.
🏴 #فاطمیه ۱۴۰۳
#زمزمه #واحد
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#کوچه_بنی_هاشم
#سبک_مادر_و_زدن 🎼
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
غم روی غمه / توی قلبم آشوب عالمه
که هر روزم صدتا محرمه / وای وای وای
مُردنم کمه / برا دردی که توی قلبمه
زمین افتاد پیش چش همه / وای وای وای
تو سینهم دارم نهفته
هزارتا حرف نگفته
الهی که مادرتون
جلو چشماتون نیوفته
دیدم که * دستاش و برده بالا
من قد کشیدم اما * مادرم افتاد
دیدم که * چادرشم شد پاره
شکسته شد گوشواره * مادرم افتاد
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
رو به را نشد / یه جور از پا افتاد که پا نشد
از اون روز چشماش دیگه وا نشد / وای وای وای
مادرم نشست / چجوری زد که با یه ضرب دست
با هم دو تا گوشوارههاش شکست / وای وای وای
تو راه برگشت به خونه
دیدم چشماش رنگ خونه
با گریه می گفت که این راز
عزیزم! پیشت بمونه
کاش میشد * چادر خاک آلود و
که زیر پاها بودو * علی نبینه
کاش میشد * زخمِ روی ابرومو
کبودیای رومو * علی نبینه
#زمزمه_حضرت_زهرا
.
زمزمه حضرت زهرا سلام الله علیها؛
شروع فاطمیه و هجوم به خانهی وحی
◾بند اول:
سلام مادر، سلام ای دختر طاها
سلام مادر، سلام ای همسر مولا
سلام مادر، سلام هست پیغمبر
سلام مادر، سلام ای عشق حیدر
بعد شهادت بابات رسول الله
تورو زدن جلو علی ولی الله
جوری زدن وقتی که افتادی
صدا زدی ای پسرم بقیة الله
سلام مادر مادر مادر...
◾بند دوم:
سلام مادر، سلام ای مادر مهتاب
سلام مادر، سلام ای مادر ارباب
سلام مادر، سلام ای ذکر روی لب
سلام مادر، سلام ای مادر زینب
میخ در و آتیش و هیزم ای وای
اومدن اراذل و ریختن مردم ای وای
داغ محسن به دلت موند مادر
نفست بالا نیومد اون دمادم ای وای
سلام مادر مادر مادر...
◾بند سوم:
سلام مادر، سلام مادر سادات
سلام مادر، سلام روح عبادات
سلام مادر، سلام دلیل خلقت
سلام مادر، سلام نور هدایت
تو آن گلی که با لگد گلاب شدی
میون آتیش در سوختی و کباب شدی
به خاطر اول مظلوم عالم علی
مثل شمع سوختی و آب شدی
سلام مادر مادر مادر...
بندهی کمترین مرتضی کریمی
.
#🥀زهرا شفاعت میکند🥀
در قیامت حضرت زهرا کرامت میکند
بر گدایان درش بی بی عنایت میکند
با حضورش در میان اهل محشر فاطمه
با قیام خود قیامت را قیامت میکند
تاب دیدار جمالش را ندارد دیده ها
با جلالش جلوه ها بر اهل طاعت میکند
گرچه زهرا با جلال خود خدایی میکند
مادری بر شیعیان با آن جلالت میکند
روی دستش آورد قنداقه ی شش ماهه را
گریه کن های حسینش را شفاعت میکند
با حسین و با دو دستان علمدار رشید
دستگیری از اهالی ولایت میکند
کیست زهرا آنکه با اُمّ ابیهای خودش
بر نبی و بر امامان هم امامت میکند
کیست زهرا که نبی بر آستان خانه اش
روزها با یک سلام عرض ارادت میکند
می شود محو جمال او امیرالمومنین
تا که در محراب،زهرایش عبادت میکند
نیمه شب با دست بشکسته به سوی آسمان
با غم همسایگانش عرض حاجت میکند
بشکند دستی که با سیلی میان کوچه ها
بر رخ انسیه ی حورا جسارت میکند
بشکند پای پلیدی که به درب بیت وحی
با لگد بر بضعه ی طاها اهانت میکند
روز آخر بهر خوشحالی طفلان و علی
کارهای خانه را با آن جراحت میکند
کربلا با <یابُنَیَّ> در میان قتلگاه
واعطشهای حسینش را اجابت میکند.
