eitaa logo
ذاکرین آل الله
271 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
296 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
🟢 هنگام ولادت امام رضا(ع) از تمیم قرشی روایت شده‌است که پدر علی بن میثم از قول مادرش می‌گفت: از مادر حضرت رضا علیه‌السلام جناب نجمه چنین شنیدم که می‌فرمود: «وقتی فرزندم علی را حامله شدم، سنگینی حمل را حس نمی‌کردم و در خواب از شکم خود، صدای تسبیح و تمجید و لا اله اِلاّ الله گفتن را می‌شنیدم. این صدا مرا به هراس انداخت و وقتی بیدار می‌شدم چیزی نمی‌شیندم.» «وقتی وضع حمل کردم، نوزادم دو دستش را به زمین نهاد، سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد. گویی چیزی می‌گفت، پدرش موسی بن جعفر علیه‌السلام بر من وارد شد و فرمودند: نجمه! این کرامت الهی که به تو مرحمت فرموده، بر تو مبارک باد.» «نوزاد را در پارچه‌ای سفید به امام کاظم علیه‌السلام دادم. ایشان در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت. سپس آب فرات طلبید و با آن آب کام او را برداشتند، سپس او را به من بازگردانده فرمودند: او را بگیر او “بقیَّهًُْ الله” در زمین است.» 📚منبع عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۳۷
✳️ پیشگویی ولادت امام رضا(ع) توسط ائمه(ع) تولد امام رضا علیه‌السلام را برخی از معصومان پيش از وی، پيش‌گويی كرده و به آن بشارت داده بودند. از امام صادق علیه‌السلام در اين باره احاديث چندی وارد شده‌است. از جمله عبدالله بن فضل هاشمی روايت كرد: مردی از اهالی طوس در محضر امام جعفر صادق علیه‌السلام نشسته بود و آن حضرت به وی فرمود: «به زودی از صلب فرزندم موسی، مردی به دنيا می‌آيد كه مورد خوشنودی خداوند سبحان در آسمان و خرسندی بندگانش در زمين خواهد بود. در سرزمين شما از روی ستم و دشمنی مسموم و كشته می‌گردد و در همان‌جا غريبانه به خاك سپرده می‌شود.» «آگاه باش! هر كسی وی را در غربتش زيارت كند و بداند كه او امام و پيشوای شيعيان پس از پدرش بوده و از جانب خداوند متعال مفترض‌الطاعه می‌باشد، همانند كسی‌است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله را زيارت كرده باشد.» 📚 منبع اثبات الهداه، شیخ حرعاملی، ج ۳، ص ۲۳۳
❇️ امام هشتم(ع) الگوی به زیستی ابراهیم بن عباس می‌گوید: هرگز ندیدم که امام رضا علیه‌السلام با سخن خود کسی را برنجاند، هرگز ندیدم سخن کسی را قطع کند، ساکت بود تا او از سخن فارغ شود، به قدر توان از برآوردن حاجت کسی روی برنمی‌گرداند، هرگز پایش را پیش کسی دراز نمی‌کرد و تکیه نمی‌داد، به غلامان و خدمتکاران ناسزا نمی‌گفت، هرگز ندیدم آب دهان به زمین بیندازد، هیچ وقت قهقهه نمی‌زد و خنده آن حضرت تبسم بود. هرگاه تنها بود و سفره‌ای گسترده می‌شد، همه بردگان و غلامانش حتی دربان و کارپرداز خانه را هم بر سر سفره می‌نشاند، شب‌ها کم می‌خوابید و بیشتر وقت‌ها شب را تا سحر بیدار می‌ماند، روزه زیاد می‌گرفت، در هر ماه سه روز (اول، وسط و آخر) را روزه می‌گرفت و می‌فرمود: «این سه روز تمام عمر و همه دهر است.» بسیار کار خیر و صدقات پنهانی داشت و بیشتر در شب‌های تاریک انجام می‌داد، گاهی در هر سه روز یک قرآن ختم می‌کرد و می‌فرمود: «اگر بخواهم می‌توانم در مدت کمتر ختم کنم ولی به آیه‌ای که می‌رسم در آن می‌اندیشم و فکر می‌کنم در کجا و چه زمانی درباره چه مطلبی نازل شده است.» شب هنگام در بستر خویش بسیار قرآن تلاوت می‌کرد. هر گاه به آیه‌ای می‌رسید که یادی از دوزخ یا بهشت است می‌گریست، از خدا بهشت می‌طلبید و از