتم: برای خودم. گفت: این طور نیست او نصیب بهترین شخصیتی از اهل شرق خواهد شد و از او مرد بزرگی که در شرق و غرب عالم نظیر ندارد، به وجود خواهد آمد. این خبر را به امام هفتم گزارش دادم. نام این کنیز، نجمه و کنیزکِ حمیده بوده و حمیده شبی پیغمبر را در خواب دید. پیامبر(ص) در خواب به حمیده فرمود: «نجمه را به پسر خود، موسی ببخش که به زودی از او فرزندی متولد خواهد شد که بهترین اهل زمین است.» به فاصله کوتاهی نجمه، علی بن موسی الرضا(ع) را حامله شد. او می‌گوید: «در اوقات حمل، موقع خواب از درون شکم خود آواز تسبیح، تهلیل، تقدیس و تحمید می‌شنیدم و هول و هیبت بر من مستولی می‌شد و چون بیدار می‌شدم هیچ صدایی به گوشم نمی‌رسید و چون رضا علیه‌السلام متولد شد، دیدم دست‌ها را بر زمین نهاد و سر به جانب آسمان برداشت و لب‌های او می‌جنبید چنان که چیزی می‌گوید و مناجات می‌کند. 📚منبع غیاث‌الدین خواندمیر، حبیب السیر، ج ۱، ص ۳۰۱
🟢 هنگام ولادت امام رضا(ع) از تمیم قرشی روایت شده‌است که پدر علی بن میثم از قول مادرش می‌گفت: از مادر حضرت رضا علیه‌السلام جناب نجمه چنین شنیدم که می‌فرمود: «وقتی فرزندم علی را حامله شدم، سنگینی حمل را حس نمی‌کردم و در خواب از شکم خود، صدای تسبیح و تمجید و لا اله اِلاّ الله گفتن را می‌شنیدم. این صدا مرا به هراس انداخت و وقتی بیدار می‌شدم چیزی نمی‌شیندم.» «وقتی وضع حمل کردم، نوزادم دو دستش را به زمین نهاد، سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد. گویی چیزی می‌گفت، پدرش موسی بن جعفر علیه‌السلام بر من وارد شد و فرمودند: نجمه! این کرامت الهی که به تو مرحمت فرموده، بر تو مبارک باد.» «نوزاد را در پارچه‌ای سفید به امام کاظم علیه‌السلام دادم. ایشان در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت. سپس آب فرات طلبید و با آن آب کام او را برداشتند، سپس او را به من بازگردانده فرمودند: او را بگیر او “بقیَّهًُْ الله” در زمین است.» 📚منبع عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۳۷
✳️ پیشگویی ولادت امام رضا(ع) توسط ائمه(ع) تولد امام رضا علیه‌السلام را برخی از معصومان پيش از وی، پيش‌گويی كرده و به آن بشارت داده بودند. از امام صادق علیه‌السلام در اين باره احاديث چندی وارد شده‌است. از جمله عبدالله بن فضل هاشمی روايت كرد: مردی از اهالی طوس در محضر امام جعفر صادق علیه‌السلام نشسته بود و آن حضرت به وی فرمود: «به زودی از صلب فرزندم موسی، مردی به دنيا می‌آيد كه مورد خوشنودی خداوند سبحان در آسمان و خرسندی بندگانش در زمين خواهد بود. در سرزمين شما از روی ستم و دشمنی مسموم و كشته می‌گردد و در همان‌جا غريبانه به خاك سپرده می‌شود.» «آگاه باش! هر كسی وی را در غربتش زيارت كند و بداند كه او امام و پيشوای شيعيان پس از پدرش بوده و از جانب خداوند متعال مفترض‌الطاعه می‌باشد، همانند كسی‌است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله را زيارت كرده باشد.» 📚 منبع اثبات الهداه، شیخ حرعاملی، ج ۳، ص ۲۳۳
