#قسمت_اول / #روضه و توسل به راوی دشتِ کربلا حضرتِ امام محمدباقر علیه السلام به نفسِ حاج حنیف طاهری•✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
خشکی ام رفت و فصل دریا شد
سردی ام رفت و فصل گرما شد
فارغم از خودم خدا را شکر
آسمانی شدم، خدا را شکر
ای حیاتِ مجدد دنیا
دومین یا محمد دنیا
ای که تنها خدا شناخت تو را
مثل بیت الحرام ساخت تو را
قافیه های بیت ما تنگ است
در مقامت کُمیت ما لنگ است
ای نسیم پُر از بهار حسین
حسنی زادهی تبار حسین
قبلهی مردم مدینه تویی
حسن دوم مدینه تویی
ای ظهور پیمبر اکرم
حاصل وصلتِ دعا و کرم
مادرت دختر کریم خداست
پدرت حضرت کلیم خداست
سَر شب فکر نور تو بودم
فکر شبهای طور تو بودم
خواب سجاده تو را دیدم
صبح دیدم کنار خورشیدم
ای نماز پُر از قنوت حسن
حاصل چلهی سکوت حسن
تو تولای دفترم هستی
قسم نونِ وَ القَلم هستی
تکیه بر بال جبرئیل زدی
مزرعه داشتی و بیل زدی
*قربونت برم .. گفت آقا عرق رو پیشونیت میشینه .. این همه خَدم و هَشم خودش کار می کرد .. همه عالم دور سرت بگرده یا امام باقر ..*
بهترین میوهی تو ایمان بود
گندم کالِ تو پُر از نان بود
بی تو این حوزه ها کمال نداشت
میوه ای غیر سیب کال نداشت
وقت آن است اجتهاد کنی
بی سوادِ مرا سواد کنی
وقت آن است منبری بزنی
حرف، یک حرفِ بهتری بزنی
علم را باز هم شکاف دهی
در کلاس ت مرا طواف دهی
اگر علم تو را حساب کنند
زندگی تو را کتاب کنند
علم و اخلاق می شود با هم
آدمی می شود بنی آدم
پَر جبرئیل زیر پای تو بود
گردن آویز بچه های تو بود
میوهی بهتر از رطب سیب است
باعث التیامِ تب سیب است
فاطمه سیبِ جَنتُ الاعلاست
پس تبِ تو یا زهراست
*شیخ عباس قمی می نویسه؛ هر وقت حضرت بهش عارضهی تب سرایت می کرد و تو تب میسوخت بلند فریاد می زد یا فاطمه! .. بعد شیخ عباس تو بیتُ الاحزان خودش تفسیر کرده گفته شاید یه علت این که آنقدر امام باقر بلند صدا می زد یافاطمه، مادرش رو صدا میزد بلند بلند .. نمی تونستن راحت برا مادرشون گریه کنن .. همون طوری که بدن لطیف و شریف حضرت از تب می سوخت، جگرش برا مادرش بیشتر می سوخت .. همچین که می گفت یا فاطمه آروم میشد .. آتشِ درون رو با این ذکر خاموش می کرد .. اگرچه این آتش هیچ وقت خاموش شدنی نیست ..
علامه امینی رفت مدینه برگشت گفتند علامه چه خبر از مدینه؟ زد زیر گریه .. گفت؛ چی بگم، کاشکی نمی رفتم مدینه .. گفتن چرا علامه؟ گفت هنوز صداش بینِ در و دیوار میاد ..
وگرنه آن رازِ سر به مُهر
که در هر سحربه او می گفت؛
مادرم به تضرع بیا، تویی
بی بی منتظرِ امام زمانِ .. همه آل الله هم برا مادرشون گریه می کنند ..
گریه کنای امام باقر به خودتون ببالید .. هم مجلس کم گرفته میشه برا امام باقر، هم الان کنار قبرش دیگه زائر نیست .. تا همین دو سه شب پیش مدینه زائر داشت .. شده از پشت پنجره ها این قبرا رو نگاه می کردن .. اما الان مدینه دیگه هیچ کس نیست ..
چه کسی گفته بی مزاری تو؟
یا چراغِ حرم نداری تو
قبرِ تو بارگاه توحید است
شمعِ بالا سَر تو خورشید است
چه کسی گفته سایه بان تو نیست؟
صحن در صحنِ آسمانت نیست
فرش که آسمان نمی خواهد
نور که سایه بان نمی خواهد
تو خودت سایه بان دنیایی
بهترین آسمان دنیایی
.
#قسمت_پایانی
آری زهرش دادن، مسومش کردن حضرتُ .. اما همهی روضهی امام باقر این نیست .. غربت و مظلومیت گره خورده با روضه های کربلا .. دو سه بیت بخونم و از همه التماسِ دعا ..
تو زِ کودکی دائم محنت و بلا دیدی
با دو چشم مظلومت ظلم بر ملا دیدی
راهِ شام طی کردی دشتِ کربلا دیدی
اهل بیتِ عصمت را، زار و مبتلا دیدی
راس جد خود را بر طشتی از طلا دیدی
که زیرِ چوب بر لب داشت آیه های قرآنی
خیمهها کَز آتش سوخت، سیدی کجا بودی؟
*یه سئوال اینجا داریم از امام باقر .. یه سئوالم الان این گریز به ذهنم زد ..
