#قسمت_پایانی روضه وتوسل ویژهٔ ۸ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع
آفرین بر تو، بر خطبه ی تو مادر من
همه دیدند چطور آمده قرآن به سخن
*انگار تواینخانواده دخترا خطبه خوندن رو از مادر به ارث بردن، از مادر یادگرفتن... آخه یه بار دیگه زینب خطبه خوند. اینجا مادر میخواست فدک رو پس بگیره، کربلا زینب می گفت به خدا ما مُسلمونیم ..*
دست در دست حسن بود که بیرون آمد
بعد چندی همه دیدند که لبخندی زد
گرچه زن بود ولی نیست چو او مرد غیور
کوچه ها از قدمش پرشد از احساس غرور
ناگهان سایهٔ یک پست به دیوار افتاد
بند بند فلک از دست ستم شد فریاد
*همه ائمه دستور به اشکدادن امام رضا فرمود: "إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ" اگه خواستی گریه کنی "فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ" گریه کن بر حسین...
فرمود: اما گریه ی بر حسین پلکهای مارا زخم کرد.
امام صادق فرمود: آی گریهکنا! اگه روضه ی مادر من شد، بلند بلند گریه کنید....
آخه امامحسن آستین به دهان گرفت..*
تیره شد کوچه و در شهر سکوتی پیچید
دست شب رنگ سیاهی به رُخ دَهر کشید
کوچه ای تنگ و دلی سنگ خدا رحم کند
حضرت حوریه و جنگ خدا رحم کند
*پیغمبر اکرم صلوات الله علیه فرمود: دختر من انسیة الحوراست. میدونی یعنی چی؟ یعنی برگ گُل رو صورتش بشینه جا میندازه..*
می وزید از دلِ کوچه خبری سرخ کبود
دیده ای تنگ حرامی به فدک دوخته بود
دور و بر را نظری کرد نباشد خبری
یا مبادا که ازاین ره گذرد رهگذری
هر چه مادر به عقب رفت عدو پیش آمد
عاقبت تکیه به ناچار به دیواری زد
ناگهان سایهٔ دستی روی خورشید افتاد
پسرش سینه سپر کرد مقابل اِستاد
جگر شیر حسن داشت، ولیکن اَفسرد
دستی از روی سرش رد شد بر مادر خورد
ضربه ای از دو طرف بود و خسوفی پر درد
رحم بر بی کسی فاطمه دیوار نکرد
#شاعر: موسی علیمرادی
*امام صادق فرمود: یه ضربه زد اما دو تا گوشواره های مادرم شکست. صورتش نزدیک دیوار بود تا نانجیب سیلی زد مادر یه سیلی هم از دیوارخورد...
تا خیلی بعد میگفت: "مُعَصَّبَةَ الرَّأْس" همش سرش رو می بست، حسن! سرم درد میکنه مادر...
طبیبا میگن اگه کسی بار شیشه داشته باشه هر چی بشه تا چند ماه بعدش باید تو بستر باشه. اما مادر ما بلند شد تا چشم وا کرد گفت: فضه! علی کجاست ؟... میگه بلند شد رفت.چهل نفر تو کوچه دارن علی رو میکِشن تا دست گرفت به کمربند علی، با دستِ یدالله فاطمه چهل نامرد عرب زمینخوردن...
امامصادق میفرماید:سندِ قتل مادر ما رو اینجا امضا کردن... نانجیب یه نگاه کرد به قنفذ گفت آبرومون رو برد، نمیخواین این دست روکوتاه کنید ؟....*
گردیده بود همدست قنفذ با مغیره
این با غلاف شمشیر او تازیانه میزد
|⇦•ای جان جهان...
#قسمت_ اول #روضه و توسل به کریم اهل بیت امامحسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس حاجمحمد رضا بذری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
“السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ”
ای جان جهان، جهانِ جان ادرکنی
قیوم زمین و آسمان، ادرکنی
ای زنده کننده ی مسیحا الغوث
یا مهدیِ صاحب الزمان ادرکنی
یا بن الحسن!...
