نام ما را نوشتند غلام
نام فامیلمان امام رضا
به دلِ ماست روح امام حسین
به تنِ ماست جان امام رضا
مادرم جایِ شعر لالایی
هر شب از کرامتش میگفت
پدرم زیر گوش من خوانده
لا به لایِ اذان امام رضا
کودکی هایِ من کنار تو بود
بین این صحن ها بزرگ شدم
سال ها با کبوترانِ حرم
خورده ام آب و نان امام رضا
کودکی ام چقدر زود گذشت
دل من تنگ شد برایِ خودم
من حسابی عوض شدم اما
تو همانی همان امام رضا
حرم تو همیشه غوغا بود
آخرین خانۀ امید همه
هفتمین قبله گاه زائرها
هشتمین آسمان امام رضا
بینِ آغوش صحن ها بودن
زائرانی که گریه میکردند
دختری لال ناله زد بینِ
اشک و لکنت زبان امام رضا
مادرش بین صحن ها افتاد
پدرش گریه کرد و داد کشید
یا امام رئوف ممنونم
حضرتِ مهربان امام رضا
پیرمردی که اهل باران بود
چشمه ای داشت بین چشمانش
با نوایی غریب می خواند
خادم روضه خوان امام رضا
من که روی سیاه آورده ام
کوله بارِ گناه آورده ام
به تو آقا پناه آورده ام
بده برگ امان امام رضا
خود را گدای رسمیِ کویِ تو خوانده ام
عمری بود که مفتخر از این گدایی ام
همچون نی شکسته فتادم به گوشه ای
رحمی نمیکنی به من و بی نوایی ام
چون ذره در حوالی خورشید مانده ام
مهرِ تو داد شیوG بی دست و پایی ام
بیگانه نیستم ز تو يَا سَابِغَ النِّعَمِ
طولانی است سابقۀ آشنایی ام
*از بچگی تو حرم ، پدر و مادرم رهام میکردن میگفتن یا امام رضا ؛ میخوایم بچه هامون زیر سایۀ شما بزرگ بشن .. ایام ولادت امام رضا و خواهر بزرگوارشونِ *
شاه پناهم بده ، خستۀ راه آمدم
آه نگاهم مکن ، غرقِ گناه آمدم ..
شاهِ خراسانی ام ، سلطانِ جانانی ام
بر در این خانه ات ، روی سیاه آمدم
شاه پناهم بده ، خستۀ راه آمدم
آه نگاهم مکن ، غرقِ گناه آمدم ..
برخی اشـخاص میگـویند که:
امامرضا(ع)،امامِ مذاکره بود!
جاهلها نمیدانند که #امام_رضا،
امامِ #مناظره و #اثبات_حق بود
با پر و بال عاشقی می پرم من
تو آسمونا به هوایِ حرم
حرم تو حرم علی تو مشهد
با تو زائرِ نجف حیدرم ...
ماه هشتم مصطفا ، ماه هفتم مرتضا
پارۀ تن فاطمه ، یا اَبَا الحَسنِ الرِّضا
مویِ تو دام دل دیوونمه
رویِ تو روی خدایِ جَلیِ
خودِ علی با دیدن تو میگه
خوده خوده خوده خوده علیِ ...
بدونِ ولایت تو کافرم من
تویی امید اول و آخرم
کرم تو کرم خدا تو عالَم
کرم خدایی ، خدایِ کرم ...
خاکِ راه تو توتیا ، یه نگاه تو کیمیا
پارۀ تن فاطمه ، یا اَبَا الحَسنِ الرِّضا
کف حرمت و که بوسه زدم
گوشۀ لبام هنوز عسلیِ
کسی که دیده کرمت و میگه
خوده خوده خوده خوده علیِ ...
دیگه به همۀ سلاطین سرم من
با مدال نگاه تو سرورم
منِ بیچاره خاکه خاکم تو خورشید
نکشی سایت و یه وقت از سرم
ولی نعمت مؤمنا ، یم فاطمیِ خدا
پارۀ تن فاطمه ، یا اَبَا الحَسنِ الرِّضا
جایی ننوشته که بدا نیان!!
عطای خدا بی مُعطلیِ
تو آسمونا ملائکه میگن
خوده خوده خوده خوده علیِ ...
