eitaa logo
ذاکرین آل الله
283 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
304 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 رهبر انقلاب اسلامی شهادت حجت‌الاسلام عباسعلی سلیمانی را تسلیت گفتند؛ 👈 شهید حجت‌الاسلام سلیمانی؛ شخصیتی همواره در خدمت نظام 📝 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی در پیامی شهادت حجت‌الاسلام‌ عباسعلی سلیمانی را در حادثه سوء قصد به وی تسلیت گفتند. ✏️ متن پیام به شرح زیر است: بسم الله الرّحمن الرّحیم حادثه‌ی سوء قصد به مرحوم حجت‌الاسلام آقای حاج شیخ عباسعلی سلیمانی رحمةالله علیه را که به شهادت ایشان منتهی شد به خانواده‌‌ی گرامی و دوستان و علاقمندان آن مرحوم تسلیت عرض میکنم. ایشان عضو مجلس خبرگان و سالها امام جمعه‌ی زاهدان و کاشان و همواره در خدمت نظام جمهوری اسلامی بودند. از خداوند متعال علوّ درجات و قبول خدمات آن مرحوم را مسألت میکنم. سیّدعلی خامنه‌ای ۴۰۲/۰۲/۰۷ 📸 عکس: دیدار اعضای ستاد کنگره ملی شهدای استان سیستان و بلوچستان | ۱۳۹۶/۱۱/۱۶ 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و توسل جانسوز ویژۀ هشتم شوال سالروز تخریب بقیع به دست وهابیتِ ملعون «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ» امشب از طبع شاعرانۀ من باز هم چهار پاره می جوشد قلمم باز غیرتی شده و خون دفتر دوباره میجوشد حرف دارم برای تک تک تان حرفی از اوج مرثیه به خصوص همه جا غرقِ بارشِ نور است در حریم قشنگ شمس شموس هفته ای هفت مرتبه زائر خواهد آمد برای پابوسی ظهر از سویِ بست پایین و نیمه شب از ورودی طوسی نه یکی نه دو تا بیا و ببین صحن در صحن شد شفا آباد قدس و رضوان و جامع رضوی کوثر و انقلاب و گوهرشاد چقدر صحن های تو در تو چقدر حجره و رواق اینجاست همه جا غرق بارش نور است چقدر خوشه چلچراغ اینجاست کار خورشید میکند اینجا گنبدی که شد از طلا زرین عهده دار غبار روبی شد از دو گلدسته جبرئیل امین باز مثل همیشه بند آمد با تماشای این ضریح ، زبان در طواف حرم به چششم خورد طرح نقش و نگار فرشچیان به فراز مناره ها بالاست با طلوعی اگر اذان غمش دم مغرب دوباره غوغاییست در نماز جماعت حرمش از بزرگان شهر دیدم که طالب کفش داری اش شده اند و به تن کرده جامه ی خدمت خادم افتخاری اش شده اند ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بگذرم حال هشتم شوّال آمد از راه و باز غم دارم در مراثی ما چه سرّی هست؟ من به دنبالِ کشف اسرارم با خودت فکرکن کمی حالا بده پاسخ به این سوال عجیب که چرا هرکه آمد اینجا گفت: السلام علیک امام غریب به گمانم غریب آقایی ست که ندارد برای خود حرمی یا که حتی کنار تربت او نگذارند لا اقل علمی حرمی را سراغ دارم که قبله گاه تمام افلاک است ولی افسوس ساليان دراز چشم تا کار میکند خاک است به گمانم که این بهشت خدا محرم کوچه های باریک است نه چراغی نه شمع و فانوسی مثل شبهای تار ، تاریک است تاکه قدری مشایعت بکند در حرم دست مهربانی نیست پشت دیوار می نشینی و به سرت هیچ سایبانی نیست من نه تنها شنیده ام دیدم به همه زائران خبر بدهید غربت این است در کنار بقیع حق ندارید ناله سر بدهید جای عطر گلاب قمصر و عود بوی انواع کینه می اید نگرانم از این جهت آخر چه به روز مدینه می اید نه بساطی برای لطمه زنی نه دوخط روضه در شب آخر نه وداعی به رسم سینه زنان نه دو رکعت نماز بالا سر چه کنم سوت و کور مانده بقیع بی سبب نیست سینه غم بار است به گمانم ز رونق افتاده آه ...