eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
272 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
. [آقا سید علی خامنه‌ای❤️] شب قدر، فرصتی برای و عذرخواهی‌ست؛ حال که خدای متعال به من و شما میدان داده که بـه سوی او برگردیـم! طلب مغفرت کنیم و از او معذرت بخواهیم . .
و توسل به امیرالمومنین ویژۀ شب های قدر اجرا شده ماه مبارک رمضان علی جان! شدی راحت از غصه و درد و غم های دنیا وفایی نکرد این زمونه بهت بعدِ زهرا یامولا! علی جان! شکستن غرورت رو تو کوچه هایِ مدینه زدن زندگیتو بهم از روی بغض و کینه یامولا! جلویِ نگاهِ تو در سوخت، واویلا به همراه مادر پسر سوخت، واویلا چهل تا حرومی شدن رد از رویِ در تویِ شعله ها، بال و پر سوخت، واویلا علی جان! علی یاعلی یاعلی یاعلی جان علی جان علی جان! یه عُمره که سوزونده قلبت رو کابوسِ کوچه غم و غصه هاتُ میگفتی به چاه های کوفه یامولا! علی جان! هنوز بعد سی سال نرفته زیادت چه ها شد شدن حمله ور سمت در، محسنت هم فدا شد واویلا بمیرم برا سوزِ اشکات، یامظلوم نداشت هیچ تسلایی دردات، یامظلوم مغیره تو رو وقتی میدید، می خندید نمک میزدش رویِ زخمات، یامظلوم علی جان! علی یاعلی یاعلی یاعلی جان علی جان علی جان! بافرق شکسته تویِ بسترت نیمه جونی با چشمای تر از عطش داری روضه میخونی یامولا! علی جان! حسین و با لب های تشنه می بُرن سرش رو یه لشکر تو گودال بخون میکِشن پیکرش رو یامولا! تمومِ تنش میشه غارت، واویلا می ریزن برایِ غنیمت، واویلا می مونه حرم بین مُشتی نامحرم رویِ ناقه میرن اسارت، واویلا علی جان! علی یاعلی یاعلی یاعلی جان علی جان علی جان! یه روزی میاد که همین کوفه میشه قیامت به اهل حرم میشه تو کوفه خیلی جسارت واویلا علی جان! بحالِ پریشون و اشکایِ زنها میخندن تویِ کوچه بس کوچه ها راهشون رو می بندن واویلا امان از نگاه های انظار، واویلا عقیله کجا، کوچه بازار، واویلا یه عده حرومی میان و زینب رو با زخم زبون میدن آزار، واویلا حسین جان! سرت رو تویِ قتلگاه نانجیبا بریدن تنت رو یه لشکر با سر نیزه از هم دریدن واویلا حسین جان! دیدم حتی اون کهنه پیراهنت رفت به غارت زدی دست و پا در عوض حرمله کرد اهانت واویلا صدا میزدم مادرم رو، یازهرا! بریدن سَرِ دلبرم رو، یازهرا! گرفت بوی خون دشت و صحرا نامردا زدن حلقه دور و برم رو، یازهرا! حسین جان! با مرکب رسیدن تو گودال تنت زیر و رو شد دیدم نعل تازه زدن، پیکرت پشت و رو شد واویلا حسین جان! غریب کشتنت تویِ گودال، یامظلوم شدی زیرِ پاها لگد مال، یامظلوم سرت رو زدن روی نیزه، یامظلوم چی اومد سرت بینِ جنجال، یا مظلوم .
. با استوری و توئیت مذهبی زدن فقط گوشـیت میره بهشت! یکم به فکر اعمالمون باشیم!! اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالحات.. ❤️ .
