babolharam __Taheri.mp3
4.46M
┄═┅
فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ ﴿۹۴﴾
آنچه را بدان #مأموری آشکار
کن و از #مشرکان روی برتاب
#رسول_الله در راه #انقلابِ بزرگش نه ترسی از #کدخدا داشت و نه هراسی از #طاغوت_زمانه!
#استکبار_ستیزی
#روضه و توسل ویژۀ روزهای پایانی ماه صفر و شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج حنیف طاهری•✾••✾•
حوادثی است که قلبِ مدینه میلرزد
مدینه چون دل اُمت به سینه میلرزد
سپاهِ شب شده مستِ تصرف خورشید
نسیم شعله شد و در فضا شراره کشید
تمام وسعتِ ملک خدا شبِ تار است
چه روی داده که خورشید هم عزادار است
زِ کوه و دشت و بیایان خدا خدا شنوم
ز جن و انس و ملک وا محمدا شنوم
اجل دریده گریبانُ و اشک افشاند
امینِ وحی خداوند نوحه میخواند
پیام میرسد از خشت خشتِ خانۀ وحی
که منقطع شده از آسمان ترانه ی وحی
برونِ خانه اجل گشته گرم اذنِ دخول
درون خانه چکد خونِ دل زِ چشم بتول
الا الا ملک الموت ! ماتم آوردی
زِ آسمان به زمین یک جهان غم آوردی
زدیدن رخ تو گشته رنگ فاطمه زرد
چه سخت حلقه به در می زنی،نزن برگرد!
چگونه می کنی ای پیک مرگ دقّ الباب؟
که آسمان به سر خاکیان شده ست خراب
برو به سینۀ حیدر شرر نزن دیگر
به جانِ فاطمه سوگند! در نزن دیگر
عقب بایست! بگیر احترام این در را
برو یتیم مکن دختر پیمبر را
برو که طعنه بر این باب، دیو و دد نزند
به باب خانۀ توحید ، کس لگد نزند
پیمبرُ و علی و فاطمه کنار هم اند
تو ایستاده و این هر سه اشکبارِ هم اند
نبی زخون دل خویش چهره می شوید
درون خانه ی دربسته با علی گوید:
که یا علی بنشین با تو راز دارم من
به سینه شعله ی سوز و گداز دارم من
پس از رسول مقامت زکینه غصب شود
فراز منبر من دشمن تو نصب شود
خدای ، امر به صبرت کند در این اندوه
جواب داد علی: من مقاومم چون کوه
دوباره گفت پیمبر که ای امام مبین
شوی به شهر مدینه غریب و خانه نشین
فلک زغربتِ تو آه می کشد زِ نَهاد
به باب خانه ات آتش زنند از بیداد
جواب داد : همانا به صبر می کوشم
به حفظ دین خود این جام زهر می نوشم
رسول گفت چو کردی تحمل آن همه را
به پیشِ چشم تو سیلی زنند فاطمه را
تو ایستاده و با چشم خود نگاه کنی
درون سینه ی خود حبس سوز و آه کنی
در آن میانه علی سخت در خروش آمد
کشید ناله و خون در دلش به جوش آمد
اگرچه بود وجودش پر از شراره ی خشم
به روی فاطمه چشمی گشودُ گفت به چشم!
شاعر : #استاد_غلامرضا_سازگار
↫
#روضه و توسل ویژۀ روزهای پایانی ماه صفر و شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج حنیف طاهری•✾••✾•
حوادثی است که قلبِ مدینه میلرزد
مدینه چون دل اُمت به سینه میلرزد
سپاهِ شب شده مستِ تصرف خورشید
نسیم شعله شد و در فضا شراره کشید
تمام وسعتِ ملک خدا شبِ تار است
چه روی داده که خورشید هم عزادار است
زِ کوه و دشت و بیایان خدا خدا شنوم
ز جن و انس و ملک وا محمدا شنوم
اجل دریده گریبانُ و اشک افشاند
امینِ وحی خداوند نوحه میخواند
پیام میرسد از خشت خشتِ خانۀ وحی
که منقطع شده از آسمان ترانه ی وحی
برونِ خانه اجل گشته گرم اذنِ دخول
درون خانه چکد خونِ دل زِ چشم بتول
الا الا ملک الموت ! ماتم آوردی
زِ آسمان به زمین یک جهان غم آوردی
زدیدن رخ تو گشته رنگ فاطمه زرد
چه سخت حلقه به در می زنی،نزن برگرد!