چشم انتظار زوار است ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گرچه خود داغ دار این دردم ولی از روضه ام غرض این نیست بار دیگر بیا تامل کن از نگاه تو بدتر از این چیست؟ غیراز این است غصۀ من و تو غصۀ طفل بی پلاکی هست؟ هرچه باشد بقیع پابرجاست لااقل چهارقبر خاکی هست ولی از روزهای دور و دراز سهم دریای دل تلاطم شد باز هم زخم کهنه سر وا کرد از چه رو قبر مادرم گم شد !؟ میبرم کوچۀ بنی هاشم با دو خط شعر مرثیه همه را ذوالفقار علی قلم بزند قصۀ نبش قبر فاطمه را شاعر : علیرضا خاکساری اینجا به مادر بی ادبی کردن مردم مدینه .. اینجا به صورت مادر زدن .. اجازه بدید گریز روضه م همین باشه .. من یه دختر بچه ام سراغ دارم، هرموقع میگفت بابا میزدنش .. یه روزی ام رسید الهی بمیرم برا دختر بچه ای که از بابا سر آوردن براش .. تا طبق رو گذاشتن عقب عقب رفت .. عمه چی آوردن؟! عمه من گرسنه م نیست، عمه من غذا نمیخوام .. همچین که روپوشُ کنار زدن .. حالا که اومدی بدن نداری تا سرمُ رو زانوهات بزارم عیب نداره بمون بابا کنارم من سرتُ رو زانوهام میزارم میخوام که درد دل کنم برا تو تو قول بدی وا نکنی چشاتو دوس ندارم تا که به پام میشینی دلم نمیخواد گوشامو ببینی اگه گفته بودن خودم گوشواره هامو میدادم .. بابا ما خانوادۀ کرمیم .. بابام علی تو رکوع بود گدا رو رد نکرد .. از رو اسب دستشُ دراز کرد گوش و گوشواره رو گرفت ... بابا گوشام درد میکنه بابا چشام درد میکنه از بس دویدم رو خارا کف پاهام درد میکنه .. .
امام رضا علیه‌السلام : هر كس در مجلسى بنشيند كه در آن امر (و خطّ و مرام ما) احيا مى‌شود، دلش در روزى كه دلها مى‌ميرند، نمى‌ميرد. «بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۷۸»
.. و توسل جانسوز ویژۀ هشتم شوال سالروز تخریب بقیع به دست وهابیتِ ملعون ای بهشتِ برین و دار سلام ای زمینِ بقیع بر تو سلام ای بقیع ای بهشت روی زمین خاکی و برتر از بهشتِ برین عنبری یا عبیری یا عودی هرچه هستی بهشت موعودی صَدف و پر زِ گونه گونه گهر فرش و از بام عرش بالاتر چه گوهرها که زیب سینۀ توست چه نگین ها که درخزینۀ توست آن بزرگان که در تو پنهانند جسم خاکی و یک جهان جانند هر طرف رُخ نَهفته در دلِ خاک پاره ای از تنِ پیمبرِ پاک این یکی خاکِ پاکِ دختر اوست پارۀ پیکرِ مطهر اوست ساحتِ قُدس حَضرت زَهراست کز جَلالت شَفیعه ی دو سرا است آن حسینی که او بجان پرورد کربلا را علم به عالم کرد روز اسلام از آن نشد چون شب که گره زَد به گیسوی زِینب درهُ التاج و تاجِ دین باشد زیب او یازده نِگین باشد این اِمامان که در بقیع دَرند اِفتخارات عالم بشرند سدره المنتهایِ ایمانند ترجمانِ رموز قرآنند وارِث اَنبیا و صِدّیقین سایه های خدا بروی زمین هر یکی شاخه ای زِ نخلۀ طور