.
#دودمه
#دودمه_حضرت_ام_البنین
#سیزدهم_جمادی_الثانی
#شهادت_حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
مادر سقّا شده از محنت دنیا رها
یا اباصالح بیا
نیمه جان شد در میان روضه های کربلا
یااباصالح بیا
🌸
شد برای روضه خوان کربلا،روضه به پا
یا اباصالح بیا
داده او جان در میان روضه ی دست جدا
یا اباصالح بیا
🌸
حضرت ام البنین در بین روضه داده جان
العجل صاحب زمان
محتضر شد یاد شام و زخم چوب خیزران
العجل صاحب زمان
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#حضرت_ام_البنین
.
.
#امام_زمان
نشسته ام سر ره تا که یار باز آید
خزان شدم که دوباره بهار باز آید
ستاره های شب تیرگی نوید آرند
که ماه مردم چشم انتظار باز آید
بلاله های ز خون شسته میخورم سوگند
که باغبان سوی این لاله زار باز آید
کویر تشنه شد این بوستان و منتظر است
که ابر رحمت پروردگار باز آید
چو نخل خشک گرفتم هزار دست دعا
کز آن بهار مرا برگ و بار باز آید
به اشک مخفی شب زنده دار ها سوگند
که صبح خیزد و آن روزگار باز آید
بسان سایه شدم گوشه گیر و منتظرم
که آفتاب من از کوهسار باز آید
ز خون دل همه شب دیده را نگار کنم
مگر بخانه خود آن نگار باز آید
قرار داده ام از دست و می دهم جان هم
اگر قرار دل بی قرار باز آید
از آن نباخته ام جان ز دوریش که میاد
بزحمت افتد و سوی مزار باز آید
ز اشک، چشمه چشمم از آن سبب خشکید
که خون بدامن این جویبار باز آید
به سوی کلبه یعقوب مژده بر میثم
که روشنایی آن چشم تار باز آید
استاد حاج #غلامرضاسازگار ✍
.
.
#امام_زمان
دوباره روز ما رفت و شب آمد
غروب آمد فغانی بر لب آمد
نگشتم با خبر از حال یارم
خبر از غصه های او ندارم
دعا خواندم که او باشد سلامت
نبیند رنج و محنت تا قیامت
نمی دانم قبولم کرده یا نه؟
برای ما عطا آورده یا نه؟
غمی از قلب او کم گشت یا نه؟
دل او خالی از غم گشت یا نه؟
همه عشقم بود ای جان جانان
به پای تو بیندازم سر و جان
الا زیبا نگارم کی می آیی؟
همه عید و بهارم کی می آیی؟
بیا درد علی (ع) درمان بگیرد
بیا هجران تو پایان بگیرد
الا ای آرزویم کی می آیی؟
تمام آبرویم کی می آیی؟
عاقبت کی سر شود این انتظار؟
بر دل شوریده باز آید قرار
در فراقش باغ دل همچون خزان
لاله ها چون لاله های داغدار
شکوه سازم از غم هجران او
یا ز دست روزگار کج مدار
دیده را گفتم که اندر هجر او
مثل باران بهاری خون ببار
کی شب هجران من آخر شود
تا ببینیم روی خورشید نگار؟
آمد این پاسخ، مگر تنها تویی
در هوای دیدنش چشم انتظار؟
.
.
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸به حضرت امّالبنین علیهاالسلام هم میگفتند: «یا روز فقط گریه کن یا شب؟!»
در نقلی آمده است:
🥀 از بسیاری اندوه و محنت حضرت امّالبنین علیهاالسلام، مردم مدینه به تنگ آمده و به او پیغام دادند: ای مادر عباس! ما میدانیم که در این مصیبت حق داری و دل تو به داغ شهیدانِ غریب میسوزد! لکن درخواست ما از تو آن است که تو روز گریه کنی و شب آرام گیری و یا شب نوحه کنی و روز آرام گیری؟!
🥀 حضرت امّالبنین علیهاالسلام در جواب ایشان پیغام فرستاد: ای مردم مدینه! مرا معذور دارید که آرام و قرار از من رفته و طاقت من در این مصیبت عظمی طاق شده است! ای مردم مدینه! امیدوارم که هیچ یک از شما را مثل من مصیبتی واقع نشود!
