حاج غلامرضا سالار کانال ذاکرین آل الله(علیهم السلام اجمعین):
چهره ها با اشک زیبا میشود
عشق با تصویر معنا میشود
عشق یعنی دل سپردن در الست
از می وصل الهی مست مست
عشق یعنی ذکر ناموس خدا
یا علی گفتن به زیر دست و پا
عشق یعنی جلوه صبر خدا
شرم ایوب نبی از مرتضی
عشق یعنی صبر در هنگام خشم
عشق یعنی جای سیلی روی چشم
عشق بر دل ها شهامت می دهد
عشق بر غم ها حلاوت می دهد
عشق بر دلداده فرمان می دهد
عاشق جان داده را جان می دهد
عشق باعث شد که دل سامان گرفت
پشت درب خانه زهرا جان گرفت
عشق یعنی انقلاب فاطمه
عشق یعنی عشق ناب فاطمه
بیت الاحزان خراب فاطمه
عشق یعنی صحبت بی واهمه
حیدر در بند پیش فاطمه
آن که خود مَرد دلیر جنگ بود
دستگیر فرقه ای صد رنگ بود
عشق یعنی عاشقی در تار و پود
گردش دستاس با دست کبود
عشق یعنی گریه های حیدری
دختری دنبال نعش مادری
عشق یعنی قلب چون آیینه ای
جای میخ در به روی سینه ای
عشق یعنی انتظار منتظَر
سینه ای مجروح از مسمار در
عشق یعنی طاعت جان آفرین
رد خون سینه بر روی زمین
ای گل یاس کبود مرتضی
ای تمام تار و پور مرتضی
تو قیامت را قیامت میکنی
بر امامان هم امامت میکنی
کفو تو یا فاطمه تنها علیست
هم علی زهراست هم زهرا علیست
11.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چشماتو به روی حیدر نبند
زخماتو خودم میبندم بخند
آه بکش ولی بمون
که همین آه دل گرمیِ علیِ
دست به پهلو تو خونه
که میری راه دل گرمیِ علیِ
دنیام فاطمه
میخوای داد بزنم تا همه بشنون
تنهام فاطمه
نمی تونم بایستم از بعد اون روز
روپام فاطمه
می بینی تو جَوُونی داره میلرزه
دستام فاطمه
من تنهام فاطمه...
با اشک چشات دستامو نبند
گریه میکنم باشه تو بخند
سقف خونه ام رو سرم شده آوار
دستِ علی رو بگیر
حرفِ رفتن و نزن دست بردار
دستِ علی رو بگیر
چشمام فاطمه
انگاری باز داره تار میبینه چشمات
اینجام فاطمه
من مرد جنگم اما از تو کمترِ
زخمام فاطمه
می بینی تو جَوُونی داره میلرزه
دستام فاطمه
دنیام فاطمه
میخوای داد بزنم تا همه بشنون
تنهام فاطمه
نمی تونم بایستم از بعد اون روز
روپام فاطمه
می بینی تو جَوُونی داره میلرزه
دستام فاطمه
تنهام فاطمه
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
بسترت جمع شد اما اثرت هست هنوز
بالشی خیس ، ز چشمان ترت هست هنوز
رنگ این پارچه ی بستر تو گلگون ماند
اثری از بدن مختصرت هست هنوز
ای پرستوی مهاجر سفرت کشت مرا
کوچ کردی و در این لانه پرت هست هنوز
رسمش این بود که تنها بروی بی حیدر ؟
شوق رفتن به دل همسفرت هست هنوز
راستی حال تو خوب است ، خوشی بانویم ؟!
اثر زخمِ همان میخ درت هست هنور ؟
خوب شد پهلوی تو ، درد نداری دیگر ؟
با تو آن دردِ شدید کمرت هست هنوز ؟
ناله های حسنت از همه جانسوزتر است
نیمه های دل شب نوحه گرت هست هنوز
زینبت زنده کند یاد تو را در خانه
اصلا انگار ، که چادر به سرت هست هنوز
جای من هم به روی محسن مان بوسه بزن
پشت این در ، اثری از پسرت هست هنوز
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
____
حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:
أنَّى تُؤْفَكُونَ؟ وَ كِتَابُ اَللَّهِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ، أُمُورُهُ ظَاهِرَةٌ، وَ أَحْكَامُهُ زَاهِرَةٌ، وَ أَعْلاَمُهُ بَاهِرَةٌ
شما را کجا به بیراهه می برند؟
درحالی که کتاب خدا قرآن میان شما هست ، امور قرآن آشکار است ،
احکامش درخشان است و نشانه های آن فروزنده
بحارالأنوار ، جلد ۲۹ ، صفحه ۲۲۰
هر چیزی که از دست دادی یه روزی دوباره به دست میاری!
