eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
272 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
۷۰ (امام رضا ع) امام رضا امام هشتمین است پاره ی قلب ختم مرسلین است پشت و پناه و یار مسلمین است حریمش با صفاست حریم کبریاست درگاه او باغ بهشت است مهر و ولایش در سرشت است مولای عالم یا رضاجان۲ خورشید رخشان ولایت است او بر عاشقان نور هدایت است او سر تا به پا لطف و عنایت است او رهنما مقتدا بود مشکل گشا حریم او بهشت شیعه است زایر او همیشه بیمه است مولای عالم یا رضاجان۲ بر من نموده ای رضا تو احسان آمده و گردیده بر تو مهمان دردم شود با نگه تو درمان امام هشتمی پناه مردمی آمده ام دردم دوا کن مولی مرا حاجت روا کن مولای عالم یا رضاجان۲ گرچه به درگاه تو روسیاهم آمده ام آقا به تو پناهم حق جواد آقا نما نگاهم امام مهربان گل زهرا نشان چون فاطمه خیر کثیری آمده ام دستم بگیری مولای عالم یا رضاجان۲ ای مظهر خدای حی سبحان مولای عالم با دلی پریشان تو از مدینه آمدی خراسان غم شده نصیبت کم شده شکیبت حضرت مولی در خراسان خون شد دل تو تازه مهمان مولای عالم یا رضاجان۲ ظلم و ستم مولی به تو شد افزون از کینه های بی شمار مأمون امام انس و جان شده دلت خون امام هشتمین شهید زهر کین زهر ستم برده توانت شرر زده بر جسم و جانت مولای عالم یا رضاجان۲ قصر عدو گردیده قتلگاهت مولای من فدای اشک و آهت مانده به درب حجره ات نگاهت تا ببینی پسر شدی تو خونجگر اشک از دو چشمت گشته جاری بهر جوادت بی قراری مولای عالم یا رضاجان۲ در حجره ات منتظر جوادی سر بر روی خاک زمین نهادی جان در ره قرآن و دین بدادی گل بی قرارت آمده کنارت مولای من هنگام رفتن سرت گرفته روی دامن مولای عالم یا رضاجان۲ مصیبت تو کی شود فراموش ز زهر کینه ها شدی تو خاموش جواد کرده پیکرت کفن پوش نشسته در غمت گرفته ماتمت رفتی ز داغت نور دیده فرزند تو شد قد خمیده مولای عالم یا رضاجان۲ ندیده غربت تو خواهر تو گل ریختند بر روی پیکر تو در خاک شد جسم مطهر تو خراسان در عزاست از غمت کربلاست پیکر تو بر دوش یاران جدت زیر سم ستوران مولای عالم یا رضاجان۲
از بس نبی به شخص علی التفات داشت حتی در احتضار هم از این صفات داشت خود چشمه حیات ولی تشنه علیست گویی از او اراده آب حیات داشت بوی علی شفای غم و درد مصطفاست ور نه رسول پیش از اینها وفات داشت سینه به سینه اش دم آخر نهاد و گفت هر کس که حیدری است در عالم نجات داشت محراب را چو غیر علی دید در نماز او را به قیض بر حذر از آن صلاة داشت محراب را به شأن علی دیده بود و بس آن رهبری که وقت رکوعش زکات داشت چون گفت راز خود درِ گوشی به فاطمه زهرای خسته خنده ز شوق ممات داشت آغوش میگشود برای دو نور عین از بس به بوسه حسنین التفات داشت با هر نظر حبیب خدا داشت نکته ای اما نگاه زینب کبری نکات داشت تا آخرین نفس نگران حسین بود گاهی گریز روضه آب فرات داشت *** دودمه – مجتبی توسلی مهربان تر از نسیمی تو رسول رحمتی یا ابالزهرا مدد با علی فردای محشر تو به فکر امتی یا ابالزهرا مدد ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