تا شود راضی ز اعمالم خدا گفتم حسن
مادرش بر سینه زد! آرام تا گفتم حسن
خود گرسنه ماند و سگ را با غذایش سیر کرد
هر کسی گفت از کَرَم، گفت از سَخا، گفتم حسن
یا کریم و یا ربِ وقتِ مناجاتم شده
من هم از سوز جگر وقت دعا گفتم حسن
ناامیدِ کوچه ها کِی ناامیدم می کند؟
زود حل شد مشکل من هر کجا گفتم حسن
نام او را می برم زهرا تفضّل می کند
تا بگیرد فاطمه دستِ مرا گفتم حسن
در شلوغیِ حرم ناله زدم ای بی حرم !
هر زمان رفتم به پابوسِ رضا گفتم حسن
«امام زاده ی آبادی هم حرم دارد
ولی حسن برادرِ زینب هنوز بی حرم است»
کربلایی ها همه ذکر حسین گفتند و من
با حسین بن علی در کربلا گفتم حسن
*امشب اربعینت رو از امام حسن بگیر، بگو آقاجان! هنوز اربعین من ردیف نشده، من میخوام به نیت شما قدم بردارم، برا من بنویس، ان شاء الله یه روز هم بشه پای پیاده بریم حرمِ امام حسن، قربون اون آقایی برم که بیست و پنج بار پای پیاده سفرِ حج رفت، سه بار همه ی اموالش رو به فقرا داد...*
کربلایی ها همه ذکر حسین گفتند و من
با حسین بن علی در کربلا گفتم حسن
فکر کردم در بقیع ام، گوشه ای کِز کرده ام
بی صدا مرثیه خواندم بی صدا گفتم حسن
کوچه های تنگ یک روزه حسن را پیر کرد
رد شدم با گریه از این کوچه ها گفتم حسن
#شاعر سید پوریا هاشمی
کشت مرا داغ کوثری که شکسته
خاطرهی بغضِ مادری که شکسته
حق بده هرروز زارزار کنم من
خاطرهی کوچه را چکار کنم من؟
آی کسی که سوال میکنی از من
تا به کنون دیدهای کتک بخورد زن؟!
پیش روی مادری که نورِ کهن داشت
یک نفر آمد جلو که دستِ بزن داشت
*خودِ امام حسن در عالم رویا به عبدالزهرا اون روضه خون فرمود: دنبال تاریخ مرگِ من هستی؟ تاریخ مرگ من اون روزی است که من سیلی خوردنِ مادرم زهرا رو دیدم، من اون روز جون دادم...*
غصه همین بس بوَد که شانه به شانه
دست به دیوار آمدیم به خانه
دست پلیدی به ظرفِ کوثرِ من خورد
بشکند آن دست که بر مادر من خورد
داغ زدند عاقبت دلِ پُرِ او را
با لگد انداختند چادر او را
آنکه به کوچه شکست شیشه و بارش
یک پسر هفت ساله بود کنارش
کُشت مرا آهِ سینه سوزِ حسینم
روز کسی نیست مثل روز حسینم
*صدا زد: حسین جان! هر وقت دیدی دستت رو محکم فشار دادم، بدون دیگه کارِ حسن تمام شده، ابی عبدالله کنار بستر امام حسن بود، عرق مرگ بر پیشانیِ امام حسن نشسته بود، یه وقت ابی عبدالله دید امام حسن دستش رو محکم گرفته، فهمید کار برادرش دیگه تمامه، اینجا بود که فرمود: غارت زده کسی نیست که اموالش رو به غارت ببرن، غارت زده منم که برادری مثل حسن رو از دست دادم...