استخوانی که شکسته دوباره ترمیم میشه. سرمایهای که نابود شده دوباره برمیگرده. ماشینی که خراب شده دوباره درست میشه. خونهای که ویران شده دوباره ساخته میشه
تنها چیزی که اگه از دست بره دوباره به دست نمیاد... روزگار جوانی ماست
گذر عمر ماست
پس اینقدر سرسری ازش نگذر
از لحظه به لحظه اش نهایت استفاده را ببر
زندگی رو جوری زندگی کن که اگه پنجاه سال بعد به سال های قبل فکر کردی با حسرت نگی حیف عمری که برباد رفت ...
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
آسیابت یک طرف افتاده بستر یک طرف
چادر تو یک طرف افتاده معجر یک طرف
هر چه اینجا هست چشمان مرا خون کرده است
رنگ این دیوار خانه یک طرف، در یک طرف
گاه دلخون توایم و گاه دلخون پدر
وای بابا یک طرف، ای وای مادر یک طرف
از کنار تو که می آید به خانه ناگهان
با سر زانو می افتد مرد خیبر یک طرف
من چگونه پیرهن کهنه تن یارم کنم
غُصه ی تو یک طرف داغ برادر یک طرف
مثل آنروزی که افتادی می افتد بر زمین
پیکر من یک طرف او یک طرف سر یک طرف
من دو بوسه می زنم جای تو و جای خودم
زیر گردن یک طرف رگهای حنجر یک طرف
وای از آن لحظه که می ریزند بین خیمه ها
گوشواره یک طرف خلخال و معجر یک طرف
#علی اکبر لطیفیان
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
رفتی ولی نرفته گلم بوی تو هنوز
دارد سرم هوای سر کوی تو هنوز
بعد از تو سوی چشم مرا اشک میبرد
ای سمت چشمهای ترم سوی تو هنوز
قلبم، سرم، تمام تنم تیر میکشد
از آن لگد که خورد به پهلوی تو، هنوز
مسمار اگر نبود تو بودی و دخترت
سر میگذاشت بر سر بازوی تو هنوز
مانده است روی معجرت از رو گرفتنت
آثاری از جراحت ابروی تو هنوز
ای کاش مانده بود به شانه یکی دوتا
از تارهای سوخته موی تو هنوز
از اینکه پیش روی حسن سیلی ات زدند
شرمنده ام بجان تو از روی تو هنوز
#مصطفی متولی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
دیگر امشب به مدینه خبر از فاطمه نیست
جز حریق حرمی در نظر از فاطمه نیست
شهر در خواب فرو رفته ز خود می پرسد
مگر این گریه ی بیدارگر از فاطمه نیست؟
آخر ای مرغ شباهنگ! در این خلوت راز
مگر این ناله ی شب تا سحر از فاطمه نیست؟
این همه عطر دلانگیز مناجات و دعا
از کدامین گل سرخ است؟ اگر از فاطمه نیست
به همان سینه که شد دشت شقایق سوگند
زیر این چرخ، علیدوستتر از فاطمه نیست
ذرّه ای بهره ز خورشید ولایت نبرد
هر که کانون دلش، شعله ور از فاطمه نیست
به تسلّای دل زینب او برخیزید
مگر این پاره ی جان و جگر از فاطمه نیست
نزنید آتش بیداد به گلخانه ی وحی
مگر این زمزمه ی پشت در از فاطمه نیست؟
#محمّدجواد غفورزاده «شفق»
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
در خانه مانده عطر خوش ربنای تو
امروز زندهام به هوایِ دعای تو
همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همین دو سه تا بچه های تو
خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه!
فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو
جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم
از بسکه خالی ست در این خانه جای تو
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم باشکوه بگیرم برای تو
از دستِ گریه هایِ تو راحت شد این محل
شِکوه نمی کنند به من از صدای تو
دیگر به تیغ فتنهی کوفه نیاز نیست
خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو
#وحید قاسمی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
رفتی مرا به وادی غم واگذاشتی
تنهای من! مرا ز چه تنها گذاشتی؟
یادش به خیر باد که نه سال پیش بود
آن شب که تو به خانه ی من پا گذاشتی
حوریه ی بهشت علی! نیمه های شب
رفتی سوی بهشت و مرا جا گذاشتی
یاسین من! چقدر غریبانه از وطن
رفتی و سر به دامن طاها گذاشتی
کردی به هر نفس طلب مرگ از خدا
تا داغ خویش بر جگر ما گذاشتی
گردون به دیده ام چه قدر زشت گشته بود
آن شب که سر به سینه ی صحرا گذاشتی
تا ننگرم چه با تو شده، دست خویش را
هنگام مرگ بر رخ زیبا گذاشتی
هرکس نهد ز خویش نشانی، تو بعد خود
یک قبر بینشانه به دنیا گذاشتی
دار و ندار من همه رفت و برای من
تنها چهار کودک خود را گذاشتی
گفتی ز داغ فاطمه و سینه ی علی
«میثم!» چه داغها که به دلها گذاشتی
#غلامرضا سازگار