.
#نوحه_سنتی #زنجیرزنی
#امام_باقر علیه_السلام
#سبک: به_تماشا_بیا_ای_پسرفاطمه
باقر علم دین کشته شد از زهر کین
پنجمین حجت و نور خدای مبین
دل از این غم کباب دیده ها پر ز آب
وا اماما واشهیدا
دیده در کودکی لاله ی پرپر شده
دیده در قتلگه پیکر بی سر شده
دیده بر نی سری غرق خون حنجری
وا اماما واشهیدا
آن زمان باقر علم نبی جان سپرد
تا که دید عمه کعب نی ز بیگانه خورد
دیده روی کبود جای دست یهود
وا اماما واشهیدا
****
👇
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#شهادت_امام_محمدباقر_علیه_السلام
#واحد
بیابان بود و صحرا بود آنجایی که من بودم
هزاران خیمه برپا بود آنجایی که من بودم
شمیم یاس یاسین دشت را پر کرده بود اما
گلاب اشک زهرا بود آنجایی که من بودم
قیام عاشقان راست قامت بود عاشورا
قیامت آشکارا بود آنجایی که من بودم
پیام روشن "الموت أحلَی مِن عَسَل" یعنی
شهادت هم گوارا بود آنجایی که من بودم
چرا آتش بگیرند از عطش گل های داوودی
اگر بین دو دریا بود آنجایی که من بودم
کسی از اسب می افتاد پشت نخل ها آری
عَلم در دست سقا بود آنجایی که من بودم
صدای بت شکستن در فضا پیچیده بود اما
خلیل الله تنها بود آنجایی که من بودم
شعاع آفتاب از مشرقِ گودال سر می زد
که ثارالله پیدا بود آنجایی که من بودم
عدالت زیر سم اسب ها پامال شد آری
ستم در حد اعلی بود آنجایی که من بودم
شدم محو نگاه عمه ام زینب که در چشمش
تمام دشت زیبا بود آنجایی که من بودم
چرا آنروز تل زینبیه اوج عزت شد
که چشم انداز فردا بود آنجایی که من بودم
چه گل هایی که زیر بوته های خار پرپر شد
مگر پائیز گل ها بود آنجایی که من بودم
هلال ماه نو وقتی نمایان میشد از محمل
فقط یک نیزه بالا بود آنجایی که من بودم
♣️ شهادت امام باقر (علیه السلام)
🖤 سبک، زمینه : سلام آقا سلام آقای بی زائر
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
سلام آقا سلام آقای بی زائر
سلام آقا سلام یا ایهاالباقر(ع)
سلام آقا سلام هردل عاشق
به قبرتو یا مولا یا ابالصادق(ع)
سلام ما به اون قبر رفیع تو
سلام ما به خاکای بقیع تو
خدا رو شکر سایه روی سرم داری
توی قلبم یه عمریه حرم داری
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
غریب اقا. تو دیدی ازدحام اقا
غریب اقا دیدی بازار شام اقا
غریب اقا غروب کربلا دیدی
غریب اقا تنی رو زیر پا دیدی
غریب اقا تو دیدی قحطیه اب و
غریب اقا دیدی اشکای رباب و
غریب اقا تو دیدی غصه و غم ها
غریب اقا تو دیدی قامت خم ها
غریب اقا تو دیدی قوم صد رنگ و
غریب اقا تو دیدی بارونه سنگ و
غریب اقا. تو دیدی کوچه و باز ار
غریب اقا. تو دیدی طعنه و ازار
غریب اقام غریب اقام
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
منم باقر منم هم نام پیغمبر(ص)
که جدم بود علی و فاطمه مادر
میادیادم که تو دشت بلا بودیم
میاد یادم اسیر غصه ها بودیم
میاد یادم که عمه م میکشید هی آه
تو کربلا توی گودی قتلگاه
میاد یادم دیدم خنجر روی حنجر
میادیادم که دیدم روی نیزه سر
میاد یادم غروب قافله دیدم
میاد یادم نگاه حرمله دیدم
میاد یادم دیدم بی سر شیر خوار
میاد یادم که دیدم غارت گهوار
میاد یادم که دیدم گریه ی دختر
میادیادم که دیدم غارت معجر
میادیادم لگد از اون و این خوردم
هزاربار با رقیه هی زمین خوردم
حسین جانم حسین جانم
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
«حیاتنا الحسین» شعار اربعین ۱۴۰۲ شد
کمیته فرهنگی- آموزشی ستاداربعین:
🔹سیره و سلوک امام حسین (ع) همانند حیات پر بار و برکت نبوی در همه عرصهها، ظرفیتی بی بدیل، برای آفرینش و ارائه زیست متعالی است.