فاخته فرزند معاویه ی ملعونه، میگه: یه وقت دیدم پدرم پشت هم هی میگه: " الله اکبر، الله اکبر..." گفتم: پدر چی شده؟ چه خبر شده؟ گفت: خبر رسیده حسن بن علی کشته شد... گفتم: پسرِ فاطمه جان داده تو تکبیر میگی؟ گفت: از امشب سَرِ راحت بر زمین میگذارم، خلاص شدم از دستِ حسن بن علی...
آی ناله دارا! اینجا یه جا بود فرزند زهرا جان داد، صدای تکبیر بلند شد، یه روزی هم سری کربلا به نیزه رفت صدای تکبیر بلند شد...
#قسمت_پایانی روضه و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس حاجمحمد رضا بذری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
گرچه جگر بین طشت و حال خراب است
کی سر من درمیان بزم شراب است
گرچه به تابوت تیر این همه خورده
پیرهنم را کسی به زور نبرده
آی ابالفضل پیش زینبمان باش
دخترِ حیدر کجا، اراذل و اوباش؟!
کاش که شمشیر بر تنم بنشیند
خواهر من را کسی اسیر نبیند
#شاعر سید پوریا هاشمی
*یه طبق خرما بود باید بین فقرا تقسیم میشد، پیغمبر به امام حسن فرمود: پسرم! صدقه بر ما حرامه... از همون کودکی یاد امام حسن مجتبی دادن...
آره والله صدقه برا آل الله حرامه، اما یه چند روی است الان تو شام دارن برای این زن و بچه صدقه میارن، هی اُم کلثوم خرماهارو از دست این بچه ها بیرون میندازه، هی میگه:" إِنَّ الصَّدَقَة عَلَیْنَا حَرَام " صدقه بر ما حرامه، ای حسین!...
.
|⇦•دامنچشم من ...
#روضه و توسل به کریم اهل بیت امامحسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حسین طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
عبدالزهرا روضه خون بود، در عالم رؤيا خواب امام حسن مجتبي عليه السلام رو ديد، آقا! فرمود: عبدالزهرا! چرا روضه ي مارو نمي خوني؟ گفت: آقاجان! من يه عُمري روضه خون شما هستم، مگه روضه ي شما همين نيست كه به ما رسوندن، روضه ي زهر و طشت و پاره هاي جگر شما؟ آقا فرمود: اين روضه مَنِ، اما اون روضه اي كه من رو كشت اين روضه نبود، به گريه كن هاي ما بگيد: بچه بودم مادرم ميخواست از خونه بره بيرون، گفتم: مادر! مگه ميشه بدون من بيرون بري؟ پسر بزرگت منم، كجا بدون من ميخواي بري؟ حتي روايت ميگه: ابي عبدالله هم كوچيك بود اومد جلو گفت: مادر! منم ببر، بي بي يه نگاهي بهش كرد، فرمود:" سَيَقتُلُك " يعني بعداً تو رو ميكُشن، همه با تعجب نگاه مي كردن مگه چه اتفاقي ميخواد بيوفته، اما حسين رو با خودش نبرد يعني موقعِ قتلِ حسنِ...
امام حسن ميگه:با چه غروري دستم رو انداختم توي دستِ مادرم، يه نگاه به بابام كردم، بابا خيالت راحت من دارم با مادرم ميرم، همه جا رو هم نگاه مي كردم كسي نگاهِ چپ به مادرم نكنه، رفتيم مسجد از اونجا برميگشتيم خونه، تا رسيديم به كوچه ي بني هاشم، عبدالزهرا! نانجيبي كه در همه ي عالم مثالش پيدا نميشه، بين راه اومد راهِ من و مادرم رو سد كرد؛ قباله ي فدك دست مادرم بود، نانجيب گفت: فاطمه! قباله ي فدك رو بده من، مادرم گفت: قباله رو نميدم، خدا برا هيچ بچه اي نياره، جلو چشمم چنان به صورت مادرم زد، تا به خودم اومدم ديدم مادرم روي زمين افتاد... عبدالزهرا اينجا بود، گوشواره ي مادرم شكست، واي مادرم! مادرم! مادرم...