دوزخ به او پناه می‌برد، بساط نشستن حضرت در تابستان حصیر بود و در زمستان گلیم پشمی، لباس امام لباس خشن بود، اما هنگامی‌که برای دیدار با مردم بیرون می‌آمد، خود را برای آنان می‌آراست. هرگاه می‌خواست به خوردن طعام مشغول شود می‌فرمود: «ظرفی بیاورند و کنار سفره بگذارند.» سپس از بهترین غذاهای سفره برمی‌داشت و در آن ظرف می‌نهاد و دستور می‌داد که آن را به فقرا برسانند، حضرت رضا علیه‌السلام نماز شب، نماز شفع و وتر و نافلة صبح را هیچ وقت چه در سفر یا در حضر ترک نمی‌کرد. 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۹، ص ۹۰
🟩 عنایت حضرت رضا(ع) به محتضر امام محمد تقی علیه‌السلام فرمود: «یکی از اصحاب حضرت رضا علیه‌السلام مریض شد. آن جناب به عیادتش رفت و پرسید: حالت چطور است؟» گفت: مرگ را در برابر چشمانم مجسم می‌بینم. فرمود: «مرگ را چگونه می‌بینی؟» عرض کرد: بسی ناگوار و طاقت فرسا. آن حضرت فرمود: «آنچه تو دیدی نشانه‌ای از مرگ بوده است تا تو را به آن آشنا سازند. مردم دو قسمند: «مستریح و مستراحٌ بِه» یکی به وسیله مرگ از رنج و شکنجه راحت می‌شود و دیگری مرگ، شرّش را از سر مردم کم می‌کند. اکنون ایمانت را به خدا تجدید و به مقام ولایت هم اعتراف کن تا از جمله کسانی شوی که مرگ موجب راحت و آسایش آنان شود.» دستور آن حضرت را اجرا کرد. در این هنگام عرض کرد یا بن رسول الله اکنون ملائکه با سلام و تعظیم به شما تهنیت می‌گویند و در برابرت ایستاده‌اند، اجازه فرمایید تا بنشینند! فرمود: «ملائکه پروردگارم بنشینید.» سپس فرمود: از آنان بپرس. دستور دارند که ایستاده باشند؟ عرض کرد: سؤال کردم گفتند اگر تمام فرشتگان هم خدمت شما برسند، به پاس احترام شما باید بایستند‌ مگر اجازه نشستن بفرمایید. خدای تعالی به آنان چنین دستوری داده‌است‌، در این هنگام آن مرد چشم بر هم گذاشت و در آخرین لحظات حیات عرض کرد: السّلام علیک یابن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم؛ اینک تمثال شما و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمّه علیهم‌السلام در برابر چشمم مجسم شده است. این سخن را گفت و از دنیا رفت. 📚منبع ۵۳ داستان از کرامات حضرت رضا(ع)، موسی خسروی، ص ۱۴۱
♻️ آهوی مطیع ابراهیم بن شُبرمه گفت: روزی حضرت رضا علیه‌السلام در محلی که بودیم وارد شد و درباره امامت ایشان بحث کردیم وقتی خارج شد، من و رفیقم- که پسر یعقوب سراج بود- در پی آن جناب رفتیم. هنگامی که وارد بیابان شدیم ناگهان به آهوانی برخوردیم. آن حضرت به یکی از آنها اشاره کرد، آهو فوراً پیش آمد و در مقابل آن حضرت ایستاد. امام علیه‌السلام دستی بر سر آهو کشید و آن را به غلامش داد. آهو به اضطراب افتاد که به چراگاه بازگردد، آن حضرت سخنی گفت که ما نفهمیدیم. آهو آرام گرفت. سپس رو به من کرده و فرمود: «باز ایمان نمی‌آوری؟» عرض کردم: چرا، آقای من! تو حجّت خدایی بر مردم. من از آنچه قبلاً گفته بودم توبه کردم؛ آن‌گاه رو به آهو کرده فرمود: «برو!» آهو اشک‌ریزان خود را به آن حضرت مالید و به چرا رفت. بعداً رو به من کرده فرمود: «می‌دانی چه گفت؟» گفتم: خدا و پیامبرش بهتر می‌دانند، فرمود: «آهو گفت وقتی مرا نزد خود خواندی به خدمت رسیدم و امیدوار شدم که از گوشتم خواهی خورد امّا حال که دستور رفتن مرا دادی افسرده شدم.» 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۹، ص ۵۳ ۵۳ داستان از کرامات حضرت رضا(ع)، علامه مجلسی، ص ۱۳۱