🔹لازم است به عنوان پیشنیاز اصلی و مهم در مراسم پیاده روی اربعین، سلوک و سیره و راه و آرمان امام حسین (ع)، عقلانی، درست و شایسته تبیین و ترویج شود تا سراج روشن این حرکت و راه،امید آفرین باشد.
*•┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈•*
https://eitaa.com/Arbabhosyn
*امام باقر وصيت كرده اند كه ده سال توي منا روضه ي جدش رو بخونن، قطعا امشب آقا روزيِ مُحرمِ مارو امضا ميكنه... يا امام باقر! اگه مرگ ما قرارِ برسه شما واسطه شيد ما يه مُحرم ديگه زنده باشيم، يه مُحرم ديگه لباس عزا و لباس مشكي بپوشيم...*
چقدر گریه نکردید با رقيه، چقدر
به روی خویش نیاورده اید آبله را
#شاعر:حمیدرضا برقعی
*بذار زبانحال امام باقر با رقيه رو براتون بخونم، ببين اين دو تا نازدانه چه جوري با هم حرف ميزدن و درد و دل ميكردن، امام باقر صدا زد: رقيه جان!...*
تو یکسره در چشمِ لشکر بودی و من نه
چون صاحبِ خلخال و زیور بودی و من نه
فهمیدم آن لحظه که نامحرم تو را می زد
از چند صورت مثل مادر بودی و من نه
ما هر دو از بازار شامیها گذر کردیم
با این تفاوت که تو دختر بودی و من نه
در معرض چشم حرامی بودهایم اما
آن لحظه تو محتاج مَعجر بودی و من نه
حاجت گرفتی در خرابه من دلم میسوخت
آنشب تو درآغوشِ یک سر بودی و من نه
#شاعر:مجید تال
*يادم نميره اون لحظه اي كه عمه ام ايستاد دَمِ دَرِ خرابه، بابام امام سجاد ايستاد دَمِ دَرِ خرابه، التماس كردن گفتن: اين سر رو نياريد، اين بچه ها طاقت ندارن، اما هر دوشون كتك خوردن، تازيانه خوردن، ما روي پنجه ي پا ايستاديم، زن ها نميگذاشتن ما ببينيم، اما من خودم ديدم، سر رو انداختن جلويِ رقيه، اي حسين!...
ديدم رقيه دستاي لرزونش رفت طرفِ سر، دو دستي سر رو گذاش تو بغلش، درست نمي ديد، آخه اينقدر سيلي خورده بود چشاش تار ميديد...*
بابا! خوشي به قلبم دستِ رد زد
يه بي حيا بهم لگد زد
*هزار تا حرف رقيه آماده كرده بود به باباش بزنه، دختر دارا مي دونن، دختر وقتي باباش از سفر مياد، زبون گِله اش باز ميشه، ميخواست از قافله بگه، از تازيانه بگه، از حرمله بگه، ميخواست از سيلي بگه، ميخواست از زجر بگه، اما تا نگاش به سر بريده افتاد درداش يادش رفت، لباش رو گذاشت رو لباي بابا، اي حسين!...*
↫
#روضه و توسل به راوی دشتکربلا حضرت امام محمد باقر علیه السلام
"السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة،بمُوالاتِكُمْ عَلّمَنَا اللّهُ مَعالِمُ دينِنا و أصْلَحَ ما كانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيانا
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِي جَاهَدَتِ الْحُسَيْنَ، وَ شَايَعَتْ وَ بَايَعَتْ وَ تَابَعَتْ عَلَى قَتْلِهِ، اَلّلهُمَ العَنهُم جَمیعاً
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ. وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
يه سلام هم از زبان آقا امام محمد باقر بديم، آقايي كه امشب شبِ شهادتشه، آقايي كه روضه خونه كربلاست، نه روضه خواني كه شنيده باشه، روضه خواني كه ديده، شنيدن كي بُوَد مانند ديدن، خودش نگاه كرد ديد جدش روي خاكِ كربلا داره دست و پا ميزنه:اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ."