عبدالزهرا! تا اينجا دستِ من توي دستِ مادرم بود، اما از اينجا به بعد من عصاي دستِ مادرم شدم، هي ميگفت: مادر چيزي نشده، اما چشمام يه كم تار مي بينه... ديدم مادرم داره راه رو اشتباهي ميره...
ديگه امام حسن بعد اين حادثه روز خوش نديد، تا ساليان سال نيمه ي شب بلند ميشد، شروع مي كرد گريه مي كردن... مي گفت:....*
«مگه يادم ميره من بودم و يه گُلِ پرپر
مگه یادم میره خونابه ی بالِ کبوتر
مگه یادم میره زخمِ رویِ صورت مادر»
دامن چشم من از گریه به دریا اُفتاد
چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد
پاره هایِ جگرم می چكد از كُنجِ لبم
عاقبت قرعه به نامِ منِ تنها افتاد
باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند
راه من باز بر آن كوچه ی غم ها اُفتاد
یاد آن کوچه که با مادر خود می رفتم
به سرم سایه ای از غربتِ بابا اُفتاد
کوچه بن بست شد و در دل آن وانفسا
چشم نامرد به ناموس علی تا اُفتاد
آنچنان زد که رَهِ خانه ی خود گُم كردیم
آنچنان زد که به رخساره ی گُل جا اُفتاد
گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین
چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد
من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم
گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد
شانه ام بود عصایش ولی از شدت درد
من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد
#شاعر حسن لطفی
* امام حسن تو بستر افتاده، تا شنيد خواهرش زينب ميخواد بياد فرمود: طشتي كه خونآبه و پاره هاي جگرِ من توي اونه رو زود جمع كنيد، زينب نبايد من رو اينجوري ببينه، حسين جان! زير بغل هاي من رو بگيريد من بشينم، زينب من رو نبايد اينجوري ببينه، يه نگاه كرد ديد همه دارن گريه ميكنن، هيچي بهشون نگفت، تا ديد حسين داره گريه ميكنه، صدا زد: حسين جان! تو چرا داري گريه ميكني؟ برا چي گريه نكم، امامم رو دارم از دست ميدم، آقام رو، داداشم دارم از دست ميدم، يه وقت امام حسن فرمود: "لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِالله" حسين جان غصه ي من رو نخور، امروز همه ي شما كنار من جمع شديد، تو هستي، زينب هست، اباالفضل هم هست، اما يه روزي مياد كربلا يه عده نانجيب دوره ات ميكنن، تا تو فرياد ميزني همه هلهله ميكنن...
يا امام حسن! خوب شد گفتيد طشت رو جمع كنن، آخه خواهرتون زينب كبري يه جايِ ديگه اي قرارِ طشتي رو ببينه، اما نه با پاره هاي جگر، وارد مجلس يزيد ملعون كه شد، ديد ميان طشتِ طلا يه سَرِ بريده گذاشتن، يزيد چوب ميزنه، سر قرآن ميخونه …ناله بزن: حسين!...*
|⇦•ایستادم به نوکِ....
#روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
*نمیدونم دلِتو میخواهی مدینه ببری؟ امام حسن مجتبی علیه السلام همه جا سکوت میکرد اما توو مجلس معاویه، دیدند هر کسی یه حرفی میزنه، حضرت جوابی نمیداد، اما تا مُغیره اومد حرف بزنه، حضرت فرمود: تو دیگه ساکت باش، تو همونی هستی که آنقدر با تازیانه روی دستهای مادرم زدی، ... یاالله ...*
*حضرت آقای صدیقی میگفت :رفتم خداحافظی کنم با علّامه حسن زاده عاملی، گفتم آقا دارم میرم مدینه، اومدم خداحافظی کنم ... گفت حالا که داری میری مدینه، بشین برات یه روضه بخونم، من تعجب کردم، تا حالا ندیده بودم یه علّامه مثل ایشون واسه من روضه بخونه، گفتم آقا چه سعادتی، شما واسه من روضه بخونید ... گفت اما به این شرط که اگه رفتی مدینه، قبرستان بقیع، سرِ مزار غریب مدینه، سلام مارو هم برسونید، ... آقاجان حتما این کار رو میکنم ... من اینو از خود آقای صدیقی شنیدم، از زبان یه علّامه داره روضه میخونه :
گفت وقتی بی بی دوعالم حضرت زهرا شهید شد، دیدند امام مجتبی خیلی بی تابی میکنه، سلمان آمد صدا زد: حسن جان شما داداش بزرگتری، باید برادرت رو آروم کنی، زینب رو آروم کنی، اما تو خودت چرا اینقده بی تابی میکنی ؟ فرمود : سلمان، اون چیزی که من دیدم، نه بابام دید، نه داداشم حسین دید، نه خواهرم زینب دید ... تعجب کردم، تو چی دیدی که اینقدر بی تابی میکنی ... الان هم بینِ خانم های با حیا همین رسم هست، اگر خانم خونه، دختر خونه، بخواد از خونه بِره بیرون، حتی اگه یه پسرِ کوچولو هم داشته باشه، با خودش می بره، میگه یه مرد باهام باشه، ... سلمان! وقتی دومی جلوی مادرم رو گرفت، ... به خدا قسم بعضی روضه هارو آدم باید جار بزنه، ... یا امام زمان عج، منو ببخش :*
مَردکِ پست که عمری نمک حیدر خورد
نعره زد بر سرِ مادربه غرورم برخورد
ایستادم به نوکِ پنجه ی پا اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
#شاعر:محمدبنواری
.
#سینه_زنی وتوسل به کریم اهل بیت امامحسن مجتبی علیه السلام به نفس سید رضا نریمانی
گریهکنهای حسینیم و گدای حَسَنیم
خاکِ پاهای حسینیم و برای حسنیم
جمع ما را حسن آورد سوی کرب و بلا
کربلایی شدهی خیرِ دعای حسنیم
صورِ أَیْنَ الحَسَنیون که قیامت بزنند
با حسین بین صفوفِ رفقای حَسَنیم
«حسن جانم، حسن جانم؛ حسن جانم جانم»
کوریِ چشم همانها که رهایش کردند
تا خداییِ خدا هست به پای حسنیم
نوکر آن است که قربانیِ یارش باشد
هم فداییِ حسینیم و فدای حسنیم
ما به این کرب و بلا شهر حسن میگوییم
که در آن خیره به ششگوش طلای حسنیم
کربلا آمدهای خرجیِ تو با حسن است
اربعین ما همه مهمان عطایِ حسنیم
«حسن جانم، حسن جانم؛ حسن جانم جانم»
#شاعر : سید پوریا هاشمی
|⇦•کم کم مسافران سحر...