چگونه می کنی ای پیک مرگ دقّ الباب؟
که آسمان به سر خاکیان شده ست خراب
برو به سینۀ حیدر شرر نزن دیگر
به جانِ فاطمه سوگند! در نزن دیگر
عقب بایست! بگیر احترام این در را
برو یتیم مکن دختر پیمبر را
برو که طعنه بر این باب، دیو و دد نزند
به باب خانۀ توحید ، کس لگد نزند
پیمبرُ و علی و فاطمه کنار هم اند
تو ایستاده و این هر سه اشکبارِ هم اند
نبی زخون دل خویش چهره می شوید
درون خانه ی دربسته با علی گوید:
که یا علی بنشین با تو راز دارم من
به سینه شعله ی سوز و گداز دارم من
پس از رسول مقامت زکینه غصب شود
فراز منبر من دشمن تو نصب شود
خدای ، امر به صبرت کند در این اندوه
جواب داد علی: من مقاومم چون کوه
دوباره گفت پیمبر که ای امام مبین
شوی به شهر مدینه غریب و خانه نشین
فلک زغربتِ تو آه می کشد زِ نَهاد
به باب خانه ات آتش زنند از بیداد
جواب داد : همانا به صبر می کوشم
به حفظ دین خود این جام زهر می نوشم
رسول گفت چو کردی تحمل آن همه را
به پیشِ چشم تو سیلی زنند فاطمه را
تو ایستاده و با چشم خود نگاه کنی
درون سینه ی خود حبس سوز و آه کنی
در آن میانه علی سخت در خروش آمد
کشید ناله و خون در دلش به جوش آمد
اگرچه بود وجودش پر از شراره ی خشم
به روی فاطمه چشمی گشودُ گفت به چشم!
شاعر : #استاد_غلامرضا_سازگار
↫
babolharam Hanif Taheri.mp3
4.32M
«اِنَّ اَلرَّجُلَ لَیَهجُر»
اولین احساس_تکلیف
بر بالین پیامبر(ص) اتفاق افتاد...
#اصحاب_سقیفه
babolharam Hanif Taheri.mp3
4.32M
═┅
«اِنَّ اَلرَّجُلَ لَیَهجُر»
اولین #احساس_تکلیف
بر بالین پیامبر(ص) اتفاق افتاد...
#اصحاب_سقیفه
*میدونید کجا دادِ علی بلند شد ؟!.. اینجا چشم گفت ، صبر کرد .. شبی که فاطمه رو خاک کرد ، کنارِ قبر گفت فاطمه :
تا قيامت نه، پس از واقعه محشر هم
ناله يا اَبَتايش نرود از يادم! ..*
الا رسول خدا خون به سینه ام جوشید
که گفته هات همه جامه ی عمل پوشید
دری که بود به دارُالزیاره ات مشهور
دری که گرد از آن می زدود گیسوی حور
دری که بود پر از بوسه های جبرائیل
دری که حرمت از آن می گرفت عزرائیل
دری که نور فشاند به چشم عرش علا
ببین چگونه از آن دود می رود بالا
به باغ وحی، خزان دست باغبان را بست
که چیده گشت از آن میوه و درخت شکست
چه ننگ ها که خریدند یا رسول الله
زِ عترت تو بریدند یا رسول الله
چو امتت طلبیدند حبّ دنیا را
برای غصب خلافت زدند زهرا را
قسم به عزّت قرآن! قسم به ذات خدا!
سر حسین تو روز سقیفه گشت جدا
چه تیرها همه از چلّه ی سقیفه شتافت
گلویِ اصغر و قلب حسین هر دو شکافت
سقیفه در حرم کربلا شراره کشید
زگوش دخترکان تو گوشواره کشید
سقیفه کرد تن عترت تو را نیلی
سقیفه فاطمه ها را دوباره زد سیلی
همین که حق وصی تو غصب شد به ملا
سر حسین، جدا شد به دشت کربُبَلا
شاعر : #استاد_غلامرضا_سازگار
روزها و ساعاتِ پایانی ماهِ صفرِ .. این دو سه روزِ آخر هر کاری کردی سفره داره جمع میشه .. گرچه این چشمه ی جوشان اشک و ناله مون آرام نمیشه تازه شروع گریه برا مادرِ ساداتِ .. آماده ای روضه بخوانم ؟! یه جمله عرض توسل و التماسِ دعا .. درِ حجره باز شد ، نفسایِ آخرِ پیغمبر دیدن حسین اومد رو سینه ی پیغمبر قرار گرفت .. هی صورتشُ به سینه ی مبارک میکشه .. بی بی ما هنوز دستش سالمه ، اومد حسینُ از رو از زو بدن برداره .. پیغمبر چشم های مبارکشُ باز کرد ، فاطمه جان بزار حسین رو سینه م باشه .. حسین رو سینه مِ آرام جان میدم .. بریم کربلا.. حاجتمند و گرفتار زیاد ، مریضا رو فراموش نکنید .. یه وقتی هم زینب کنار گودال صدا زد یوم علی صدر المصطفی .. یه روز رو سینه ی پیغمبر دیدمت .. يَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلِيكُ اَلسَّمَاءِ هَذَا حُسَيْنٌ بِالْعَرَاءِ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ اَلْأَعْضَاءِ يَا مُحَمَّدَاهْ وَ بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتُكَ قَتْلَى تَسْفِي عَلَيْهِمُ اَلصَّبَا . فَأَبْكَتْ كُلَّ صَدِيقٍ وَ عَدُوٍّ .