🌸 برات آزادی و عنایت رضوی(ع) مُحبِ صادقِ اهل بیت، جناب حیدر آقا تهرانی نقل نمود: چند سال قبل روزی در رواق مطهر حضرت رضا علیه‌السلام مشرف بودم، پیرمردی را که از پیری خمیده شده و موی سر و صورتش سفید و ابروهایش بر چشمش ریخته حضور قلب و خشوع او مرا متوجه ساخت. تا وقتی‌که خواست حرکت کند، دیدم از حرکت کردن عاجز است. او را در بلند شدن یاری کردم. پرسیدم منزلت کجاست تا تو را به منزل برسانم؟ گفت: در حجره‌ای از مدرسه خیرات خان. او را تا منزلش رساندم و سخت به او علاقه پیدا نمودم. به طوری که هر روز می‌رفتم و به او کمک می‌کردم. اسم، محل و حالاتش را پرسیدم. گفت: اسمم ابراهیم است و اهل عراق هستم. او زبان فارسی را تکلُّم می‌کرد. ضمن بیان حالاتش گفت: من از سن جوانی تا به حال هر ساله برای زیارت قبر مطهر حضرت رضا علیه‌السلام مشرف می‌شوم و مدتی توقف کرده و به عراق مراجعت می‌کنم و در سن جوانی که هنوز اتومبیل نبود دو مرتبه پیاده مشرف شدم. در مرتبه اول سه نفر جوان که با من هم سن بوده و با هم رفاقت داشته به همدیگر علاقه‌مند بودیم. مرا تا یک فرسخی مشایعت کردند و نگران بودند. هنگام وداع با من گریستند و گفتند: تو جوانی و در سفر اول و پیاده به زحمت می‌روی؛ البته نظر کرده خواهی شد. حاجت ما به تو آن است که از طرف ما سه نفر هم سلامی تقدیم امام رضا علیه‌السلام نموده و در آن محل شریف، یادی از ما بنما. پس آنها را وداع نموده و به سمت مشهد حرکت کردم. پس از ورود به مشهد مقدس با همان حالت خستگی و ناراحتی به حرم مطهّر مشرف شده، پس از زیارت در گوشه‌ای از حرم افتادم و حالت بی‌خودی و بی‌خبری به من عارض شد، در آن حالت دیدم حضرت رضا علیه‌السلام به دست مبارکش رقعه‌های بی‌شماری است و به تمام زوار از مرد و زن حتی بچه‌ها رقعه‌ای می‌دهد. چون به من رسیدند چهار رقعه به من مرحمت فرمود. پرسیدم چه شده‌ به من چهار رقعه دادید؟ ‌فرمود: «یکی برای خودت و سه تا برای سه رفیقت.» عرض کردم این کار مناسب حضرتت نیست، خوب است به دیگری امر فرمایید این رقعه‌ها را تقسیم کند. حضرت فرمود: «این جمعیت، همه به امید من آمده‌اند و خودم به آنها برسم.» پس یکی از آن رقعه‌ها را گشودم. چهار جمله نوشته شده بود: «برائَهًٌْ مِنَ النَّارِ وَ اَمانٌ مِنَ الحِسابِ وَ دُخُولٌ فِی الجَنَّهًِْ وَ اَنَابنُ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم.» (شهید دستغیب در کتاب داستان‌های شگفت می‌فرماید) از این داستان دو نتیجه می‌گیریم: یکی کثرت رأفت، عنایت و مرحمت حضرت رضا علیه‌السلام است درباره زوار قبرش، به‌طوری که هرکس به امید نجات به آن حضرت پناهنده شود، درباره‌اش شفاعت خواهد فرمود و هیچ کس از در خانه آن بزرگوار محروم نخواهد گشت. دیگر آنکه‌ هرکس به راستی آرزوی زیارت آن حضرت را داشته باشد و او را میسر نشود و از دیگری التماس کند که به نیابت او زیارت کند مانند همان کسی است که زیارت می‌کند و این مطلب اختصاصی به زیارت آن حضرت ندارد بلکه در جمیع امور خیریه است و هرکس کار خیری را دوست دارد، به راستی آرزوی رسیدن به آن در دلش باشد و انجام دادن آن برایش میسر نباشد و دوست دارد کسی که آن را انجام می‌دهد، یقیناً مانند همان کس خواهد بود و به مثل ثواب او خواهد رسید و شاهد این مطلب از روایات بسیار است. (۱) از جمله حضرت رضا علیه‌السلام به ریان بن شبیب فرمود: «ای پسر شبیب! اگر تو را ثواب مسرور می‌کند مانند ثواب آن کسانی که با حسین علیه‌السلام شهید شدند پس هرگاه یاد آن حضرت کنی بگو: «یا لَیْتَنی کُنتُ مَعَهُمْ فَاَفُوزَ فَوزاً عظیماً.» «یعنی‌ ای کاش! با اصحاب حسین علیه‌السلام بودم پس به شهادت بزرگی می‌رسیدم.» (۲) 📚منبع (۱)داستان‌های شگفت، شهید آیت الله دستغیب، ۱۲۶ (۲) همان
