eitaa logo
ذاکرین آل الله
274 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
299 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
02-roze.mp3
32.65M
|⇦•من از تولد عاشقم....... و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
Sh 06 Moharam 1402 Mirdamad [Mohjat_Net] (3).mp3
928.6K
پا بر زمین نکوب عمو در کنار توست این سرو قد خمیده که دار و ندار توست ای ماه سیزده شبه ی دشت کربلا ماه شب چهاردهم بی قرار توست دل بردن از امام و سراپا عسل شدن این کار - کار بی هنران نیست کار توست ای جان فدای نغمه ی اِن تَنکُرونی ات هرکس شهید عشق شود از تبار توست حتی به بند کفش تو باید دخیل بست این بندِ باز مانده گره یادگار توست دارد زره به قامت تو گریه میکند حتی کلاه خُودِ تو هم داغدار توست قاسم شدی که روی زمین قسمتت کنند این تکه های تن سند افتخار توست .
Sh 06 Moharam 1402 Sajjad [Mohjat_Net] (1).mp3
693.8K
1402 به میدون عازمه این بچه شیر ابن الحسن قاسمه غیرت مثه عباس و صولت مثه عباسه تو معرکه میگرده هیبت مثه عباسه میزنه به قلب سپاه لا حول و لا قوه الا بالله کِیف کرد اباعبدالله **** چه طوفانی شده یه ضربه زد ازرقو از پا انداخت نوجوونِ حسن تو معرکه کار یه لشکرو ساخت سردار و سپه داره این احمدِ مختاره شال علوی بسته حرز حسنو داره میمنه تا میسره لا حول و لا قوه الا بالله لشکرو بهم میزنه انی انا القاسم من نسل علی .
Sh 06 Moharam 1402 Sajjad [Mohjat_Net] (1).mp3
693.8K
1402 به میدون عازمه این بچه شیر ابن الحسن قاسمه غیرت مثه عباس و صولت مثه عباسه تو معرکه میگرده هیبت مثه عباسه میزنه به قلب سپاه لا حول و لا قوه الا بالله کِیف کرد اباعبدالله **** چه طوفانی شده یه ضربه زد ازرقو از پا انداخت نوجوونِ حسن تو معرکه کار یه لشکرو ساخت سردار و سپه داره این احمدِ مختاره شال علوی بسته حرز حسنو داره میمنه تا میسره لا حول و لا قوه الا بالله لشکرو بهم میزنه انی انا القاسم من نسل علی .
record042.mp3
700.5K
سبک: یا اباعبدالله آقای من عمو جونم الهی که قاسم بشه فدای تو از عسل هم شیرین تره کشته شدن برای تو فدات بشم عمو حسین یا اباعبدالله اباعبدالله اباعبدالله درسته که نوجوونم سرباز راه تو میشم من با همین سن کمم مرد سپاه تو میشم فدات بشم عمو حسین یا اباعبدالله اباعبدالله اباعبدالله مهدی شریفی .