حسین .....
.
*میدونید کجا دادِ علی بلند شد ؟!.. اینجا چشم گفت ، صبر کرد .. شبی که فاطمه رو خاک کرد ، کنارِ قبر گفت فاطمه :
تا قيامت نه، پس از واقعه محشر هم
ناله يا اَبَتايش نرود از يادم! ..*
الا رسول خدا خون به سینه ام جوشید
که گفته هات همه جامه ی عمل پوشید
دری که بود به دارُالزیاره ات مشهور
دری که گرد از آن می زدود گیسوی حور
دری که بود پر از بوسه های جبرائیل
دری که حرمت از آن می گرفت عزرائیل
دری که نور فشاند به چشم عرش علا
ببین چگونه از آن دود می رود بالا
به باغ وحی، خزان دست باغبان را بست
که چیده گشت از آن میوه و درخت شکست
چه ننگ ها که خریدند یا رسول الله
زِ عترت تو بریدند یا رسول الله
چو امتت طلبیدند حبّ دنیا را
برای غصب خلافت زدند زهرا را
قسم به عزّت قرآن! قسم به ذات خدا!
سر حسین تو روز سقیفه گشت جدا
چه تیرها همه از چلّه ی سقیفه شتافت
گلویِ اصغر و قلب حسین هر دو شکافت
سقیفه در حرم کربلا شراره کشید
زگوش دخترکان تو گوشواره کشید
سقیفه کرد تن عترت تو را نیلی
سقیفه فاطمه ها را دوباره زد سیلی
همین که حق وصی تو غصب شد به ملا
سر حسین، جدا شد به دشت کربُبَلا
شاعر : #استاد_غلامرضا_سازگار
روزها و ساعاتِ پایانی ماهِ صفرِ .. این دو سه روزِ آخر هر کاری کردی سفره داره جمع میشه .. گرچه این چشمه ی جوشان اشک و ناله مون آرام نمیشه تازه شروع گریه برا مادرِ ساداتِ .. آماده ای روضه بخوانم ؟! یه جمله عرض توسل و التماسِ دعا .. درِ حجره باز شد ، نفسایِ آخرِ پیغمبر دیدن حسین اومد رو سینه ی پیغمبر قرار گرفت .. هی صورتشُ به سینه ی مبارک میکشه .. بی بی ما هنوز دستش سالمه ، اومد حسینُ از رو از زو بدن برداره .. پیغمبر چشم های مبارکشُ باز کرد ، فاطمه جان بزار حسین رو سینه م باشه .. حسین رو سینه مِ آرام جان میدم .. بریم کربلا.. حاجتمند و گرفتار زیاد ، مریضا رو فراموش نکنید .. یه وقتی هم زینب کنار گودال صدا زد یوم علی صدر المصطفی .. یه روز رو سینه ی پیغمبر دیدمت .. يَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلِيكُ اَلسَّمَاءِ هَذَا حُسَيْنٌ بِالْعَرَاءِ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ اَلْأَعْضَاءِ يَا مُحَمَّدَاهْ وَ بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتُكَ قَتْلَى تَسْفِي عَلَيْهِمُ اَلصَّبَا . فَأَبْكَتْ كُلَّ صَدِيقٍ وَ عَدُوٍّ .
حسین .....
.
babolharam _Hanif Taheri.mp3
3.33M
═┅
اَتَقُولُونَ ماتَ مُحَمَّد؟!
حرفشان
این بود که
پیامبرخدا(ص)
دیگر رفته است و
#خط او رها شده!!!
این اولین #تحریف_مکتب_پیامبر بود
.
babolharam _Hanif Taheri.mp3
3.33M
┅
اَتَقُولُونَ ماتَ مُحَمَّد؟!
حرفشان
این بود که
پیامبرخدا(ص)
دیگر رفته است و
#خط او رها شده!!!
این اولین #تحریف_مکتب_پیامبر بود
#سقیفه
|⇦•رفتی و دست مهربانت رفت ..