به فدای یه تار موی جوادت
جون خودم و پدر و مادرم
بی تو تو همۀ صفا آخرم من
با تو تو صف اول محشرم
میگیرم ازت ای آقا ، یه زیارت کربلا
پاره ی تن فاطمه ، یا اَبَا الحَسنِ الرِّضا
شهدا همه تو سپاه تو اَن
ولایت تو یاور ولیِ
عصمت تو خوده خوده فاطمست
هِیبت تو خوده خوده علیِ ...
🌸ماجرای شفای دو کودک نابینا ویژۀ میلاد سلطانِ سریرِ ارتضاء آقاجانمان علی ابن موسی الرضا علیه السلام
خادم حرم امام رضا میگه:داشتم تو صحن ها قدم میزدم و مسئولیتم رو انجام میدادم،که دیدم بیسیم داره صدا میکنه:برید سمت صحن انقلاب،پشت پنجره فولاد خبریِ....
میگه:خودم رو رسوندم صحن انقلاب،دیدم ازدحام جمعیت،لحظه به لحظه مردم دارن زیادتر میشن و سلام و صلوات...با چند تا دیگه از خُدام مردم رو شکافتیم،جلو رفتیم،دیدم یه مرد شهرستانی یه بچه ی سه چهار ساله بغلش، داره گریه میکنه،بچه هم داره گریه میکنه،لباس بچه رو تیکه پاره کردن،رسیدم بهش گفتم: چه خَبرِ؟حاجی چی شده؟گفت:بچه ام نابینا بود،کورِ مادرزاد،داره میبینه،میگه:اینجا حرم امام رضاست،چقدر حرم امام رضا قشنگِ...
گفتم:حاجی فقط سریع،خیلی جمعیت زیاد شده،کارمون سخت میشه....برگشت سمت گنبد،دیدم داره به امام رضا یه چیزایی میگه،صورتش غرق اشک شد...گفتم: حاجی بیا بریم،چی میگی به امام رضا؟گفت:حاجی بچه هام دوقلو هستند،جفتشون نابینا بودن،ما دو سه روزِ اومدیم مشهد،امروز به زنم گفتم:صبح اینو می برم،بعد از ظهر اونو می برم،من الان با چه رویی برگردم مسافرخونه،به اون بچه ام چی بگم؟ بگم:امام رضا تو رو دوست نداشت؟
میگه:رسیدم توی دفتر، کاراشو انجام دادیم،یه ماشین دادم به یکی از خدام، گفتم:ببریمش محلِ اسکانش..گفتم:آدرس رو بلدی؟گفت:آره کارت مسافرخونه توی جیبمِ... پیچیدیم توی فرعی دیدیم تو کوچه ازدحامِ جمعیتِ،از ماشین پیاده شد،خادم میگه منم دنبالش دویدم،از مردم پرسیدم چه خبرِ اینجا؟ گفتن:نمی دونیم،میگن:امام رضا یه بچه ی چهار ساله ی نابینارو توی مسافرخونه شفا داده...
همش رو گفتم، بگم که:یا امام رضا! ما همه با هم اومدیم،میوه هم که میخری،میگن:درهم،سوا نکن...آقاجان! مارو با هم بخر،بد و خوب رو با هم....آقا! بهم بر میخوره،میگم:منو دوست نداشتی...
✨🌸سرود زیبا ویژۀ میلاد سلطانِ سریرِ ارتضاء آقاجانمان علی ابن موسی الرضا علیه السلام
عشق تقدیره ،تقدیر شیرینه
شیرین لبخندِ آقامِ
بیا پای درد و دلام بشین
هم حال خرابمو از چشم ترم ببین
من از تو فقط خودترو میخوام
به خدا که اسیرتم دنیای منی
وقتی میام حرمت میگم اینجا بهشت منه
آقا تو واسه من کرمت خیلی مثل امام حسن
عشق درمونش تنها دیدارِ
هر شب گوهر شاد ،رویامه
بزار که این بار توی این حرم
رویِ بال کبوترا پرپر بزنم برات
ببین که فقط به تو رو زدم
تا صدام زدی اومدم پدر و مادرم فدات
من پا برهنه میام ،پیشت آرامشم حرم
سلطان وقتی ثواب یه حج با تو واسم تو هر قدم
وقتی میام حرمت میگم اینجا بهشت منه
آقا تو واسه من کَرمت، خیلی مثل امام حسن
عشق تقدیره ،تقدیرشیرینه
شیرین لبخندِ آقامِ
عشق دلداره دلدار سلطان
این آقا نقلِ حرفامه
ببین دنبال توام فقط
تو که پای دلم رو تا ایوون طلا میکشی
بازم دلتنگ حسینمو
دلداده کربلا میشه ضامن من بشی
میدونی خیلی دلم تنگِ کاری بکن تو برام
امشب آقا به جان جواد خیلی محتاج کرب و بلام
.