#روضه و توسل ویژهٔ شهادت امام رضا علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
کم کم مسافران سحر را خبر کنید
با ذکر یا حسین به مشهد سفر کنید
خود را میان صحن رضا دربه در کنید
شب تا اذان صبح به گنبد نظر کنید
داریم اهل رحمت مخصوصه میشویم
آماده زیارت مخصوصه میشویم
امام رضا همسایه مهربان آقای مهربونم
شکرخدا که از فقراییم تا ابد
از حاجیان کوی رضاییم تا ابد
شاید ذهنت رو فرستادم سمت این یک بیت که
اغنيا مكّه روند و فقرا سوى تو آيند
جان به قربان تو اى شاه كه حجّ فقرائى
شکرخدا که از فقراییم تا ابد
از حاجیان کوی رضاییم تا ابد
پیش رضا کنار خداییم تاابد
ماراهیان کرببلاییم تا ابد
در صحن کهنه بود که تایید ما رسید
آقا نگاه کردو روادید ما رسید
یعنی آقا نگاه کردن گذرنامه رو امضا کردن کربلا تو از امام رضا داری
اگرم دیر شده و کربلا لازمی و دلتنگی فقط دامن آقا رو بگیر
ای کربلا نرفته حرم را بهانه کن
دل را بیا به جاده مشهد روانه کن
یک گوشه ای ز صحن رضا آشیانه کن
پیش کریم نوکری عاشقانه کن
آنجا برات کرببلا زود میرسد
هی خون دل نخور بخدا زود میرسد
آقا خودش غریب و به فکر غریب هاست
دلهای آماده که از اول جلسه آماده اید تا الان قربون دلاتون برم این تو و این امام رضا و اینم قسم جوادش و مادرش زهرا
آقا خودش غریب و به فکر غریب هاست
مرثیه خوان روضه یابن شبیب هاست
هرشب دلش شکسته شیب الخضیب هاست
آزرده از مزاحمت نانجیب هاست
یک عمه بود و لشگر اوباش بی حیا
عالم فدای شیرزن دشت کربلا
#شاعر : سید پوریا هاشمی
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ایام_زیارت_مخصوص
#ویژهٔ_ایام_صفر
#حاج_عباس_واعظی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
|⇦•شال ماتم و...
#زمزمه و توسل ویژهٔ شهادت امام رضا اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
شال ماتم و
نوشته های روی پرچم و
لباس مشکی محرم و می بوسم
*با همش خداحافظی کن...*
مُهر تربت و
من از خاک فرشای روضه ات و
دو دست چایی ریز هیأت و می بوسم
میدونم کم غصه خوردم
حلال کن آقا نمُردم
شنیدم من قتل صبر و
ولی باز طاقت آوردم
گفتن که، لب تشنه جون میدادی
از روی اسب افتادی؛ ولی نمُردم
*از اون بدتر...*
گفتن که، رفته اسارت زینب
بچه ات کتک خورد هر شب
ولی نمُردم
*همه این گریه ها رو از اون آقایی داریم که دستور داد "یابن الشبیب! إن كُنتَ باكياً لِشَيء فَابكِ للحُسَين" حالا از اون آقا برات بگم. دلتو می بری کربلای امام رضا...*
دست و پا میزد
جواد و با گریه صدا میزد
به سینه سنگ کربلا میزد
وای وای وای
مادرش نبود
اگه معصومه خواهرش نبود
ولی خنجر رو حنجرش نبود
وای وای وای
*ببین امام رضا دوباره بردت سر سفره جدش. فقط حسین...*
نسوزوند آفتاب تنش رو
نبردن پیراهنش رو
ندید خواهر روی سینه اش
جای پای دشمنش رو
ای وای از، خواهری که تو جنجال
دید شمر اومد تو گودال
براش بمیرم
ای وای از، وقتی دلا رو سوزوند
با پا تن و برگردوند
براش بمیرم
#شاعر: محمد بیابانی
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#حاج_محمد_طاهری
#زیارت_مخصوص
#ویژهٔ_ایام_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
|⇦•گریه کن ها همه از داغ ...