#روضه و توسل ویژۀ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج میثم مطیعی•✾.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
بسم الله الرحمن الرحیم
«السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا خیر خلق الله،السلام علیک یا محمدبن عبدالله»
رفتی و دست مهربانت رفت در خاک
رفتی و از داغت عزادارند افلاک
با خویش بردی آن نگاهِ مهربان را
آن رحمتِ جاری و پاک و بیکران را
رفتی ولی بویِ تو را دارد مدینه
ابری شده از غصّه می بارد مدینه
یک عمر در راهِ خدا سختی کشیدی
رفتی ولی از امتت خیری ندیدی
قرآن صدایت می زند برگرد احمد
آیاتِ رحمن غرقِ ذکرِ یا محمد
برگرد آیاتِ خدا بی تو غریبند
آیات نور و انّما بی تو غریبند
غارِ حرا دلتنگِ شبهایِ تو مانده
در حسرتِ یک بوسه از پایِ تو مانده
رفتی ولی در قلبهایِ دشمن و دوست
آن چهره و لبخندِ زیبایِ تو مانده
هر چند نشنیدند یک عده صدایت
در آسمانِ شهر آوایِ تو مانده
بر رویِ پیشانیِ ایتامِ مدینه
مثل همیشه جایِ لبهایِ تو مانده
*امشب فقط زهرای تو یتیم نشد.. تمام عالم یتیم شدند.. ما هم مثل ایتام آمدیم درِ خانه ت..*
بر رویِ پیشانیِ ایتامِ مدینه
مثل همیشه جایِ لبهایِ تو مانده
نور علی نورِ دلِ غمگینِ زهرا
در ظلمتِ این قوم، زهرایِ تو مانده
رفتی برایش ناله مانده.. درد مانده
رفتی علی در بینِ صد نامرد مانده
*امشب زهرای اطهر چه حالی داره..؟! ماه صفر تمام شد.. از الان باید رزق فاطمیه رو بگیری ..*
آقا تو رفتی بیت الأحزان را ندیدی
سینه زدن بر خاکِ سوزان را ندیدی
رفتی ندیدی ناله های دخترت را
*آتش شعله می کشید .. والنارُ تَصعُر .. هی بین در و دیوار صدا میزد:"یا رسول الله! ما یُفعَلُ بِابنَتِک.." بیا بیین با دخترت چه می کنند ؟*
رفتی ندیدی ناله های دخترت را
خون گریه ها و ربنای دخترت را
*یا رسول الله نبودی ببینی بچه هاشو جمع کرد.. عزیزای دل مادر میخواد دعا کنه.. دستای کوچیکشون رو بلند کردند.. یه وقت دعا کرد «اللهم عجل وفاتی سریعا ..»*
رفتی ندیدی بعدِ تو حرمت شکستند
دستانِ حیدر را میان کوچه بستند
رفتی سفارشهایِ تو روی زمین ماند
بعد از تو زهرا و امیرالمومنین ماند
*لحظه هایِ آخر پیغمبر شروع کرد به گریه کردن گفتند:آقا چرا گریه می کنید؟فرمود: «کَاَنّی بِفاطِمَه..» انگار دارم دخترم فاطمه رو میبینم.. از دست امت چه ها می کشه..*
بعد از علی تنها و بی یاور حسن شد
خونین جگر، خونین دهن، خونین کفن شد
رفتی ندیدی ماجرای کربلا را
رفتی ندیدی پیکرِ در بوریا را
در کربلا اجرِ رسالت اینچنین بود
جسمِ حسینت پاره پاره بر زمین بود
بی اعتنا از گریه زینب گذشتند
از رویِ جسمش با سُمّ مرکب گذشتند
بی اعتنا از گریه زینب گذشتند
از رویِ جسمش با سُمّ مرکب گذشتند
اینجا میان روضه ها زینب قدم زد
آتش به جانِ شعرهایِ محتشم زد
این کشتۀ افتاذۀ بی سر حسین است
*یا رسول الله زینب با تو حرف می زد:
"یا رسول الله! صلّی عَلی مَلیکُ السماء...هذا حُسَینٌ بِالعَراء..."
حسیین..*
این کشتۀ افتاذۀ بی سر حسین است
این که نمانده از تنش پیکر، حسین است
این که سپاهی ریخته رویِ تن او
این شاهِ بی سردار و بی لشکر، حسین است
این خیمه ای که گیسوی حورش طناب است
حالا اسیرِ شعله ها و آفتاب است
*لحظۀ آخر امام حسین با گوشۀ چشم به خیمه ها نگاه میکرد .. آروم صدا میزد: من هنوز زنده ام ..*
این پیکری که زینتِ دوش نبی بود
*"یومٌ عَلی صدرِالمصطفی...و یوم علی وجه الثَّری..."