مدینه ام وقتی بی بی و امیرالمؤمنین برگشتن خونه، زینب از مادر پرسید .. همه آرام شدن یه گوشه نشستن .. زینب اومد جلو مادر :
درآن ساعت که در می سوخت پرسیدی کجا بودم؟
تو می خوردی کتک من هم به زیر دستُ پا بودم
*حالا باید بلند گریه کنی ..*
خیمه ها کَز آتش سوخت سیدی کجا بودی
زیر خارها خفتیم، بین عمه ها بودیم
شاید ای عزیزِجان زیر دست و پا بودی
رویِ شانهی مادر یا از او جدا بودی
یا به زیر کعبِ نی در خدا خدا بودی
چهار سال سِنت بود با چنان پریشانی
*عرضِ روضه من تموم .. به نظرِ من سخت ترین صحنه بر امام باقر .. صبح شام غریبان بوده .. تا عمر داشت از یادش نرفت .. صبح که نور خورشید همه جا رو فرا گرفت .. دید صورتِ همه عمه ها کبوده .. شب چشم درست نمی بینه، کجا ضربه خورده ..*
یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود ..
ای ملائک ناله در هامون کنید
شمر را از قتلگه بیرون کنید
یا زِ دست قاتلت خنجر بگیر
یا رهِ گودال بر مادر بگیر
shahadat_Emam_Bagher_Hanif_2.mp3
2.35M
•|
هاشمیٌ بین هاشمیَین،
عـلـویٌ بین عـلـویَین و
فـاطمیٌ بین فـاطمیَین
هاشـمی و عـلوی و فاطمی بود!
از نسـل پدرشـان #حـسینی بود
و از نسـل مادرشان هم #حسنی
#امام_باقر(ع)
سینه_زنی و توسل به راوی دشتِ کربلا حضرتِ امام محمدباقر علیه السلام به نفسِ حاج محمود کریمی •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
من باقرِ بن زین العبادم
دستِ خدایم کز پا فتادم
یادم نرفته لب هایِ عطشان
بر خاکِ صحرا سلطانِ خوبان
از گوشۀ مقتل زنی میگفت: حسین جان ..
واویلا، حسین یا جدا ...
دیدم که خورشیدِ خدا شد پُر ستاره
دیدم لب خشک و گلویِ پاره پاره
از گوشۀ مقتل زنی میگفت: حسین جان ..
من خاطراتم پُر از غریبی
ارثیۀ ما غربت نصیبی
آتش گرفته قلبم زِ کینه
می سوزد آهم در کنج سینه
پَر می کشم دل خسته از شهر مدینه
هر روز و شب با این دلِ سرشارِ دردم
بر روضه های عمه خود گریه کردم
واویلا، حسین یا جدا ...
*ایام مسلمیه و شهادتِ حضرتِ مسلم اجازه بدید دو خط روضه بخونم .. گفت یه نامه بنویسید بگید آقام نیاد .. زن و بچه ش نیان .. یکی بره بگه حسین! اینا رو بام خونه هاشون سنگ جمع کردند .. زینبتُ نیار ..*
ظهر عطش در صحرای غوغا
من آب خوردم از دست سقا
یادم نرفته موی پریشان
حال فرار و قلبِ هراسان
من شیرِ شمشیرخورده را دیدم به میدان
من یادگار آخرِ کربُبَلایم
من شاهدِ شورِ شهیدانِ خدایم
واویلا، حسین یا جدا ...
من باقرِ بن زین العبادم
دستِ خدایم کز پا فتادم
یادم نرفته لب هایِ عطشان
بر خاکِ صحرا سلطانِ خوبان
از گوشۀ مقتل زنی میگفت: حسین جان ..
واویلا، حسین یا جدا ...
↫
shahadat_Emam_Bagher_karimi_3.mp3
4.87M
┅
سیرهی حیات امام باقر(ع) یعنی
برای مبارزه با طاغوت زمانه باید؛
#کار_فرهنگی را سرلوحه قرارداد!
#امام_باقر(ع)
.
سینه_زنی و توسل به راوی دشتِ کربلا حضرتِ امام محمدباقر علیه السلام به نفسِ کربلایی حمید علیمی•✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
بوی عاشورا وزيده در مدينه
باز هم صاحب عزا گشته سکينه
باقر از اين غم سرا رفت
يا کتاب کربلا رفت
وا اماما .. وا اماما ..
بوده اين محمل نشين چهار ساله
در مصيبت با رقيه هم پياله
زآتش زهر جفا سر تا به پا سوخت
يا کتاب خاطرات کربلا سوخت
خاطرات کوفه تا شام
روي خارو زير هر بام
وا اماما .. وا اماما ..
در خرابه با دل باقر چه ها شد
چون ز هم بازي و هم دردش جدا شد
او پدر را از جفا مسموم ديده
داغ قتل زينب و کلثوم ديده
گرچه لحن کودکانه گفتگو کرد
شام را با خطبۀ خود زير و رو کرد
وا اماما .. وا اماما ..