روضه و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علی علیه السلام سی سال هرشب روضۀ زهرا گرفتم شب‌های عمرم را همه احیا گرفتم در بین نخلستان کوفه جا گرفتم شکرخدا که اذن رفتن را گرفتم زهرای من در آسمان‌ها هم خبر شد دیگر زمان دیدنش نزدیک‌تر شد سی سال دست بسته دیدم گریه کردم از این و آن طعنه شنیدم گریه کردم از خانه تا مسجد رسیدم گریه کردم خودرا به سمت در کشیدم گریه کردم تو رفتی و شرمندگی مانده برایم مسمار خیلی روضه‌ها خوانده برایم بهتر که رفتی و عذابم را ندیدی دیگر سلام بی‌جوابم را ندیدی بی خوابیِ دروقت خوابم را ندیدی از خون فرق سر خضابم را ندادی بعد از تو این مردم غرورم را شکستند دربین مسجد پشت برمن می‌نشستند حالا منم با روضه های رفتن تو هستم همیشه در عزای رفتن تو عمرم تماماً سوخت پای رفتن تو هرروز جان دادم برای رفتن تو یک عمر هرشب روضه خوانت می‌شدم من سینه زن قد کمانت می‌شدم من سینه زن قدی که با مسمار خم شد افتاد ما بین در و دیوار خم شد از خانه تا مسجد برای یار خم شد پشت سرم در راه چندین بار خم شد دیدار ما روز دهم پایین گودال دور تنی که رفته با سرنیزه از حال یک عده آوردند بر نیزه سری را یک عده می‌ریزند برهم پیکری را یک عده می‌بندند دست خواهری را یک عده می‌دزدند از سر معجری را زن‌ها به پریشان دم وا غربتایند نامحرمان عازم به سمت خیمه‌هایند شاعر: سیدپوریا هاشمی
سینه_زنی و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ قصه ی رفتن تو، چقدر گریه داره که قاتلِ تو آقا، خودش روزه داره دنیا بی علی شبیه،زندونه هر جارو می بینی دیگه،تاریکه وقتِ رفتنِ علی که امشب نیست مولارو کشتن او وقتی که فاطمه بود و یه شهرِ نامرد یه دستِ سنگین،که بی هوا زد فاطمه بود و هاله ی دلگیر علی رو کشته، غلافِ شمشیر اَلسَّلامُ عَلَی المَظلوم... زینبِ بی قرارت، دلش میشه غوغا وقتی رفتنت رو، میخوای مثلِ زهرا یادِ اون همه غمایِ تو قلبت کارِ آسمون شده اشک و ناله کوه و در میاره از پا داغی که ذره ذره کرده پیرت سی ساله یادت نمیره، غسلِ تو خونه یادت نمیره، دفنِ شبونه یادت نمیره، زخمِ رو بازو یادت نمیره، غصه ی پهلو اَلسَّلامُ عَلَی المَظلوم... اَجَل برایِ دردِ، تو تنها دوا بود این آخرین دقایق، دلت کربلا بود روضه میخوانی برایِ عباست از این کوفیایِ پست و بد کینه خیلی دلواپسی برایِ، وقتی که داره زینب از روی تَل می بینه حسین و گودال،حسین و غربت آبش ندادن، به قصد قُربت حسین و گودال،حسین و مادر به روی حنجر، نشسته خنجر اَلسَّلامُ عَلَی المَظلوم اَلسَّلامُ عَلَی العَطشان اَلسَّلامُ عَلَی المَغْمُوم اَلسَّلامُ عَلَی العُریان .