این پیکری که زینتِ دوش نبی بود
حالا تمامِ پیکرش شد خاک آلود
شاعر : مجتبی شکریان همدانی
.
|⇦•رفتی و دست مهربانت رفت ..
#روضه و توسل ویژۀ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج میثم مطیعی
بسم الله الرحمن الرحیم
«السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا خیر خلق الله،السلام علیک یا محمدبن عبدالله»
رفتی و دست مهربانت رفت در خاک
رفتی و از داغت عزادارند افلاک
با خویش بردی آن نگاهِ مهربان را
آن رحمتِ جاری و پاک و بیکران را
رفتی ولی بویِ تو را دارد مدینه
ابری شده از غصّه می بارد مدینه
یک عمر در راهِ خدا سختی کشیدی
رفتی ولی از امتت خیری ندیدی
قرآن صدایت می زند برگرد احمد
آیاتِ رحمن غرقِ ذکرِ یا محمد
برگرد آیاتِ خدا بی تو غریبند
آیات نور و انّما بی تو غریبند
غارِ حرا دلتنگِ شبهایِ تو مانده
در حسرتِ یک بوسه از پایِ تو مانده
رفتی ولی در قلبهایِ دشمن و دوست
آن چهره و لبخندِ زیبایِ تو مانده
هر چند نشنیدند یک عده صدایت
در آسمانِ شهر آوایِ تو مانده
بر رویِ پیشانیِ ایتامِ مدینه
مثل همیشه جایِ لبهایِ تو مانده
*امشب فقط زهرای تو یتیم نشد.. تمام عالم یتیم شدند.. ما هم مثل ایتام آمدیم درِ خانه ت..*
بر رویِ پیشانیِ ایتامِ مدینه
مثل همیشه جایِ لبهایِ تو مانده
نور علی نورِ دلِ غمگینِ زهرا
در ظلمتِ این قوم، زهرایِ تو مانده
رفتی برایش ناله مانده.. درد مانده
رفتی علی در بینِ صد نامرد مانده
*امشب زهرای اطهر چه حالی داره..؟! ماه صفر تمام شد.. از الان باید رزق فاطمیه رو بگیری ..*
آقا تو رفتی بیت الأحزان را ندیدی
سینه زدن بر خاکِ سوزان را ندیدی
رفتی ندیدی ناله های دخترت را
*آتش شعله می کشید .. والنارُ تَصعُر .. هی بین در و دیوار صدا میزد:"یا رسول الله! ما یُفعَلُ بِابنَتِک.." بیا بیین با دخترت چه می کنند ؟*
رفتی ندیدی ناله های دخترت را
خون گریه ها و ربنای دخترت را
*یا رسول الله نبودی ببینی بچه هاشو جمع کرد.. عزیزای دل مادر میخواد دعا کنه.. دستای کوچیکشون رو بلند کردند.. یه وقت دعا کرد «اللهم عجل وفاتی سریعا ..»*
رفتی ندیدی بعدِ تو حرمت شکستند
دستانِ حیدر را میان کوچه بستند
رفتی سفارشهایِ تو روی زمین ماند
بعد از تو زهرا و امیرالمومنین ماند
*لحظه هایِ آخر پیغمبر شروع کرد به گریه کردن گفتند:آقا چرا گریه می کنید؟فرمود: «کَاَنّی بِفاطِمَه..» انگار دارم دخترم فاطمه رو میبینم.. از دست امت چه ها می کشه..*
بعد از علی تنها و بی یاور حسن شد
خونین جگر، خونین دهن، خونین کفن شد
رفتی ندیدی ماجرای کربلا را
رفتی ندیدی پیکرِ در بوریا را
در کربلا اجرِ رسالت اینچنین بود
جسمِ حسینت پاره پاره بر زمین بود
بی اعتنا از گریه زینب گذشتند
از رویِ جسمش با سُمّ مرکب گذشتند
بی اعتنا از گریه زینب گذشتند
از رویِ جسمش با سُمّ مرکب گذشتند
اینجا میان روضه ها زینب قدم زد
آتش به جانِ شعرهایِ محتشم زد
این کشتۀ افتاذۀ بی سر حسین است
*یا رسول الله زینب با تو حرف می زد:
"یا رسول الله! صلّی عَلی مَلیکُ السماء...هذا حُسَینٌ بِالعَراء..."
