امام باقر علیهالسلام:
کسی که در حال انتظارِ
امام زمان(عج) مرده باشد، زیان نکرده
اگرچه در میان خیمه
با لشگرِ حضرت نمرده باشد
«منتخب الاثر صفحه ٤٩٨»
#روضه و توسل به حضرت امام محمدباقر علیه السلام
تو یک سره در چشم لشگر بودی و من نه
*رقیه جانم، عمه جانم عمه جانم *
تو یک سره در چشم لشگر بودی و من نه
چون صاحب خال و زیور بودی و من نه
فهمیدم آن لحظه که نامحرم تو را می زد
هرچند صورت مثل مادر بودی و من نه
*محرم نزدیکِ .. هنوز گریه هامون محرمی نشده .. رقیه جان :*
ما هر دو از بازار شامی ها گذر کردیم
با این تفاوت که تو دختر بودی و من نه
در معرض چشم حرامی بوده ایم اما
آن لحظه تو محتاجِ معجر بودی و من نه
حسین ....
حاجت گرفتیدر خرابهمن دلم میسوخت
آن شب تو در آغوش یک سر بودیُ من نه
اما دو تایی مثل گل از ساقه افتادیم
ما دست در دستان هم از ناقه افتادیم
یه سلام بدیم به اربابمون .. شاید محرم زنده نمونیم :
الَسلامُ علیکَ یا اَبا عَبدالله وَ علیَ اَلارواحَ الَتی حَلَّت بِفِنائک عَیلکَ مِنّی سَلامُ اللهِ عَلیک ابدا ما بقیتُ وَ بَقی الیلُ وَ النهار وَ لا جَعَلهُ اللهُ الاخِرَ العَهدِ مِنّی لِزیارَتِکُم اَلسلامُ عَلیَ الُحَسین و عَلی علّیِ بنِ الحُسین و عَلی اولادِ الحُسین و عَلی اصحابِ الحُسین
..
#روضه و توسل به راوی دشتِ کربلا حضرتِ امام محمدباقر علیه السلام
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
«اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ»
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
راندن درماندگان اصلاً نمی آید به تو
جز عطا ای آسمان، اصلاً نمی آید به تو
دلشکسته آمدم سویت پناه آورده ام
*ملجاء ما اینجاست .. پناهگاه ما اینجاست ..*
دلشکسته آمدم سویت پناه آورده ام
دل شکستن بی گمان اصلاً نمی آید به تو
من سرمخورده به سنگُ ناتوان برگشته ام
قهر با این ناتوان اصلاً نمی آید به تو
حقِ من این است رسوایم کنی بااین وجود
حضرت صاحب زمان،اصلاً نمی آید به تو
ما عزاداران زهراییم پس با این حساب
بستن در رویِ ما اصلاً نمی آید به تو
مرا با یک نظر اهل نظر کن
مرا تا زنده ام اهل سحر کن
اگر هرجا که من هستم نیایی
بیا من میروم زین جا گذر کن
اگر رد میشوی از این محله
نگاهی بر گدای بی وفا کن
پس از آنکه گذشتی از گناهم
نصیبم یک سفر کرببلا کن ..
نگرانم نکند من به محرم نرسم ..
هرکی مثه من نگرانه گریه کنه .. شاید دیگه بهمون اجازه ندن بگیم حسین .. تا زنده ای بگو حسین ..
روی در خون سرانگشت مرا می بینی
خانه ات را کسی اندازهی من درنزده
گر به زهرا برسد نامهی ما نیست غمی
هرکسی بچهی بد را زده مادر نزده ..