. دیشب از فَـرق علـ💔ــے ڪعبہ پُلــے زد بہ بهشٺـــ چہ مُراعـاٺِ نظیـرےسٺ علــ💔ـے ، ڪعبہ ، بهشٺـــ 🥀
روضه و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام به نَفسِ کربلایی . ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ عاقبت جان به لبِ صبر رساندند، علی! پای آن قول که دادند نماندند، علی! واقعاً مَردمِ این شهر نمک نشناسند جایِ جبران به دلت داغ نشاندند، علی! اُجرتِ این همه چاهی که تو کَندی این بود قطره‌ای آب به اصغر نرساندند، علی! پسرت را ته گودال کشیدند به زور دخترت را سَرِ بازار کشاندند، علی! تازه با اینکه حُسینت سرِ نِی قرآن خواند بهتر از خارجی‌اش کوفه نخوانند، علی! کودکانی که عسل خورده ی دستت بودن برتنِ بی کفنش اسب دواندن، علی! *اون آقایی که با یه دست،دَرِ قلعه ی خیبر رو بلند کرده،دیدن زانوهاش دیگه توانی نداره،عباس سر به محراب گذاشته،ابی عبدالله کناری نشسته،آقا امامِ مجتبی فرمود: این گلیم یا حصیر رو بیارید، بابا رو رویِ گلیم قرار دادن،اطراف گلیم رو بلند کردن، کوچه پس کوچه های کوفه یه وقت چشماش رو باز کرد،حسن جانم! بایست می خوام خودم بیام،دخترم تحمل نداره من رو در این حال ببینه... بعضی ها نقل میکنن:امام حسن با شالش خونهای سر و رویِ بابارو پاک کرد،با این حال نوشتن تا چشم زینب به باباش افتاد، از حال رفت. یا صاحب الزمان! یه ساعتی رسید،همین زینب،ازبالایِ بلندی،نگاه کرد،دید نیزه دار با نیزه میزنه* این همه راه دویدم پیِ دلدارم به امیدی که در این دشت برادر دارم تو دعا کن به کنارِ بدنت جان بدهم فکرِ همراهی با شمر دهد آزارم اسب ها پایِ خود از سینه ی او بردارید من هم از این تنِ بی سر شده سهمی دارم .
.. و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام و ۱۹ رمضان . ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ به سویِ مسجد شد رَوُونه آروم آروم از تو خونه آسمونا غرقِ در خونِ هجر بابا سر رسیده سر زده از غم سپیده کوفه داره نوحه میخونه اون که نون و خرما میبرده هر شب برا یتیما دیگه تنگه قلبش برا عزیزش برای زهرا مسافرِ شب بابا بابا حیدر،بابا حیدر پناهِ زینب بابا بابا حیدر،بابا حیدر .
. و در "شخصیت افراد" و در تقدیرشان بسیار تاثیرگذار است قرار بود که روزی از به‌عنوان یکی از "یاران حضرت امیرالمومنین" یاد کنیم! .
.. و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام . ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ با یه دردِ سی ساله دل به این سَحَر بسته شالِ سبزشُ باز به دور سر بسته با یه دنیا دلتنگی چشماش و به در دوخته سر میذاره آروم رو چادرِ سوخته .. بی بهونه پر از تلاطمِ تویِ فکرِ بهشت و هیزمِ هیزمی که تو دست مَردمِ ای وای دونه دونه درای بسته رو یادش اومد نگاه خسته رو روضه هایِ دَرِ شکسته رو ای وای «ای وای ، ای وای ..» چشماشُ که می بنده محسنش رو می بینه می کِشه همه اش آهِ حسرت از سینه دستایِ حسن تویِ دستایی که می شد سرد راه خونه رو مثلِ زهرا گم می کرد تویِ کوچه هوایِ فاطمه تویِ خونه صدایِ فاطمه باز می خونه برای فاطمه ای وای توی کوچه عزیزش و زدن یادش اومد تو خونه ش اومدن گریه می کرد با گریۀ حسن ای وای «ای وای ، ای وای ..» جایی رو نمی بینه خیلی خون ازش رفته چشمایی که تا روضۀ عطش رفته غصه می خوره زینب رفته طاقتش دیگه با زبونِ روزه حسین حسین میگه بی قرارِ، عَقیلَةُ العَرَب فکرِ یارِ، تمومِ روز و شب روضه دارِ، حسینِ تشنه لب ای وای کربلا وُ، شهیدِ بی کفن خیمه گاه وُ، دویدنِ یه زن قتلگاه وُ، یه تیکه پیرهن ای وای «ای وای ، ای وای ..» .
. دستورِ پیامبر(ص) بود، و انتخابِ صحابه هم ! تصمیم با شما... .
می‌گفتند علی(ع) زیاد میخندد، به درد حکومت کردن نمیخورد! .