حسیین..*
این کشتۀ افتاذۀ بی سر حسین است
این که نمانده از تنش پیکر، حسین است
این که سپاهی ریخته رویِ تن او
این شاهِ بی سردار و بی لشکر، حسین است
این خیمه ای که گیسوی حورش طناب است
حالا اسیرِ شعله ها و آفتاب است
*لحظۀ آخر امام حسین با گوشۀ چشم به خیمه ها نگاه میکرد .. آروم صدا میزد: من هنوز زنده ام ..*
این پیکری که زینتِ دوش نبی بود
*"یومٌ عَلی صدرِالمصطفی...و یوم علی وجه الثَّری..."
این پیکری که زینتِ دوش نبی بود
حالا تمامِ پیکرش شد خاک آلود
شاعر : مجتبی شکریان همدانی
babolharam Motiee.mp3
6.79M
═┅
مَن آذاها فَقَد آذانى وَ
مَن سَـرَّها فَقَد سَـرَّنى
حفاظت از رسول(ص) به
حفاظت از دخترش است...
پس آنکس كه فاطمه(س) را سيلى زد،
گويا که با رسول(ص) چنين كرده است
babolharam Motiee.mp3
6.79M
┅
مَن آذاها فَقَد آذانى وَ
مَن سَـرَّها فَقَد سَـرَّنى
حفاظت از رسول(ص) به
حفاظت از دخترش است...
پس آنکس كه فاطمه(س) را سيلى زد،
گويا که با رسول(ص) چنين كرده است
.
#زمزمه و توسل ویژۀ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج میثم مطیعی•✾•
دیگر آیات قرآن ، نخواهد آمد..
بعد پیغمبر باران ، نخواهد آمد..
بسوز مدینه از این عزا
به همراهِ مرتضی
که محشر گشته به پا ...
مگر چه گفته پیغمبر
به فاطمه که خندان است؟!
دعا کنید علی را که ، پریشان است
امان .. خداحافظ جانِ ما
دلیلِ ایمانِ ما
رسولِ قرآنِ ما ..
«امان، رسول الله الأمان ..»
بویِ آتش می آید ، أعوذ بالله ..
فتنهای گشته شاید، أعوذ بالله ..
خدا خودت رحمی کن به ما
از این قومِ بی وفا
اگر شد فتنه به پا..
اگر شود فراموش آن، سفارشاتِ پیغمبر
کشان کشان سویِ مسجد، رود حیدر
«امان، ز غمهایِ فاطمه ..»
جایتان خالی مردم، مدینه امشب
جان ز داغ مجتبی، رسیده بر لب
امان که قبرش بی گنبد است
که بی رفت و آمد است
کجا مثل مشهد است..؟!
خوشا دلی که این شبها
ز ره رسیده مهمان است
حرم پر از دمِ مولا، رضا جان است
«حسن .. غریب مادر حسن ..
رضا .. عزیزِ زهرا رضا ..»
نغمه پرداز: روحالله اسماعیلی
شاعر: رضا یزدانی
#زمزمه و توسل ویژۀ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه
دیگر آیات قرآن ، نخواهد آمد..
بعد پیغمبر باران ، نخواهد آمد..
بسوز مدینه از این عزا
به همراهِ مرتضی
که محشر گشته به پا ...
مگر چه گفته پیغمبر
به فاطمه که خندان است؟!
دعا کنید علی را که ، پریشان است
امان .. خداحافظ جانِ ما
دلیلِ ایمانِ ما
رسولِ قرآنِ ما ..
«امان، رسول الله الأمان ..»
بویِ آتش می آید ، أعوذ بالله ..
فتنهای گشته شاید، أعوذ بالله ..
خدا خودت رحمی کن به ما
از این قومِ بی وفا
اگر شد فتنه به پا..
اگر شود فراموش آن، سفارشاتِ پیغمبر
کشان کشان سویِ مسجد، رود حیدر
«امان، ز غمهایِ فاطمه ..»
جایتان خالی مردم، مدینه امشب
جان ز داغ مجتبی، رسیده بر لب
امان که قبرش بی گنبد است
که بی رفت و آمد است
کجا مثل مشهد است..؟!
خوشا دلی که این شبها
ز ره رسیده مهمان است
حرم پر از دمِ مولا، رضا جان است
«حسن .. غریب مادر حسن ..
رضا .. عزیزِ زهرا رضا ..»
نغمه پرداز: روحالله اسماعیلی
شاعر: رضا یزدانی
Shab28Safar1398[02].mp3
2.16M
Shab28Safar1398[02].mp3
2.16M
#سینه_زنی و توسل به پیامبر اکرم صلوات الله علیه و کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾•
.
