20230725_114219-AudioConverter.mp3
1.86M
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_عزاداری
#تک_ضرب #سه_ضرب
#سینه_زنی #زنجیرزنی
▪️نوحه شب هشتم محرم
آه و واویلا صد آه و واویلا...
آه و واویلا صد آه و واویلا
اِرباً اِربا شد ، پیکرت بابا
غرق خون گشتی ای لالهٔ پرپر
یوسف لیلا ، ای علی اکبر
آه و واویلا صد آه و واویلا...
در برت بابا ببین که بِنشَستم
ای همه هستم ، دل به تو بستم
از جفای این قبیلهٔ بی دین
ماهِ رخسار تو شده خونین
آه و واویلا صد آه و واویلا...
ای اذان گوی کرببلا اکبر
غرق در خون ای ، شبه پیغمبر
دیده بگشا ای صفای هر گلشن
خونجگر بابا ، کف زنان دشمن
آه و واویلا صد آه و واویلا...
77828_1400525193040_1071982.mp3
1.17M
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_عزاداری
#زمزمه #تک_ضرب #سنگین
▪️نوحه شب هشتم محرم
راه برو، جان پدر، به پیش چشمان ترم
تاکه کمی، اکبرمن، قد رشیدت نگرم
جان منی، جان منی
یوسف کنعان منی
وای علی، وای علی، وای علی، وای علی...
زینب من، بیا علی، ز زیر قرآن گذران
به جای مادر علی، بوسه برویش بنشان
شبه پیمبر علی
ثانی حیدرم علی
وای علی، وای علی، وای علی، وای علی...
خدا ببین، که از کفم، تازه جوانم برود
عصای پیری پدر، روح وروانم برود
او رود ومن زقفا
اشک بریزم ای خدا
وای علی، وای علی، وای علی، وای علی...
یا ابتا، یا ابتا، رسید بر گوش حسین
دوان دوان، شدعازم،کمک به آن نور دوعین
دیر رسیده در برش
رفته ز دنیا پسرش
وای علی، وای علی، وای علی، وای علی...
وای خدا، من چکنم، با تن صد چاک پسر
روم چسان، به خیمه ها، دهم چگونه این خبر
رفته توان، زپای من
وای علی و وای من
وای علی، وای علی، وای علی، وای علی...
.
Saeid Yadollahi - Javanane Banihashem (320).mp3
7.82M
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_عزاداری
#زمزمه #تک_ضرب #سه_ضرب
▪️نوحه قدیمی شب هشتم محرم
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
بگوئید مادرش لیلا بیاید
تماشای قد اکبر نماید
جوانان بنی هاشم بیایید...
علی را بر در خیمه رسانید...
بگویید عمه اش زینب بیاید
علی را بر در خیمه رساند
خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر در خیمه رسانم
جوانان بنی هاشم بیایید...
علی را بر در خیمه رسانید...
علی جان چراغ شام تارم
فراقت برده آرام و قرارم
نچیدم حجلگاه شادی تو
ندیدم من شب دامادی تو
جوانان بنی هاشم بیایید...
علی را بر در خیمه رسانید...
امیدم بود تو در هنگام پیری
عصای پیری مادر بگیری
به امیدی علی اکبر بیاید
در غم بر رخ لیلا گشاید
جوانان بنی هاشم بیایید...
علی را بر در خیمه رسانید...
منو یاد قد شمشادی تو
منو ناکامی و ناشادی تو
منو یاد لب خشکیده ی تو
منو سوز دل تب دیده ی تو
منو اون زخمهای بی حسابت
منو اون پیکر در خون خضابت.
جوانان بنی هاشم بیایید...
علی را بر در خیمه رسانید...
.
20230725_173132-AudioConverter.mp3
933.4K
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_عزاداری
#تک_ضرب
▪️نوحه شب هشتم محرم
عجب گلی روزگار ز دست لیلا گرفت
که تا قیامت گلاب ز چشم لیلا گرفت
تازه جوانم علی روح و روانم علی...
