eitaa logo
ذاکرین آل الله
294 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
319 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
. سال‌ها بعد از رحلت (ع) هروقت اسم ایشان نزد (ص) می‌آمد، قطرۀ اشکی از چشم‌شان سرازیر می‌شد. . .
. بہ ساحل پلڪ ترم نشسٺ سنگ فراق شیشہ‌ے قلب مرا شڪسٺ امن یجیب خواندن من بےنتیجہ ماند گشٺ و پدر بےخدیجہ ماند .
و توسل به حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ویژه ماه مبارک رمضان ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ شکرِ خدا که تحتِ لوایِ خدیجه ایم بعد از هزار سال گدایِ خدیجه ایم مِهرش نتیجه ی دهۀ اول من است ما یک دهه تمام برایِ خدیجه ایم ده شب فقط به خاطرِ او گریه می کنیم ما پیشِ از او ،روزِ ازل عزادارِ خدیجه ایم اصلاً به ما چه مَردم دنیا پیِ چه اند؟ ماها که در پیِ نوه هایِ خدیجه ایم بی مِهر او عبادتِ عالم قبول نیست ما با خدیجه، عبدِ خدایِ خدیجه ایم مِهر خدیجه را به سَرِ شانه می بَرم شُکرِ خدا که مادرِ زهراست، مادرم در لحظه ی شکسته شدن، پا شدن خوش است در خُشک سالها، عاشقِ دریا شدن خوش است دلداده ها معامله با یار می کنند بهر رسول این همه تنها شدن خوش است قبل از غدیر گفت: علی رهبرِ من است قبل از غدیر شیعۀ مولا شدن خوش است دنبالِ مال نیست اسیرِ نگارها بانویِ ما به مادرِ زهرا شدن خوش است سختی بِکِش محله محله که عاقبت مادر بزرگِ طایفه ی ما شدن خوش است بد نیست سنگِ کوچه به پیشانی ات خورد گاهی شبیهِ زینبِ کبری شدن خوش است آن قدر سنگ خوردی و بال و پرت شکست ای مادرم ،سرم به فدایت، سرت شکست *لحظه های آخر دیدن داره گریه میکنه، اُمّ سَلَمه سؤال کرد: چرا اینقدر گریه میکنید؟ حضرت خدیجه سلام الله علیها فرمودند: دخترم فاطمه کم سن و ساله، تنهامیشه، دختر چندجا به مادر احتیاج داره، فاطمه ام رو تنها نذار، یکی شب زَفاف ،لذاوقتی آقا رسول الله دستِ امیرالمؤمنین رو دستِ زهرا گذاشت، فرمود:همه بیرون برن...دیدن اُمِ سَلمه ایستاده، وقتی علت رو جویاشدن،فرمود:یارسول الله! مادرش سفارش کرده، اول اینجا دختر به مادر احتیاج داره... دوم وقتِ وضعِ حمل فاطمه ام رو تنها نذار* وایِ مَنُ، وایِ مَنُ،وایِ مَنُ، وایِ من میخِ در و سینۀ زهرایِ من،وایِ من در وسطِ کوچه تو را میزدن،وایِ من کاش به جای تو مرا میزدن، وایِ من *اول بینِ در و دیوار صدا زد:«یا اَبَتٰا!»نالۀ دوم صدازد: یا امیرالمؤمنین!،اما لَحنش عوض شد:«یافِضَّةُ الخُذینی»... خیلی عذردمیخوام اگه بفهمی این یه بیت رو بهم میریزی...* صدازد: بعدِ یک عُمر مُراعاتِ کنیزانِ حرم فضه ی خادمه آخر به چه کاری افتاد
═┄༻↷↭↶༺┄═∞ تو ڪیستے ڪہ سینه ےما بے قرار توسٺ چشم زمیڹ و چشم زماڹ سوگوار توسٺ ڪم نیسٺ ایڹ ڪہ مادر زهراے اطہرے سوگند مےخورم ڪہ همیڹ افتخار توسٺ .