رسیدم به شبهای آخر
سَرِ من کفِ پایِ تو
رسولِ خدایی
تو بابایِ مایی
از امشب یتیم است،طفلِ اُمتِ تو
می میرم برایِ روزِ غربتِ تو
فاطمه شد زار و حزین
یا رحمةَ لِلعالمین
به اشک دو چشمِ ترش
به خاکستر بر سرش
شد آماجِ غربت
برایِ هدایت
مولا زار و گریان،زهرا پایِ بستر
آغوشِ شریفش،جایِ سبطِ اکبر
به پایِ تو،حسین غمین
یا رحمةَ لِلعالمین
فاطمه شد زار و حزین
یا رحمةَ لِلعالمین
شده سبط اکبر فدا
مدینه شده کربلا
دلم پُر شرر شد
حسن خون جگر شد
غم از سینه ی تو، آمد تا دهانت
خون شد حرفت آخر،راحت گشته جانت
گریه ی بی صدا، حسن
گُشته ی کوچه ها، حسن
↫)
#سینه_زنی و توسل به پیامبر اکرم صلوات الله علیه
رسیدم به شبهایِ تو
سَرِ من کفِ پایِ تو
رسولِ خدایی
تو بابایِ مایی
از امشب یتیم است،طفلِ اُمتِ تو
می میرم برایِ روزِ غربتِ تو
فاطمه شد زار و حزین
یا رحمةَ لِلعالمین
به اشک دو چشمِ ترش
به خاکستر بر سرش
شد آماجِ غربت
برایِ هدایت
مولا زار و گریان،زهرا پایِ بستر
آغوشِ شریفش،جایِ سبطِ اکبر
به پایِ تو،حسین غمین
یا رحمةَ لِلعالمین
فاطمه شد زار و حزین
یا رحمةَ لِلعالمین
شده سبط اکبر فدا
مدینه شده کربلا
دلم پُر شرر شد
حسن خون جگر شد
غم از سینه ی تو، آمد تا دهانت
خون شد حرفت آخر،راحت گشته جانت
گریه ی بی صدا، حسن
گُشته ی کوچه ها، حسن
↫
Banifateme_Babolharam.mp3
1.25M
|═┅
#پيامبر_اكرم اين هدف را دنبال ميكرد كه هرجا زمينه مساعد بود، بذر #انديشه و #عقيده را بپاشد؛ با اين اميد كه در زمان مساعد، اين بذر #سبز خواهد .
Banifateme_Babolharam.mp3
1.25M
#پيامبر_اكرم اين هدف را دنبال ميكرد كه هرجا زمينه مساعد بود، بذر #انديشه و #عقيده را بپاشد؛ با اين اميد كه در زمان مساعد، اين بذر #سبز خواهد شد.
#قسمت_دوم توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه به نفسِ حاج محمد رضاطاهری
*مرحوم شیخ طوسی رحمة الله علیه میفرمایند:مسموم کردند پیغمبر رو،با اون حال وارد مسجد شد که دیگه حضرت رو پاش بند نبود،اگر برا اینجای روضه،آدم بخواد جون بده والله جا داره،شخصیت اول جهان اسلام،حالا تو بستر افتاده، میگه:بیایید دوات بیارید، یه پوستی بیارید روش بنویسم،به اشتباه نیوفتید،نانجیبِ ملعون ،گفت: پیغمبر داره هزیون میگه...
از همینجا شروع شد، امیرالمومنین از همینجا ماموریت به صبر پیدا کرد،حضرت زهرا انگار دَر رو از همینحا آتش زدند،جلو چشم حضرت صدیقه...یعنی بعضیا میگن بعد از بابا نه،هنوز بابا تو بستر بود این نانجیبا اینطوری کردن،همه ی روضه هارو پیغمبر یک به یک خونده کنار بستر،نگاه به فاطمه میکرد یک به یک روضه هارو میگفت،نگاه به ابی عبدالله میکرد یک به یک روضه هارو میگفت*
در پیش من آتش مزن بال و پرت را
خونین مکن جانِ پدر چشمِ ترت را
فردا همینکه جمع کردی بسترم را
آماده کن کم کم عزیزم بسترت را
آماده کن از آن کفن ها دومین را
بیرون بیاور یادگارِ مادرت را
*محتضر میگن حتی دکمه ی رو سینه اش رو هم باز کنید،مثل کوه سنگینی میکنه رو سینه اش،یه وقت دیدن ابی عبدالله که کوچیک بود ،دوید خودش رو اندخت رو سینه ی پیغمبر،تا فاطمه اومد بچه رو برداره،گفت نه... اشاره کرد بزار باشه*
بگذار روی سینه ام باشد حسینم
بگذار بر قلبم حسن را، دخترت را
بگذار با طفلانِ تو قدری بسوزم
حالا بگویم حرف های آخرت را
زاری مکن بر حال من با حال و روزت
خاکی مکن دنبال بابا معجرت را
تو بار شیشه داری میترسمت چون