گلش مشبک شده از دم تیغ و سَنان
گلش به خون غوطه ور، شدست چون ارغوان
گلش به دشت بلا شدست در خون تپان
قرار و صبر و شکیب ز جمله دلها گرفت
تازه جوانم علی روح و روانم علی...
گلش ز تاب عطش یقین که پژمرده بود
آب ندادش فلک یقین که افسرده بود
مادر افسرده اش ز داغش آزرده بود
دشت بلا در بغل آن قد رعنا گرفت
تازه جوانم علی روح و روانم علی...
گفت نبی و علی غنچه لب باز کن
از دل پرحسرتت زمزمه آغاز کن
درد جوان مرگیت بر پدر آغاز کن
شور و فغان حرم تا به ثریا گرفت
تازه جوانم علی روح و روانم علی...
ای گل خوش رایحه، مایه درمان من
ماتم هجران تو سوخت دل و جان من
تا به فلک می رود ناله و افغان من
مادر زارت مکان به کوه و صحرا گرفت
تازه جوانم علی روح و روانم علی...
.
صدا ۰۲.mp3
1.43M
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_عزاداری
#تک_ضرب
▪️نوحه شب هشتم محرم
اذان گوی بابا علی اکبرم
گل باغ لیلا علی اکبرم...
تو سرو بلند علی منظری
تو سر تا به پا مثل پیغمبری
ز داغت بود در حرم محشری
تویی شبه طاها علی اکبرم
اذان گوی بابا علی اکبرم
گل باغ لیلا علی اکبرم...
محاسن گرفتم به دستم علی
ز داغ تو از پا نشستم علی
ز کف رفتی ای بود و هستم علی
پدر مانده تنها علی اکبرم
اذان گوی بابا علی اکبرم
گل باغ لیلا علی اکبرم...
چه زیبایی ای یاس پژمرده ام
ببین بی تو سر زیر پر برده ام
ره خیمه را بی تو گم کرده ام
کمک کن پدر را علی اکبرم
اذان گوی بابا علی اکبرم
گل باغ لیلا علی اکبرم...
گل یاس بابا چه خوشبو شدی
بهارم چه آشفته گیسو شدی
گمانم که بشکسته پهلو شدی
شدی مثل زهرا علی اکبرم
اذان گوی بابا علی اکبرم
گل باغ لیلا علی اکبرم...
نبیند چنین چشم لیلا تو را
چسان بنگرم ارباً اربا تو را
چو بردارم از خاک صحرا تو را
مکش بر زمین پا علی اکبرم
اذان گوی بابا علی اکبرم
گل باغ لیلا علی اکبرم...
کشد انتظار تو را مادرم
تو را در عبا سوی خیمه برم
تو عطشانی و دیدگان ترم
شده بر تو سقا علی اکبرم
اذان گوی بابا علی اکبرم
گل باغ لیلا علی اکبرم...
.
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#نوکری_اهل_بیت_ع
عمرم گذشت اما بدرد تو نخوردم
شرمندهام آقا بدرد تو نخوردم
تو فکر من بودى ولیکن من نبودم
اصلاً به فکر نوکرى کردن نبودم
من دور بودم تو مرا نزدیک کردى
راه مرا از کربلا نزدیک کردى
گفتى اگر تو بى پناهى من حسینم
حتى اگر غرق گناهى، من حسینم
گفتى بیا پاک از گناهت میکنم من
تو رو به چاهى، رو به راهت میکنم من
آواره ام، آواره را آوارهتر کن
بیچارهام، بیچاره را بیچارهتر کن
آوارگى در این حسینیه میارزد
بیچارگى در این حسینیه مىارزد
هرشب اسیرم میکنى پاى بساطت
دارى تو پیرم میکنى پاى بساطت
من چاى میریزم گناهم را بریزى
یکجا تمام اشتباهم را بریزى
شأن نزولت میکند آخر بلندم
سر را تو دادى جاى آن من سربلندم
وقتى گذر کردند خیلیها ازینجا
رفتند تا معراج تا بالا ازینجا
اینجا گرفته از خدا عیسى دمش را