هر یکی آیه ای زِ سورۀ نور چار دُّرِ خوشآبِ یک صدفند نورِ چشمانِ شهنه ی نجفند روشنی بخش روی مِهر و مَه اند پسرانِ عزیز فاطمه اند مشکلی دارم ای بقیعِ عزیز ای تو ما را شَفیعِ رَستاخیز یاد داری شبی چو قیر سیاه نه چراغی نه پرتویی از ماه علی آورد با دو دیدۀ تر بدنِ پاکِ دُخت پِیغمبر دیدی آیا در آن شبِ تاریک بازو و پهلویِ وِی از نزدیک راستی پَهلوش شِکسته نبود؟! بازوی او سیاه و خَسته نبود؟! دستهایش هنوز آبله داشت؟! زیر لبها هنوز هم گله داشت شاعر : ریاضی_یزدی *نمیشه از روضه بی بی هر موقعِ سال که باشه راحت گذشت .. برا مادر گریه کنی همه بچه هاش میان تو گریه با شما شریک میشن .. آقا برا مادرت چه طوری گریه کنیم؟! فرمود بلند بلند گریه کنید .. برا مادرِ ما داد بزنید آخه مادرِ جوان بود .. مادرِ ما هجده سال بیشتر نداشت .. برا کدوم مصیبت بلند بلند گریه کنیم؟! بینِ در و دیوار؟! کوچه؟! بعدِ پیغمبر؟! .. _فرمود نه .. برا اون ساعتی بلند گریه کنید که بابامون نشست کنارِ قبر هی با پشت دست خاک هارو ، رو قبرِ مادر میریخت .. معمولا وقتی یکی داغ دیده ست محرما کمک میکنن .. بدنُ از دلِ تابوت درآورد رو دست گرفت، نگاه کرد به اطراف دید محرمی نداره .. بچه هاش سنی ندارن .. تو این جور وقتا اگه بچه خردسال باشه میگن ببریدش یه گوشه بدنِ مادرشُ نبینه .. اما علی چه کنه! * ناگهان از آن بهشتِ بی نشان دست های باغبانش شد عیان باغبانم؛ هست و بودم را بده یا علی یاسِ کبودم را بده باغبان تا یاس پرپر را گرفت اشکِ خجلت چشم حیدر را گرفت *صدا زد، یا رسول الله:* شاخه ی یاس ت اگر بشکسته بود دست هایِ باغبانش بسته بود .. *حالا که قرارِ امشب برا جوان گریه کنید منم از مدینه اینطور ببرمتون کربلا، سنگایِ لحدُ چید، خاکُ ریخت .. یه دو رکعت نمازِ صبر خواند .. افتاد رو قبرِ فاطمه ..* ای خاکِ تیره دلبرِ ما را عزیز دار جانِ من است این که تو در بر گرفته ای *سلمان میگه ایستاده بودیم از دور نگاه میکردیم، کسی جرات نداشت جلو بره .. خدا چه جوری علی رو از رو قبر برداریم .. یه وقت دیدم یکی صدا زد برید کنار کار خودمه .. دیدیم یه دخترِ سه چهار ساله آمد نشست کنار قبر، صدا زد بابا ما تازه مادر از دست دادیم، به هر طریقی بود بابا رو بلند کرد .. از مدینه یاد گرفت داغ دیده رو چطور باید از رو خاک بلند کنه.. بریم کربلا !.. راوی میگه یه وقت دیدم از تو خیمه یه خانمی هی میدوه.. صدا میزنه برادرم، پسرِ برادرم.. دستشُ گذاشت رو شونه ی ابی عبدالله.. همچین که ابی عبدالله سرُ بلند کرد دیدن از محاسن داره خونِ تازه میریزه.. زیرِ بغلایِ حسینُ گرفت.. کراهت داره، پدر نباید زیر جنازۀ پسر رو بگیره.. جوونا آمدن علی رو بینِ عبا گذاشتن.. یکی از این جوونا عباسِ .. یه وقت برگشت عقبُ نگاه کرد دید حسین هی رو خاک می افته .. صدا زد جوونا شما پسرُ ببرید من برم زیر بغلای بابا رو بگیرم .. همه گریه کنا و قدیمیا فیض ببرن، همه اونا که تو این مدت بیماری اجل بهشون مهلت نداد .. صدا زد علی:* چشمم دگر نبیندُ پایم نمیرود گم کرده ام پس از تو رَهِ خیمه گاه را نه تیغِ شمر مرا میکشد نه نیزۀ خولی زمانه کشت مرا لحظه ای که داغِ تو دیدم ــــــــــــــــــ