🌹 مشهورترین لقب امام رضا(ع) رضا، مشهورترین و رایج‌ترین لقب امام علیه‌السلام است، به این معنی که امام، تدبیر و تقدیر الهی را با خشنودی و خرسندی می‌پذیرفته و همواره آنچه را که موجب رضای خدا بوده است انجام می‌داده‌اند، چنان‌که القاب دیگر آن حضرت «الرَّضی» «الرَّاضی بالله» و «الرَّاضی بِالقَدَر و القَضاء» نیز مؤید این معناست. احمد بن محمد بِزَنطی به امام جواد علیه‌السلام می‌گوید: گروهی از مخالفانِ شما می‌پندارند که چون مأمون پدر شما را برای ولایت‌عهدی خود پسندید، ایشان را رضا نامیده‌اند (یعنی عده‌ای از مخالفان شما اعتقاد دارند که مأمون لقب رضا را به امام علی بن موسی الرضا داده است). امام جواد علیه‌السلام فرمود: «به خدا سوگند دروغ می‌گویند خداوند آن حضرت را رضا نامید زیرا مرضی خدا در آسمان و مرضی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ائمّه پس از آن حضرت در زمین بود.» بزنطی گوید: مگر نیاکان شما مرضی خدا، رسول و ائمّه علیهم السلام نبوده‌اند؟ فرمود: «چرا.» عرض کردم: پس چرا فقط پدرتان “رضا” نامیده شده‌اند؟ فرمودند: «زیرا، تنها ایشان مورد رضایت موافقان و مخالفان قرار گرفتند.» سلیمان بن حفص مَروَزی نیز‌ گوید: حضرت امام کاظم علیه‌السلام فرزندشان علی را «رضا» می‌خواندند و می‌فرمودند: فرزندم «رضا» را صدا کنید، یا به فرزندم «رضا» گفتم، یا فرزندم «رضا» به من گفت. 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۹۹، ص ۵۵
📗 عالِم آل محمّد علیهم‌السلام امام کاظم علیه‌السلام به فرزندانشان فرمودند: «برادر شما علی بن موسی، عالِم آل محمد است، مسائل دینی خود را از او بپرسید و آنچه را به شما می‌گوید حفظ کنید. زیرا من از پدرم جعفر بن محمد علیه‌السلام مکرر شنیدم که فرمودند: همانا عالِم آل محمد در صُلب توست و ای کاش او را می‌دیدم.» ابراهیم بن عباس می‌گوید: تا آن زمان، فردی عالم‌تر و آگاه‌تر از امام رضا علیه‌السلام ندیده بودم؛ مأمون به عنوان آزمایش درباره هر مسئله‌ای از ایشان سؤال می‌کرد و امام پاسخ می‌دادند.» سخنان، پاسخ‌ها و تمثیل‌های حضرت رضا علیه‌السلام همه برگفته از قرآن بود (بارها اتفاق می‌افتاد که) آن حضرت هر سه روز قرآن را با تلاوتی مدبّرانه ختم می‌کردند. اباصلت هروی نیز گفته است‌: من داناتر از علی بن موسی الرضا علیه‌السلام ندیده‌ام و هر دانشمندی که با ایشان مجالست داشت این مطلب را تصدیق می‌کرد. 📚منبع کشف الغمّه، اربلی، ج ۳، ص ۷۱ ناسخ التواریخ، لسان الملک سپهر، ۱۹۰، ص ۵۲
📣 پاسخ امام رضا(ع) به نامه‌ يكی از زائران آقا ميرزا حسن لسان الأطباء از اهالی اشرف مازندران نقل كرد در زمانی‌كه حاجی ملا محمد اشرفی از مشاهير علما در زادگاه خود اشرف (بهشهر) زندگی می‌كرد، من يك بار عازم زيارت حضرت رضا عليه‌السلام شدم. برای خداحافظی و امر وصيت‌نامه‌ی خود خدمت ايشان رفتم و چون دانست كه به زيارت ثامن الائمه عليه‌السلام می‌روم، پاكتی به من داد و فرمود: «در اولين روزی كه به حرم مشرف شدی، اين نامه را تقديم امام رضا عليه‌السلام كن و در مراجعت جوابش را گرفته، برايم بياور.» با خود گفتم: يعنی چه؟ مگر امام رضا عليه‌السلام زنده است كه نامه را به او بدهم؟! چگونه جوابش را بگيرم؟! اما عظمت مقام آن دانشمند مانع شد كه اين مطلب را به ايشان بگويم و اعتراض نمايم. هنگامی‌كه به مشهد مقدس رسيدم، در اولين روز زيارت، برای ادای تكليف، نامه را به داخل ضريح انداختم . بعد از چند ماه موقع مراجعت، برای زيارت وداع به حرم مشرف شدم و اصلاً سخن حاجی را كه گفته بود جواب نامه‌ام را بگير و بياور، فراموش كرده بودم . بعد از نماز مغرب و عشا درحال زيارت بودم كه ناگاه صدای مأموری بلند شد كه زائران از حرم بيرون روند تا خدام به تنظيف حرم بپردازند. وقتی نماز زيارت را تمام كردم، متحير شدم كه اول شب چه وقت در بستن است؟ ولی ديدم كسی جز من در حرم نيست! برخاستم كه بيرون روم، ناگاه ديدم سيد بزرگواری در نهايت شكوه و جلال از طرف بالا سر با كمال وقار به سوی من می‌آيد . همين كه به من رسيد فرمود : «حاجی ميرزا حسن! وقتی به اشرف رسيدی، پيغام مرا به حاجی اشرفی برسان و بگو: آيينه شو جمال پری طلعتان طلب جاروب زن به خانه و پس ميهمان طلب» در اين فكر بودم كه اين بزرگوار كه بود كه مرا به اسم خواند و پيغام داد يك مرتبه متوجه شدم اوضاع حرم به حالت اول برگشته، برخی نشسته و بعضی ايستاده به زيارت و عبادت مشغول هستند؛ فهميدم كه اين حالت مكاشفه بوده است . وقتی به وطن مراجعت كردم، يكسره به خانه مرحوم حاجی اشرفی رفتم تا پيغام امام عليه‌السلام را به وی برسانم، همين كه در را كوبيدم، صدای حاجی از پشت در بلند شد كه: «حاجی ميرزا حسن! آمدی؟ قبول باشد. آری آيينه شو جمال پری طلعتان طلب جاروب بزن به خانه و پس ميهمان طلب» سپس افزود: «افسوس! كه عمری گذرانديم و چنان كه بايد و شايد صفای باطن پيدا نكرده‌ايم!» 📚 منبع کرامات رضویه، علی اکبر مروج، ج ۲، ص ۶۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیاد پدروپسر ایام چهلم سردارشهید حاج علی 🎥 یکی از عوامل موثر در تربیت چنین فرزندی نان حلال و زحمت کشی پدر بود. ✍️ فیلم مربوط به کارگاه و مغازه مسگری پدر سردار شهید حاج علی ، حجة الاسلام والمسلمین محمد زاهدی است. روحانیِ آهنگری (مسگری) که همیشه دستانش در اثر کار با چکش و مس پینه بسته و زبر بود. 🌹 ایشان در فروردین ماه سال ۱۳۹۶ از دنیا رفتند. یاد همه پدران ومادران شهدا که بالقمه های حلال چنین شیرمردانی راتحویل جامعه دادند ویاد همه شهیدان گلگون کفن الفاتحه مع الصلوات م
گلباران حرم مطهر امام رضا علیه السلام در آستانه ولادت آقا امام هشتم علیه السلام💔 💞عاشقای‌ 💐هدیه به محضر مطهر و نورانی حضرت امام رضا علیه السلام صلوات
1_11059951431.mp3
5.19M
👆سرود و توسل ویژهٔ دهه کرامت و میلاد_امام_رضا علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج‌مهدی رسولی امشب از عشق تو لبریزم هله هله کل دنیا رو به هم می ریزم هله هله «دستِ تو دست خدا یا معین الضعفا» من غلام خونه زادم عمریه زیر سایه ات هستم قرصه دیگه دل من تا وقتی تحت الحمایت هستم این به یُمنِ توعه که من اهل آیه و روایت هستم از هدایت شده های کُنج دار الهدایت هستم خوش به حالم که تو ایرانم، هله هله رعیت حضرت سلطانم، هله هله «دستِ تو دست خدا یا معین الضعفا» می دونم که آخر الامر سر می شه این شبای دوری نمی ذاری توی حسرت سر بشه عمر من این جوری دلِ من لک، زده واسه سحرای صحن جمهوری یه صفای دیگه داره اون نواهای حاج منصوری مست و مدهوش از این عنوانم، هله هله رعیت حضرت سلطانم، هله هله «بگو یا امام رضا یا معین الضعفا» از ملائک، واسم امشب، یه گل از تو حرم بردارن شاخه ای هم، از طرف، من واسه همسرم بردارن دست به دعا، واسه عمر، پدر و مادرم بردارم با دعاشون، ابر غم رو، امشب از رو سرم بردارن می میرم واست آقا جانم، هله هله رعیت حضرت سلطانم، هله هله «یا امامَ الفقرا یا معینَ الضعفا» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج میلاد_امام_رضا_علیه_السلام.