اینجا خدا بخشید آخر آدمش را
من خام بودم غصه و غم پختهام کرد
این پخت و پزهاى محرم پختهام کرد
میبینم اینجا پنج تا نور مقدس
این آشپزخانهست یا طور مقدس
اینجا همانجاییست که مولا میآید
زینب میآید، بیشتر زهرا میآید
من عالمى دارم در اینجا با رقیه
هروقت دستم سوخت گفتم یا رقیه
منت ندارم بر سرت... تو لطف کردى
حالا که هستم نوکرت، تو لطف کردى
یک شب غذاى خواهرت را بار کردم
یک شب غذاى دخترت را بار کردم
باید که دست از هرچه غیرکربلا شست
دیگ تو را شستم خدا روح مرا شست
خدمت تجلى ارادتهاى شیعهاست
بالاترین نوع عبادتهاى شیعهاست
ما به ولایت میرسیم از این مودت
ما به مودت میرسیم از راه خدمت
خدمت درِ این خانه تنها فرصت ماست
گفتند: اینجا پنج روزى نوبت ماست
این پارچه مشکى فداى روى ماهش
دارد سفیدم میکند رنگ سیاهش
از سوخته دلها نگیر آقا غمت را
یک وقت از دستم نگیرى پرچمت را
بگذار یک گوشه به پاى تو بمیرم
کنج حسینیه براى تو بمیرم
منکه به غیر از لطف تو یارى ندارم
منکه به غیر از کار تو کارى ندارم
آنقدر بین دستههایت ایستادم
نذر على اصغر تو آب دادم
اى کاش بین ایستادنها بمیرم
آخر میان آب دادنها بمیرم
خوب است نوکر آخرش بى سر بمیرد
خوب است بین نوکرى نوکر بمیرد
خوب است ما هم گوشهاى عطشان بیفتیم
در زیر پاى این و آن عریان بیفتیم
خدمت به این بى رنگ و رو هم رنگ و رو داد
این کفشها را جفت کردن آبرو داد
در هرکجا که نام پیراهن میآید
زهرا میآید پیش ما، حتماً میآید
من دست بر سینه دم در مینشینم
در مجلس فرزند، مادر را ببینم
من مینشینم کار و بارم پا بگیرد
شاید به من هم چادر زهرا بگیرد
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
🔻
#شب_هشتم_حضرت_علی_اکبر
تا که پامال خزان شد لالۀ لیلای من
دشت غم آمد بهار، از اشک خون پالای من
در منای کربلا خون ذبیحم تا که ریخت
عید قربان شد یکی با روز عاشورای من
از هجوم خارها مانند گل شد برگ برگ
لالۀ من یاس من تنها، گل رعنای من
کاش فرق من به جای فرق اکبر می شکافت
کاش می پاشید پیش از او زهم اعضای من
من تماشا کردم او در خون خود زد دست و پا
زین تماشا پای تا سر سوخت سر تا پای من
بی تو دیگر شد بهشت آرزوهایم خراب
از چه اَفتادی به خاک ای شاخۀ طوبای من
احتیاجی نیست تا رَخ شویم از آب فرات
شسته شد با خون سیمای علی سیمای من
دوستانم یک به یک رفتند و در این سرزمین
گوش دشمن پر شده از بانگ واویلای من
گرگ ها کردند جسم یوسفم را چنگ چنگ
وای من ای وای من ای وای من ای وای من
تشنه بودم حنجرم می سوخت کامم خشک بود
تر شد از خون گلوی اکبرم لب های من
گر چه قلبم سوخت، آهم در درون سینه ماند
سر کشد از نخل "میثم" سوز نا پیدای من
🔻
#شب_هشتم_حضرت_علی_اکبر
ای پیکر تو چون جگر پاره پاره ام
تا کی زنی به دل ز سکوتت شراره ام
با آن که سینه ام شده مجروح داغ تو
لبخند قاتلت زده زخم دوباره ام
یک آسمان ستاره زچشمم به خاک ریخت
دیدم چو پاره پاره شده ماه پاره ام