. سم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک هم پَریشانِ حُسینم هم پَریشانِ حسن ای بِه قربانِ حسین و ای بِه قربانِ حسن روزِ اول مادرم چشمانِ من را نذر کرد این یکی آنِ حسین و آنِ یکی آنِ حسن اولین شب جمعه ی محرم امسال، میهمان امام مجتبی هستیم اما شب جمعه ست امشب خود امام مجتبی سفره ی کرامتشو تو کربلا پهن میکنه، امشب همه ی انبیا و اولیا مهمان کربلان، مادرشون ، فاطمه ی زهرام میاد ، امشب منو شمام دلهامونو ببریم کربلا، یه گوشه از حرمش، بنشینیم برا غربت بچه های امام مجتبی گریه کنیم. هر شبی که فاطمه بر روضه ها مان می رسَد هست گریانِ حسین و هست گریانِ حسن اینو خانوما بهتر میفهمن، هر موقع دیدید تو مجلس یه صدای گریه ی سوزناکی، دل همه رو لرزوند بدون مادرش، فاطمه ی زهرا نظر داره، اما دلتون آماده ست روضه ی آقازاده های امام مجتبی ، خیلی مقدمه نمیخاد ، فقط اینو عرض کنم سه تا از آقازاده های امام مجتبی تو کربلا شهید شدن، غیر قاسم و عبدالله یه فرزند دیگه ای داره امام مجتبی، بنام ابوبکر، هم سن و سال آقا قمر بنی هاشم بود این آقا خیلی مظلومه، تو روضه ها نامی ازش، برده نمیشه، امشب برا همه ی بچه های امام مجتبی گریه کنیم، اما امشب، شب حضرت قاسمه، اون آقا زاده ی سیزده ساله ای که راوی میگه دیدم هی دست و پای عموجانشو میبوسه ، هی میگه عمو بزاربرم، عمو اجازه نمیده، قاسم برگرد، شاید میگه هرموقع تو رو میبینم یاد برادرم ، میفتم، هر جوری که بودبعضیا میگن نامه آورد از باباش، امام مجتبی، تا بالاخره عمو رو راضی کرد حالا وارد میدان شده قاسمش وقتی به میدان زد حسین آهسته گفت: می رود جانِ حسین و می رود جانِ حسن نعره زد: إن تَنکرونی فأنا ابنُ المُجتبی هر کی نمیدونه من کیم! من پسر شیر جمل، قاسم بن الحسن هستم ، من نوه ی حیدر کرارم، نعره زد ان تنکرونی فانا بن الحسن تیغ را چرخاند و گفت این است طوفانِ حسن شد حسن یک ضربه زد اَزرق همان جا شد دو تا نعره زد عباس؛ ای جانم به قربانِ حسن۲ هر کی میومد میدان، با یه ترفند جنگی به زمینش میزد،گفتن اینجوری نمیشه، اینا خون علی تو رگهاشونه، اینا شاگردای ابوالفضلن، چی کار کنیم؟ گفتن دورش کنید هر کی با هر چی دستشه بزنه هرچه جنگید عطش تاب و توانش را برد سوخت ،بارید عطش تاب و توانش را برد دید دور و بر مرکب همگان ریخته اند دور تا دور تنش سنگ زنان ریخته اند آنقدر سنگ به او خورد که آخر افتاد عمه میگفت بخود جان برادر افتاد به زمین خورد به دور تن او جمع شدند گرگها برسر پیراهن او جمع شدند چقدر خوش قد و بالا شده ای وای حسن پهلویش پهلوی زهرا شده ای وای حسن دلت رفت مدینه میدونم، آخه مادرش فاطمه رو هم با لگد به پهلوش، زدن ، تو ناله بزن ای وای حسن..... عمو از سوز جگر داد زد آه ای پسرم.. من چگونه بدنت را ببرم سوی حرم؟! راوی میگه همچین که گردو غبار فرو نشست دیدم ابی عبدالله سر قاسمو به زانو گرفته ،قاسم داره پاشنه ی پاشو رو زمین میکشه، یعنی داره نفسای آخرو میکشه، ابی عبدالله هی صدا میزنه عموجان، برا عموت سخته که عمو رو صدا بزنی، اما کاری از دستش برنیاد، گفت دیدم ابی عبدالله بدن قاسمو بغل گرفت ، این آقازاده ای که میخاست بره میدان، پاش به رکاب اسب ، نمی‌رسید حالا دیدم پاهاش رو زمین کشیده میشه، خیز قاسم که ببینی چقدر تنهایم وای از خجلت من پیش امانتهایم..