بر عزيز جان زهرا زهر دادند
زين ذهر آلوده بر اسبش نهادند
پرپر از زين شد گل ياس
ناله ميزد ياد عباس
وا ماما .. وا اماما ..
.
shahadat_Emam_Bagher_Alimi.mp3
2.04M
«فمن تَبعنى فانه منّى»/ابراهیم-۱۴
رفت محضر امام باقر؛
مانند زنان اَشك مى ريخت!
میگفت از خانواده بنى اُميه هستم
و حال آنکه خدا آنها را در قرآن
#شجره_ملعونه ناميده است.
امام فرموده بود:
تو از آنها نيستى،
تو اُمَوی هستى
اما از ما اَهل بيتی!❤️
#شجره_طیبه
.
سینه_زنی و توسل به راوی دشتِ کربلا حضرتِ امام محمدباقر علیه السلام به نفسِ حاج حنیف طاهری•✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
گریونه گریونه یادگارِ کربلا
میخونه میخونه روضه هایِ سر جدا
تویِ دستاش ملکوتِ
زیرِ پاهاش همه عالم
یه چشش اشک یه چشش خون
روی دوشش غم و ماتم
غم خیمه ها داره، واویلا
غم کربلا داره، واویلا
می باره می باره گریه های بی امون
شد مثل شد مثل عمۀ قامت کمون
جلوۀ ذات خدایی
دم آخر شده تب دار
کودکی هاش تو مصیبت
اسیر کوچه و بازار
غم و غصه ها داره، واویلا
غم کربلا داره، واویلا
من مُردم من مُردم مجلسِ بزم یزید
اون روز بود اون روز بود من شدم از غم شهید
پا به پای بچه ها من
گریه کردم تو خرابه
تشت زر بود چوب دشمن
غمایی که بی حسابه
غم نیزه ها داره واویلا
غم کربلا داره واویلا
.
shahadat_Emam_Bagher_Hanif_4.mp3
1.99M
═┅
دلِ صد پارهی ما را
نگاهی جمع میسازد
که از یک رشته بتوان بخیه زد
چندین جراحت را
#مسلمیه
سینه_زنی و توسل به راوی دشتِ کربلا حضرتِ امام محمدباقر علیه السلام به نفسِ کربلایی حسین طاهری •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
تو باقر العلوم هستیُ
تموم عالم به فرمانت
به زیر دین شما شیعه
الهی جانم به قربانت
از علمُ حلمُ صبرِ تو آقا
نفس کشیده دین پیغمبر
تو وارثِ صلابت حیدر
آقای من آقای من ..
به نور دانش تو روشن شد
صراط شیعه به زیبایی
تو وارث به حق زهرایی
آقای من آقای من ..
شفاعت محشر آقا
فقط به یک نگاهِ شما
تموم خواهش نوکرا
زیارتِ کرب و بلا
غریب اِی آقایِ من ..
تو از همون کودکی آقا
کشیدی بار غم و تنها
میونِ اشک و گریه میدیدی
که روی نیزه ها میرفت سرها
آتیش گرفته بود حرم اما
تو بینِ خیمه بودی سرگردون
دویدی پا برهنه تو میدون
آقای من آقای من ..
الهی من بمیرم آقا که
دیدی که قاتل رسید گودال
حسین تشنه رفته بود از حال
آقای من آقای من ..
برا غمای کربلا
تو روضه داره هر شبی
تا لحظه های آخرم
به یاد عمه زینبی
غریب اِی آقایِ من ..
میونه کوچه یهودی ها
چقدر خجالت کشیدی تو
به زیر تازیونه ها آقا
فقط جسارت شنیدی تو
تموم کربلا برات روضه ست
ولی برات نمیشه شام هیچ جا
خرابه و غصۀ زنها
آقای من آقای من ..
نداره این درد تو درمون
جلوی چشم تو زدن سیلی
که صورت رقیه شد نیلی
آقای من آقای من ..
کنار جسم مضطرت
امام صادق آشناست
شهادتین امشبت
سلام به شاه کربلاست
غریب اِی آقایِ من ..
تو بودی هرجا نبود هیچ کس
گرفتی دست منو آقا
نذاشتی تنها بمونم من
میون سیل غم و دردا
تویی تو تنها امید من
تو این شبای پر گرفتاری
برای من همیشه تو یاری
حسین من حسین من ..
دوباره آرومه با یادت
قرار قلب مضطرم هستی
خودِ تو این عهد و بام بستی
حسین من حسین ..
فقط رو لبهام این نواست
به قلبِ من حسین ناخداست
دوا و درمونم فقط
زیارت کرب و بلاست
دوست دارم آقای من ..
.
4_6024052852274498020.mp3
3.46M
═┅
در مزارت نفسِ ثانیهها میگیرد
باد، دَم میدهد و مرثیه پا میگیرد
زائرت پنجرهفولاد ندارد به بغل
ولی از آجرِ دیوار، شفا میگیرد
.