⇦• و توسل به امام مجتبی(ع) ویژۀ ایام تخریب بقیع وقتی از بغض هوا دور و برم سنگین است شبنمِ اشک به مژگانِ ترم نزدیک است میکشم منتِ زهری که به دادم برسد آنقدر سایۀ غربت به سرم سنگین است *خوش به حال اون چشمی که امشب برا امام حسن اشک باره .. گفت وارد شد تو خونۀ فاطمه دید امام مجتبی و ابی عبدالله دارن با هم زور آزمایی میکنن .. رسول خدا نگاه کردید ، باباش داره میگه جانم حسین .. مادرش میگه جانم حسین .. یه وقت دیدن پیغمبر میفرماید جانم حسن .. مادر معترض ؛ باباجان شما خودتون به ما فرمودین بچۀ کوچک تر سزاوارِ تشویقِ .. چه طور داری داداش بزرگه رو تشویق میکنی ؟!.. فرمود فاطمه جان دیدم باباش میگه حسین .. تو میگی حسین .. نگاه کردم دیدم همه ملائک تو آسمون دارن میگن حسین .. دیدم پسرم حسن غریبه ... سینۀ تشت تحمل نکند حق دارد آنقدر روضۀ داغِ جگرم سنگین است محنت و داغ چهل سال چنان پیرم کرد کولۀ آه به وقتِ سفرم سنگین است *گفت آقا من باباتم تو این سن دیده بودم ، اینطور محاسنش سفید نشده بود ؟!.. فرمود اگه اون چیزی که من دیدم بابامم دیده بود زودتر از من محاسنش سفید میشد ..* دوستانم همه از من بدشان می آید *بعضی ها رو آقا یواشکی میکشید کنار ، یکیش حجر بن عدي بود (شهید شد تو راه امیرالمومنین فرمود تو که دیگه از مایی تو چرا با کنایه با ما حرف میزنی ..) همه طعنه ها یه طرف .. همه زخم زبان ها یه طرف اما : دوستانم همه از من بدشان می آید طعنۀ قنفذ و سب پدرم سنگین است *برا امام حسن باید داد بزنی .. چون این آقا یه بار نتونست داد بزنه .. همه ش زانوهاشُ بغل میگرفت .. هی زیر لب میگفت بد زد نانجیب ..* نگذارید چُنین حسرت مُردن بکشم من بمانم به خدا دردسرم سنگین است جگرم مثل فدک ریخته صد تکه شده سینه ام را نفس پُر شررم سنگین است *از اینجا دیگه روضه خیلی سخته من از سادات معذرت می خوام .. از امام زمان معذرت می خوام .. خودش فرمود عبدالزهرا چرا روضۀ ما رو نمی خوانی؟ گفت آقا من یه عمرِ غلام و نوکر و روضه خوانِ شمام هرچی از روضۀ شما به من رسیده من خوندم .. مسموم کردن شما رو گفتم ، پاره هایِ جگر داخلِ تشت رو گفتم .. تیرباران کردنِ بدن رو گفتم .. فرمود عبدالزهرا همه اینا که گفتی روضۀ من هست اما روضۀ ما اهل بیت اون ساعتی بود که دستم تو دستِ مادرم .. تو کوچه ها داشتم میومدم ..* مثل مادر که به کوچه دهنش خونی شد چقدر خوب دهانِ حسنش خونی شد .. امام رضا علیه السلام فرمود بچه هایِ ما مو به مو از بزرگترایِ ما ارث بردن .. بگم صدا گریه ت بلند شه؟!.. گوشۀ خرابه وقتی سرُ آوردن تا دست کشید رو این لبایِ بابا گفت لبایِ تو خونی باشه لبایِ رقیه سالم؟؟؟ دیدن دستشُ مشت کرد .. هی تو دهانِ خودش میزنه .. شب و روزش شده با غم سپری راحت نیست و چهل سال فقط خون جگری راحت نیست گیر افتادن در آتش و لج بازیِ میخ راحت نیست دیدنِ روسریِ شعله وری راحت نیست آه مادر .. مادر .. تاولُ گونۀ انسیۀ حورا ، ای وای به خدا سوختن مویِ سری راحت نیست آه با داس و تبر رو به سویِ یاسِ کبود دیدنِ حملۀ سیصد نفری راحت نیست .. *اگر این است تاثیر شنیدن شنیدن کی بود مانندِ دیدن .. چند جا امام حسن دید مادرشُ دارن میزنن ..