۲ هر جا نشستی ناله بزن یا حسین..... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (۱)✍حسن لطفی (۲)✍سید پوریا هاشمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (علیه السلام ) .👇
. زمینه دهه اول محرم سلام ای بهترین ارباب دنیا سلام ای جان حیدر ، ماه زهرا سلام ای اولین و آخرین عشق سلام ای سایه ی روی سر ما سلام ای یار دیرینم سلام ای شور شیرینم سلام ای دنیا و دینم اباعبدالله یا مظلوم ................... ✅ زمینه رسیده آخرین یارت عموجان منم ماه شب تارت عموجان ببین که دستم و نذر تو کردم منم مثل علمدارت عموجان رسیدم تا اینجا با سر می مونم با تو ، تا آخر برای تو هستم لشکر ....... من از این غربت تو دلشکستم به این دنیای بی تو دل نبستم محاله از تو یک لحظه جداشم مثه قاسم فدایی تو هستم شده عشق تو تقدیرم به عشق تو دادن شیرم عموجان بی تو می میرم ...... تو و غربت ، من و حال پریشون شده کرببلا دریایی از خون چه غوغایی برا ذبحت شده آه رمق واست نزاشته ، نیزه هاشون عمو ای ماه و خورشیدم توی آغوشت جون میدم یه لحظه بابام و دیدم ...... ✅ زمینه امون از کوفه و نامهربونی برای تو نمونده دیگه جونی شده غارت دوباره کُلّ ِ هستم حسن جان ِ حرم شد آسمونی شده چشمای من دریا دل بی تاب ِ من غوغا نکش پاتو روی خاکا ....... می لرزه از غم تو پیکرم ، آه شده زنده غمای اکبرم آه بمیرم من چه کردن نعل اسبا شدی هم قدّ ِ سقای حرم آه رمق رفته از توو چشمات نداره مرهم این زخمات غریبی تو مثل بابات ....... چه کرده کینه های دشمنت آه چه شد ای یوسفم پیراهنت آه یتیم مجتبی شرمندتم من جلوی چشمای من کشتنت آه خداحافظ یاس پرپر روا شد حاجاتت آخر تو هم رفتی پیش اکبر ✅ زمینه لالایی ای گل بی تاب مادر امون از ظلم این کوفی ِ کافر سه روزه که نخوابیدی عزیزم شده از حال تو چشمای من، تر نرو ای درد و درمونم نرو ای ماه گریونم نرو ای آروم جونم ....... سه روزه زاری و گریون عزیزم نمونده دیگه واست جون عزیزم خدا رو با همین حالِت صدا کن دعا کن تا بیاد بارون عزیزم شدی از این دنیا دلگیر شدم از شرم تو ، من پیر نمونده واسم دیگه شیر ...... گل نشکفته داره میشه پرپر رسیده واسه تو دنیا به آخر بمیرم دیگه کار تو تمومه کجا داری میری از پیش مادر برو غوغا کن دنیارو برو رسوا کن این هارو برو یاری کن بابارو ✍ ......................... .
PTT-20240705-WA0003.opus
130.9K
زمینه دهه اول محرم