Javad Nekai - Emam Reza.mp3
6.98M
رضا جان شفا بده مریضا رو به مادرت رضا جان دوا بده مریضا رو به مادرت میخوام امروز من بگم درد و دل این زوارو اومدن با یک امیدی کنار این بارگاهت هر کسی در میزنه میخواد بگه امام رضا اومدم بهت بگم مریضا رو بده شفا رضا جان شفا بده مریضا رو به مادرت رضا جان دوا بده مریضا رو به مادرت ♫♫♫ مادرم مریض شده افتاده کنار خونه جز تو ای امام رضا درد اونو نمیدونه اون گفته بیا به پابوست بخونم شبونه شفاشو از تو بگیرم اون هنوزم جوونه رضا جان شفا بده مریضا رو به مادرت رضا جان دوا بده مریضا رو به مادرت ♫♫♫ من ازت میخوام درد اونو دوا کنی وقتی میرم به خونه حاجتشو روا کنی میدونم دوسم داری جواب ردم نمیدی اومدم تا دلشو با دل تو آشنا کنی رضا جان شفا بده مریضا رو به مادرت رضا جان دوا بده مریضا رو به مادرت. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺مداحی سوزناک مازندرانی در رثای 🌹 شهادت دلاورمردان مازندرانی لشکر ۲۵ کربلا که در اردیبهشت سال ۱۳۹۵ مظلومانه در منطقه خان طومان شهر حلب سوریه توسط نیروهای تکفیری به شهادت رسیدند. 🌹شهید حبیب‌الله قنبری ـ  بهشهر 🌹شهید رحیم کابلی ـ بهشهر 🌹شهید رضا حاجی‌زاده ـ آمل 🌹شهید حسن رجایی‌فر ـ بابل 🌹شهید سیدرضا طاهر ـ بابل 🌹شهید سیدجواد اسدی ـ ساری 🌹شهید سعید کمالی ـ میاندورود 🌹شهید محمود رادمهر ـ ساری 🌹شهید علیرضا بریری ـ   بابلسر 🌹شهید علی عابدینی ـ فریدونکنار 🌹شهید حسین مشتاقی ـ نکا 🌹شهید علی جمشیدی ـ نور 🌹شهید محمد بلباسی  ـ قائم‌شهر ╭┅───────────┅╮ 🕌 https://eitaa.com/Arbabhosyn ╰┅───────────┅╯
🔰 وَاللّه قسم، که قطعه‌ای از بهشت را جدا کرده‌اند و در «مشهد» جای داده‌اند... 🔖 در روایتی إمام جواد علیه‌السلام فرمودند: 📋 إِنَّ بَیْنَ جَبَلَیْ طُوسَ قَبْضَةً قُبِضَتْ مِنَ الْجَنَّةِ مَنْ دَخَلَهَا کَانَ آمِناً یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنَ النَّارِ 🔻در میان دو کوه طوس، قطعه‌ای از زمین وجود دارد که از بهشت برداشته شده است؛ هر کس داخل آن گردد، در روز قیامت از آتش جهنم ایمن خواهد بود. 📚عیون‌اخبارالرضا علیه‌السلام، ج۲ ص۲۵۶ 🔖 در روایتی دیگر حضرت ثامن‌الحجج علی بن موسی الرضا علیه‌السلام فرمودند: 📋 ... هِیَ بِأَرْضِ طُوسَ وَ هُوَ وَاللَّهِ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّة 🔻آن بُقعه‌ای که من در آن دفن می‌شوم، خاک طوس است که به خدا سوگند، آنجا باغی از باغ‌های بهشت است. 📚عیون‌اخبارالرضا علیه‌السلام، ج۲ ص۲۶۴ ✍ هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است حتی فرشته‌ای که به پابوس آمده انگار بین رفتن و ماندن مردّد است اینجا مدینه نیست نه اینجا مدینه نیست پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟! حتی اگر به آخر خط هم رسیده‌ای اینجا برای عشق، شروعی مجدد است جایی که آسمان به زمین وصل می‌شود جایی که بین عالم و آدم زبانزد است هرجا دلی شکست به اینجا بیاورید اینجا بهشت ـ شهر خدا ـ شهر مشهد است
السَّلَامُ عَلَى الْإِمَامِ الرَّئوفِ الَّذِی هَیجَ أَحْزَانَ یوْمِ الطُّفُوفِ احساس می کنم که همین‌جاست جنتم هر وقت در حریم تو گرم زیارتم هرگز به جز تو از تو نمی خواهم ای رئوف این است آرزوی من این است حاجتم آهو شدم فقط که نوازش کنی مرا من صید مبتلا‌شده ی این ضمانتم یک سال می شود که به مشهد نیامدم یک سال می شود که فقط آهِ حسرتم خلوت‌گُزین صحنِ گوهرشاد تو..،منم یک شب سری بزن به من و کنج‌عزلتم در شهر شُهرتم شده دیوانه ی رضا در ماجرای عاشقی‌ات درس عبرتم گندم‌به‌دست..،گوشه ای از بارگاه تو با جبرئیل های حرم گرم صحبتم گاهی هوای مشهد و گاهی هوای قم... شکر خدا کبوتر بام کرامتم وقتی که شاه مملکت ماست شاه طوس پس خوش‌به‌حال من که در این مُلک،رعیتم جاروکش حریم تواَم..