شهادت امام حسن مجتبی(ع) محمد رضا بذری من از شاه مدینه ، یوسف چاه مدینه میخوام که گذرم بیفته به راه مدینه براش غلغله می شه هرگذرگاه مدینه شب و روزشو میکنه یکی ماه مدینه طلب کردم رزق عالی از دست این آقازاده ی مولی الموالی با دست پر بر میگرده هرکی بره پابوس حسن با دست خالی «حسن بن علی» ۲ به تنهایی نمیشه، دلی دریایی نمیشه گدایی تو بی رخصت بالایی نمیشه گدای در خونه ت دیگه هرجایی نمیشه ته عشقِ به تو ختمِ به رسوایی نمیشه با تو آقا میشم بیمه مهر تو همیشه سایه ی بالا سریمه لطفت بی حد جد اندر جد بیخود نمیگن حسن کریم بن الکریمه «حسن بن علی» ۲ بیا دربدرم کن ، از غمت شعله ورم کن کرمخونه تو عشق منو مشمول کرم کن سحر ساحت عشقه منو اهل سحرم کن سحرهایی که مهدی تو بقیعه خبرم کن شمع شبهام سوزو سازم ای سجده به خاک قدمت رکن نمازم دیشب دیدم توی خوابم دارم واسه صحن تو یه گلدسته می سازم «حسن بن علی»
شهادت امام حسن مجتبی(ع) محمد رضا بذری من از شاه مدینه ، یوسف چاه مدینه میخوام که گذرم بیفته به راه مدینه براش غلغله می شه هرگذرگاه مدینه شب و روزشو میکنه یکی ماه مدینه طلب کردم رزق عالی از دست این آقازاده ی مولی الموالی با دست پر بر میگرده هرکی بره پابوس حسن با دست خالی «حسن بن علی» ۲ به تنهایی نمیشه، دلی دریایی نمیشه گدایی تو بی رخصت بالایی نمیشه گدای در خونه ت دیگه هرجایی نمیشه ته عشقِ به تو ختمِ به رسوایی نمیشه با تو آقا میشم بیمه مهر تو همیشه سایه ی بالا سریمه لطفت بی حد جد اندر جد بیخود نمیگن حسن کریم بن الکریمه «حسن بن علی» ۲ بیا دربدرم کن ، از غمت شعله ورم کن کرمخونه تو عشق منو مشمول کرم کن سحر ساحت عشقه منو اهل سحرم کن سحرهایی که مهدی تو بقیعه خبرم کن شمع شبهام سوزو سازم ای سجده به خاک قدمت رکن نمازم دیشب دیدم توی خوابم دارم واسه صحن تو یه گلدسته می سازم «حسن بن علی»
ای وای پر میزنم از این مدینه میکشم آه از عمق سینه بعد یه عمری اشک و ناله راحت میشم از بغض و کینه حسن حسن حسن جان **** ای وای بال و پرم داره میسوزه چشم ترم داره میسوزه زهر جفا دلم رو خون کرد این جگرم داره میسوزه حسن حسن حسن جان **** ای وای داره میخنده همسر من آتیش گرفت بال و پر من یکی خبر کنه تا زینب بیاد به بالای سر من حسن حسن حسن جان **** ای وای خیری ندیدم از زمونه قدم ز بار غم کمونه به یاد غصه های مادر چشمای من یه کاسه خونِ حسن حسن حسن جان **** ای وای یادم نمیره که چه ها شد در حق ما خیلی جفا شد جلو چشامه لحظه ای که مادر اسیر شعله ها شد حسن حسن حسن جان **** ای وای گل کبود و پرپرم سوخت نیومده برادرم سوخت با لگد یه مرد جنگی در بین شعله مادرم سوخت حسن حسن حسن جان **** ای وای غرور بابامو شکستن نخل امیدمو شکستن خدا برا کسی نیاره پهلوی مادرو شکستن حسن حسن حسن جان **** ای وای این لحظه ها به شور و شینم میباره اشکام از دو عینم دلواپس و دل بی قرارم برای زینب و حسینم حسینی حسین عزیز زهرا ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀🍀🍀 علی جان..