🌷🌷🌷 ✅بنداول ای عمو فدایت یتیم مجتبایت بده اذن میدان جان را کنم فدایت تاکنم سرم راعموجان نذرعلی اصغرت تاروم به میدان بگیرم من انتقام مادرت توکه جای پدربوده ای همیشه بالای سرم اذن و رخصتی ده در این دشت باشم بجای پسرم دارم این گفتگو ای عمو ای عمو قاسمت شود فدایت 💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦✅بنددوم پور مجتبایم دلیری ات مثل شد طعم مرگ به کامت شیرین تر از عسل شد تا که ناله زدی عموجان افتادم ازپشت فرس تا که زیر اسبان عزیزم تو می زدی نفس نفس بدنت کش امده شکسته تمام استخوان تو نفست بریده عزیزم بندامده زبان تو جان قاسم عمو یک عمو جان بگو تاحسین شود فدایت 💠💠💠2⃣9⃣7⃣💠💠💠 ___ @navaye_asheghaan
4_6041931705911084700.mp3
4M
کربلایی حسین منتهایی
کربلایی مجید مرادزاده(غلامِ قنبر): 🎼 ☑️بند اول حماسی عمو جان منم من ابنُ الحسن نوجوانِ یل مجتبایم فدایی راه تو ام واسه تو جون فدایم یا مظلوم اشاره کنی داغی رو سینه هاشون میزارم میتونم یه لشکر رو پیشت به زانو در آرم یا مظلوم میخونم رجز مثل فتاحه خیبر اناابن الحسن بن علیُ الحیدر اگه خون بابام بجوشه رو رگهام میشه تارومار با اجازه ت یک لشکر حسین جان ☑️بند دوم عموجون بده اذن میدون به من ای عمو خیلی دیره که از ماتم و غربتت داره بغضم میگیره یامظلوم عموجون تورومن قسم میدم اینجا به پهلوی مادر اجازه بده تا بشم من فدایی اصغر(ع) توراهت بمیرم برا من شیرینه که مهرت رو دارم یه عمره توو سینه می‌دونی بمونم نباشی وای من برا من یه بار ثقیل و سنگینه حسین جان ☑️بندسوم عموجان به زیر پاهاشون همه استخونام شکسته به دادم برس روی سینم یه نامرد نشسته عموجان به زیر پاهاشون همه استخونام شکسته به دادم برس روی سینم یه نامرد نشسته بیا و تنم رو ببین ای عموجون میگم یا عمو با لبای پر از خون ببین که قدم مثل قدّ سقا شد شده له وجودم با نعل اسباشون حسین جان 💠💠💠1⃣0⃣7⃣6⃣💠💠💠 @navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(قاسم دل منو نسوزون باشه برو ولی عمو جون) ۲ خیلی مراقب باش عزیزم زره نپوشیدی می‌ترسم با سنگ و تیر میان سراغت از روی اسب میفتی محکم میفتی زیر دست و پاشون له میشه پیکرت عمو جون (برگ و برات می‌پاشه از هم) ۲ میری عمو جون با اشک چشمم پشت سر تو من آب می‌ریزیم کاشکی میشد یه زره بپوشی که ارباً اربا نشی عزیزم عزیز من برو خدا به همرات فدای ذوق توی چشمات چشم انتظارته نگاه بابات عمو حسین عمو حسین... زانو زدم کنار جسمت یکی دوتا صد پاره جسمت می‌بینمت تو‌ کل میدون هم قد من شدی عموجون تو هیئتم آخه چجوری بردارمت از این بیابون پیکرتو می‌برم اما پاهات می‌کشه به روی خاکا (موندم عمو حیرون و گریون) ۲ قربون اسمت، من پیش جسمت زانوم می‌لرزه با سر میفتم (پهلوت شکسته بازوت شکسته اینجا میون مادر میفتم) ۲ بالا سرت رسیدم اما دیر شد پاشو بریم که مادر تو پیر شد مثل بابات تن تو غرق تیر شد عمو حسین عمو حسین... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