* کدوم خانم! کدوم خونه رو میگی روضه خوان؟ کدوم سیلی! کدوم کوچه رو میگی روضه خوان؟ کدوم صورت! کدوم مادرُ میگی روضه خوان؟ چشمایِ اهلِ آسمون تر بود ، ای وای .. دستِ حسن تو دستِ مادر بود ، ای وای .. یه شهر روبه رویِ کوثر بود ، ای وای .. مدینه هست شهری که ، به اشکا میخندن همون جا که مردا ، به زن راه میبندن .. گفت : بردم پناه هرچه به دیوار بیشتر او پیشتر رسیدُ و رَهَم بیشتر گرفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_2791079532.mp3
12.84M
۩ نیمه پنهان ماه ۩ روایتی از زندگی شهدا ۩ نمایش صوتی ۩ شهیــد عبــاس بابایـی ۩ ۩ ۩ روح‌ شهدا صلوات ┄𑁍┄┄┄┄┄┄┄┄ https://eitaa.com/Arbabhosyn
روزی شهید بابایی آمد قرارگاه تا به اتفاق هم‌ ، بریم نماز جماعت مسجدِ قرارگاه. ایشان موی‌سر خود را مثل سربازان تراشیده، و یک لباس خاکی بسیجی پوشیده بود وقتی وارد مسجد شدیم ، به ایشان اصرار کردم به صف اول نماز برویم ولی قبول نکرد ، در میان جمعیت ماندیم چون سعی میکرد ناشناخته بماند. در نماز حال خاصی داشت، مخصوصا در قنوت. در برگشتن از نماز ، رفتیم برای نهار اتفاقا نهار آن‌ روز کنسرو بود، سفره ساده‌ای پهن کرده بودند. صبر کرد و آخر از همه‌شروع به غذاخوردن کرد شهید بابایی چنان رفتار می کرد که کسی پی نمیبرد، با فرمانده عملیات نیروی هوایی ارتش ، عباس بابایی رو به روست. بیشتر وانمود می کرد که یک بسیجی است راوی: سرلشگر رحیم صفوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا جان: کربلا را چگونه ساختی که این گونه آرام می کند هر دل بی‌ دل را وقتی‌ قدم به خاکش می‌گذاری؟ آقای مهربانم: کربلا چگونه است که‌ به دست فراموشی می‌ سپارد تمام غم و غصه های دنیا را و تمام غصه ات می شود دیدن حرم و ضریح و کاش میشد بیاییم و بمانیم و ... شب جمعه است هوایت نکنم ، پس چه کنم؟ السلام علیک یا اباعبدالله https://eitaa.com/Arbabhosyn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شب جمعه همراه با حاج قاسم عزیز و به نیابت از ایشون و جمیع شهدا سلام میدیم محضر حضرت ارباب السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ و عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ و فی کُلّ ساعَة وَلیّا و حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً و تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً آقا امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه الشریف فرموده است: برای تعجيل در ظهور من زياد دعا کنيد که خود، فَرَج و نجات شما است منبع حدیث: كمال الدّين ، ص ۴۸۵
. خدا یه جا تو قرآن خیلی مظلومانه به پیامبر می فرماید: نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ به بندگانم بگو ، کن‌ که من بخشنده‌ و مهربانم سوره مبارکه حجر ، آیه ﴿۴۹﴾ خدایا مرا ببخش، که نعمت های بی شمارت را فراموش می‌ کنم و فقط نداشته هایم را طلب میکنم خدایا در دو راهی زندگی ام تابلوی راهت را محکم قرار بده ، نکند که با نسیمی راهم را کج کنم. .