*بیا لطفی کن من محرم امسال باشم مادر .. اینقدر ارزش داره این جایی که نشستی و گریه میکنی تو کامل الزبارات امام صادق می فرماید به یکی از یارانشون فرمودند کجا بودی این چند روزه؟ گفت آقاجان تو خونم مجلس حسین داشتم .. آقا فرمودند خبر داشتیم مگه ندیدی ما رو اونجا؟! عرضه داشت شمام اونجا بودید؟ فرموده باشند ما دم در ایستاده بودیم، آقاجان چرا دم در؟! جایِ شما صدر جلسه ست .. شماصاحب عزایید .. باید بالای مجلس بنشینید .. (میدونی آقامون چی فرمودند؟!) فرموده باشند مجلسی که مادر ما فاطمه میاد زشته ما دم در نباشیم به مادرمون خوش آمدی نگیم ..
حالا در محضرش داری گریه میکنی ..
در دو روز زندگیم غربت فراوان دیده ام
بارها از پیکرِ خود رفتن جان دیده ام
اگه با یه بچهی کوچک صحنه ی بدی رو ببینی راهتُ عوض میکنی میگی تو روحیش اثر نزاره .. اما این آقایی که امشب اومدیم براش گریه کنیم تو کربلا ۴، ۵ سال بیشتر نداشته .. یه چیزایی با چشمای خودش دیده .. میخوام بگم هرچی ام دیده باشه تحمل پسر بیشتر از دخترِ .. اگه این آقا تو کربلا پنج سال بیشتر نداشته، تونسته تحمل کنه ..
قربونه اون سه ساله ای برم که .. سر بریدهی باباشُ براش آوردن .. ای حسین ..
گفت همهی ما رو با همدیگه با یه سلسله ای بستن، جلوتر امام سجادِ .. ته این سلسله عمهی مازینبه .. ما بینِ این سلسله ..
آقا رو جلو میزدن تند حرکت کنه .. اگه تند حرکت میکرد مارو زمین می افتادیم .. اگه آروم حرکت میکرد میزدن بچه ها رو میگفتن تندتر حرکت کنید ..
اما میگه یه جایی رسیدیم هرچی امام سجاد این طنابُ میکشه این سلسله و قافله حرکت نمیکنه ..
(چی شده؟ .. میدونی کجاست؟)
وقتی به مجلس یزید رسیدن عمهی سادات دوتا دستُ حلقهی در کرد هی صدا میزنه من واردِ این مجلس نمیشم .. دختر علی کجا مجلس حرام کجا .. میدونید چکار کردن؟ تازیانه هارو کشیدن .. اینقد به بازوی عمهی ما زدند ..
اینجا یه جا بود به بازوی عمهی سادات تازیانه زدن .. یه جا هم من یه خانوم دیگه سراغ دارم .. کمربندِ علی رو گرفته نمیزارم جایی ببریدش .. حسین ..
ان شالله رزقِ محرم امسالمون امضا بشه .. یه جوری ناله بزن مادر خوشحال بشه .. اصلاً مادر که روضه میخونه یه جور دیگهس ..
حسینم ای بی سر
حسین عریان پیکر
تو را تشنه کشتند، بمیرم ای مادر ..
دوید و دویدم
برید و بریدم
سرت را سر نیزه دیدم
↫
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا يا اَبا جَعْفَرٍ، يا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِي، اَيُّهَا الْباقِرُ، يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ"
*بازم سالای پیش گریه می کردیم برای امام باقر،می گفتیم: آقاجان! همه ی حاجی ها رفتن مکه،برا اعمال حج،کسی نیست دور قبرتون.اما بمیرم،امسال که حج رو هم تعطیل کردن،یقینا امروز کسی نیست بالا قبرتون ناله بزنه،چرا،شاید یه نفر این ساعت تو بقیع باشه،اونم پسرش مهدی زهراست،هی سر رو روی خاک قبر جدّش بذاره.
..هی بگه: یاجَدّاه! ان شاالله خدا ظهور من رو تعجیل کنه،خودم برات حرم می سازم.اما امروز دلا رو ببریم کنار بستر امام باقر علیه السلام*
چِقَدَر ناله ی بی جان و بی صدا داری
به زیر لب تو فقط فکر ربنا داری
گمان کنم که رسیده زمان پر زدنت
که زهرِ کینه اثر کرده و غم ها داری
*هی صدا می زد جگرم داره می سوزه...*
چه کرده با تو که اینگونه محتضر شده ای
شهادتین به لب های خود چرا داری؟!