❇️ امام هشتم(ع) الگوی به زیستی ابراهیم بن عباس می‌گوید: هرگز ندیدم که امام رضا علیه‌السلام با سخن خود کسی را برنجاند، هرگز ندیدم سخن کسی را قطع کند، ساکت بود تا او از سخن فارغ شود، به قدر توان از برآوردن حاجت کسی روی برنمی‌گرداند، هرگز پایش را پیش کسی دراز نمی‌کرد و تکیه نمی‌داد، به غلامان و خدمتکاران ناسزا نمی‌گفت، هرگز ندیدم آب دهان به زمین بیندازد، هیچ وقت قهقهه نمی‌زد و خنده آن حضرت تبسم بود. هرگاه تنها بود و سفره‌ای گسترده می‌شد، همه بردگان و غلامانش حتی دربان و کارپرداز خانه را هم بر سر سفره می‌نشاند، شب‌ها کم می‌خوابید و بیشتر وقت‌ها شب را تا سحر بیدار می‌ماند، روزه زیاد می‌گرفت، در هر ماه سه روز (اول، وسط و آخر) را روزه می‌گرفت و می‌فرمود: «این سه روز تمام عمر و همه دهر است.» بسیار کار خیر و صدقات پنهانی داشت و بیشتر در شب‌های تاریک انجام می‌داد، گاهی در هر سه روز یک قرآن ختم می‌کرد و می‌فرمود: «اگر بخواهم می‌توانم در مدت کمتر ختم کنم ولی به آیه‌ای که می‌رسم در آن می‌اندیشم و فکر می‌کنم در کجا و چه زمانی درباره چه مطلبی نازل شده است.» شب هنگام در بستر خویش بسیار قرآن تلاوت می‌کرد. هر گاه به آیه‌ای می‌رسید که یادی از دوزخ یا بهشت است می‌گریست، از خدا بهشت می‌طلبید و از دوزخ به او پناه می‌برد، بساط نشستن حضرت در تابستان حصیر بود و در زمستان گلیم پشمی، لباس امام لباس خشن بود، اما هنگامی‌که برای دیدار با مردم بیرون می‌آمد، خود را برای آنان می‌آراست. هرگاه می‌خواست به خوردن طعام مشغول شود می‌فرمود: «ظرفی بیاورند و کنار سفره بگذارند.» سپس از بهترین غذاهای سفره برمی‌داشت و در آن ظرف می‌نهاد و دستور می‌داد که آن را به فقرا برسانند، حضرت رضا علیه‌السلام نماز شب، نماز شفع و وتر و نافلة صبح را هیچ وقت چه در سفر یا در حضر ترک نمی‌کرد. 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۹، ص ۹۰
🟩 عنایت حضرت رضا(ع) به محتضر امام محمد تقی علیه‌السلام فرمود: «یکی از اصحاب حضرت رضا علیه‌السلام مریض شد. آن جناب به عیادتش رفت و پرسید: حالت چطور است؟» گفت: مرگ را در برابر چشمانم مجسم می‌بینم. فرمود: «مرگ را چگونه می‌بینی؟» عرض کرد: بسی ناگوار و طاقت فرسا. آن حضرت فرمود: «آنچه تو دیدی نشانه‌ای از مرگ بوده است تا تو را به آن آشنا سازند. مردم دو قسمند: «مستریح و مستراحٌ بِه» یکی به وسیله مرگ از رنج و شکنجه راحت می‌شود و دیگری مرگ، شرّش را از سر مردم کم می‌کند. اکنون ایمانت را به خدا تجدید و به مقام ولایت هم اعتراف کن تا از جمله کسانی شوی که مرگ موجب راحت و آسایش آنان شود.» دستور آن حضرت را اجرا کرد. در این هنگام عرض کرد یا بن رسول الله اکنون ملائکه با سلام و تعظیم به شما تهنیت می‌گویند و در برابرت ایستاده‌اند، اجازه فرمایید تا بنشینند! فرمود: «ملائکه پروردگارم بنشینید.» سپس فرمود: از آنان بپرس. دستور دارند که ایستاده باشند؟ عرض کرد: سؤال کردم گفتند اگر تمام فرشتگان هم خدمت شما برسند، به پاس احترام شما باید بایستند‌ مگر اجازه نشستن بفرمایید. خدای تعالی به آنان چنین دستوری داده‌است‌، در این هنگام آن مرد چشم بر هم گذاشت و در آخرین لحظات حیات عرض کرد: السّلام علیک یابن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم؛ اینک تمثال شما و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمّه علیهم‌السلام در برابر چشمم مجسم شده است. این سخن را گفت و از دنیا رفت. 📚منبع ۵۳ داستان از کرامات حضرت رضا(ع)، موسی خسروی، ص ۱۴۱