از عرش تا به فرش، قیام فرشته ها
باران شوق بود و امام فرشته ها
شب بود و گرم سجده تمام فرشته ها
قلبِ فرشته ها پُر عطرِ خدا شده
امشب خدا اسیرِ نگاه رضا شده
موجِ کرم به اوج تلاطم رسیده است
ناز و نماز و شوق و تبسم رسیده است
داوود عاشقی به ترنّم رسیده است
کعبه کجاست؟ قبلهی هفتم رسیده است
گویی خدا تمامی خود را کشیده است
پیش از ازل که رویِ رضا را کشیده است
موسی گدایِ خانهی موسای مرتضی ست
عیسی دخیل جلوهی سینای مرتضی ست
امشب شب تبسّم زهرای مرتضی ست
آئینهی شکوه سراپای مرتضی ست
گیرم بهشت مستِ می حوض کوثر است
فوّارههای صحن رضا دیدنیتر است
هر پنجهای که شانهی گیسو نمی شود
هر قبلهای که گوشهی ابرو نمی شود
هر جذبهای که عکس هوالهو نمی شود
هر ضامنی که ضامن آهو نمیشود
پا مینهد به بال مَلک هرکه یاد اوست
تا جبرئیل خادمِ بابالجواد اوست
زلفی گشوده و دلِ شیدا نمانده است
در ازدحام، جای تماشا نمانده است
مجنون که هیچ، رونقِ لیلا نمانده است
سَر را بُریدهاند، زلیخا نمانده است
باغ بهشت کاشیِ گلدستههای اوست
عباس دل سپردهی دارالشفای اوست
در بِرکهها تموّج دریاییاش ببین
در آسمان شکوه اَهوراییاش ببین
در قلبِ طوس سفرهی زهراییاش ببین
خانه به خانه سایهی آقاییاش ببین
خورشید اگر نگاه به ایوان طلا کند
باید غبار گردد و کارش رها کند
نقّاره میزنند مسیحی شفا گرفت
نقّاره میزنند خلیلی عطا گرفت
نقّاره میزنند کلیمی بها گرفت
یوسف دوباره سُرمه ز پایین پا گرفت
با دستهای لطف تو آزاد میشویم
وقتی دخیلِ پنجره فولاد میشویم
با گوشه چشم، تا که نگاهی به ما کنی
کار هزار معجزه و کیمیا کنی
مشکل بهانه است که ما را صدا کنی
تا کاسههای خالی ما را طلا کنی
جز گوشههای صحن تو آقا کجا روم
کی با کبوتران حرم کربلا روم؟
#شاعر_حسن_لطفی
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
من نوکرم و سلطان تویی
من معتقدم ایمان تویی
ای واسطه ی خیرِ همه
صاحب نفس ایران تویی
عادت کردم به نمکِ زیادت
می میرم من برا بابُ الجوادت
آقا جان عاشقِ صحن و سراتم
فدای نیمه نگاتم
گدای همیشگی ایوون طلاتم
عاشق شده دل.. با نام تو
تا پَر بزنم بر بام تو
من صید گوهرشاد توام
آهوی دلم در دام تو
تو سلطانی آقا منم گداتم
خاکِ پایِ همه ی زائراتم
میدونی که می میرم از فراقت
می گیره دلم سراغت
دوباره تو مهمونم کن
یک شب تو رواقت
من نوکرم و سلطان تویی
من معتقدم ایمان تویی
ای واسطه ی خیرِ همه
صاحب نفس ایران تویی
عادت کردم به نمک زیادت
می میرم من برا باب الجوادت
آقا جان عاشق صحن و سراتم
فدای نیمه نگاتم
گدای همیشگی ایوون طلاتم
از گوشه ی این صحن و سرا
با اذن علی موسی الرضا
پر می کشه این دل های ما
سمت حرم کرب و بلا
گنبد تو خورشید مشرقینه
پرچمش رو به حرم حسینه
آقا جان میون صحن گوهرشاد
نظر تو به دل افتاد
راهی کرببلام کن از پنجره فولاد