و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام . ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ این مرد که در گوشۀ بستر نگران است والله که مظلوم ترین مرد جهان است از زندگی پُر غم خود سیر شد امشب خیبر شکن از قصه زمین گیر شد امشب خورشید دلش خون شدُ ماه زمین خورد سخت است بگویم اسدالله زمین خورد بعضیا میگن کجا زمین خورد ؟!.. میگم الان برات .. زیرِ بغل هاشو پسراش گرفتن، نزدیکایِ خونه رسیدن دست امام حسن و امام حسینُ کنار زد ، عرضه داشتن چه میکنید بابا؟!! فرمود خونُ پاک کنید از سر و روم .. بزارید خودم رو پاهام بیام .. زینب اگه منو اینجور ببینه میمیره .. تا رهاش کردن ، خورد زمین .. این بارِ اول نبود که تو کوچه زمین میخورد .. شاید این روضه صدا گریۀ زن ها رو بلند کنه نزارید صداشون برسه .. اولین بار که کوچه زمین خورد ، بچه ها خبر دادن مادرمون دیگه نفس نمیکشه .. از مسجد تا خونه راهی نبود نوشتن سه بار عبا گرفت زیرِ پاش با صورت زمین میخورد پامیشد صدا میزد فاطمه م ... خورشید دلش خون شدُ ماه زمین خورد سخت است بگویم اسدالله زمین خورد در بستر مظلومیت آقای حنین است این مردِ جگر سوخته بابای حسین است *یه خاطره بگم از یه شهید گریزِ روضه مُ از اینجا باشه .. شهید عباس صابری از شهدای دفاع مقدسِ ، تو عالم رویا امیرالمومنینُ دید حضرت فرموده بودن تو میای پیش ما خیلی زود، عرضه داشت آقا چه جور؟!! زمانِ جنگِ؛ حضرت فرموده بودن میری فلان لشکر پیش فلان مسئول میگه اعزامت کنن؛ الله اکبر .. یعنی میشه امشب یه امضا هم برا ما بزنی آقا .. نمیگم اون که به شهدا دادی به منم بده من به این حرفا نمیام .. امشب اومدم دلمُ آروم کنی .. من گریه نکنم میمیرم .. گفت امضات رو زدیم تو مالِ مایی ، فردا میری پیشِ فلانی میگی منو بابام فرستاده .‌. دیدی وقتی میری نجفم، دم در زبونت به هیچ چی نمیچرخه .. یهو میگی سلام بابا .. فرمانده ش میگه اومد لشکر ما رو پیدا کرد گفت قراره من بیام تو نیروهای شما ، قبولش نکردن گفتن ما اینجور که نیرو جذب نمیکنیم .. گفت منو بابام فرستاده .. دیشب امیرالمومنین نشانی شما رو داد .. میگه یهو بهم ریختم به خودم اومدم ، گویا یه جوری به اونم یه نشانی دادن .. پذیرشش کرد ، اعزام شد ذی الحجه رسید به جبهه ها و خط مقدم ، چله گرفت .. بهش گفتن شب هفتم محرم پیشِ مایی ‌‌، عاشورا تشییع جنازه تِ .. روزِ عاشورا تشییع شد بدنِ این شهید .. جانم به این روزی .. میخوام بگم عباس صابری ، تو عاشورا تشییع شدی اما خبر داری بدنِ آقات سه روز و سه شب رویِ ربگِ بیابان .. بر تاول به روی تنت گریه ام گرفت بز خشکی به رویِ لبت گریه ام گرفت ای حسین ... .
. فاطمه(س) مُبلّغ بود پس همان شد که خانه‌‌اش را به آتش کشیدند یعنی برای (ع) باید از خود بگذریم .