سینه گنجینه‌ی عشق است وندایی دارد دل هر اهل دلی میل به جایی دارد.. قبله گاه همه ی فاطمیون است بقیع کعبه هم خاصیت قبله نمایی دارد کیمیا کار بقیع است که از منظر عشق خاک هم در نظرم رنگ طلایی دارد زائری نیست به جزچند کبوتر اما دل ما درطلبش روحِ رهایی دارد فاطمه، خونِ جگر،چادر خاکی،به بقیع از غریبی حسن شورو نوایی دارد میرود کربُ بلا هر شب جمعه اما در مدینه همه شب کربُ بلایی دارد سایه انداخته خورشید به جای گنبد زیر آن قبه لب عشق دعایی دارد من دعایم فقط این است، ببینم روزی فاطمه با حسنش صحن وسرایی دارد به روی چهار مزاری که ضریحش خاک است چهار شش گوشه نشیند چه صفایی دارد شک نکن شوکت ایوانِ طلای زهرا.. مثل ایوان نجف حال و هوایی دارد دم باب الکرم صحن و سرای حسنش دست ما حسرت یک لحظه گدایی دارد... سینه ها گرم ونفس تازه و شعر آماده هر دوشنبه حرمش نوحه سرایی دارد فقط از کوچه نگویید که در آن کوچه مادری دلخوشی اش بود عصایی دارد حسنش بی حرم و سخت تراز آن، این که پسرش کربُ بلا راس جدایی دارد...
🍂دل پر خون چشم گریون 🍂باز داره بارون میباره 🍂شب سرده، پر درده 🍂که آقام حرم نداره 🍂آرزوم نقش بر آب شد 🍂دلم از غصه کباب شد 🍂الهی خونم خراب شه 🍂حالا که بقیع خراب شد 🍂بوی کوچه، باز میپیچه 🍂میون شهر مدینه 🍂باز رسیده قد خمیده 🍂مادری بازم حزینه 🍂آسمون زغم سپند شد 🍂وقتی رام توکوچه بندشد 🍂به روی صورت مادر 🍂دست نامردی بلند شد 🍁امون ای دل ...امون ای دل... ⬅️حالا که دلت آماده شد حالا که دلت مدینه ای شد.. اجازه بدید بیشتر از مدینه و بقیع براتون بخونم میخوام از غریت مدینه برات بگم.. سالروز تخریب ائمه بقیعه اونایی که مدینه رو دیدن، بهتر حرفمو میفهمند و می سوزند.. ⏺اینجا دیار عشق و مستی و جنون است ⏺اینجا دل هر عاشقی دریای خون است ⏺اینجا هوای چشم ها ابریست ابری ⏺اینجا ندارد شیعه از خود هیچ صبری ♻️(امروز باید بیشتر بسوزی...ناله داری یا نه...) ⏺این قبرهایی که ویران و خراب است ⏺نه قبر، قلب ماست زیر آفتاب است ⏺تاریک دلها نور را باور نکردند ⏺شرم از رسول و حضرت داور نکردند (اما این دو بیت میسوزونه آدمو...) ⏺می سوزد از غم شیعه تا فردای محشر ⏺این قبر بابا باشد و کو قبر دختر ⏺کفرو نفاق و کینه را ترکیب کردند ⏺طاق و رواق و بقعه را تخریب کردند ⏺ای بشکند دستی که دستان ولی الله را بست ⏺ای بشکند پایی که پهلوی خدا را بشکست ✅میگفت تو حرم امام رضا دیدم یه مرد غریبی خیلی گریه میکنه.. رفتم جلو سلام کردم.. گفتم چی شده..مشکلی پیش اومده..دیدم بلند تر گریه کرد کفت نه..من اهل عربستانم..به من گفتن امام رضا ع خیلی غریبه..ولی تا حرم امام رضا رو دیدم..این سیل جمعیت...گنبد و بارگاه باصفا رو دیدم.. میخوام بگم امام رضا ع ..شما غریب نیستی آقا جان..اگه میخوای غریب ببینی..بیا بریم مدینه تو قبرستان بقیع... 🔆منصفانه بده انصاف غریب الغربا کیست 🔆آنکه در خاک وطن خفته و زوار ندارد ♻️این اولین بار نیست...یه روزی هم قبر امام حسینو خراب کردند... یه روزی هم حرم امام هادی و حرم امام عسکری رو خراب کردند..