نگاه کودکی ات دیده بود قافله را
تمام دلهره ها را، تمام فاصله را
*ميگن: بچه اگه توي سن كودكي صحنه اي رو ببينه تا آخر يادش نميره، توي سن كودكي چيزي رو ببينه ضبط ميكنه، تا بزرگ بشه يادش نميره، آقاجان! فقط بگو كربلا چي ديدي؟...*
هزار بار بمیرم برات، می خواهم
دوباره زنده کنم خاطرات قافله را
*آقاجان! اگه امشب حرفي زديم، زخم دلت تازه شد مارو ببخش...*
تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم
خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟
*از كجا بگم؟ باباتون زين العابدين كه فقط ميزد رو پاش ميگفت: "اَلشّام...*
چقدر خاطره ی تلخ مانده در ذهنت
ز نیزه دار که سر برده بود حوصله را
* كار به جايي رسيد كه باباتون زين العابدين به سهل ساعدي گفت: يه ذره پول به اين نيزه دار بده، اين زن و بچه ها داغ ديده اند، بگو: اينقدر اين سرهارو جلوي اين زن و بچه ها نياره، بگو: يا جلوتر بره يا عقب تر، بگو: نيزه هارو ببره تا به بهانه ي نيزه ها اينقدر به اين زن و بچه ها نامحرما نگاه نكنن، اي حسين!... *
چه کودکیِ بزرگی است این که دستانت
گرفته بود به بازی گلویِ سلسله را
میان سلسله، مردانه در مسیرِ خطر
گذاشتی به دلِ درد، داغِ یک گِله را
*امام باقر توي مسير شام و كوفه يه بار گِله نكرد، يه بار نگفت: بابا! دستام توي زنجيره، ميدوني چرا نگفت؟ آخه ميديد رقيه هم دستاش به زنجيره، نگاه مي كرد مي ديد زن و بچه همه توي زنجير و سلسه هستند، چي بگه؟...*
چقدر گریه نکردید با رقيه، چقدر
به روی خویش نیاورده اید آبله را
*تازيانه و سيلي و كعب ني و زخمِ شمشير امام باقر رو اذيت نكرد، مي دوني چي امام باقر رو اذيت كرد؟...*
هنوز یک به یک، آری به یاد می آری
تمام زخمِ زبان های شهرِ هلهله را
*اومدن به باباش امام سجاد گفتن: خارجي... امام سجاد به اون مرد شامي كه بهش گفت خارجي، گفت: بيا جلو، ازت يه سئوال دارم، به من بگو تا حالا قرآن خوندي يا نه؟ به من بگو: آيه ي تطهير رو خوندي يا نه؟ گفت: آره خوندم، حفظم، اما تو رو به اين آيه چكار؟ حضرت بهش گفت: به من بگو اين آيه در وصف كيه؟ سريع جواب داد اين در وصف پيغمبر و بچه هاي پيغمبرِ، آقا فرمود: آي مردِ عرب! اين سري كه داري سنگ ميزني، سَرِ بچه ي پيغمبرِ، منم پسرِ اين آقام، اين حسينِ، اين لبهايي كه داري سنگ ميزني بوسه گاه پيغمبرِ...*
مرا ببخش که مجبور می شوم در شعر
بیاورم کلماتی شبیه حرمله را