#قسمت_اول #روضه و توسل ویژهٔ شهادت امام رضا اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ حاجمحمد رضا طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
گریه کن ها همه از داغ رضا گریه کنید
*دستور آقامونه فرمود: اگه خواستید گریه کنید برا جد غریبم. اما مگه همیشه یه همچین شبی برای آقای غریب مون امام رضا گریه نکنیم! از مسیر امام رضا ما به مسیر ابی عبدالله رسيديم. خدایا کمک مون کن*
گریهکن ها همه از داغ رضا گریه کنید
شده مسموم ولی نعمت ما گریه کنید
پاره ی قلب پیمبر جگرش پاره شده
*دو نفرو پیغمبر فرمود پاره های تن منند. چکار کردن با پاره های تنش. شب آخره. یا امام رضا! من هرکجا روضه بی بی رو راحت بخونم محضر امام رضا سختمه. چه کردن با پاره های تن پیغمبر. یه پاره ی تنش مثل فردا، دیدن تو کوچه عبا رو سر کشیده. بعضیا نوشتن پنجاه مرتبه این راه کمو امام رضا هی رو زمین افتاد. هی صدا میزد یا زهرا! هرکی تو کوچه میخورد زمین ازین خانواده؛ یاد اون خانمی میفتاد. آخه هیچ کسی مثل فاطمه اینطور زمین نخورده. چنان نانجیب سیلی تو صورتش زد. گفت*
«بردم پناه هر چه به دیوار بیشتر
او پیشتر رسید و رهم بیشتر گرفت»
پاره قلب پیمبر جگرش پاره شده
به جگر سوخته ی زهر جفا گریه کنید
خواهرش نیست که بر بی کسیاش گریه کند
جای معصومه ی مظلومه شما گریه کنید
گل بیارید و به همراه زنان نوغان
*گفتن مهریه هامونو می بخشیم. ای والله به وفای این زنها! مهریه هامونو می بخشیم؛ اجازه بدید بریم تشییع جنازه. پسر فاطمه غریبه. اینقدر گل آوردن ریختن رو بدن امام رضا. الهی فدای اون بدنی بشم که وقتی زین العابدین داشت از کربلا میرفت، میگفت عمه گويا اینا ما رو مسلمونم نمیدونن. بدن های خودشونو دفن کردن، بدن بابای غریبم روی خاکا مونده*
به غریبی غریب الغربا گریه کنید
یاد آن لحظه که آن نور دل آل عبا
آمد اما به سرش داشت عبا گریه کنید
دو قدم رفته نرفته به زمین می افتاد
سخت شد کار معین الضعفا گریه کنید
نا ندارد که سر از روی زمین بردارد
دستگیر همه، افتاده ز پا گریه کنید
پسرش آمد و برداشت سرش را از خاک
بعد از این بر غم شاه شهدا گریه کنید
پسرش آمد و سیراب از این دنیا رفت
همه بر تشنه لب کرب و بلا گریه کنید
*تشنه لب کرب و بلا آب بهش ندادن چرا؟*
بهر آن کشته لب تشنه که آبش دادند
با سرِ نیزه و شمشیر و عصا گریه کنید
باغریب الغربا بهر غریب گودال
که بریدند سرش را زقفا گریه کند
#شاعر : عبدالحسین
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#حاج_محمد_طاهری
#زیارت_مخصوص
#ویژهٔ_ایام_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
@Simaye_Haram4_5936143955581207935.mp3
زمان:
حجم:
6.85M
#⃣ #اختصاصی
#⃣ #امام_حسن_عسکری
#⃣ #سبک_امام_حسن_عسکری
#⃣ #شاعر_رضا_نصابی
شور لطمه زنی
شعر و سبک رضا نصابی
به نفس کربلایی حبیب رضوی
مهدی مهدی
پسرم بیا کناره بسترم
مهدی مهدی
می سوزه از زهر کین پاتا سرم
مهدی مهدی
پسرم لحظه های اخرمه
مهدی مهدی
رولبم رو ضه های مادرمه
بی هوا زد
از جفا زد
در و کندش با لگد از جاشو
می دید حیدر
با چشه تر
میونه اتیش و دود زهراشو
چادری سوخت
معجری سوخت
میونه اتیش و دود بال و پری سوخت
اخ دری سوخت
مادری سوخت
به دنیا نیومده یک پسری سوخت
مهدی مهدی
بیا قرص قمرم ای بابا
مهدی مهدی
از عطش شعله ورم ای بابا
مهدی مهدی
لحظه های اخرم ای بابا
مهدی مهدی
یاد دیوارو درم ای بابا
پر مادر
سر مادر
توی شعله ها می سوخت معجر مادر
قنفد اومد
پست نامرد
تو کوچه مادرمون و خیلی بد زد
دل شکسته
زارو خسته
حیدر رو بردن ولی با دست بسته
پیشه زهرا
تنه مولا
رو زمین کشیده شد اه و واویلا
#شاعر رضا نصابی
@Simaye_Haram4_5917755615744099970.mp3
زمان:
حجم:
2.69M
#⃣ #اختصاصی
#⃣ #امام_حسن_عسکری
#⃣ #سبک_امام_حسن_عسکری
#⃣ #شاعر_رضا_نصابی
هدیه به امام حسن عسکری صلوات
شور و زمینه امام حسن عسکری
ای وای...
