شور – حضرت زهرا سلام الله علیها
تو فاطمیه/دلا میگیره/یاد مدینه/عزا میگیره
تو مدینه یه عده نامرد/که واقعاً خیلی بَدَن
با بی حیایی/حضرت زهرا رو زدن
با بی حیایی اُمّ ابیها رو زدن
تو گل یاس پرپری یا فاطمه/فدای عشق حیدری یا فاطمه
یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه...
ای باغبان ِ/باغ ولایت/داغ دل ِ تو/داغ ولایت
ای شده جان نثار دلبر/فدایی ِ زاه ولی
تو وادی ِ غم/بی بَدلی بی مَثَلی
نافله خون ِ نشسته ی بیت علی
نور دو دیده ی علی یا فاطمه/یار شهیده ی علی یا فاطمه
یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه...
ای آشنای ِ/غربت کشیده/جوانی امّا/قَدِت خمیده
تا به فلک رسیده آری/سوز شرار غم تو
ب لب عالم نوحه و ذکر و دم تو
کربلا هم شد ادامه ی ماتم تو
تو در میون شعله ها یا فاطمه/حسین،میشه سَرِش جُدا یا فاطمه
غریب کربلا حسین یا ثارالله...
زمینه بعد از شهادت – حضرت زهرا سلام الله علیها
یا زهرا/از غمت بی تب و تابم کردی
دلم و سوزوندی آبم کردی
رفتی و خونه خرابم کردی
بیا ببین ای/حامی مکتب
چادر خاکی/بر سر زینب
فاطمه جانم...
یا زهرا/دل به خون نشسته شد واویلا
دست من که بسته شد واویلا
پهلوتم شکسته شد واویلا
حسن به یاد ِ/صورت نیلی
همش می خونه/روضه ی سیلی
فاطمه جانم
شور/زمینه - زبانحال امیر المؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
علی بی تو غریب و بی کَسه/که تویی همه صبر و قرارم
دیگه خونجگری برام بسه/مرو ای همه دار و ندارم
گریه های مُدام تو کشته من و/نماز ِ بی قیام تو کشته من و
دل و دلبرم/وای...
گل پرپرم/وای...
دُشمنِت خیلی بی حیا شد و/خجالت زده ی تو شدم من
دستت از دامنم جدا شد و/خجالت زده ی تو شدم من
مغیره و قنفذ و عده ای لعین/من چی بگم که تو شدی نقش زمین
تویی یاورم/وای...
گل پرپرم/وای...
از کبوتر خسته ی غریب/می سوزه تو اسیری پر و بال
روضه های تو در مسیر اشک/میشه اوّل روضه ی گودال
تازیانه تبدیل میشه به خنجری/جدا میشه میون قتلگاه سری
نور هر دو عین/وای...
ولدی حسین/وای...
دوبیتیهای فاطمیه:
👇👇👇👇👇
نخلی که شکسته ثمرش را نزنید
مرغی که زمین خورد پرش را نزنید
دیدید اگر که دست مردی بسته
دیگر در خانه همسرش را نزنید
گرفتی از مدینه گفتنت را
دریغ از من نمودی دیدنت را
ولی با من بگو ساعت به ساعت
چرا كردی عوض پیراهنت را
دل از غم فاطمه توان دارد ، نه
و ز تربتِ او کسی نشان دارد ، نه
آن تربتِ گمگشته به بَر ، زوّاری
جز مهدی صاحب الزمان دارد ، نه
كمی از غسل زیر پیرهن ماند
كمی از خون خشك بر بدن ماند
كفن را در بغل بگرفت و بو كرد
همان طفلی كه آخر بی كفن ماند
حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود
خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه
گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود
نگاه سرد مردم بود و آتش
صدا بین صدا گم بود و آتش
به جای تسلیت با دسته ی گل
هجوم قوم هیزم بود و آتش
ای بی نشانه ای که خدا را نشانه ای
هر سو نشان توست ولی بی نشانه ای
زهرای پاک ، ای غم زیبای دلنشین
تو خواندنی ترین غزل عاشقانه اي
من با که گویم این که بهارم خزان شده
ماهـم به خــاک تیـره غربت نهـــان شده
بانوی بی نشان که به هرسو نشان ز اوست
رفت از برم به قامت همچون کمان شده
من بودم و باب هل اتی را بستند
امكان رسیدن به خدا را بستند
ای كاش بمیرم كه خجالت زده ام
من بودم و دست مرتضی را بستند
امشب دل سنگ کوچه ها می گرید
یک شهر ، خموش و بیصدا می گرید
تشییع جنازه غریب زهراست
تابوت به حال مرتضی می گرید
ای از ازل به عرش خدا تاج “فاطمه”
سیب بهشتی شب معراج “فاطمه”
فردا که اختیارشفاعت به دست توست
هستند انبیا به تو محتاج “فاطمه
در جهان تا زنده ام گويم ثناي فاطمه
دست حاجت مي برم سوي خداي فاطمه
گر براي درد بي درمان مداوا طالبي
رايگان درمان كند دارالشفاي فاطمه
دیگر آن خنده ی زیبا به لب مولا نیست
همه هستند ولی هیچ کسی زهرا نیست
قطره ی اشک علی تا به ته چاه رسید
چاه فهمید که کسی همچو عـلـی تنها نیست
گر نگاهی به ما کند زهرا
دردها را دوا کند زهرا
کم مخواه ازعطای بسیارش
هرچه خواهی عطا کند زهرا
ای خاکِ درِ تو تاجِ سرها زهرا
وی قبر تو مخفی ز نظرها زهرا
تا باب شفاعت تو باز است چه غم ؟
گر بسته شود تمام درها زهرا
آمد او از کوچه اما از علی رو می گرفت
زیر چادر دستهایش را به پهلو می گرفت
بازویش حتی توان شانه کردن هم نداشت
تا که زینب را برای شانه گیسو می گرفت
ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم
مامور برای خدمت زهرائیم
روزی كه تمام خلق حیران هستند
ما منتظر شفاعت زهرائیم
یتیمان جز دو چشم تر ندارند
به غیر از خاک غم بر سر ندارند
چو مادر مرده ها باید فغان کرد
که طفلان علی مادر ندارند
هر چه گفتند و شنیدم نمی از دریاست
ما چه گوییم ز مدح تو که مداح خداست
قرنها می گذرد از شب دفن تو ولی
شیعه می سوزد از این درد که قبر تو کجاست