(ق.م)
.
🏴دم زمینه
🏴زبانحال مولا_بعدشهادت
زهرا ای دلدارم
ای تنها غمخوارم
بعد تو من تنهاتر از تنها شدم ای یارم
بعد تو من شب تا سحر بیدارم
ابر بهاری میشم و میبارم
شب تا سحر با یاد تو میگریم و بیدارم
از غربتم سر روی خاک قبر تو میذارم
یازهرا۴
.....................
تُو این خونه هرشب
میشم من جون برلب
از قصه ی شب تا سحر بیداریهای زینب
چادر خاکیتو به سر میگیره
کنار سجاده ی سبزت میره
بیتابی کلثومتو می بینم و بیتابم
سر رو دیوار غربتم میذارم و میخوابم
یازهرا۴
..................
بی تو شد دنیامون
بی سر و بی سامون
بی مِهر تو ای باغبون پژمرده شد گلهامون
بی تو فضای زندگی بی نوره
بی تو بساط گریه هرشب جوره
چشمای زیبای حسن از گريه هاش پرآبه
میمیرم و زنده میشم تا که حسین میخوابه
یازهرا۴
(ق.م)
.
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
"السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ"
ذکر و وردم مدام فاطمه است
افتخارم ز نامِ؛ فاطمه است
شیعه گی مذهب است و مکتب ماست
به خدا این مرامِ فاطمه است
*از فاطمه یاد گرفتیم که شیعه و محب امیرالمومنین باشیم *
جبرییلی که عرش کشور اوست
درمدینه غلام فاطمه است
نی عجب گر محدثه باشد
وحی مُنزل کلام فاطمه است
ایها الناس علی ولی شماست
تا ابد این پیامِ فاطمه است
عاقبت در خلافت مهدی
چرخ گردون به کام فاطمه است
*چه خبر شد مدینه، روز روشن زدن دختر پیغمبرو..*
سایه ی سوختن خیمه به دیوار افتاد
گذر زینب از این کوچه به بازار افتاد
*یعنی هر اتفاقی افتاد از سقیفه شد"إِذَا کُتِبَ الْکِتَابُ قُتِلَ الْحُسَین" حواسمون باشه از کجا بوده..*
تا که با نعره ی یک سنگدل آیینه شکست
شیشه ای خرد شد و از سر دیوار افتاد
* گریه فاطمیه متفاوته با گریه ی محرم و صفره..خودشون فرمودن. امام صادق فرمود: خدا رحمت کنه کسی رو که برا مادر ما بلند بلند گریه کنه..چرا امام معصوم این حرف و میزنه؟ شاید یک دلیلش اینه که مادرشون جوون بوده جوون مرگ شده برا جوون باید بلند گریه کرد.از کجا این حرف و میزنی؟ ببینید کربلا دو سه جا نوشتن امام حسین "فبکا بکائا عالیا"
یعنی ابا عبدالله بلند بلند گریه کرده. اولین جایی که بلند گریه کرده بالاسر علی اکبرشه، بالاسر جوانشه.. عبارت اینه "فجلس علی التراب" رو خاک نشست یجوری گریه کرد.صداش به خیمه ها رسید. برا همین خواهرش از خیمه ها بیرون دوید هی میگفت خدایا برادرم از دستم رفت یعنی چی ؟ فعل امام برا من و تو حجته اگه ابی عبدالله بلند گریه کرده برا جوونش یعنی برا مادر جوون امام حسین باید بلند بلند گریه کرد..*
پای آتش به در خانه گلها واشد
غنچه ای سوخت به پهلوی گلی خار افتاد
کینه و بغض و حسد دست که دادن به هم
دست مادر وسط معرکه از کار افتاد
عمر گهواره به بوسیدن محسن نرسید
قرعه ی چوب به تابوتِ تن یار افتاد
میخ شمشیر شد و نیزه شد و خنجر شد
میخ تیری شد و در چَشم علمدار افتاد
*بی بی تا رسید جلو در مسجد دید یک شخصیت نامردی مثل خالدابن ولید شمشیر گرفته بالا سر علی. گفت اگه رها نکنید میرم کنار قبر بابام پیراهن بابامو رو سرم میندازم نفرینتون میکنم. فضه میگه خانوم برگشت خانه.. نشست کنار قبر پیغمبر تو حجره فرمود: بیار پیراهن بابامو.. علی تنهاست. هنوز فاطمه نفرین نکرده سلمان میگه ستونهای مسجد میلرزید از رو زمین کنده شد. بیت الاحزان محدث قمی میگه طوری این ستونها بالا رفت که یکنفر میتونست از زیرش رد بشه. تا این اوضاع شروع شد امیر عالم نگاه به سلمان کرد فرمود: یا سلمان! خودتو برسون به زهرا بگو علی گفته صبر کن. سلمان رسید فاطمه آرام شد. امیرالمومنین هم برگشت. اما تو کتاب الاسرار نوشتن وقتی مولا برگشت همه لباسش پاره پاره شده بود.
امیرالمومنین تو اون درگیریهای کوچه یقه امیرالمومنین پاره شده بود این لباس خودشو حائل میکرد فاطمه رو نزنن ..اره میخوام یک جمله بگم لباس علی تو اون گیر و دار پاره پاره شد. اما ننوشتن لباسش با خنجر و نیزه پاره پاره بشه. حسینش تو گودال انقدر تیر و نیزه به بدنش زدن لباسش پاره پاره شد.خواهرش اومد کنار گودال صدا زد.."یَومٌ عَلیٰ صَدرِ المصطفیٰ. وَ یَومٌ عَلیٰ وَجهِ الثَّریٰ"
«به قصد فرج دستت و بیار بالا سه مرتبه بگو یا حسین....»
.
روضه خانگی - حضرت زهرا(س) - 1728.mp3
10.76M
حضرت فاطمةُ(س)ـ در خطبه فدکیه خداوند فرمانبرداری [از رهبران الهی] را برای انتظام آیین، و امامت را برای جلوگیری از تفرقه، واجب فرمود.
📚کتاب من لايحضره الفقيه : ج ۳ ص ۵۶۸ ح ۴۹۴۰
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیهابه نفس سید رضا نریمانی •✾•
انگار نه انگاردیروز همین جا یکی خورد به دیوار
انگار نه انگار دیروز یه زن رو زدن بین انظار
انگار نه انگار دیروز یه بچه شهید شد با مسمار
آخ انگار نه انگار انقدر زدن دستش افتاده از کار
*بیحیاتر از این کوچه، کوچه ی کوفه و شامه
سختتر از روضه ی سیلی، روضه سنگ رو بامه
انگار نه انگار میبینه از روی نیزه، علمدار
انگار نه انگار تو دست وپا، سر میافته هزار بار
انگار نه انگار ناموس پیغمبره توی بازار
نیزه رو نیزه، چشای هرزه
ای حسین ،جان، حسین
*همه چیز از پشت در خونه شروع شد. همه چیها همه چی یعنی اگر اون ملعون اونجا زن زدن رو باب نکرده بود کربلا اونجوری نمیشد..*
.
4_5775904403714215859.mp3
14.89M
.