وصلی الله علی الحسن بنازم شیر جمل حسن جلو چشمای اباالحسن رجز میخونه انا الحسن چه صف شکن اومد علی ایستاده بودو فقط حسن اومد آره واسه معرکه بهم زدن اومد آقام حسن اومد آقام حسن اومد اوضاع بهم خورد /وقتی پرچم و بالا میاورد ۱۰۰ تا ۱۰۰ تا اومدن ولی بازم حسن بُرد الله اکبر یه انا الحسن که گفت عدو قبل از زدن مُرد حسن مولا حسن آقا دلیر نام آوره حسن علم بالا میبَره حسن توی کوچه حضرت کریم توی میدون حیدره حسن میگن بنی هاشم یه امام حسن تو کربلا میشه لازم واسه اینه جلوه ی حسن میشه قاسم حسن میشه قاسم حسن میشه قاسم دست خدا زد / زد و شیر خدارو صدا زد پسرای ازرق و پسر مجتبی زد الله اکبر به تلافی کوچه دو سه تا بی هوا زد ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ❁﷽❁ 🔸السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ... 🔸 نصر من‌ الله از حرم تکبیر پا شد هنگام پیکار برادر زاده ها شد ابن الحسن ابن الحسین کربلا شد یا حضرت زهرا! حسن حاجت روا شد تحت الهنک را گرچه بررویش کشیده برق نگاهش بر زمین آتش کشیده او قاسم است ابن الکریم است و کریم است مثل علی بر نار و بر جنت قسیم است تیغ کجش روح صراط المستقیم است  شمشیر گردانیش طوفان عظیم است از راست از چپ میزند سرها میوفتد نام حسن برروی پیکرها میوفتد ازرق ببین این نوجوان صف شکن را ان‌تنکرونی خواندن ابن الحسن را عباس یادش داده از هرسو زدن‌ را پایان بده این‌ جنگهای تن به تن را هرچه پسر داری بیاور مشکلی نیست بهر پسرهایت همین یک ضربه کافیست دور و برش هرقدر طبل جنگ‌ میخورد این صورت زهرایی از خون رنگ‌ میخورد کعبه میان قوم کافر سنگ‌ میخورد موی سرش با دست‌ نیزه‌ چنگ‌ میخورد دوره شد و روی سرش نقل بلا ریخت از بین لبهایش مدد یا مجتبی ریخت افتاد و بین لشگری تنها شد و بعد پهلوی قاسم پهلوی زهرا شد و بعد مثل سفارش نامه خود تا شد و بعد بین همه‌ روی تنش دعوا شد و بعد آمد عمو دید استخوانهایش شکسته جوری ز اسب افتاده که پایش شکسته سمت تنش پرتاب شد هرنیزه ای بود در صورتش تیر و به حنجر نیزه ای بود هر تکه از دشداشه اش بر نیزه ای بود عمامه اش آویز بر سر نیره ای بود زیر سم مرکب قد و قامت کشیده این یک نفس را هم به صد زحمت کشیده بر سینه اش چسباند وقتی که تنش را فهمید سختی های وقت بردنش را نجمه به چشمانت بکش پیراهنش را بوسه بزن این‌ پیکر پر روزنش را پیش حسن شرمندگی مانده برایم بی قاسم و اکبر منم با گریه هایم علیه السلام
چه کنم تا لبِ تو ناله‌ی بابا نَکِشد صبر کن صبر که اشکم به تماشا نَکِشد نجمه دنبالِ تو از خمیه دوید اما حیف تا زدی ناله عمو زود رسید اما حیف سنگ برداشته اما به لبِ ماه زدند ترسم این بود که چشمت بزنند ، آه زدند در مسیرِ نَفَسَت چیست مزاحم شده است قاسمی داشتم اما دو سه قاسم شده است به یتیمیِ تواین قوم چه بَد خندیدند همگی آنکه زد و آنکه نَزَد خندیدند باد مویِ تو بهم ریخت مرا ریخت بِهَم عطر و بویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم خواستی تا که بگویی به عمویت بابا گفتگویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم نیزه‌ای آمد و حسرت به دلم ماند که ماند تا گلویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم دو سه اَبرو به رویِ اَبرویِ تو وا کردند نعل رویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم دیر شد تا برسم بر سرِ اکبر کم شد آمدم زود ولی باز تنت دَرهَم شد سنگ بر رویِ تو خورد اَبرویِ من درد گرفت تا به پهلوی تو زد پهلویِ من درد گرفت همه گفتند که از کوچه سهیم است زدند هرچه گفتیم یتیم است یتیم است زدند تیغشان برتو نه بر سینه‌ی پیغمبر خورد دستِ من بود که با دیدنِ تو بر سر خورد در تو دیدم حسنم را که دوباره می‌خواند روضه‌ی سیلیِ دستی که به نیلوفر خورد ایستادم به رویِ پنجه پا اما حیف دستش از رویِ سرم رد شد و بر مادر خورد حسن لطفی