نفس کشیدنت آقا چقدر سخت تر شده است
میان هر نَفَسِ خسته ات دعا داری
کنار بستر تو مادری عزا دارد
که گشته غرق غم و نوحه و عزاداری
لبان خشک تو ذکر حسین می گوید
دوباره گریه و مرثیه را بنا داری
*چهارسالش بوده تو کربلا بوده...*
هنوز هم تو به یاد سه ساله غمگینی
هنوز هم به دلت غم کرب و بلا داری
تو در لباسِ اسارت چه صحنه ها دیدی
چه زخم ها که تو از کعبِ نیزه ها داری
*به خدا فکر کن الان بالا سر قبر امام باقر نشستی، داری گریه می کنی...این ایام چقدر دل ما برای روضه تنگ شده،یا امام باقر! یه مددی برای محرم به ما بده...*
اما وصیتی دم آخر به صادقت داری
که همراهِ خود دندانِ کنده ای داری...
*یه بار یکی از دندان های امام باقر کنده شد،آقا این دندان رو کف دستش گذاشت؛می گفت:الحمدلله...گذشت،لحظات آخر دیدند یه پارچه ای رو بیرون آورد،به امام صادق داد،گفت پسرم! این دندانِ کنده ی منه...هر موقع خواستی من رو دفن کنی این دندان رو با من دفن کن...چون که باید همه اجزای بدن امام باهاش دفن بشه...
چی میخوام بگم ؟!میخوام بگم اینجا امام صادق دندون های پدر رو هم کنار پیکر گذاشت...اما "لا یوم کیومک یا اباعبدالله..."من یک پسری رو هم میشناسم کربلا...تا امام سجاد بدن بابا رو تو قبر گذاشت...دیدند آقا سراسیمه بیرون آمد...داره دنبال شیئی می گرده...بنی اسد سوال کردند:آقا چی شده؟هی دیدند رو پاش می زد، می گفت:خدا لعنت کنه ساربان رو...اگر می خواستی انگشتر بِبَری،چرا انگشت رو بُریدی...؟!حسین....*
ساربان خواست که انگشتری ات را بِبَرَد
دید باید که انگشت تو را هم بِبُرَد
*دیدند ساربان هر کاری کرد انگشتر بیرون نیامد...همین قدر بگم،یه وقت زینب نگاه کرد دید نه انگشتری مانده نه انگشتی به دست حسین...اینجا بود صدای ناله ش بلند شد...*
برادرجان سلیمان زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری؟
حسین جانم...
داریم با حسین حسین پیر می شویم
خوشحال از این جوانیِ از دست داده ایم
بِدَمِ المَظلُوم، بِدَمِ الغَریب،بِدَمِ العَطشان، فَاَجِبْنا یا اَللّهُ
،ای خدا فرج امام زمان ما تعجیل بفرما
،به حق سیدالشهدا حاجات ما برآورده بخیر بفرما،
به حق سیدالشهدا آقامون امام زمان از ما راضی و خشنود بگردان
.به حق امام باقر حال مناجات،اشک چشم در رثای اهلبیت به ما مرحمت بفرما
.همه مرضامون شفا عنایت بفرما
.همه ی شیعیان امیرالمومنین تا به امروز از این دنیا رفتند از این سفره متنعم بفرما
.ای خدا عاقبت خودمون و خانواده مون و نسلمون تا قیامت ختم به خیر رقم بزن
.آن چه گفتیم و نگفتیم و تو بهتر می دانی در حق این جمع به هدف اجابت برسان
.
.
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
تسلیت صاحب شیعه که غمی دیگر شد
برگ مژگان ملائک ز سرشکش تر شد
بس که بر ساقهی گل ریخت عدو زهر جفا
پنجمین گل ز گلستان علی پرپر شد
.