حضرت فاطمه (س) در کلام حضرت امام خمینی (ره)
حضرت فاطمه زهرا (س) یک زن معمولی نبوده است؛ یک زن روحانی، یک زن ملکوتی، یک انسان به تمام
معنا انسان، تمام نسخۀ انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام حقیقت انسان.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها به نفس حاج مهدی سماواتی •✾•
"صل الله علیک یا فاطمه الزهرا
یا بنت رسولالله و یا زوجة ولی الله"
روز آخر عمر حبیبه خداست تو بستر افتاده لحظات آخر و سپری میکنه. نمیدونم امروز چه جوری کار خونه را انجام داد. همه چیزرو مرتب کرد آنگونه که خوشحال شدن اهل خانه.. همین که علی مرتضی مسجد رفت و بچه ها رفتن. گفت اسما..*
آخر نگاه خویش را سویم بیفکن
میخوابم اینک پرده ایی رویم بیفکن
بنشین کناری ناله از دل در خفا زن
بانوی خود را ساعتی دیگر صدا زن
دیدی اگرخاموش به بستر خفته ام من
راحت شدم نزد پیامبر رفته ام من
آیند چون طفلان معصومم به خانه
پرسند از مادر خبر داری تو یا نِه
دیدند اگر خاموش وبی تاب است مادر
آهسته بگو به آنها بگو خواب است مادر
*اما اومدن مضطرب و نالان سراغ مادرو گرفتن جوابو شنیدن قانع نشدن.اومدن کنار بستر روپوش را کنار زدن. امام حسن (علیه السلام) صدا میزنه مادر.. ابی عبدالله صدا میزنه..مگه مادر جواب میده نه.. امام حسن گریه میکنه میگه مادر "کلِّمِینِی" با من حرف بزن مادر. "قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی" الهی بمیرم حسینیا ابی عبدالله صورت کف پای مادر..مادر "کلِّمِینِی" لباتو باز کن مادر من حسینم، من حسینم، من حسینم... دیدن نه ناله ها اثر نداره سراسیمه اومدن مسجد بابا بیا. مادر از دنیا رفت. علی مرتضی تا این جمله را شنید با صورت زمین افتاد..خدا میدونه چگونه به خانه آمد او هم تا رسید عبا و عمامه از سر انداخت. اومد کناربستر فاطمه صدا میزد زهرا جان، فاطمه جان، دختر پیغمبر، مادر حسنین من، مادر زینبین من،"يَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّكَاةَ فِي طَرَفِ رِدَائِهِ" دید فاطمه لب از لب باز نمیکنه ،چاره ساز عالم کانّه بیچاره شد. دستاشو زمین گذاشت صورت مقابل صورت فاطمه صدا زد.. زهرا جان من علیم تا به حال نشده جوابم رو ندی.. اشک چشمش به صورت فاطمه چکید کارخودشو کرد. مگه فاطمه میتونه اشک چشم علی را ببینه روح به بدن حبیبه خدا برگشت.چشماشو باز کرد صدا زد.. علی جان! "هذا فِراقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ"..*
*دلا رو ببرم کربلای معلی از لحظه آخر حسینش بگم..خواهرش اومد خودشو رساند دید یه گوشه میدان شمشیرا بالا میره پایین میاد هی صدا زد.."وا محمدا، وا علیا وا حسینا" کسی اعتنا نکرد. صدا زد" یا قوم اَمافیکُم مُسلِم" مگر میان شما یه نفر مسلمان نیست. باز هم اعتنا نکردن صدا زد.."یابن سَعد! اَیُقتَلُ اَبُوعبداللّه وَ انتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟" حسین جانم حسین...*
*روز شهادت مادرش فاطمه هست یه جمله هم بگم.. امان از اون لحظه ایی که دید
بولهب بر صفحه قرآن نشست..
روی حنجر خنجر برّان نشست
بشکند پایت شکست آیینه اش
پیش من منشین به روی سینه اش
این مسیحِ من نفس دارد هنوز
مرغِ روح او قفس دارد هنوز
با نگاهش حرفا میزد حسیـــــن
پیش زینب دست و پا میزد حسیـن
«صلی الله علیک یا ابا عبدالله»
.