و توسل به اُم المؤمنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ * شبی که میخواست بی بی حضرت زهرا سلام الله علیها به دنیا بیاد، خانم خدیجه کنیزشون رو فرستادن دنبال زَنهای مکّه، من تک و تنهام ،بیایید کمک کنین ،بتونم بچه ام رو به دنیا بیارم، نیومدن ،تلافی کردن، گفتن :همون پیغمبری که ایمان بِهِش آوردی، بگو خدای همون کمکت کنه. می خوام بگم: اون شب اومدن، از آسمان حوا اومد ، مریم اومد، هاجر اومد ،آسیه اومد ، سه چهار نفر اومدن، چرا ؟آخه می خواد خانوم قدم به دنیا بذازه... یه جمله می گم دلتون هر جا رفت دنبالتون روضه می خونم...شبِ تولد بی بی حضرت زهرا سلام الله علیها، سه چهار نفر بیشتر نبودن ...شبی هم که تابوتِ خانم رو داشتن بقیع می بردن چند نفر بیشتر نبودن... سلمان می گه داشتم نماز می خوندم ، دیدم در می زنن، اومدم در رو وا کردم، دیدم حسین بی حال، سرش رو به دیوار گذاشته ، حسن داره گریه می کنه سیاه پوشیدن ، چی شده ؟ دیدم حسن بُغضش شکسته ، صدا زد: سلمان! مادرمون که رفت ، اگه می خوای بی بابا هم نَشیم زود خودت رو برسون... امّا من روضه ام به نام اباعبدالله می خوام تموم بشه... حضرت خدیجه سلام الله علیها،خانم فاطمه رو فرستاد به بابات پیغمبر بگو، اون پیراهنی که وحی در اون به تو نازل می شد، بده من به جای کفن به تنم کنم، جبرئیل از آسمون اومد، پنج تا کفن آورد ، ما نمی گذاریم خدیجه بی کفن باشه...«لا یَوم کَیَومکَ یا اَباعبدلله» * ای بی کفن چه با ، این پاره تن کنم ؟ با چادرم تو را، باید کفن کنم *چه جور زنده بمونه زینب ؟ دارن نانجیبا بدن کشته هاشون رو غسل می دن ، کفن می کنن، نماز می خونن، بدن کشته هاشون رو خاک می کنن، ولی بدنِ داداشم روی خاکِ گرمِ کربلا...* مَران یک دَم ساربان اُشتر ناقه ی زینب، مانده اَندَر گِل نَزن ظالم ، فرصتی آخر تا بگیرم من، از حسینم دل * کارِ دخترِ علی به کجا رسید ، به کیا گفت:* شُتر بانان ، قدری آهسته بی کفن مانده، اَندَر این صحرا حسین... مَنی که آه نگفتم برایِ هیچ کسی همین که نام تو آمد دلم هَوار کشید حسین... ما زنده به آنیم که در روضه بمیریم این است همه حاجت و این حرفِ دلِ ماست *دستاتون رو بلند کنین،فَرَج مُنتقمش، ان شالله آقامون بیاد ، خودش بِهِمون نگاه کنه، چند مرتبه برای فرج امام زمان، صدا بزن: یا زهرا...