♻️ آهوی مطیع ابراهیم بن شُبرمه گفت: روزی حضرت رضا علیه‌السلام در محلی که بودیم وارد شد و درباره امامت ایشان بحث کردیم وقتی خارج شد، من و رفیقم- که پسر یعقوب سراج بود- در پی آن جناب رفتیم. هنگامی که وارد بیابان شدیم ناگهان به آهوانی برخوردیم. آن حضرت به یکی از آنها اشاره کرد، آهو فوراً پیش آمد و در مقابل آن حضرت ایستاد. امام علیه‌السلام دستی بر سر آهو کشید و آن را به غلامش داد. آهو به اضطراب افتاد که به چراگاه بازگردد، آن حضرت سخنی گفت که ما نفهمیدیم. آهو آرام گرفت. سپس رو به من کرده و فرمود: «باز ایمان نمی‌آوری؟» عرض کردم: چرا، آقای من! تو حجّت خدایی بر مردم. من از آنچه قبلاً گفته بودم توبه کردم؛ آن‌گاه رو به آهو کرده فرمود: «برو!» آهو اشک‌ریزان خود را به آن حضرت مالید و به چرا رفت. بعداً رو به من کرده فرمود: «می‌دانی چه گفت؟» گفتم: خدا و پیامبرش بهتر می‌دانند، فرمود: «آهو گفت وقتی مرا نزد خود خواندی به خدمت رسیدم و امیدوار شدم که از گوشتم خواهی خورد امّا حال که دستور رفتن مرا دادی افسرده شدم.» 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۹، ص ۵۳ ۵۳ داستان از کرامات حضرت رضا(ع)، علامه مجلسی، ص ۱۳۱
🌸 برات آزادی و عنایت رضوی(ع) مُحبِ صادقِ اهل بیت، جناب حیدر آقا تهرانی نقل نمود: چند سال قبل روزی در رواق مطهر حضرت رضا علیه‌السلام مشرف بودم، پیرمردی را که از پیری خمیده شده و موی سر و صورتش سفید و ابروهایش بر چشمش ریخته حضور قلب و خشوع او مرا متوجه ساخت. تا وقتی‌که خواست حرکت کند، دیدم از حرکت کردن عاجز است. او را در بلند شدن یاری کردم. پرسیدم منزلت کجاست تا تو را به منزل برسانم؟ گفت: در حجره‌ای از مدرسه خیرات خان. او را تا منزلش رساندم و سخت به او علاقه پیدا نمودم. به طوری که هر روز می‌رفتم و به او کمک می‌کردم. اسم، محل و حالاتش را پرسیدم. گفت: اسمم ابراهیم است و اهل عراق هستم. او زبان فارسی را تکلُّم می‌کرد. ضمن بیان حالاتش گفت: من از سن جوانی تا به حال هر ساله برای زیارت قبر مطهر حضرت رضا علیه‌السلام مشرف می‌شوم و مدتی توقف کرده و به عراق مراجعت می‌کنم و در سن جوانی که هنوز اتومبیل نبود دو مرتبه پیاده مشرف شدم. در مرتبه اول سه نفر جوان که با من هم سن بوده و با هم رفاقت داشته به همدیگر علاقه‌مند بودیم. مرا تا یک فرسخی مشایعت کردند و نگران بودند. هنگام وداع با من گریستند و گفتند: تو جوانی و در سفر اول و پیاده به زحمت می‌روی؛ البته نظر کرده خواهی شد. حاجت ما به تو آن است که از طرف ما سه نفر هم سلامی تقدیم امام رضا علیه‌السلام نموده و در آن محل شریف، یادی از ما بنما. پس آنها را وداع نموده و به سمت مشهد حرکت کردم. پس از ورود به مشهد مقدس با همان حالت خستگی و ناراحتی به حرم مطهّر مشرف شده، پس از زیارت در گوشه‌ای از حرم افتادم و حالت بی‌خودی و بی‌خبری به من عارض شد، در آن حالت دیدم حضرت رضا علیه‌السلام به دست مبارکش رقعه‌های بی‌شماری است و به تمام زوار از مرد و زن حتی بچه‌ها رقعه‌ای می‌دهد. چون به من رسیدند چهار رقعه به من مرحمت فرمود. پرسیدم چه شده‌ به من چهار رقعه دادید؟ ‌فرمود: «یکی برای خودت و سه تا برای سه رفیقت.» عرض کردم این کار مناسب حضرتت نیست، خوب است به دیگری امر فرمایید این رقعه‌ها را تقسیم کند. حضرت فرمود: «این جمعیت، همه به امید من آمده‌اند و خودم به آنها برسم.» پس یکی از آن رقعه‌ها را گشودم. چهار جمله نوشته شده بود: «برائَهًٌْ مِنَ النَّارِ وَ اَمانٌ مِنَ الحِسابِ وَ دُخُولٌ فِی الجَنَّهًِْ وَ اَنَابنُ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم.» (شهید دستغیب در کتاب داستان‌های شگفت می‌فرماید) از