 تا نیزه‌ای غریب عنان مرا گرفت  پهلوی من نشست و نشان مرا گرفت  می‌رفت تا که فاش؛ پدر خوانمت عمو!  سُمّ فرس رسید و دهان مرا گرفت  گویند بو کشیدن گل؛ مرگ مؤمن است  بوی خوش دهان تو جان مرا گرفت  من سینه ام دُکان محبّت‌فروشی است  آهن‌فروش از چه دُکان مرا گرفت  دشمن که چشم دیدن ابروی من نداشت  سنگی رها نمود و کمان مرا گرفت  از پیرهای زخمی جنگ جمل رسید  هرچه رسید و عمر جوان مرا گرفت  لکنت نداشت من که زبانم ز کودکی  مومِ عسل چگونه زبان مرا گرفت؟  چون کندوی عسل بدنم رخنه رخنه است  این نیش‌های نیزه توان مرا گرفت  پر شد ز خاک سُمّ فرس چشم زخم من  ریگ روان، همه جریان مرا گرفت  محمد سهرابی
نجمه در خیمه پریشان شدنت را چه‌کند یک حرم چاک گریبان شدنت را چه‌کند گفت دنبالِ تو عمه چقدر ماه شدی حسرتِ مثلِ حسن جان شدنت را چه‌کند سعی کردم که نفهمند چه شد با تو ، عمو قدِ عباس نمایان شدنت را چه کند بی زره رفتی و عباس به قربانت رفت حال ای حنجره قربان شدنت را چه‌کند اینقدر چنگ مزن روی زمین پیشِ حسن پدرت دست به دامان شدنت را چه‌کند دیدم انگشت به دندان شدن لشکر را مانده بود اینهمه طوفان شدنت را چه‌کند کاش می‌شد که نفهمند یتیمی  که نشد نیزه هم ماند خرامان شدنت را چه‌کند با همین پیرهنِ ساده تو را چشم زدند سنگ فهمید به میدان شدنت را چه‌کند آنقدر خورد که دندانِ تو را با خود بُرد سنگ دانست که خندان شدنت را چه‌کند هِی سپاه از روی تو رد شده و برمی‌گشت حال این دشت فراوان شدنت را چه‌کند سینه‌ات نرم که شد مادرم آمد اما... مادرم پاره‌ی قرآن شدنت را چه‌کند خوش دلم بود عزیزم ضربانم باشی نوجوانم نشد آخر که جوانم باشی حسن لطفی
گُلِ پژمرده پژمردن ندارد ز پا افتاده پا خوردن ندارد مرا بگذار عمو برگرد خیمه تن پاشیده كه بردن ندارد بیا شوق مرا ضرب المثل كن تمام ظرفهایم را عسل كن برای آنكه از دستت نریزم مرا آهسته آهسته بغل كن لبم بوی پدر دارد عمو جان سرم شوق سفر دارد عمو جان تمام سنگ ها بر صورتم خورد یتیمی دردسر دارد عمو جان
۱۴ (حضرت قاسم ابن الحسن ع) من قاسم از تبار،علی مرتضایم فدایی حسین و،یتیم مجتبایم عمو عمو عموجان۲ آمده ام عموجان،جان را کنم فدایت هرگز عزیز زهرا،نمی کنم رهایت عمو عمو عموجان۲ من نوه ی بتولم،نجل گل رسولم از بهر جان نثاری،عمو نما قبولم عمو عمو عموجان۲ غربت تو عموجان،شرر زده به جانم بده تو اذن میدان،عموی مهربانم عمو عمو عموجان۲ بر حال قاسم خود،بنگر عمو غمینم دگر نمی توانم،غربت تو ببینم عمو عمو عموجان۲ اگر چه نوجوانم،عمو بده جوابم بهر دفاع از حق،بنما تو انتخابم عمو عمو عموجان۲ سرباز نوجوانم،الکن بود زبانم عمو به