🥀 راوی گوید: بعد از آن، حضرت امّالبنین علیهاالسلام چون که صبح میشد چادر به سر میکرد و به قبرستان بقیع میرفت و تا شام گریه و زاری و نوحه و بیقراری میکرد چنان که هر کسی از آن راه می گذشت و نالههای جانسوز او را می شنید بیاختیار سیل اشک از دیده جاری مینمود و چون شب میشد به شهر میآمد تا صبح ناله می کرد و ساعتی آرام نمیگرفت.
📚عین البکاء، بروجردی، ص۴۵۱، بازنویسی شده (نسخه خطی)
✍ من اگر گریه برایت نکنم پس چه کنم
روضه خوانی به عزایت نکنم پس چه کنم
چه کنم مادرم و داغ جوان سنگین است
تا دمِ مرگ صدایت نکنم پس چه کنم
من که از قبر تو و کرببلا دورم... دور
شهر را کرببلایت نکنم پس چه کنم
باز هم سائل هرساله تو پشت در است
یادِ آن دست عطایت نکنم پس چه کنم
ماهِ من ، بعد تو چشمم که میافتد بر ماه
تو بگو باز هوایت نکنم پس چه کنم
پسرم دست تو را دست خدا میبوسید
گریه بر دست جدایت نکنم پس چه کنم
تو سرت خورد عمود و سر من درد گرفت
گریه بر فرق دوتایت نکنم پس چه کنم
تیر بر مشک تو خورد و جگرم تیر کشید
من از آن تیر شکایت نکنم پس چه کنم
میرسید آب اگر خیمه نمیسوخت دلم
من به جای تو سِقایت نکنم پس چه کنم
رفت بر نیزه سرت زودتر از رأس حسین
همهی عمر دعایت نکنم پس چه کنم
پسر فاطمه! عالم به فدای سر تو
پسرم را که فدایت نکنم پس چه کنم
غم بیمادری از بیکفنی سختتر است
جای او گریه برایت نکنم پس چه کنم
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸با غیرتتر و با وفاتر از امّالبنین علیهاالسلام و پسرانش ندیدم...
در نقلی آمده است که حضرت امّكلثوم سلاماللهعلیها فرمودند:
🥀 با حمیّتتر (با غیرتتر) از طایفهی کلابیه در طوایف عرب ندیدم! امالبنين علیهاالسلام با اینکه چهار پسرش در کربلا شهید شده بودند، در مدت عمر، نام هیچکس را نمیبرد و بر مظلومی پسر فاطمه سلاماللهعلیها گریه میکرد.
📚تحفه الذاکرین،کرمانشاهی، ص۴۰۳ (نسخه خطی)
✍ هر نفس هربار در هربار: یا امالبنین
هر تپش تکرار در تکرار یا امالبنین
نذرِ من شد سُفرهاش از مادرم آموختم
خواندهام بسیار در بسیار یا اُمالبنین
با گرههایی که کور است آمدیم و واشدند
رو به او گفتیم تا یکبار یا امالبنین
سینهام آماج غمها شد ولی زخمی ندید
تا نوشتم روی این دیوار یا امالبنین
بچه سیدها که بر زهرا توسل میکنند
با رعیت هرکه دارد کار : یا امالبنین
کار عباسش که مشکل شد مدد از او گرفت
نالههای سینهی سردار : یا امالبنین
چادرش بابالحوائج خانهاش بابُ المراد
چارهی هر مشکلِ دشوار یا امالبنین
با دلِ زهراییاش دین باوریاش را ببین
با امیرالمومنین همسنگریاش را ببین
بچههای فاطمه مادر صدایش میزنند
مادریاش را ببین! نامادریاش را ببین!
کارِ عباس است وقفِ زینبِینِ خانهاش
دائما میگفت زینب! نوکریاش را ببین
بی حسیناش مینشست و میشکست و میشکست
روضهخوانیاش ببین! نوحهگریاش را ببین
بسکه از خاکِ بقیع رویِ سر خود ریخته
چادرِ خاکی ، سرِ خاکستریاش را ببین
از همه شرمنده اما از ربابش بیشتر
مَشک را میگفت خاکِ روسریاش را ببین
روزها گِرد سکینه میزند بر سینهاش
آه زینب! چهره نیلوفریاش را ببین
زینبش پیشش نشست و مُشت خود را باز کرد
گفت مادر ردِ خون انگشتریاش را ببین
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #وفات_حضرت_ام_البنين
#⃣ #حضرت_ام_البنين
گفتم اُم البنین، دلم وا شد
گره هایی که داشتم وا شد
مادرِ آب را صدا زدمُ ..