،نوکر تواَم گرد و غبار صحن تو شد تاج عزتم خورشید عالمِین،همین گنبد‌ِ طلاست بر بام تو دمیده شود صبح دولتم من در جوار غیرِ تو جا خوش نمی کنم من سالیان سال کنار تو راحتم کُلِّ عشیره..،نان‌خور موسی بن جعفریم قربان این گداشدنِ با‌اصالتم ای مهربان‌تر‌ از پدرم! دوست‌دارمت... از کودکی همیشه تو کردی حمایتم مُهر تو مُهر نیست..،مسیحایِ طوس ماست صد مُرده زنده می شود از عطر تربتم صد جرعه از شراب بهشتی اگر دهند با چای حضرتی‌ست فقط اوج لذتم محشر، شفیعِ گریه‌کنانِ تو فاطمه است زهرا به یُمن اشکِ تو کرده شفاعتم کامل‌ترین عبادت من نام حیدر است ذکر علی علی شده کُلِّ دیانتم سرباز حیدریم،نجف پادگان ماست... در لشگر امیرِ عرب گرمِ خدمتم صحن رضاست آینه ی صحن مرتضی... من محو در تجلیِ این بی نهایتم سلمانِ سرسپرده ی سَلمانیِ تواَم لطفاً بیا به دیدن من وقت رحلتم بابُ الجواد؛ بابِ مُرادِ دل من است عمریست داده ای به همین راه عادتم نُطقم کنار پنجره‌فولاد باز شد با ذکر یا رقیه بهم ریخت لُکنتم ای عُهده‌دار مجلس عطشان کربلا! من آن حسین‌گویِ دمِ دربِ هیئتم تو روضه‌خوان آن لب سرنیزه‌خورده ای من سینه‌چاکِ لطمه‌ی ذکر مصیبتم یَابْن‌َالشَّبیب‌گُفتنِ تو می کُشد مرا... گفتی:که زخم خورده‌ی آن هتک حرمتم ▪️ یابن الشبیب جد مرا بی هوا زدند یابن الشبیب جد مرا با عصا زدند 🔸شاعر: ===========================
. با تو هر حرفی که ممکن بود و ‌می‌شد را زدم شاید و امّا و لازم هست و لابُد را زدم تو امام مهربانی بودی و‌ من بارها در بیان درد خود قید تقیُّد را زدم ای سلیمانی ترین! تا خود بگویم از خودم با کسی از تو نگفتم، بال هُدهُد را زدم تا نگویم شِکوه‌ام را روبروی گنبدت قید زائر بودن روز تولد را زدم در نمازم سمت مشهد گفتم اللّه الصمد پس بدین ترتیب زیرآب تَعَبُّد را زدم با ستاره هشت، آرامش گرفتم روز و شب هر تماسی که گرفتم قبلش این کُد را زدم تا بیایم زودتر پیش تو در حین نماز باز گیسوی سلام هر تشهد را زدم نفْس من از بس مسلط گشته بر رفتار من شاید این‌دفعه کنار تو رگ خود را زدم 🔸شاعر: ===========================
بارها گفتم به خود دیدی که قسمت می‌شود دیدنش نزدیک‌تر ساعت‌به‌ساعت می‌شود بعدِ نیشابور قلبم پُر حرارت می‌شود عاقبت از دستِ من این کوپه راحت می‌شود عشق وقتی‌که تو باشی بی‌نهایت می‌شود یک نفر قبل از خودم در من تصرف کرده است عشق را در شوق پیچیده، تعارف کرده است وسعتِ روحِ مرا غرقِ تشرف کرده است تا حرم را دیده‌ام، قلبم توقف کرده است باز هم اذنِ ورودی که عنایت می‌شود یک طرف صوتِ تلاوت‌های قاری‌ها و من یک طرف مداح و آوای قناری‌ها و من صحن در صحن است حال بی قراری‌ها و من تا ضریحت مست از لحظه شماری‌ها و من یاعلی می‌گویم اینجا و قیامت می‌شود مثل این آئینه‌ها خود را شکستم، آمدم پیش این فواره‌ها قدری نشستم، آمدم تا ضریحت راه را از حفظ هستم، آمدم رو به سویت چشم‌هایم را که بستم، آمدم آمدم که آمدن‌هایت اجابت می‌شود من به دنبالِ توأم فیروزه‌کاری‌ها که نه غرق در نام رضایم، خوش‌نگاری‌ها که نه دست خالی می‌روم، از کفشداری‌ها که نه می‌کَنم دل از همه، از این نداری‌ها که نه صدهزاران حج نصیب یک زیارت می‌شود هرچه هست اینجا از اول تا به آخر دیدنی است بالْ بالِ بچه‌ها مثل کبوتر دیدنی است دُورْ دورِ دختران بر گِرد مادر دیدنی است سُرسُره‌بازیِ طفلان روی مَرمَر دیدنی است چشم با این دیدنی‌ها غرق حیرت می‌شود جبرئیل آمد حرم، یک شب شفایش را گرفت رفت میکائیل و اسرافیل جایش را گرفت مرد کوری بود دیدم چشم‌هایش را گرفت خادمی از دستِ معلولی عصایش را گرفت ناز ما را کم بکش، دارد که عادت می‌شود بارها گفتم بده، این‌بار می‌گویم بگیر آنچه می‌دانی از آن بسیار می‌گویم  بگیر این مَنیّت را از این دیوار می‌گویم  بگیر هرچه شد بر قامتم سربار، می‌گویم بگیر عاشقیِ ما، تو را اسباب زحمت می‌شود با کبوترهای تو