من چاره ساز درد همه عالمم ولی
با اوفتادن تو زکف رفته چاره ام
ای تشنه لب برآر سر از خاک و آب ریز
از اشک دیده بر گلوی شیر خواره ام
چون قرص ماه آفتاب وجودم تمام سوخت
دیدم به چشم خویش غروب ستاره ام
بعد از تو ای ستارۀ صبح امید، نیست
غیر از سکوت دائم و اشک هماره ام
از چشم نیم باز تو خون پاک می کنم
شاید کنی به گوشه چشمی نظاره ام
"میثم" زسوز سینه چو شرح غمت دهد
آتش زند به عالم دل با اشاره ام
#شب_هشتم_حضرت_علی_اکبر
سیاه گشته جهان پیش دیدۀ تر من
کجائی ای مه در بحر خون شناور من
ستارۀ سحرم آفتاب صبحدمم
غروب کرده به هنگام ظهر در بر من
به مصحف بدن پاره پاره ات گریم
که پاره تر شده از لاله های پرپر من
بپوش زخم جبین شکستۀ خود را
که بهر دیدنت آید ز خیمه خواهر من
نیاز نیست به تیغ عدو که کشت مرا
دو چشم بستۀ تو در نگاه آخر من
فرات موج زد و من نظاره می کردم
که کشته شد پسرم تشنه در برابر من
زبان خشک تو را در دهان نهادم و سوخت
دهان من نه، دل من نه، که پای تا سر من
مبر فرو ز عطش خون حنجر خود را
که از برای توآورده آب مادر من
پس از تو در دل دشمن چنان غریب شدم
که گشته عمّۀ مظلومه ی تو یاور من
هزار قاتل و یک کشته و هزاران زخم
هزار بار تو را کشته خصم کافر من
به خیمه اشک خجالت گرفت چشمم را
ز بانگ واعطشای علیّ اکبر من
ز چشم خود همه خون جگر فشان «میثم»
به لحظه های غروب مه منّور من
🔻
#شب_هشتم_حضرت_علی_اکبر
گمان مدار كه گفتم برو دل از تو بریدم
نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم
محاسنم به كف دست بود و اشك به چشمم
گهی به خاك فتادم گهی زجای پریدم
دلم به پیش تو، جان در قفات، دیده به قامت
خدای داند و دل شاهد است من چه كشیدم
دو چشم خود بگشا و سوال كن كه بگویم
ز خیمه تا سر نعش تو چگونه رسیدم
ز اشك دیده لبم تر شد آن زمان كه به خیمه
زبان خشك تو را در دهان خویش مكیدم
نه تیغ شمر مرا می كشت نه نیزه خولی
زمانه كشت مرا لحظه ای كه داغ تو دیدم
هنوز العطشت می زد آتشم كه ز میدان
صدای یا ابتای تو را دوباره شنیدم
سزد به غربت من هر جوان و پیر بگرید
كه شد به خون جوانم خضاب موی سفیدم
كنار كشته تو با خدا معامله كردم
نجات خلق جهان را به خونبهات خریدم
بگو به نظم جهان سوز "میثم" این سخن از من
كه دست از همه شستم رضای دوست خریدم
#شب_هشتم_حضرت_علی_اکبر
یک لحظه جدا کردم از خویش، جوانم را
گویی که فدا کردم صدمرتبه جانم را
در آتش هجرانش میسوخت وجودم را
با رفتن خود از تن میبرد روانم را
با داغ علی دشمن یک لحظه گرفت از من
هم روح و روانم را هم تاب و توانم را
هنگام وداع هم دادیم نشانِ هم
او حنجر خشکش را من اشک روانم را
سر تا به قدم افروخت از بس جگرش میسوخت
داغیِ زبان او سوزاند دهانم را
با کشتن فرزندم تسلیم خداوندم
کردم به جگر پنهان فریاد و فغانم را
ای ماه فروزنده! تسبیح پراکنده
برخیز و فرو بنشان این سوز نهانم را
"میثم!" ز زبان من با خون جگر بنویس
کشتند بهارم را؛ دیدند خزانم را