اما به کوری چشم دشمنا شیعه ها با صفاتر ساختند.. اما فقط،یه بیت بگم صدای نالت بره مدینه... (روضه ام همین باشه و ببینمت مدینه) اما داغ دل شیعه اینجاست...که قبر مادرمون زهرا هنوز مخفیه... ⚜مدینه رفتم و آتش بجانم ⚜ندادی قبر زهرا را نشانم ⬅️اونایی که مدینه رفتین...هر چقدر چشم انداختین بگین ببینم آیا قبر یه دونه دختر پیغمبرو دیدید یا نه.. ☑️هر کجا نشستی ..ان شاالله آقامون صاحب الزمان بیاد.. قبر گمشده مادرشو نشونمون بده...با همه وجود سه مرتبه صدا بزن یا زهرا..... .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼 🌼 🌼 جمعه یعنی روی مه سیمای تو 🌼 حس خوب عاشقی هم پای تو 🌼 جمعه ها دل را هوایی می کند 🌼 یاد ناز چشمت و آوای تو 🌼 صبح جمعه بر نمیخیزم به جز 🌼 از برای خنده ی لب های تو 🌼 چشم از این دنیا ببندم تا دمی 🌼 هم نفس با من شود رویای تو 🌼 جمعه یعنی دل ز دنیا شستن و 🌼 جان گرفتن در رخ زیبای تو 🌼الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌼 . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
. جلوه جنت به چشم خاكیان دارد یا صفاى خلوت افلاكیان دارد بقیع گر حصار كعبه را جبریل دربانى كند صد چو موسی و مسیحا پاسبان دارد بقیع گرچه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است الفتى با مهر و ماه آسمان دارد بقیع گرچه محصولش به ظاهر یک نیستان ناله است یك چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع گرچه مى‏تابد بر او خورشید سوزان حجاز از پر و بال ملائك سایبان دارد بقیع می توان گفت ازگلاب گریه اهل نظر بى نهایت چشمه اشك روان دارد بقیع بشكند بار امانت گرچه پشت كوه را قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع تا سروكارش بود با عترت پاک رسول كى عنایت ‏با كم و كیف جهان دارد بقیع این مبارك بقعه را حاجت ‏به نور ماه نیست در دل هر ذره خورشیدى نهان دارد بقیع اینكه ریزد از در و دیوار او گرد ملال هر وجب خاكش هزاران داستان دارد بقیع چون شد ابراهیم قربان حسین فاطمه پاس حفظ این امانت را به جان دارد بقیع فاطمه بنت اسد عباس عم، ام البنین این همه همسایه عرش آستان دارد بقیع در پناه مجتبى در ظل زین العابدین ارتباط معنوى با قدسیان دارد بقیع باقر علم نبى و صادق آل رسول خفته‏اند آنجا كه عمر جاودان دارد بقیع قرنها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز داغ هجده ساله زهراى جوان دارد بقیع كس نمیداند چرا با قرة عین الرسول منظره فصل غم انگیز خزان دارد بقیع آخر اینجا قصه گوى رنج ‏بى پایان تست غصه و غم كاروان در كاروان دارد بقیع خفته بین منبر و محرابى اما بازهم از تو اى انسیه حوراء نشان دارد بقیع راز مخفى بودن قبر ترا با ما نگفت تا به كى مهر خموشى بر دهان دارد بقیع؟ شب كه تنها می شود با خلوت روحانى‏اش اى مدینه انتظار میهمان دارد بقیع شب كه تاریک است و در بر روى مردم بسته‏اند زائرى چون مهدى صاحب زمان دارد بقیع كاش باشد قبضه خاكم در آن وادى «شفق‏» چون ز فیض فاطمه خط امان دارد بقیع.