و توسل به اُم المومنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها . ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ وای! بی مادری سخته برا زهرا فضایِ هفت آسمون و عرشُ زمین و افلاک و غم گرفته نشسته رویِ سَرَم غبارِ غربت و ماتم، دلم گرفته وای اگه امشب سحر بشه واویلا،واویلا،واویلا دیده ها از گریه تر بشه واویلا،واویلا،واویلا دلشوره دارم که آخرش واویلا،واویلا،واویلا مادرمون بی مادر بشه واویلا،واویلا،واویلا وای! بی مادری سخته برا زهرا... میونِ بستر خوابیده یک مادری که امشب داره میمیره مادرِ سادات با چشم گریون زانویِ غم رو بغل میگیره میگیره از این غصه زبون واویلا،واویلا،واویلا میگه که مادر پیشم بمون واویلا،واویلا،واویلا بی مادری زوده برا من واویلا،واویلا،واویلا غریبی رو از چشام بخون واویلا،واویلا،واویلا وای اگه امشب سحر بشه واویلا،واویلا،واویلا دیده ها از گریه تر بشه واویلا،واویلا،واویلا دلشوره دارم که آخرش واویلا،واویلا،واویلا مادرمون بی مادر بشه واویلا،واویلا،واویلا وای! بی مادری سخته برا زهرا... روح الامین از، بهشت برایِ مادرِ هستی ، کفن میاره عالم بمیره، برا حُسینش اربابِ عالم، کفن نداره... عمۀ سادات و اشک آه واویلا،واویلا،واویلا رو خاکِ جسمِ شریفِ شاه واویلا،واویلا،واویلا خنده هایِ بی حیایِ شمر واویلا،واویلا،واویلا نگاهِ زینب به قتلگاه واویلا،واویلا،واویلا وآی! حسیــن..
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ لَا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ /الحدید-۱۰ یعنی ارزش آنهایی که پيش از فتح مکـه، اِنفاق و جَهاد كردند،با بقیه يكسان نيست! مثلاً اولین بانوی ایمان آورنده به پیامـبر که همه‌ی اَموال خود را صرف اسلام کرد .
بسم الله الرحمن الرحیم «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهم» «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» «أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِوَأَتُوبُ إِلَيْهِ .. چشمم به غیر خون دلی مبتلا نداشت این خانه بعد رفتن تو آشنا نداشت زهرا یتیم شد غم بی مادری رسید بی تو دل شکستۀ من هم نوا نداشت خاک عزا به روی سرم ریختم ولی خون گریه های دخترکت هم صدا نداشت رفتی و در مزار تو دیدم که پیکرت بر پای تا سرش کفنی جز عبا نداشت بابا گرفته روضه و من گریه می کنم در خانه ای که بعد نگاهت صفا نداشت می گوید از من و تو و از پارۀ تنم از تشنه ای که روی لبش جز دعا نداشت شد رسم بعد تو که عبا را کفن کنند اما برای قامت او کربلا نداشت از بس که تیغ و نیزه تنش را گشوده است گودال قتلگاه به جز بوریا نداشت *از جانبِ مادرِ سادات اومدیم در خانۀ مادرش .. رسولِ خدا وارد خانه شد، دید صدایِ خدیجه جانش میاد؛ دقت کرد دید داره مناجات میکنه وارد حجره شد عزیزم با کی حرف میزدی؟.. عرضه داشت آقاجان کودکی که در بطن منه با من حرف میزنه .. مایۀ آرامش خاطرمه .. میگه مادر همه ازت بُریدن، من باهاتم .. بشارت داد زهرا رو به ولادتِ مادر هستی .. لحظاتِ فارغ شدن مادر رسید، دنبال هر کی فرستاد نیومدن .. حسودا تلافی کردن .. یه عده هم گفتن خدیجه ما که گفتیم به محمد شوهر نکن .. غریب تو حجره یه وقتی سقف حجره نورانی شد هودجی از آسمان فرو آمد چهار بانویِ مجللۀ بهشتی آمدند کمک کردند ملائکه فرشته ها آمدند کمک کردند مادرِ فاطمه بار سبک کنه این چهار بانو خیلی جاها آمدند یه جاشو عرض کنم: زنِ خولی میگه دیدم چهار بانویِ مجلله کنار تنور نشستن نور ازشون به آسمون میره سر کردن داخل تنور یکی میگه حسین .. مادرت حوا برات بمیره .. یکی میگه حسین هاجر فدای تو .. یکی میگه حسین مریم به فدات .. همه دارن گریه میکنن دیدم یه هودجی از آسمان آمد ، این چهار بانو رفتن کنار این هودج زیرِ بغل یه خانم قد خمیدۀ جوانی رو گرفتن آوردن کنار تنور .. دیدم این خانم کنار تنور زمین گیر شد سر کرد داخل تنور به سینه میکوبید .. هی میگفت غریب مادر حسین ..