علی جان..بیا عزیزم..کنار من بنشین. با اشاره.آرام آرام.. لبهای پیغمبر تکان میخورد. من میخوام روضه رو تجسم کنی. لبهای پیغمبر تکان میخورد..امیرالمومنین گوش مبارک رو آوردن کنار لبهای رسول خدا...خانه آرام. رسول خدا آرام آرام حرف میزد.علی شونه هاش تکون میخورد. زیر لب علی فرمود.چشم.. شاید فرموده باشند..علیجان حق تورو میبرند.باید صبرکنی...پس گفته چشم..می ایستم.. اشک جاری شد.یه چندلحظه ای رسول خدا صحبت کرد باعلی..علی همینطوری. غم فراق پیغمبر..اینی که فاطمه میخواد یتیم بشه.غم بچه هاش.غم این امت.دل تنگ خودش..همینجوری گریه میکرد..حالا این بارها میخواد بیاد روی دوش علی... علی لنگر زمین و آسمونه..ولی هی میگه چشم.بالاخره دلش به درد میاد.. گوش کردو گوش کرد و گوش کرد...صدای پیغمبر آرام آرام یه صدای زمزمه می اومد.فاطمه داشت نگاه میکرد..دوباره علی فرمود چشم.. سر امیرالمومنین پایینه.اصلاً بالارو نگاه نمیکرد.چشم.. شاید رسول خدا فرموده باشند.علیجان...در خانه ات و آتش میزنن.. دوباره هنوز سرپایینه..دوباره علیجان....شروع کرد حرف زدن..اما ایندفعه آروم آروم رنگ صورت مولا تغییر کرد..برافروخته شد‌.صورت درهم رفت.رگ غضب شیرخدامتورم شد.دستاش و فشار میداد.سربالا آورد به فاطمه ش نگاه کرد.گف چشم.چشم. شاید گفته باشند.علیجان فاطمه ت و میزنن. چادرش آتش گرفت .چشم.. هی نگاه به فاطمه میکرد رسول خدا..همینطوری داره نگاه میکنه.گریه میکنه میگه چشم...شاید داره روضه میخونه برای علی.. اولین اجر رسالت زدن فاطمه بود گشت از حق کُشیِ امت بیدادگرت کشتن محسن مظلوم تو اجر دگرت خوب از خجالت پیغمبر در اومدن..خوب الی المودت فی القربی رو رعایت کردن‌. باسر انگشت خزان سخت ورق برگردید غنچه و لاله ی خونین تو پرپر گردید سومین اجر تو زخم سر حیدر گردید به حسن از همه کس ظلم فزونتر گردید بعدازآن زهر که بر نور دو عینت دادند اجرها بود که امت به حسینت دادند گرگ ها بر بدن یوسف تو چنگ زدند بر رخ چرخ زخون دل او رنگ زدند دست بگشود به پیشانی او سنگ زدند تهمت کفر به آل تو به نیرنگ زدند زین مصیبت همه دم سینه ی میثم سوزد بلکه تا حشر دل آدم و عالم سوزد رفقا.رسمه.به همه هم گفتن..کسی که از دنیا میخوادبره.حتی دکمه های پیراهنشم بازکنید. از چندجهت میخوام وارد روضه بشم..شب رحلت پیغمبره..شاید سال بعد من از دنیا رفته باشم.عمر دست خداست..ایشالله برای امام حسین شهید بشیم.آرزومونه..خوش به حال اونکه برای حسین و برای ولیِّش به شهادت رسید. آخرای ماه صفره.برای همه دعاکنید. محتضر لحظات آخرش میگن حتی یه دونه پارچه هم روی سینه ش نباشه..عمر در نگاه محتضر طولانیه.در نگاه ما میگن دیدی در یه چشم به هم زدن از دنیارفت.. فَمَن یَمُت یَرَنی..علی فرمود..اگه قرار باشه کسی که از دنیا میره علی رو ببینه..اون یه لحظه براش زیاده.طولانیه.و همه حسرت خواهندخورد لحظه ی آخرعمرشون.که علی اینه و ما نشناختیم.. علی اینه و ما دنبال یه چیز دیگه رفتیم..حالا جای ما زیادم بد نیس.