هروقت قاطی می‌شوم مثل این فواره غرقِ بی ثباتی می‌شوم محوِ اوصاف تو و الطاف ذاتی می‌شوم باز امشب خیره بر مردی دهاتی می‌شوم هرکه اینجا می‌رسد حتما که دعوت می‌شود با خودش چادر نمازِ پیر‌زن آورده است جانماز و عطر و تسبیح و کفن آورده است روی انگشتش عقیقی از یمن آورده است خرده پولی نذر آقا از وطن آورده است آسمان از دیدنش غرقِ حسادت می‌شود می‌کشد سوغاتی‌اش را بر ضریحت پیرمرد می‌زند بوسه همینجا بر ضریحت پیرمرد آمده در بین صف‌ها بر ضریحت پیرمرد یک کفن آورد، اما بر ضریحت پیر مرد... قبل آنیکه کِشَد، سرخ از خجالت می‌شود گریه‌اش اُفتاد یادِ جسم عریانِ حسین از خجالت آب شد پیرِ پریشانِ حسین زیرِ ایوانت دلش رفته به ایوانِ حسین ای به قربانت رضا و ای به قربانِ حسین اشک‌هامان مرهم صدها جراحت می‌شود 🔸شاعر: ===========================
🌹🌹🌹🌺🌺🌺 از بهر نجات اهل غزه صلوات نابودی صهیونیست هرزه صلوات از وعده ی صادق و ز الطاف خدا بر دشمن دین فکنده لرزه صلوات 🌹🌹🌹🌺🌺🌺 حامد اصفهانی ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇮🇷🇮🇷🇮🇷
و توسل به امام رضا علیه السلام به نفسِ حاج علی ملائکه •✾• نور باشد سایه‌ای در پای دیوار شما کور بینا می‌شود با یاد دیدار شما با کلاف جان به بازار محبت بسته صف صد هزاران یوسف مصری خریدار شما از چه بنشستید با ما خاکیان تیره روز ای چراغ عرشیان، خورشید رخسار شما امام رضا ... سر خط آزادی خلق است در دست کسی کز دو عالم پا کشیده و شدخریدار شما نی عجب گر با همه خواری عزیزم کرده ای از ازل بوده است ذره پروری کار شما ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم تا قیامتهای رضا جان سر ز خاکت بر ندارم منم خاک درت، غلام و نوکرت مران از در مرا، به زهرا مادرت رضا جانم رضا ... رضا جانم رضا رضا جانم رضا ... رضا جانم رضا .
4_5920382662555472227.mp3
4.74M
گفتم اینجا تا مشهد چقدر راه است؟ گفت: آنقدر که بگویی: “السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع) “
بسم الله الرحمن الرحیم «گفتند کارتان، همه گفتیم نوکریم چون بار عشق را به سر شانه می بریم» 💠مرحوم کل احمد آقا تهرانی نقل می کردند که: « از عالم غیب به کل موجودات، خیری جاری می باشد که وصف ناشدنی است؛ و هر کس که مجالس علیهم السلام را کند، در این خیر شریک خواهد شد.»
و توسل ویژهٔ دهه کرامت و ولادت امام رضا علیه السلام به نفسِ سید رضا نریمانی •✾• خواب دیدم که مرده ام دیدم ملکی بود و گفت من ربُک گفتم: الله، گفت: آری ای مسافر! چه قبله ای داری؟ مکث کردم نگاه سردی کرد گفت آیا جواب می دانی؟ کافری، گَبری یا مسلمانی ؟ گفتم: آری که من مسلمانم قبله ام کعبه است می دانم پنج نوبت نماز میخوانم البته حج بجا نیاوردم گفت آیا اسیر تردیدی علتش چیست ترسیدی؟ باز گفتم که قبلهٔ سنگی قسمت حج مستطیعان بود روزی مردمان ثروتمند کعبه را دیدن از امیران بود کعبه کِی روزی فقیران بود کعبه ی من ولی در ایران بود حج من گوشه ی خراسان بود از همان روز اول خلقت صاحبِ خانه حال من را دید تا رها باشم از شک و تردید رحم آورد، مهربانی کرد جانِ من داشت می پژمرد قبله اش را جنوب غربی برد قبله ای را قرینه با آن ساخت بار دیگر مرا مسلمان ساخت رو به سمت شمال شرقی کرد قبله گاهی برای ایران ساخت کعبه در مکه بود اما باز کنج ایرانِ ما خراسان ساخت تا نگاهِ رضا به ما افتاد یک نگاهش هزار سلمان ساخت منِ در آرزوی حج مانده تا دمِ مرگ محترم بودم با رضا حاجی حرم بودم با رضا، شاد، با رضا خوشحال با رضا بی خیال غم بودم ای ملک! دست از سرم بردار حال من را به حال خود بگذار در لحد من اگر پر از آهم علت این است دیده بر راهم ای ملک! بوی یار می آید دور شو آن نگار می آید وعده داده سه بار می آید هر چه من گفتم از توهم نیست قول او مثل قول مردم نیست ای ملک دور شو مُراد آمد دلبر من أباالجواد آمد .