#شهادت_امام_محمدباقر_علیه_السلام
#واحد
بیابان بود و صحرا بود آنجایی که من بودم
هزاران خیمه برپا بود آنجایی که من بودم
شمیم یاس یاسین دشت را پر کرده بود اما
گلاب اشک زهرا بود آنجایی که من بودم
قیام عاشقان راست قامت بود عاشورا
قیامت آشکارا بود آنجایی که من بودم
پیام روشن "الموت أحلَی مِن عَسَل" یعنی
شهادت هم گوارا بود آنجایی که من بودم
چرا آتش بگیرند از عطش گل های داوودی
اگر بین دو دریا بود آنجایی که من بودم
کسی از اسب می افتاد پشت نخل ها آری
عَلم در دست سقا بود آنجایی که من بودم
صدای بت شکستن در فضا پیچیده بود اما
خلیل الله تنها بود آنجایی که من بودم
شعاع آفتاب از مشرقِ گودال سر می زد
که ثارالله پیدا بود آنجایی که من بودم
عدالت زیر سم اسب ها پامال شد آری
ستم در حد اعلی بود آنجایی که من بودم
شدم محو نگاه عمه ام زینب که در چشمش
تمام دشت زیبا بود آنجایی که من بودم
چرا آنروز تل زینبیه اوج عزت شد
که چشم انداز فردا بود آنجایی که من بودم
چه گل هایی که زیر بوته های خار پرپر شد
مگر پائیز گل ها بود آنجایی که من بودم
هلال ماه نو وقتی نمایان میشد از محمل
فقط یک نیزه بالا بود آنجایی که من بودم