.. و توسل جانسوز ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام و ۱۹ ماه مبارک رمضان . ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ *امشب اصلاً درِخونۀ حضرت زهرا نمی خواستم برم ،ولی معنایِ شبِ قدرِ،فرمود: میخوای شب قدر رو درک کنی؟ رجوع کن به فاطمه ،شب قدر رو میخوای درک کنی رجوع کن به فاطمه،معنای شبِ قدر... به خدا رفقا خیلی شماخصوصی هستین ،روضۀ مَحرَمِ کسی رو خوندن، به هرکسی اجازه نمیدن ورود کنه، به شما اجازه دادن حرف بزنی و روضه بخونی... کسی حق نداشت نامِ حضرت زینب سلام الله علیهارو پیش امیرالمؤمنین ببره،کسی اجازه نداشت پیش امیرالمؤمنین بگه: زینب! یهو تو عرش صدا پیچید، دلِ زینب بهم ریخت، توخونه نشسته بود،چی شده امشب؟ بابام چِش بود؟هی از اتاق بابام میزد بیرون،توی حیاط میچرخید، هی بابام به آسمون نگاه میکرد،زیر لب می گفت:" إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُون "دارم میام فاطمه جان ،تا سحر بی بی زینب بیداربود، دلش شور میزد، نمی تونست بخوابِ، دخترِ دیگه ،نمیدونم کیاحرف من رو میفهمن، دختر دارها میفهمن،سحر که شد در آسمان ها، درعرش صدایی پیچید،آخ کاش یکی دَرِ گوشِ زینب رو میگرفت ،"یا اَهلِ العالم! قُتِلَ عَلِیٌّ الْمُرْتَضَى" زینب،پاشد،بهم ریخت ،حسنم !داداش! پاشو ببین چی میگن اینا،میگن بابامون رو کشتن، امام حسن پاشد،مضطر،پاش رو گذاشت تو مسجد، دید عجب غوغایی است، امیرالمؤمنین فرمود:حسن جان! من رو رهاکن، نماز رو بخون ،امام حسن نمیدونم این نماز رو چه جور خونده،امیرالمؤمنین از هوش رفت، امام حسن شروع کرد اشک بریزه، دید اشکا ریخت رویِ صورت مولا، مولا به هوش اومد،حسن جان! نبینم گریه کنی، با حسین،دوتایی زیر بغل های علی رو گرفتن،نه نه، بذار برم مدینه برمیگردم ،دوباره اینجاحسن عصاشد،دوباره اینجا حسن زیرِ یک بغل روگرفت یه بار هم تو کوچه زیربغل مادر رو گرفت،همچین که زیربغل های مولا روگرفتن،تا درخونه، دوتایی با ابی عبدالله، همچین که دمِ درخونه رسیدن ،حالامیخوام روضه بخونم، صدازد:حسن جان!حسین جان! زیر بغل هام رو رها کنید،میخوام باپاهای خودم بیام توخونه،آقانمیشه !خیلی خون ازشما رفته، طاقت ندارین، نمیتونید رو پا بایستین ،نه! الان توخونه دخترم منتظرِ منِ، نمیخوام فرق خونیِ من رو ببینه... فرق مرا تو طاقت دیدن نداشتی هجده سَرِ بریده ببینی چه میکنی؟ اینجا همه به گریۀ تو،گریه میکنن خنده به اشکِ دیده ببینی، چه میکنی؟ اومد تو گودال،نیزه هارو کنار زد اماحسینُ نشناخت خودش رو رویِ جسمِ حسینِ بی سر انداخت با گریه بوسه میزد رگ های حَنجرش رو میشنید با آه و زاری صدایِ مادرش رو با لب تشنه کُشتنت غریب گیر آوردنت رحمی نکردن به تنت غریب گیر آوردنت غارت شده پیراهنت غریب گیر آوردنت خودم دیدم که، یکی زره یکی هم عَباتُ در میاوُرد یه نانجیبی آمد پیرهنِ پاره اتُ بُرد یه صحنه بین گودال این قدخمیده رو کشت دیدم که باخودش برد انگشتر رو با انگشت تو رو با نیزه میزدن حسین من،حسین من ای کشتۀ صدپاره تن حسین من،حسین من برات نذاشتن یه کفن حسین من،حسین من .
. : اگر شب قدر شبی باشد كه تقدیر عالم در آن تعیین مي‌گردد، همه‌ی شب‌های جبهه شب قدر است و از همین‌جاست كه تاریخ آینده‌ی كره‌ی زمین تقدیر مي‌شود. .