خشکسالم شبیه دریا شد
با ادب بود و رویِ دامانش
تا گلِ نازدانه ای جا شد
.. به مدينه نگفت مادر شد
گفت ، مولایِ شهر بابا شد
روضه هایی عجیب میخواند
از شب و روز کربلایِ حسین
با خجالت به زینبش میگفت
پسرانم همه فدایِ حسین ..
از خدا خواست که قدِ من را
ای خدا بیشتر هلالش کن
دست بر دامنِ سکینه گرفت
پسرم را بیا حلالش کن
بعدِ آن مشکِ پارۀ پسرش
شرم دارد از این جا چرا زنده است
هر کجا شیر خواره می بیند
از نگاهِ رباب شرمنده است
*اومد تو خیمه بی بی زینبُ ببینه؛ وارد خیمه شد و برگشت .. یه موقع زینب سلام الله علیها صدا زد مادر بیا درست آمدی ، من زینبم ..*
در کنارِ چهار قبر شریف
آن قدر گریه کرده بی حال است
ظهر امروز باز غش کرده
روضه خوان شهید گودال است
گفت زینب میان مردم شام
فکر رأس برادرت بودی؟
راستی این دفعه جواب بده
راضی از دست نوکرت بودی؟
گفته بودم که روز عاشورا
همه دم پیش خواهرش باشد
قبل از آن که کسی شهید شود
پیش مرگِ برادرش باشد ..
سرِ عباس را به نی دیدی
لبِ او خشک بود یا تر بود؟
خواب دیدم که آب ها را ریخت
نگران لبِ برادر بود
شاعر : مهدی نظری
*سفرۀ فاطمیه رو خانم اُم البنین داره جمع میکنه .. از همه التماسِ دعا .. بشیر وقتی صدا زد که همه پسرهات رو کشتن ، یکی یکی اسم برد ام البنین گفت از حسینم چه خبر؟!.. گفت عباستم کشتن ، خم به اَبرو نیاورد گفت بشیر عباسم ، پسرهام همه فدایِ عزیزِ زهرا .. از حسین چه خبر؟!..
یه وقت بشیر صدا زد خانم حسینم کشتن .. انقده گریه کرد از حال رفت .. وقتی بهوش آمد گفت بشیر تو حرف هات گفتی عمودِ آهن به فرقِ عباسم زدن .. اینو دیگه باور نمیکنم .. چه کسی جرات کرده عمود به سر عباس بزنه .. گفت خانم آخه اول دستاشُ از بدن جدا کردن .. گفت بازم باور نمیکنم ، تیغ به کف عباسم باشه کسی یارایِ مقابله کردنه باهاش رو نداشته و نداره ..عرضه داشت آخه خانم شمشیر به دست نداشت .. سوال کرد مگه کجا بوده؟.. گفت خانم رفته بود آخه آب بیاره نانجیبا دورش کردن ، مشکشُ سوراخ کردن .. یه وقت دیدن رو خاک ها نشست هی صدا میزنه حسین .. زینب جان ، سکینه جان ببخشید من شرمندۀ شما شدم .. عباسمُ حلال کنید .. یه بیت روضه و از همه التماسِ دعا ..
افتادنش زِاسب سبب شد که چوبِ تیر
در بینِ چشم بشکند و جا به جا شود ..
بابُ الحَرَم _حاج علی آینه چی.mp3
7.02M
◈سفرۀ فاطمیه رو خانم اُم البنین داره جمع میکنه...
اومد تو خیمه بی بی زینبُ ببینه؛ وارد خیمه شد و برگشت .. یه موقع زینب سلام الله علیها صدا زد مادر بیا درست آمدی، من زینبم...