علی اینه و ماجدی نگرفتیم..فقط گفتیم علی و دنبال راهش نرفتیم. اما بدا به حال اونایی که میگن.علی اینه و ماباهاش دشمنی کردیم...اونام که از دنیارفتن.لحظه های آخر گفتن.وای علی اینه و ما خونه ش و آتیش زدیم. لحظه ی آخر عمر طولانیه..برا محتضر. رسول خدا احترامش برای همه ی ملائکه فرض واجبه.به همه ی عالم واجبه..اما وقتی از دنیا میخواد بره.باید رعایت بشه.سبک بشه..سینه ی پیغمبره. اینقدر مهمه.من جایی ام دیدم..ابی عبدالله...همینکه شیش ماهه تیرخورد.قنداق و پاره کرد..بچه دست و پابزنه.راحت باشه.. لحظه های آخره..حسن و میگیرن.حسین میره.اورو میگیرن زینب میره..حسنین خودشون و روی سینه ی رسول خدا انداختند.امام حسن صورت به صورت پیغمبر گذاشت‌.ابی عبدالله رو سینه ی پیغمبر.علی اومد اینارو برداره بانوازش..لحظه های آخر.پیغمبر با آرامش جان بده..اولی رو اومد برداره فرمود علیجان.رهاشون کن..حسین باید روسینه ام باشه..حسنم باشه..اینا باشن من راحت جان میدم.. یه بار علی اومد بچه هارو برداره نگذاشت رسول خدا.. ۷۵ روز یا ۴۵ روز یا ۹۵ روز یه روایتیه‌‌..یکی از این روایات.شب بود.همین دوتا بچه دوباره رو سینه ی مادر افتادن..مادر بین کفن...علی برشون نداشت.. یه مرتبه یه هاتفی صدازد.علی چیکار داری میکنی‌.؟؟ بچه هارو بردار..عرش به هم ریخته از ناله..بچه هارو از روی سینه ی مادر بردار‌‌..عالم داره از مدار خارج میشه... 🍀🍀🍀 ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
علی ...یتیمای فاطمه رو با احترام برداشت.. حسین..یتیمای حسن و با احترام برداشت.. یه جا سراغ دارم.بچه رو بدن پاره پاره و بی سر بابا افتاد..هزارو نهصدو پنجاه زخم..با تازیانه بلندش کردن..یا ابتا....اُنظُر الی عَمَّتی.. وای وای وای..بر گردیم مدینه.... هرجور میتونی امشب ناله بزن..ای جوون... بچه هارو از روی سینه ی پیغمبر برداشت..رسول خدا نگذاشت.گف اینا باشن.من راحت جان میدم..این سنگینی حسین و حسنم لازمه..باید روسینه ی من باشن.. این یه سنگینی بود رو سینه ی رسول خدا... من یه عبارت از مقتل....خانوم زینب اومدبالای گودال‌..والشِمرُ جالسُ علی صَدرِک.. حسییییین..حسییییین.. 🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ وَ هو الکَریم، اِبْنُ الکَریم وَ اَخُ الکَریم، وَ جَدُّهُ خَیرُالاَنام وَ هو ألاِمام، اِبْنُ ألاِمام و اَخُ الاِمام، وَ حُبُّهُ خَیرُالتَّمام فرق دارد به یقین مزۀ احسان حسن لب ما بوسه نگیرد مگر از نان حسن زلف خود را به نخ چادر زهرا بسته است هرکسی هست در این دهر پریشان حسن حسن یا مولا! حسن یا مولا!... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ وَ هو ألحَبیب، وَ اَخُ ألحَبیب و عَینُهُ شَمسُ الضُّحیٰ وَ هو ألطَّبیب، اِبْنُ ألطَبیب وَ اَخُ الطَبیب، وَ بَیتُهُ دارُالشِّفا کَرَمش دست گدا را به خداوند رساند سائلان را بنویسید مسلمان حسن بی حرم هست ولی هرچه حرم زنده از اوست زائر کرب و بلا هم شده مهمان حسن حسن یا مولا! حسن یا مولا!... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ عاقبت با مدد حضرت زهرا روزی مثل ایوان نجف میشود ایوان حسن سر دره باغ حسن نام حسین است فقط نذر گلهای حسین است گلستان حسن پسرانش همه جا گوش به فرمان حسین علی اکبر همه جا گوش به فرمان حسن حسن یا مولا! حسن یا مولا!... وَ هو الاَمیر، اِبْنُ الاَمیر وَ اَخُ الاَمیر، وَ اُمُّهُ خَیرُالنِسا وَ هو الحَسَن، اِبْنُ علی وَ اَخُ الحُسین، وَ اُخْتُهُ بِنتُ الهُدی حسن یا مولا! حسن یا مولا!... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ پسرانش همه‌جا گوش به فرمان حسین عکی اکبر همه جا گوش به فرمان حسن بعد یک‌عمر فقط زهر توانست شود مرهم زخم دل وسینه ی سوزان حسن عاقبت با مدد حضرت زهرا روزی مثل ایوان نجف میشود ایوان حسن سر در باغ حسن‌نام حسین است فقط عطر گلهای حسین است گلستان‌حسن حسن یا مولا! حسن یا مولا!...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🏴 🎤مداح :کربلایی حنیف طاهری ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ جمع مکارم نبی، یا مُعِزُّ الْاُؤلیاء تمام اوصاف علی، حسن ابن المرتضی ای جان، من مسلمون شده دست توام ای جان، ز ازل تا به ابد مست توام ای جان ..ای جان ..ای جان ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ به فدای کَرَمی که تو داری به فدای حَرَمی که نداری جمال تو‌حُسن‌خدا، یا امامُ المُتَقین به ما سوا تو مقتدا، یا امامُ المُتَقین ای جان، پادشاه ابد و ازل تویی ای جان، شهسوار و فاتح جمل تویی ای جان ..ای جان ..ای جان .. سر ما و‌ قدم تو‌ نگام‌کن کم‌ و ما کَرَم‌ تو صدام کن به فدای کَرَمی که تو‌داری به فدای حَرَمی که نداری ــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🏴 🎤مداح :مرحوم شیخ احمد کافی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ امشب دلم می خواهد همه شما را در خانه امام حسن مجتبی(ع) پسر بزرگ زهرا(س) ببرم. امام دوم و سبط رسول و پور بتول که ذولجلال بنامید از ازل حسنش چه حرفها که شنید از زبان دشمن و دوست که بود سخت تر از زخم نیزه بر بدنش عقیده من این است هر کس که می خواهد روضه امام حسن(ع) بخواند،باید در ماه رمضان بخواند. چرا؟ چون امام حسن(ع) روزه بود. بارها مرتبه امام حسن(ع) را زهر دادند. هر دفعه می آمد به حرم پیغمبر(ص) متوسل می شد و خدا شفایش می داد. معاویه به تنگ آمد.به پادشاه روم نوشت: من یک دشمن سرسخت دارم. چند مرتبه تا حالا زهرش دادم،ولی کارگر نشده،می خواهم او را از پا در بیاورم. یک زهری برایم آماده کن تا از زندگی قطع امید کند و کشته شود. پادشاه روم زهری آماده کرد. و برای معاویه فرستاد. و پیغام داد: مبادا!این زهر را به یک خدا پرست و مومن و مسلمانی بدهی. معاویه با چند واسطه با زن امام حسن (ع) جعده تماس گرفت و این زن خبیثه و ملعونه را فریب داد. معاویه صد هزار درهم پول برای جعده فرستاد و پیغام داد: فقط این زهر را به شوهرت بده تا بخورد.ممکن است به من بگویی پول به من دادی اما شوهرم را از من گرفتی چه کنم؟ تو شوهرت را بکش من تو را برای پسرم،یزید می گیرم. این زن فریب خورد.آی بمیرم، امام حسن (ع) روزه بود. هوا بسیار گرم بود. این زن نا نجیب یک ظرف شیر مخلوط با عسل که در آن زهر ریخته بود برای آقا آورد. آقا تشنه اش بود،تا این شربت از گلوی آقا پایین رفت اثر زهر را احساس کرد. شاید داد زده و ناله می کرده است: آه جگرم!آه جگرم! شماها بیشترتان زن دارید. می دانید چه می گویم. هر مردی در زندگی هر دردی داشته باشد اول به زنش می گوید. آی بمیرم برایت امام حسن!که در خانه ات هم غریب بودی،زنت دشمنت بود. تا آب از گلویش پایین رفت عوض اینکه زنش جعده را صدا بزند صدا زد: کنیزها!بروید زینیم بگویید بیایید، خواهرم بیاید،این بلاکش دوران باید. بی بی را خبر کردند، آمد. صدا زد: حسنم! داداش چه شده؟ صدا زد: خواهرم!حالم منقلب است. برو زود حسینم راخبر کن بیاید. نمی دانم رفقا! هیچ وقت مریض شده اید تا ببینید خواهرتانچه می کند؟ آی آنهایی که خواهر دارید تا زنده است قدرش را بدانید.خواهر خوب نعمتی است. وقتی آدم مریض می شود خواهر می آید،جلوی چشم آدم چیزی نمی گوید، اما می رود در صحن حیاط هی پشت دستش می زند و می گوید: نمی دانم داداشم چه شده است. بروید زودتر طبیب بیاورید برادم ناراحت است. امشب چراغها را خاموش کنید. چرا؟ چون کنارقبر امام حسن(ع) تاریک است همه کنار بستر امام حسن (ع) آمدند. صدا زد: برادرم! چه شده داداش؟ فرمود: حسینم! هر چه به سرم آمد از همین کوزه بود. برادرم!به خدا قسم اگر بخواهم بگویم،چه کسی زهرم داد می توانم بگویم،اما رسوایش نمی کنم. چقدر این بچه های فاطمه(ع) آقا هستند. صدا زد : حسینم ! دلم می خواهد مرا به سوی قبر جدم پیغمبر (ص) ببری تا با او تجدید عهد کنم. آنگاه مرا به جانب قبر مادرم فاطمه(س) برگردان. سپس مرا به بقیع ببر و در آنجا دفن کن. راضی نیستم به اندازه یک حجامتی خونریزی شود. یک وقت سرش را بلند کرد حالش منقلب شد صدا زد: زینبم!برو برایم یک تشت بیار!آی غریب آقا! رفتند یک تشت آوردند. آقا سرش را میان تشت کرد،همه نگاه می کنند یک وقت پاره های جگرش را میان تشت دیدند. جنازه امام حسن(ع) را به طرف حرم پیغمبر(ص) آوردند. یک وقت عایشه دختر ابی بکرسوار بر استر آمد و جلوی جنازه را گرفت. گفت: نمی گذارم جنازه حسن را کنار قبر شوهرم،پیغمبر دفن کنید. گفت: پیغمبر(ص) شوهر من است،پیغمبر(ص) را در خانه اش دفن کردید و خانه پیغمبر(ص) مال من است. ابن عباس جلو آمد،صدا زد: آی عایشه!پیغمبر(ص) نُه تا زن داشت،این خانه را اگر هشت قسمت کنند یک قسمت آن خانه سهم نه زن می شود. چطور نمی گذاری؟ یک روز سوار شتر می شوی جنگ جمل را راه می اندازی و به جنگ علی (ع) می آیی. یک روز سوار قاطر می شوی جلوی جنازه حسن (ع) ا می گیری.اگر تو زنده بمانی سوار فیل هم می شوی.جنازه آقا را به سمت قبرستان بقیع حرکت دادند. آی بمیرم جنازه امام حسن (ع) را تیر باران کردند. « اللهم صل علی محمد و آل محمد بحق الحسن المجتبی و أخیه الحسین سید الشهداء یا الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا