#⃣ #زمینه
#⃣ #سبک_حضرت_ام_البنين
#⃣ #وفات_حضرت_ام_البنين
#⃣ #حضرت_ام_البنين
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
✅بند اول
میچکه اشکای تو
میلرزه دستای تو
مثه زینب توام قامت کمونی
دل پُر غصه داری
خیلی آشفته حالی
دم آخر داری روضه میخونی
مادر چهار تا گل پسر
نداری دیگه تو پسر
کشتن عباستو آخِی
نداری تو دیگه قمر
دیگه چشمات نداره سو
شدی آخه بی نور عین
ذکر این لحظه هات شده
بشه مادر فدات حسین
واویلا ام بی بنین
✅بند دوم
پاشو پشت و پناهم
تو بری بی پناهم
چرا ای پهلوون از پا نشستی
پاشو قلب سپاهم
تو بری بی سپاهم
چرا روی من اون چشماتو بستی
چرا دستات شده قلم
پاشو ای ساقیِ حرم
ای علمدار من بازم
برای من بکش علم
پاشو واسم بگیر امون
نرو عباس من بمون
تو بری روی صورته
دخترم میذارن نشون
پاشو ای میر لشکرم
.
#مرثیه
#شب_جمعه
#امام_حسین
#حضرت_زهرا
شبهای جمعه مادری پهلو شکسته
آید سر قبر پسر با قلب خسته
بر تربت خونبار او محزون نشسته
گوید که ای لب تشنه در خون نشسته
▪️مظلوم حسین جان
امشب به دشت کربلا زهرا رسیده
با سینه ای سوزان با قد خمیده
اشک مصیبت می کند جاری ز دیده
گوید که ای لب تشنه در خون تپیده
▪️مظلوم حسین جان
نزدیک دریا بودی و آبت ندادند
آبی به آن طفلان بی تابت ندادند
یک قطره بر آن طفل بی خوابت ندادند
بر ساقی و بر خیل اصحابت ندادند
▪️مظلوم حسین جان
بر خیز و مادر تا کنم یک دم نگاهت
شویم به اشک خاک و خون از روی ماهت
خاموش سازم شعله های خیمه هایت
گردم پناه کودکان بی پناهت
▪️مظلوم حسین جان
مادر بگو در روز عاشورا چه کردی
با کام تشنه بر لب دریا چه کردی
در خاک و خون تنها در این صحرا چه کردی
با فاطمه با زینب کبری چه کردی
▪️مظلوم حسین جان
.
یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
شبهای جمعه(۱)
نوحه به سبک همه جا کربلا
کربلا پر شد از ناله و زمزمه
وا حسینا به لب میرسد فاطمه
یا حسین یا حسین
میزند روی سر میرود قتلگاه
میکند بر تن پاره پاره نگاه
یا حسین یا حسین
میشوید قبر او با گلاب دوعین
میزند بوسه بر خاک قبر حسین
یا حسین یا حسین
گریه ها میکند بر گل پرپرش
که چه شد با تن و چه شده با سرش
یا حسین يا حسین
نه تنی مانده در زیر سم ستور
نه سری مانده از ماجرای تنور
یا حسین یا حسین
شب جمعه شدو میرود علقمه
بی بی ام البنین همره فاطمه
یا حسین یا حسین
#شب_جمعه
السلام علیک یا ابا عبدالله
شبهای جمعه (۳)
نوحه سنتی
یا بُنَیَ یا بُنَیَ
آمده زهرا بُنَیَ
برخیز و از مادر خود کن استقبال
قرار ماست شبهای جمعه در گودال
حسین من حسین من حسین من
ای زینت عرش خدا
ای پاره تن ای سر جدا
جای تو ریگ و رمل بیابان نبود
جای تودر زیر سمِّ اسبان نبود
حسین من ...
ای قربان زخم تنت
مادر چه شد پیراهنت
بمیرم من که عریان شد پیکر تو
رفته به غارت عمامه ی سر تو
حسین من...
#شب_جمعه
السلام علیک یا ابا عبدالله
شبهای جمعه(۲)
زمینه
شور (۲)
بُنَیَّ یا بُنَی شهید کربلا
قَتَلوکَ حُسَین عطشانا
مگه یادم میره اون غوغای گودالُ
مگه یادم میره اون جنجالُ
پاره پاره پیکری پامالُ
واویلا
مگه یادم میره از رو مرکب افتادی
میزدی نفس نفس جون دادی
یه نفر تو دست چند صیادی
واویلا
بُنَیَّ یا بُنَی شهید کربلا
قَتَلوکَ حُسَین عطشانا
مگه یادم میره اون غروب غمبارُ
نعلای تازه ی ده سوارُ
سر تو به دست نیزه دارُ
واویلا
مگه یادم میره خیمه های سوزانُ
پیکری به خاک و خون غلطانُ
زخمای اون بدن عریانُ
واویلا
بُنَیَّ یا بُنَی شهید کربلا
قَتَلوکَ حُسَین عطشانا
مگه یادم میره اون دستای سقا رو
زیر و رو گشتن اون دریا رو
جای شمشیرها و نیزه ها رو
واویلا
مگه یادم میره اربا اربا اکبر شد
دشت و صحرا پر پیغمبر شد
با عبا تشییع اون پیکر شد
واویلا
بُنَیَّ یا بُنَی شهید کربلا
قَتَلوکَ حُسَین عطشانا
#شب_جمعه
یا اباعبدالله الحسین
شبهای جمعه (۴)
نوحه
یَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِیَّهِ یا الله
زهرا رسد به دشت غاضریه یا الله
نوحه سرا آید
در کربلا آید
بر سر زند با یاد آن لب تشنه ی بی سر
پای حرم نوحه کند بر نوجوان اکبر
با ناله ی زهرا
محشر شود بر پا
گوید کنار علقمه ای شاخه ی یاسم
یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّهِ عباسم
دستت چه شد مادر
ای غرق خون پیکر
واویلا واویلا
#شب_جمعه
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین
بر آن شهیدِ غریبِ به خاک و خون غلطان
رواست چشم جهان تا ابد شود گریان
چرا که گریه کند روز و شب امام زمان
(روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
بماند از حرکت ذوالجناح و از جولان)
نه قلب اهل حرم تاب آن مصیبت داشت
نه چشم های عطش خیز خواب راحت داشت
نه آن امام دگر یاوری به غربت داشت
(نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت)
هجوم نیزه و شمشیرها فزون گردید
صدای هلهله از شش جهت برون گردید
زمین به لرزه درآمد به رنگ خون گردید
(هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب واژگون گردید)
ز خاتم همه پیغمبران نگین افتاد
شکوه قامت آن محشر آفرین افتاد
ز جمع آل کسا نور پنجمین افتاد
(بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد)
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_حسین_ع
📖 تقویم شیعه💎
☀️ امروز پنجشنبه:
شمسی: پنجشنبه - ۲۲ آذر ۱۴۰۳
میلادی: Thursday - 12 December 2024
قمری: الخميس، 10 جماد ثاني 1446
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
🌺10 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
▪️19 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام
🌺20 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام
▪️22 روز تا شهادت امام هادی علیه السلام
✅ با ما همراه شوید...
دیگه از گریه هام معلومه حالم بده
کسی میبینتم میگه این عاشق شده
توی تنهاییام با تو حرفامو زدم
هیچکس مثل تو نبود رفتم دورامو زدم
آشفته ام کربلا
گفتن خونه ات گفتم کربلا
دست و پامو که گم میکنم
رو خاکت میفتم کربلا
پژمردم کربلا
خیلی غصه خوردم کربلا
هر کی حرفاشو یه جایی زد
من حرفامو بردم کربلا
جان بغلم کرده آقام الآن
رسیدم به رویاهام الآن
من عاشق چی میخواهم الآن
داره دنیای من میگیره از من تو رو
کی الآن جای من میبوسه شیش گوشه رو
بدیامو چقدر میبخشی خاک میکنی
داری با دست خود اشکامو پاک میکنی
گریونم کربلا
من بی تو محزونم کربلا
اینجا حس غربت میکنم
بر میگردم خونه ام کربلا
میمیرم کربلا
بعدش پر میگیرم کربلا
مردم میمیرن میرن بهشت
من میمیرم میرم کربلا
سفر اولم یادته یا نه
ورودی حرم یادته یا نه
خسته ام تنهام
اینجوری تا نکن با هام
من میمیرم امسال اگه نیام آقا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
☑️#عزای_حضرت_ام_البنین_س
☑️#سبک_آشفته_ام_کربلا
☑️#زمینه_شور_زمزمه
تا قیامت محاله این غم یادم بره
از چاهار تا پسر مونده چند تا خاطره
یکی یکی شدن قطعه قطعه سر جدا
همه هستیِ من پرپر شد توو کربلا
ای وای از کربلا
ای وای از آتیش و خیمه ها
گلهای تشنه ی فاطمه
پرپر شدن زیر دست و پا
ای وای از این محن
ای وای از جسم حسین من
روی رمل گرم کربلا
افتاده بی غسل و بی کفن
آه و واویلتا
واویلا آه و واویلتا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
ای صبا گو به آن بی دستِ در علقمه
سر بلندم نمودی در پیش فاطمه
بفدای دو چشمت گردم ای نازنین
ای عزیزم حلالت شیر ام البنین
ای وای از این خبر
در خاک و خون شدی غوطه ور
از بالای مرکب رو زمین
افتادی بی دست و بی سپر
سرنگون شد علم
مشک و دستت جدا شد ز هم
فرق تو شد دو تا از عمود
چشم تو خورده تیر ستم
✍شاعر:میثم مومنی نژاد
بسم الله الرحمن الرحیم
#وفات_حضرت_امالبنین_سلامالله
پیرزن آمده هنگام خزانش چهکند
اینهمه داغ ربوده است توانش چهکند
خبر آمد که پسرهای تو را نیزه زدند
رفت از دست خدایا ضربانش چهکند
هرچه گفتند چه آمد سرشان گفت: حسین
گفت بی سایهی آن سروِ روانش چهکند
تا که گفتند عصای تو هم اُفتاد زمین
خم شد و ماند که با قدِ کمانش چهکند
پیشِ طفلانِ حرم پیش رُباب و زینب
غمِ شرمندگی اُفتاده به جانش چهکند
روضهها را همه خواندند و فقط داد کشید
اشک آبش شد و غم تکهی نانش ، چهکند
بعد از آن هیچ زمان پیشِ تنوری ننشست
جگرش سوخته و... سوخته جانش چهکند
خواند زینب دو سه خط روضه و اُفتاد زمین
مانده با خاطرهی چند جوانش چهکند
خواهری که به برش پنج برادر را داشت
پنج، سرنیزه نشین بُرده امانش چهکند
همسفر بودنِ با شمر برایش کم نیست
آه با حرمله و زخم زبانش چهکند
این سر از چند جهت وا شده ، آهسته بران
وای اگر نیزه دهد باز تکانش چهکند
میرود شامِ پُر از سنگ و غم و زخم ولی
مانده با جمعیت چشم چرانش چهکند
* *
نفس آخر و چشمش به در و بی پسر است
پیرزن مانده که بی فاتحهخوانش چهکند
آنکه نامادریاش آبروی مادرهاست
گر نیایند دگر گریه کنانش چهکند
(حسن لطفی ۴۰۲/۱۰/۰۵)
بسم الله الرحمن الرحیم
#وفات_حضرت_امالبنین_سلامالله
محرمانِ این حرم هستیم با أُمالْبَنِینَ
معنیِ یافاطمه یعنی که یا أُمالْبَنِینَ
عقل از درکِ مقامات بلندش عاجز است
عشق میگوید سلامالله عَلیٰ أُمالْبَنِینَ
زائرِ زهرا فقط این راز را فهمیده است
مصطفی بالاسر و پایینِ پا أُمالْبَنِینَ
مرقدِ این فاطمه پایینِ پای فاطمه است
نیست از آن قبرِ پنهان راه تا أُمالْبَنِینَ
زندگیات شد علی و بندگیات شد علی
آمدی تا قُرب تا حق تا خدا أُمالْبَنِینَ
با تو باید دید زهرایی شدن زینب شدن
با تو باید خواند ما اَدراک ما أُمالْبَنِینَ
در نجف نقشِ ضریحِ مرتضی یافاطمه است
در حرم دیدم به ایوانِ طلا أُمالْبَنِینَ
ابتدای این غزل از بیتِ زهرا شد شروع
ابتدایی که ندارد انتها أُمالْبَنِینَ
آمدی گفتی به اذنالله عشق آغاز شد
نامِ تو شد مادرِ آیینهها أُمالْبَنِینَ
از همان روزی که زینب گفت مادرجان به تو
از همان روزی که دختر شد تو را أُمالْبَنِینَ
مادری کردی برای تشنگیهای حسین
مادری کردی برای مجتبی أُمالْبَنِینَ
با کنیزان مینشستی و کنیزی کردهای
از خودت حتی زِ نامِ خود رها أُمالْبَنِینَ
"ای تمامِ مادران قربان این نامادری"
ای پس از سوءُ القضا حُسن القضا أُمالْبَنِینَ
چهار فرزندت فدای چهار فرزندِ علی
زندگی را ساختی با هشت تا أُمالْبَنِینَ
آه از روزی که آمد بِینِ آغوشت حرم
تکیه میدادی پس از آن بر عصا أُمالْبَنِینَ
در میانِ کاروانِ بچههایت رفتی و...
یک نفر اما ندیدی آشنا أُمالْبَنِینَ
تا که گفتی پیرزن دنبالِ زینب آمدم
گفت حق داری که نشناسی مرا أُمالْبَنِینَ
جانِ من داغِ کجا اینقدر پیرت کرده است
گفت رفتم قتلگاهِ کربلا أُمالْبَنِینَ
ای بلا دیده کدامش در کجایش سخت بود
گفت : وای از شام از شامِ بلا أُمالْبَنِینَ
کربلا بود و هجومِ نیزها در نیزها
شام بود و ضربههایی بی هوا أُمالْبَنِینَ
کربلا و خندها بر رو زدنهای حسین
شام بود و ناسزا در ناسزا أُمالْبَنِینَ
خواندهای وَیلی عَلیٰ شِبلی علیکَ یاحسین
خواندهای لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ یا أُمالْبَنِینَ
(حسن لطفی
بسم الله الرحمن الرحیم
#وفات_حضرت_امالبنین_سلامالله
تمام عمر من و آستانِ امبنین
که در تمامیِ عمریم میهمانِ امبنین
"هزار دشمنم اَر میکنند قصدِ هلاک"
چه غم مرا که منم در امانِ امبنین
اگر هزار گره باشدم خیالی نیست
فقط همین که بگویم به جانِ امبنین
بقیع و خاکِ بقیع سرمههای مادرهاست
همان غبار که دارد نشان امبنین
دعای فاطمه با فاطمه اجابت شد
که گشت خانهی او آشیان امبنین
چه برکتی است سرِ سفرهاش نمیدانم
علی شد از همه دنیا از آن امبنین
نشسته پنج امامم کنار سفرهی او
و خوردهاند همه آب و نانِ امبنین
بزرگ ، دُختِ قبیله ، کنیزِ زینب شد
همینکه گشت علی میزبان امبنین
رسید و خانهی زهرا دوباره مادر دید
حسین دید به سر سایبان امبنین
رسید و گیسوی کلثوم شانه شد با هر....
نوازش نَفَسِ مهربانِ امبنین
گرفته است به دامن چهار جانش را
هزار شُکر که آمد به خانه امبنین
ولی چه حیف که غم آمد و زمانه نوشت
جگر خراش بود داستان امبنین
میان قافله خورشید و ماهِ او رفتند
به راه ماند ولی دیدگان امبنین
بشیر آمد و پیغام بی کسی آورد
خراب شد بخدا خانمان امبنین
برای چار جوانش نگفت اما گفت :
بگو حسین کجا هست؟ جانِ امبنین
همینکه دید شده بی حسین اُفتاد و
به روی خاک نشست آسمانِ امبنین
مدینه گفت که اُمالبنین نمیشد پیر
گرفت نالهی زینب توانِ امبنین
نه گاهواره رسید و نه کودک و نه رُباب
ولی رسید بجایش خزان امبنین
خمید و خاکِ دوعالم به رویِ معجر ریخت
عصا گرفت و سیه شد جهانِ امبنین
سکینه خورد زمین وقتِ دادِ زینب شد
میان روضهی اَبرو کمانِ امبنین
* * *
عروسِ سوختهی فاطمه رسید از راه
رُباب شد پس از آن روضهخوانِ امبنین
مدینه دید که بیبی چقدر روضه گرفت
چقدر روضه شنید از زبانِ امبنین :
حسین دست غریبی به روی زانو زد
برای جرعهی آبی به حرمله رو زد...
(حسن لطفی
بسم الله الرحمن الرحیم
#وفات_حضرت_ام_البنین_سلامالله
یا ام العباس سلام الله علیها
هر نفس هربار در هربار : یا امالبنین
هر تپش تکرار در تکرار یا امالبنین
نذرِ من شد سُفرهاش از مادرم آموختم
خواندهام بسیار در بسیار یا اُمالبنین
با گرههایی که کور است آمدیم و واشدند
رو به او گفتیم تا یکبار یا امالبنین
سینهام آماج غمها شد ولی زخمی ندید
تا نوشتم روی این دیوار یا امالبنین
بچه سیدها که بر زهرا توسل میکنند
با رعیت هرکه دارد کار : یا امالبنین
کار عباسش که مشکل شد مدد از او گرفت
نالههای سینهی سردار : یا امالبنین
چادرش بابالحوائج خانهاش بابُ المراد
چارهی هر مشکلِ دشوار یا امالبنین
با دلِ زهراییاش دین باوریاش را ببین
با امیرالمومنین همسنگریاش را ببین
بچههای فاطمه مادر صدایش میزنند
مادریاش را ببین نامادریاش را ببین
کارِ عباس است وقفِ زینبِینِ خانهاش
دائما میگفت زینب نوکریاش را ببین
بی حسیناش مینشست و میشکست و میشکست
روضه خوانیاش ببین نوحه گریاش را ببین
بسکه از خاکِ بقیع رویِ سر خود ریخته
چادرِ خاکی ، سرِ خاکستریاش را ببین
از همه شرمنده اما از ربابش بیشتر
مَشک را میگفت خاکِ روسریاش را ببین
روزها گِرد سکینه میزند بر سینهاش
آه زینب چهره نیلوفریاش را ببین
زینبش پیشش نشست و مُشت خود را باز کرد
گفت مادر ردِ خون انگشتریاش را ببین
(حسن لطفی
.
بسمالله الرحمن الرحیم
#وفات_حضرت_ام_البنین_سلامالله
من و این یک نفس بشتاب مادر
مرا این لحظه ها دریاب مادر
شدم مثلِ رباب این روزِ آخر
عذابم میکند این آب ، مادر
نه دل گرمی نه تسکین مانده باقی
که داغی سخت و سنگین مانده باقی
ببین از پنج فرزندم برایت
فقط یک مَشکِ خونین مانده باقی
زِ تو حیف است بازویت بیاُفتد
و زخمی بینِ اَبرویت بیاُفتد
چه میشد وقتِ جان دادن عزیزم
سرم بر رویِ زانویت بیاُفتد
زمین خوردن تنت را هم بِهَم ریخت
حرامی پیکرت را هم بِهَم ریخت
حرم با تو زمین اُفتاد عباس
عمود آمد سرت را هم بِهَم ریخت
تو را بست از سرِ گیسو به نیزه
مگر تابَت دهد هر سو به نیزه
الهی بشکند دستانِ خولی
تو را محکم زد از پهلو به نیزه
سرت بر خاک بود و دردسر شد
که سرگرمیِ چندین رهگذر شد
سرت برگشت بر نیزه ولیکن
شکافِ اَبرویِ تو بازتر شد
هزاران تیر بر تَن تا پَر آمد
هزاران تیر بود و مادر آمد
مگر کم بود حجمِ تیر این سو
که غلطیدی و از آن سو در آمد
پُر است اینجا پَری آتش گرفته
لباس و مَعجری آتش گرفته
شنیدم روضهات را بارِ اول
خودم از دختری آتش گرفته
چقدر آن قافله شرمندهام کرد
نشانِ سلسله شرمندهام کرد
تو را نه ، کاش مَشکَت را نمیزد
بمیرد حرمله شرمندهام کرد
ببین این روزهای آخری را
شنیدم روضهی انگشتری را
خداوندا سنان از من گرفته
تمامِ لذتِ نامادری را
(حسن لطفی)
.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شور شهید گمنام و حضرت اُمُّالبنین سلام اللّه علیها سبک شنیدم عبّاس ....
شهیدِ گمنام
بمیرم برا دل مادرت آه
شهیدِ گمنام
مگه چیزی مونده از پیکرت آه
شهیدِ گمنام
سی و چند ساله که رفتی میکشه
شهیدِ گمنام
مادرت هنوز پشتِ سرت آه
نگو چهار تا اُستخوون
تویِ تابوت رو شونههاست
شاهدن اهلِ آسمون
این روضهیِ کربوبلاست
واویلا واویلا /۴/
شهیدِ گمنام
رویِ خاک اگر چه تو گمنامی
شهیدِ گمنام
تویِ آسمون چقدر خوشنامی
شهیدِ گمنام
کامِ تو شیرین با وصلِ یاره
شهیدِ گمنام
کی میگه تو زندگی ناکامی
شک ندارم که جون دادی
رو زانویِ ثاراللّه
آخه تابوتِت داره
عطر و بویِ ثاراللّه
واویلا واویلا /۴/
یا امُّالشّهدا
شنیدم رسیده از چار تا پسر
یا امُّالشّهدا
به تو یا امُّالبنین فقط سِپر
یا امُّالشّهدا
نمیگی چی به سر قمر اومد
یا امُّالشّهدا
میگی از حسین آقام چه خبر
ماه که رو خاکا افتاد
شاهو تو گودال بردن
نگم سرش چی اومد
پیرْهنِ یارم بردن
واویلا واویلا /۴/
یا امُّالشّهدا
نمیگیری سراغی از بچّهت
یا امُّالشّهدا
میگیری از سکینه حلالیت
یا امُّالشّهدا
روضه اینه که علمدار افتاد
یا امُّالشّهدا
دخترِ فاطمه رفت اسارت
باورشم سخته ولی....
به نیزه رفت سرِ امام
واویلتا بنتِ علی
نامحرما و بزمِ شام
واویلا واویلا /۴/
.
.
#شور_حضرت_عباس
#شور_حضرت_رقیه
[بند اول]
روزِ محشر میدونم تویی رمزِ نجاتم
افتخارم همینه نوکرِ نوکراتم
مهرِ تو بی نهایت تو شدی تاج سرم
ذکرت و دم میگیرم حتی بعد مماتم
همیشه میگم یا ابوفاضل
زندگیم خوبه با ابوفاضل
تویی عمویِ باوفام،قمر قمر قمر
تویی کلیدِ حاجتام،قمر قمر قمر
(یا ابوفاضل مددی قمر قمر قمر)
[بند دوم]
میگم از دختری ک شده هسته اباالفضل
میگه اسمش رو هرجا میشه خسته اباالفضل
وقتی سرهای عدو میزنه مولا قمر
میگه بی بی رقیه ناز شَسته اباالفضل
دم اعجازم یا رقیه مدد
میخونم بازم یا رقیه مدد
بدم ولی صدام بکن،رقیه جان مدد
تو روضه ها دعام بکن،رقیه جان مدد
(رقیه جان رقیه جان مدد مدد مدد)