سوی میدان،امروز نما روانم عمو عمو عموجان۲ عمو به همره تو،آمده بهر یاری با خون خود نهال،دین کنم آبیاری عمو عمو عموجان۲ عباس داده یادم،در جنگ بی نظیرم آماده ام عموجان،در راه تو بمیرم عمو عمو عموجان۲ ممنونم ای عموجان،داده ای اذن میدان چون شیر می خروشم،تا در رهت دهم جان عمو عمو عموجان۲ ای دشمنان بدانید،حسین بود امیرم در بیشه ی ولایت،جوان ولی چو شیرم عمو عمو عموجان۲ هستم به آل عصمت،همچون عمویم حساس بوده معلم من،جنگ آوری چو عباس عمو عمو عموجان۲ درس وفا نمودم،کسب از علی اکبر خواهم شوم فدای،شیرخوار علی اصغر عمو عمو عموجان۲ این بوده آرزویم،گردیده آبرویم زیر سم ستوران،فدایی عمویم عمو عمو عموجان۲ عمو برس به دادم،رفته دگر توانم به زیر سم اسبان،شکسته استخوانم عمو عمو عموجان۲ عمو به کام عطشان،دادم به راه تو جان گردیده پیکر من،پامال سم اسبان عمو عمو عموجان۲
۱۳ (حضرت قاسم ابن الحسن ع) قاسمم روح و ریحان حسینی منم مقتدای جوانان حسینی منم گل باغ حسن شمع هر انجمن قاسمم من۲ من یتیم حسن از نسب حیدرم از برای حسین من علی دیگرم بر حسن نور عین عموی من حسین قاسمم من۲ گل گلزار دین منم عموجان حسین بر تو یار و معین منم عموجان حسین جانفدای توام در نوای توام قاسمم من۲ عهد و پیمان من بود ز روز ازل مرگ در کام من بود بسان عسل قاسمم دلغمین با تو ام همنشین قاسمم من۲ قاسمم پیرو راه ولایت عمو می روم تا کنم جان به فدایت عمو روح و ریحان تو گشته گریان تو قاسمم من۲ قاسمم ای عمو قربانی کربلات می روم تا کنم جان عزیزم فدات ای عموی غریب گشته ام بی شکیب قاسمم من۲ عموی مهربان برس به فریاد من من فتادم زمین نما تو امداد من جان من شد فدا من فتادم ز پا قاسمم من۲ قاسمت ای عمه ز کینه بی جان شده پیکرم ای عمو پامال اسبان شده بنگر بر تنم وقت جان کندنم قاسمم من۲
۱۸ (حضرت قاسم ابن الحسن ع) قاسم ابن الحسن،یتیم مجتبی باشدت ای عمو،شیر دشت بلا قاسمت در جنگ بی بدل باشد مرگ در نزدم چون عسل باشد ای عموجانم۴ ای عموجان حسین،شد دلم منجلی اذن میدان من،را تو گفتی بلی قاسمم در جنگ همچنان شیرم عدو لرزد از برق شمشیرم ای عموجانم۴ می روم تا کنم،جان فدایت عمو خون من زینت،کربلایت عمو ای عمو دادی اذن میدانم در ره عشقت می دهم جانم ای عموجانم۴ مانده ام بر سر،عهد و پیمان خود در ره عموجان،می دهم جان خود یوسف زهرا داده فرمانم دشمن قرآن شده حیرانم ای عموجانم۴ دشمن بی حیا،قاسمم قاسمم پسر مجتبی،قاسمم قاسمم من ز جام عشق حسین مستم بگذشتم از همه ی هستم ای عموجانم۴ ای عموجان حسین،مبتلای توام چون علی اکبرت،جانفدای توام از علی دارم این همه صولت چو عمو عباسم بود غیرت ای عموجانم۴ ای حبیبم عمو،غم نصیبم عمو بهر یاری تو،بی شکیبم عمو می دهم جولان اندر این صحرا این زمین از خون عدو دریا ای عموجانم۴ قاسمت را عمو،از کرم کن دعا تا شود جان من،در ره تو فدا گریم و سوزم از غمت عمو بر تو و بر قد خمت عمو ای عموجانم۴ تو که در همه حالت شکوری عمو در غم قاسمت،کن صبوری عمو بدن من هم تیرباران شد پایمال سم ستوران شد ای عموجانم۴