به سینه بزن بازم تو سینه زن
که شده عزای دومین حسن
خون میباره از چشاش و
غم داره توی صداش و
خیلی سخته لحظه هاش و
ای وای
ای وای امون از غریبیه. امام حسن
ای وای
شده صاحب الزمان صاحب عزا
شده سامرا شبیه کربلا
قلبه اقا محزونه
چشم اقا گریونه
زیر لبهاش می خونه
ای وای.
ای وای. امون از غریبیه امام حسن
بابا...
بعد تو غریب میشم پاشو ببین
بی تو بی حبیب میشم پاشو ببین
می زنه دلم شراره
غصه هام پایون نداره
بارونه چشام می باره
ای وای
ای وای. امون از غریبیه امام حسن
ای وای
#شاعر رضا نصابی
سید اسماعیل بنی الزهرا
به نفس حاج جابر باقری
|⇦•سلام ما به سامره...
#روضه و توسل ویژهٔ شهادت ابا المهدی آقا امامحسنعسکری علیه السلام
"السلام علیک یا حسن بن علی ایها الزکی العسکری یابن رسول الله"
محیط معرفت یگانه گوهرش تویی
سپهر نور اگر دهد مَه منورش تویی
مَلک اگر مَلک شده امام و رهبرش تویی
سلام ما به سامره که سایه گسترش تویی
مزار تو در آن زمین، نموده نورگستری
تویی امام عسکری تویی امام عسکری
در آسمان معرفت شمس تویی،قمرتویی
تمام نخل علم را ریشه تویی ثمرتویی
بحار نور را همه صدف تویی، گوهر تویی
به ده امام و یک ولی؛ پدر تویی،پسر تویی
ز وصف ما،ز مدح ما تو بهتری،تو برتری
تویی امام عسکری،تویی امام عسکری
توچشمه ی علوم حق زِ دَه یَمِ ولایتی
تو حُسن کردگار را جمال بی نهایتی
تو برتر از حدیثی و تو فوق هر روایتی
تو مظهر حقیقتی تو مشعل هدایتی
تو آن ستوده حضرتی،تو آن بزرگ آیتی
که میکند جمال تو، ز ،خالقِ تو دلبری
سلام روح و انبیا به پیکر مطهرت
چه شد که زهر دشمنان شراره زد به پیکرت
به وقت مرگ مهدیت چو جان گرفت در بَرت
دگر نگشت تشنه لب، بریده از قفا سرت
دگر به نیزه برسرت نشد جفا ز همسری
تویی امام عسکری تویی امام عسکری
نماز خواند مهدیات به پیکر مطهرت
به احترام شد نهان، به خاک، جسم اطهرت
آقای من مولاجانم!
دگر میان شهرها نشد اسیر؛ خواهرت
نخورد چوب بر لبت نرفت نوک نی سرت
نگشت توتیا دگر زِ سُم اسب؛ پیکرت
نشدتن تو غرق خون ز تیر و تیغ و خنجری
تویی امام عسکری تویی امام عسکری
دوباره پر زند دلم به محفل عزای تو
شراره بر دلم فکند که سوزم از برای تو
چه میشود سفر کنم به شهرِسامرای تو
سلام من درود من به صحن باصفای تو
وجود و بذل دست تو ،میثم وخاکِ پای تو
نمیزنم جز در این حرم دری
تویی امام عسکری تویی امام عسکری
#شاعر:استاد سازگار