خیلی مواظب باش طفل دیگرت را
بس کن عزیزِ تا سحر بیدار
بس کن کُشتی مرا از گریه ی بسیار
بس کن این چند شب بیدار مانده، آب رفتی
این چند شب گریانِ من، اینبار بس کن
می سوزم از این ناله های آتشینت
آتش مزن بر این تن تبدار، بس کن
رویت ندارد طاقت این اشک هارا
طاقت ندارد این همه آزار بس کن
زهرا باید ببینی روزهای بعد از این را
باید بمانی با غمی دشوار بس کن
باید بگویم روضه هایِ بعد خود را
باید بسوزی بعد این دیدار بس کن
*حالا از اینجا پیغمبر روضه خونده،این چند بیت رو با پیامبر خدا ناله بزن...*
ای کاش بعد از من کسی جایم بگوید
با هیزم و با آتش و دیوار... بس کن
ای کاش میگفتن بار شیشه دارد
ای کاش میگفتن با مسمار بس کن
*حالا از اینجا روضه ی امام حسنم شروع میشه،خودش فرمود روضه ی من اینه*
در کوچه میاُفتی کسی غیر از حسن نیست
با گریه میگوید که در انظار بس کن
*نانجیب چقد داری مادرم رو میزنی،بس کن...بس کن،الهی بمیرم برا امام حسن،آقا جان این روضه رو میخونم ان شاءالله اگر زنده باشیم مدینه،تو حرمت میخونیم،اگه زنده نبودیم پیغمبر فرمود:روز محشر که همه گریانند...اشک ریزان حسن خندانند*
در کوچه میاُفتی و میگوید به قُنفذ
افتاد دست مادرم از کار... بس کن
دستت مغیره بشکند حالا که افتاد
از چادر او پای خود بردار... بس کن
Taheri Shab 28 Safar 97-01.mp3
2.05M
#قسمت_اول مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه به نفسِ حاج محمد رضاطاهری
قسمت_اول مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه به نفسِ حاج محمد رضاطاهری
دلم گرفته غم از گونهام سرازیر است
هوای آخرِ ماه صفر چه دلگیر است
و با گذشتن هر هفته میتوان فهمید
زمین چقدر بدون تو از زمان سیر دست
به شیشه ی غمت اینقدر سنگِ وصل مزن
دلا بسوز ز دوری، فراق تقدیر است
برای من که پُر از بی کسی است امروزم
اگر نیایی هر روز دیگری دیر است
گواه میدهد این اشک ها فراق تو را
حدیث دیده ی ما بی نیازِ تفسیر است
*دوماه آواره ی خیمه های عزای ابی عبدالله بودیدم،بعد از دوماه میتونیم اینطوری ازت تقاضا کنیم آقاجان*
بیا و روضه بخوان تا که باز گریه کنم
مس وجود مرا اشک روضه اکسیر است
چه میشود که ببینم لحظه ای را که
مدینه شاهد فریاد های تکبیر است
*اولین کاری که حجت خدا امان زمان رُوحِی وَ اَرْواحُ الْعَالَمیِنَ لِتُرابِ مَقْدَمِه اَلْفدَاء میکنه،میاد مدینه اون دو نانجیب رو از خاک بیرون میاره،آرزوی دیرینِ همه ی اهل بیت بوده،آرزویِ دلِ جواد الائمه بوده،رو زمین میکوبید میگفت از زمین بیرونتون میارم،آتیشتون میزنم،آرزوی امام حسن،آرزوی ی عبدالله،از امشب این روضه ها شروع میشه،اولین سوالی که آقا از این نانجیب میپرسه،میفرماید: چرا سیلی تو صورت مادرم زدی؟چرا دَرِ خونشو آتیش زدی؟ای مادر مادر،نانجیب نگاه تو صورت حجت خدا میکنه،مثل همیشه دروغ میگه،میگه: من آتیش نزدم،من تو این واقعه کاره ای نبودم...حضرت نامه ای از جیب قبای نازنینش بیرون میاره، میفرماید: بخوان،دستخط خودتو که میتونی بشناسی،انکار نمیتونی بکنی،میبینه نامه ی خودشه به معاویه ی ملعون نوشته،معاویه اومدم پشت در،صدا نفس کشیدنای فاطمه رو میشنیدم...،اما چنان با لگد به در زدم،صدا شکسته شدن،استخوان های سینه ی فاطمه رو شنیدم*
.
Taheri Shab 28 Safar 97-02.mp3
2.68M
|⇦• #قسمت_دوم توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه به نفسِ حاج محمد رضاطاهری