*امام باقر خردسال بود كربلا، همراه مادرش اومده بود كربلا، ابي عبدالله سفارش اين بچه هارو كرده بود كه زن ها مواظبشون باشن، يا دستِ عمه اش زينب بود، يا دستِ مادرش بود، معمولا بچه ها همه يه جا جمع ميشن، ديدي يه مسافرت چندتا خانواده كه بچه دارن ميرن، وقتي خانواده ها ميرسن به يه منزلي بزرگا ميرن پيش هم ميشينن، بچه ها با هم ميرن بازي ميكنن، حالا بين اين خانواده ها يه بچه ي شيرخواره باشه، همه دور بچه جمع ميشن، يكي باهاش حرف ميزنه، يكي بهش اسباب بازي ميده، هي مي اومدن كنارِ اين گهواره ميديدن اين بچه لباش رو به هم ميزنه، زبونش رو هي دور دهنش ميچرخونه، هي مي اومدن مي گفتن: عمه! ببين علي اصغر تشنه است، عمه! اي كاش كمي آب داشتيم من لباش رو تر مي كردم...*
بگو صبور بلا در منا چه حالی داشت
که در تلاطم خون دید قلب قافله را
#نوحه شور امام باقر ع
گویم دوباره من ز سوز سینه
واویلا واویلا
وای از غم هجران تو مدینه
واویلا واویلا
دارم به دل داغ امام باقر
واویلا واویلا
شهید ظلم و کین امام طاهر
واویلا واویلا
زدداغ تو بر سینه ها شراره
واویلا واویلا
امشب زسوگت شیعه بیقراره
واویلا واویلا
شد خون زظلم دشمنان دل او
واویلا واویلا
زین به زهرآلوده قاتل او
واویلا واویلا
دشمن زکین شرر زده به جانش
واویلا واویلا
سوزانده است تا مغز استخوانش
واویلا واویلا
آن کس که قدرش چون علی رفیع است
واویلا واویلا
تربت پاکش زینت بقیع است
واویلا واویلا
آن که به درد عالمی طبیب است
واویلا واویلا
قبرش مدینه خاکی و غریب است
واویلا واویلا
آنکه مقامش دردوعالم عالی است
واویلا واویلا
شب شهادتش مدینه خالی است
واویلا واویلا
اوپیرو شهید کربلا بود
واویلا واویلا
نور دل حسین سر جدا بود
واویلا واویلا
از سوز غم جانش رسیده بر لب
واویلا واویلا
بوده همی یاد حسین و زینب
واویلا واویلا
دیده به چشمش داغ کربلا را
واویلا واویلا
العطش طفلان بینوا را
واویلا واویلا
صدپاره دیده او علی اکبر
واویلا واویلا
غلطان به خون دیده علی اصغر
واویلا واویلا
دیده عمو دستش ز تن جدا شد
واویلا واویلا
فرق مبارکش ز کین دو تا شد
واویلا واویلا
دیده فدا گردیده هست عباس
واویلا واویلا
نقش زمین گشته دو دست عباس
واویلا واویلا
دیده حسین را در وداع آخر
واویلا واویلا
گرم سخن با غم رسیده خواهر
واویلا واویلا
دیده که شمر خنجر زکین کشیده
واویلا واویلا
سر حسین را از قفا بریده
واویلا واویلا
دیده به روی تل زینبیه
واویلا واویلا
عمه بسوزد زینهمه بلیه
واویلا واویلا
دیده عدو آتش زده به خیمه
واویلا واویلا
راس حسین رادیده روی نیزه
واویلا واویلا
دیده که زخم عمه اش نمک خورد
واویلا واویلا
سکینه پیش چشم او کتک خورد
واویلا واویلا
دیده عدودر شهر کوفه و شام
واویلا واویلا
اهل حرم را سنگ زدند زهر بام
واویلا واویلا
دیده سر ببریده، صوت قرآن
واویلا واویلا
میزد یزید برلب به چوب خزران
واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