این داستان دو نتیجه می‌گیریم: یکی کثرت رأفت، عنایت و مرحمت حضرت رضا علیه‌السلام است درباره زوار قبرش، به‌طوری که هرکس به امید نجات به آن حضرت پناهنده شود، درباره‌اش شفاعت خواهد فرمود و هیچ کس از در خانه آن بزرگوار محروم نخواهد گشت. دیگر آنکه‌ هرکس به راستی آرزوی زیارت آن حضرت را داشته باشد و او را میسر نشود و از دیگری التماس کند که به نیابت او زیارت کند مانند همان کسی است که زیارت می‌کند و این مطلب اختصاصی به زیارت آن حضرت ندارد بلکه در جمیع امور خیریه است و هرکس کار خیری را دوست دارد، به راستی آرزوی رسیدن به آن در دلش باشد و انجام دادن آن برایش میسر نباشد و دوست دارد کسی که آن را انجام می‌دهد، یقیناً مانند همان کس خواهد بود و به مثل ثواب او خواهد رسید و شاهد این مطلب از روایات بسیار است. (۱) از جمله حضرت رضا علیه‌السلام به ریان بن شبیب فرمود: «ای پسر شبیب! اگر تو را ثواب مسرور می‌کند مانند ثواب آن کسانی که با حسین علیه‌السلام شهید شدند پس هرگاه یاد آن حضرت کنی بگو: «یا لَیْتَنی کُنتُ مَعَهُمْ فَاَفُوزَ فَوزاً عظیماً.» «یعنی‌ ای کاش! با اصحاب حسین علیه‌السلام بودم پس به شهادت بزرگی می‌رسیدم.» (۲) 📚منبع (۱)داستان‌های شگفت، شهید آیت الله دستغیب، ۱۲۶ (۲) همان
🌹 مشهورترین لقب امام رضا(ع) رضا، مشهورترین و رایج‌ترین لقب امام علیه‌السلام است، به این معنی که امام، تدبیر و تقدیر الهی را با خشنودی و خرسندی می‌پذیرفته و همواره آنچه را که موجب رضای خدا بوده است انجام می‌داده‌اند، چنان‌که القاب دیگر آن حضرت «الرَّضی» «الرَّاضی بالله» و «الرَّاضی بِالقَدَر و القَضاء» نیز مؤید این معناست. احمد بن محمد بِزَنطی به امام جواد علیه‌السلام می‌گوید: گروهی از مخالفانِ شما می‌پندارند که چون مأمون پدر شما را برای ولایت‌عهدی خود پسندید، ایشان را رضا نامیده‌اند (یعنی عده‌ای از مخالفان شما اعتقاد دارند که مأمون لقب رضا را به امام علی بن موسی الرضا داده است). امام جواد علیه‌السلام فرمود: «به خدا سوگند دروغ می‌گویند خداوند آن حضرت را رضا نامید زیرا مرضی خدا در آسمان و مرضی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ائمّه پس از آن حضرت در زمین بود.» بزنطی گوید: مگر نیاکان شما مرضی خدا، رسول و ائمّه علیهم السلام نبوده‌اند؟ فرمود: «چرا.» عرض کردم: پس چرا فقط پدرتان “رضا” نامیده شده‌اند؟ فرمودند: «زیرا، تنها ایشان مورد رضایت موافقان و مخالفان قرار گرفتند.» سلیمان بن حفص مَروَزی نیز‌ گوید: حضرت امام کاظم علیه‌السلام فرزندشان علی را «رضا» می‌خواندند و می‌فرمودند: فرزندم «رضا» را صدا کنید، یا به فرزندم «رضا» گفتم، یا فرزندم «رضا» به من گفت. 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۹۹، ص ۵۵
📗 عالِم آل محمّد علیهم‌السلام امام کاظم علیه‌السلام به فرزندانشان فرمودند: «برادر شما علی بن موسی، عالِم آل محمد است، مسائل دینی خود را از او بپرسید و آنچه را به شما می‌گوید حفظ کنید. زیرا من از پدرم جعفر بن محمد علیه‌السلام مکرر شنیدم که فرمودند: همانا عالِم آل محمد در صُلب توست و ای کاش او را می‌دیدم.» ابراهیم بن عباس می‌گوید: تا آن زمان، فردی عالم‌تر و آگاه‌تر از امام رضا علیه‌السلام ندیده بودم؛ مأمون به عنوان آزمایش درباره هر مسئله‌ای از ایشان سؤال می‌کرد و امام پاسخ می‌دادند.» سخنان، پاسخ‌ها و تمثیل‌های حضرت رضا علیه‌السلام همه برگفته از قرآن بود (بارها اتفاق می‌افتاد که) آن حضرت هر سه روز قرآن را با تلاوتی مدبّرانه ختم می‌کردند. اباصلت هروی نیز گفته است‌: من داناتر از علی بن موسی الرضا علیه‌السلام ندیده‌ام و هر دانشمندی که با ایشان مجالست داشت این مطلب را تصدیق می‌کرد. 📚منبع کشف الغمّه، اربلی، ج ۳، ص ۷۱ ناسخ التواریخ، لسان الملک سپهر، ۱۹۰، ص ۵۲