•
#حضرت_ام_البنین_عزاداری
#زمزمه #تک_ضرب
▪️نوحه وفات حضرت ام البنین
جان جهان حضرت ام البنینی
مونس و یار امیرالمؤمنینی
یا امیرالمؤمنین آجرک الله۲
تو گل گلشن خانه ی حیدری
بر علی مرتضی یار و همسری
یا امیرالمؤمنین آجرک الله۲
بر تو می نازد روز محشر فاطمه
نامت گشاید گره از کار همه
یا امیرالمؤمنین آجرک الله۲
شامل تو گردیده لطف خاص رب
مادری کرده ای بر حسین و زینب
یا امیرالمؤمنین آجرک الله۲
لطف خدا را نموده ای تو احساس
تا که آمد به دنیا فرزندت عباس
یا امیرالمؤمنین آجرک الله۲
با نثار گل هایت ام الشهیدی
در نزد زهرای اطهر روسپیدی
یا امیرالمؤمنین آجرک الله۲
بعد از کربلا عمری در شور و شینی
یاد سوز داغ عباس و حسینی
یا امیرالمؤمنین آجرک الله۲
شنیده ای پیکری شد اربا اربا
ندیده ای قامت خم آمد بابا
یا امیرالمؤمنین آجرک الله۲
شنیده ای غرق خون گردیده اصغر
ندیده ای بریده تیر کین حنجر
یا امیرالمؤمنین آجرک الله۲
شنیده ای دست عباست جدا شد
ندیده ای فرقش از کینه دو تا شد
یا امیرالمؤمنین آجرک الله۲
شنیده ای کشته شد ماه علقمه
ندیده ای خون شد جگر فاطمه
یا امیرالمؤمنین آجرک الله۲
شنیده ای پیکری در خون تپیده
ندیده ای غرق خون سر بریده
یا امیرالمؤمنین آجرک الله۲
شنیده ای آتش زدند بر خیمه ها
ندیده ای سرها بر روی نیزه ها
یا امیرالمؤمنین آجرک الله۲
شنیده ای شد رخسار طفلان نیلی
ندیده ای خوردند از دشمنان سیلی
یا امیرالمؤمنین آجرک الله۲
شنیده ای زخم زینبت نمک خورد
ندیده ای رقیه از کین کتک خورد
یا امیرالمؤمنین آجرک الله۲
شنیده ای ظلم و کین کوفه و شام
ندیده ای سنگ می زدند از روی بام
یا امیرالمؤمنین آجرک الله۲
شنیده ای گردیده خون دل زینب
ندیده ای خرابه منزل زینب
یا امیرالمؤمنین آجرک الله۲
شنیده ای تشت زر قاری قرآن
ندیده ای بر لب زد با چوب خزران
یا امیرالمؤمنین آجرک الله۲
از بس که یاد کربلا غصه خوردی
در غربت و تنهایی چون گل پژمردی
یا امیرالمؤمنین آجرک الله۲
ای بانوی پاک بی مثل و قرینه
از داغت خون شد دل اهل مدینه
یا امیرالمؤمنین آجرک الله۲
ای بانویی که مقام تو رفیع است
قبر تو در گوشه ی خاک بقیع است
یا امیرالمؤمنین آجرک الله۲
.
20231226_174414-AudioConverter.mp3
965.2K
#حضرت_ام_البنین_عزاداری
#زمزمه #تک_ضرب
▪️زمزمه و نوحه وفات حضرت ام البنین
🎙سبک: به سمت گودال از خیمه دویدم من...
ستاره میبارم، قمر ندارم من
به من نگید مادر، پسر ندارم من
ام البنینم وای...
جسم عزیزم رو، چه زیر و رو کردند
به پیکر عباس، نیزه فرو کردند
ام البنینم وای...
وقتی به خاک افتاد، علقمه شد بی تاب
تا مشک آبش ریخت، شد از خجالت آب
ام البنینم وای...
کجاست علی اصغر، رباب پریشونه
گهواره خالی و، لالایی میخونه
ام البنینم وای...
ای کاروان با این، دلم چه ها کردی
سه ساله ی ما را، چرا نیاوردی
ام البنینم وای...
شد خیمه ها غارت، وقتی علمدار رفت
ناموس آل الله، تو کوچه بازار رفت
ام البنینم وای...
شنیده ام زینب، زد دست غم بر سر
از داغ اون گودال از دست اون خنجر
ام البنینم وای...
.