عمری گذشت هنوز تویِ گوشم
العطشِ بچه ها میپیچه
تو خیمهگاه یه چیزایی دیدم
که زهر کینه پیش اون هیچه
دیدم،بچه ها رو تو خیمهٔ مَشکا
رو خاک نمدار که میاُفتادن
دیدم با چه خجالتی رفتن
مشک و به سقای حرم دادن
عَلَم افتاد، تو حرم غوغا شد
پایِ دشمن ،سَمتِ خیمه وا شد
وا مصیبت،ای امان از غربت...
گودال بود تو خاطرم هرجا
دیدم حصیر و کهنه قالیچه
تو قتلگاه یه چیزایی دیدم
که زهر کینه پیشِ اون هیچه
دیدم،خنجر کهنه که نمیبُرّه
حوصلهی سپاهشون سر رفت
بین سنان و شمر دعوا شد
خولی به سمت کوفه با سر رفت
کربلا بود،محشر کبری بود
یا بُنَیَّ، نالۀ زهرا بود
وا مصیبت،ای امان از غربت...
بینِ محلّۀ یهودی شد
سرای روی نیزه بازیچه
تو شهر شام یه چیزایی دیدم
که زهر کینه پیش اون هیچه
دیدم،اوباش مستِ سنگ به دستی که
دنبال شرّ و فتنه میگردن
جلو چشایِ عمه ام زینب
به رأس روی نی جسارت کردن
سری اُفتاد، زیر سُمّ مرکب
ما می مُردیم، نبود اگه زینب
وا مصیبت،ای امان از غربت...
بسم الله الرحمن الرحیم
💠 #حدیث روز 💠
💎 جایگاه باورنکردنی مبلغان دین
🔻پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم:
ألا اُحَدِّثُكُم عَن أقوامٍ لَيسوا بِأَنبِياءَ و لا شُهَداءَ،
يَغبِطُهُم يَومَ القِيامَةِ الأَنبِياءُ وَ الشُّهَداءُ بِمَنازِلِهِم مِنَ اللّه ِعَلى مَنابِرَ مِن نورٍ؟
قيلَ: مَن هُم يا رَسولَ اللّه؟
قالَ: هُمُ الذَّينَ يُحَبِّبونَ عِبادَ اللّه ِإلَى اللّه ِو يُحَبِّبونَ اللّه َإلى عِبادِهِ.
قُلنا: هذا حَبَّبُوا اللّه َإلى عِبادِهِ، فَكَيفَ يُحَبِّبونَ عِبادَاللّه ِإلَى اللّه؟
قالَ: يَأمُرونَهُم بِما يُحِبُّ اللّه ُو يَنهَونَهُم عَمّا يَكرَهُ اللّه، فَإِذا أطاعوهُم أحَبَّهُمُ اللّه ُ
◻️«آيا براى شما از اقوامى بگويم كه با آن كه پيامبر و يا شهيد نبودند، اما در روز قيامت به خاطر مقامى كه نزد خداوند دارند و بر روى منبرهايى از نورند، پيامبران و شهيدان به آنان غبطه میخورند؟».
گفته شد: اى رسول خدا! آنان كيان اند؟
فرمود: «آنان كسانى هستند كه خدا را در نظر مردم و مردم را در نظر خداوند، محبوب میسازند».
گفتيم: اين كه خداوند را در نظر بندگان محبوب میسازند، روشن است، اما چگونه بندگان خدا را در نظر خداوند، محبوب میسازند؟
فرمود: «آنان را بدانچه خداوند دوست میدارد، فرمان میدهند و از آنچه خداوند ناپسند میشمارد، نهیشان میكنند.
وقتى مردم از آنان اطاعت كنند، خداوند ايشان را دوست خواهد داشت».
📚 مشكاةالأنوار: ۲۴۰/ ۶۹۲
•┈┈••✾••┈┈•