📣 پاسخ امام رضا(ع) به نامه‌ يكی از زائران آقا ميرزا حسن لسان الأطباء از اهالی اشرف مازندران نقل كرد در زمانی‌كه حاجی ملا محمد اشرفی از مشاهير علما در زادگاه خود اشرف (بهشهر) زندگی می‌كرد، من يك بار عازم زيارت حضرت رضا عليه‌السلام شدم. برای خداحافظی و امر وصيت‌نامه‌ی خود خدمت ايشان رفتم و چون دانست كه به زيارت ثامن الائمه عليه‌السلام می‌روم، پاكتی به من داد و فرمود: «در اولين روزی كه به حرم مشرف شدی، اين نامه را تقديم امام رضا عليه‌السلام كن و در مراجعت جوابش را گرفته، برايم بياور.» با خود گفتم: يعنی چه؟ مگر امام رضا عليه‌السلام زنده است كه نامه را به او بدهم؟! چگونه جوابش را بگيرم؟! اما عظمت مقام آن دانشمند مانع شد كه اين مطلب را به ايشان بگويم و اعتراض نمايم. هنگامی‌كه به مشهد مقدس رسيدم، در اولين روز زيارت، برای ادای تكليف، نامه را به داخل ضريح انداختم . بعد از چند ماه موقع مراجعت، برای زيارت وداع به حرم مشرف شدم و اصلاً سخن حاجی را كه گفته بود جواب نامه‌ام را بگير و بياور، فراموش كرده بودم . بعد از نماز مغرب و عشا درحال زيارت بودم كه ناگاه صدای مأموری بلند شد كه زائران از حرم بيرون روند تا خدام به تنظيف حرم بپردازند. وقتی نماز زيارت را تمام كردم، متحير شدم كه اول شب چه وقت در بستن است؟ ولی ديدم كسی جز من در حرم نيست! برخاستم كه بيرون روم، ناگاه ديدم سيد بزرگواری در نهايت شكوه و جلال از طرف بالا سر با كمال وقار به سوی من می‌آيد . همين كه به من رسيد فرمود : «حاجی ميرزا حسن! وقتی به اشرف رسيدی، پيغام مرا به حاجی اشرفی برسان و بگو: آيينه شو جمال پری طلعتان طلب جاروب زن به خانه و پس ميهمان طلب» در اين فكر بودم كه اين بزرگوار كه بود كه مرا به اسم خواند و پيغام داد يك مرتبه متوجه شدم اوضاع حرم به حالت اول برگشته، برخی نشسته و بعضی ايستاده به زيارت و عبادت مشغول هستند؛ فهميدم كه اين حالت مكاشفه بوده است . وقتی به وطن مراجعت كردم، يكسره به خانه مرحوم حاجی اشرفی رفتم تا پيغام امام عليه‌السلام را به وی برسانم، همين كه در را كوبيدم، صدای حاجی از پشت در بلند شد كه: «حاجی ميرزا حسن! آمدی؟ قبول باشد. آری آيينه شو جمال پری طلعتان طلب جاروب بزن به خانه و پس ميهمان طلب» سپس افزود: «افسوس! كه عمری گذرانديم و چنان كه بايد و شايد صفای باطن پيدا نكرده‌ايم!» 📚 منبع کرامات رضویه، علی اکبر مروج، ج ۲، ص ۶۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیاد پدروپسر ایام چهلم سردارشهید حاج علی 🎥 یکی از عوامل موثر در تربیت چنین فرزندی نان حلال و زحمت کشی پدر بود. ✍️ فیلم مربوط به کارگاه و مغازه مسگری پدر سردار شهید حاج علی ، حجة الاسلام والمسلمین محمد زاهدی است. روحانیِ آهنگری (مسگری) که همیشه دستانش در اثر کار با چکش و مس پینه بسته و زبر بود. 🌹 ایشان در فروردین ماه سال ۱۳۹۶ از دنیا رفتند. یاد همه پدران ومادران شهدا که بالقمه های حلال چنین شیرمردانی راتحویل جامعه دادند ویاد همه شهیدان گلگون کفن الفاتحه مع الصلوات م