eitaa logo
ذاکرین آل الله
296 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
332 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
مرحوم آیت‌الله  میرزا جواد تبریزی درباره حضرت رقیه(س) می‌گوید: دفن این طفل خردسال در شام گواه بزرگ و نشان قوى از اسارت خاندان طهارت و ستم روا داشته‌شده بر ایشان دارد. .
زمزمه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها به نفس حاج‌ محمد رضا طاهری شبم روشنه، دلم گُلشنه شبِ آرزومو سحر اومده   شده باورم، عزيز دخترم كه امشب كنارم پدر اومده   اگر ناله كردم گرفته صِدام اگر چه پر از آبله شد پاهام   ولي عاقبت حاجتم شد روا نشستم يه شب رو به روي بابام   اومده بابام ديگه چي ميخوام   قدِ من خميد موهام شد سفيد چه كَس ناله هايِ دلم رو شنيد؟   كه زجر پليد موهامو كشيد تنم رو روي خاكِ صحرا كشيد   حالا كه خرابه شده سوت و كور چرا غرق خوني؟ بلا از تو دور   چرا رو موهات خاك و خاكسترِ مگه رفته بودي به كنج تنور   بلا از تو دور باباي صبور، بلا از دور            *روايت ميگه: حضرت رقيه سلام الله عليها خوابيده بود، از خواب پريد،هر كاري كردن آروم نشد، هي ميگفت: "أبَتاه! أبَتاه!..." طاهر دمشقي خادمِ يزيدِ ملعونِ، ميگه: يه مرتبه صداي ناله رو شنيدم، اونايي كه رفتن حرم بي بي مي دونن فاصله اي نيست از حرمِ بي بي تا كاخِ يزيدِ، كسي ناله بزنه صداش ميرسه، طاهر دمشقي ميگه: سر داخلِ طشت بود، رو پوش كنار رفت، ديدم سر از داخل تشت بالا اومد، يه وقت ديدم صدا ميزنه: " يا اُختاه! اُسكُتي اِبنتي.." خواهرم! بچه ام رو آروم كن... دل تو دل حسين نيست، صدايِ ناله ي رقيه داره مياد، يه مرتبه يزيدِ نانجيب از خواب بيدار شد، گفت: چه خبر شده؟ اين سر و صدا مالِ چيه؟ گفتن: يكي از نازدانه هاي حسين بهانه ي بابا گرفته، گفت: باباشو ميخواد؟ خوب براش ببريد، سر رو داخل طبق گذاشتن، همچين كه اومدن از درِ خرابه وارد كنن، ديدن عمه ي سادات دوان دوان اومد، ميدونه چه خبره؟  فرمود: من خودم آرومش ميكنم، سر رو داخل نياريد، سر آوُردن گذاشتن جلوي رقيه، اول چنان سيلي به صورت اين بچه زدن... حسين! .
باید که فقط یوسف زهرا بپسندد مارا چه نیازیست که دنیا بپسندد قنبر شدن این است که هر لحظه بگویی من راضی ام آنگونه که مولا بپسندد مجنون دمی از سرزنش خلق نرنجید دیوانه شد آنقدر که لیلا بپسندد از قافله دوریم ولی کاش از آن دور یک ثانیه برگردد و مارا بپسندد یک عمر نشستیم که در باز کند؟؟ نه_ _یک بار بیاید به تماشا...بپسندد ما دغدغه داریم که ارباب ببیند ما دغدغه داریم که سقا بپسندد نه فکر حسابیم نه دنبال ثوابیم ما آمده ایم اُمّ ابیها بپسندد  بگذار بخندند به این زار زدن ها... می ارزد اگر زینب کبری بپسندد .
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نوامیس رسول خدا را از شلوغ ترین دروازه شهر وارد دمشق کردند حجت الاسلام انصاریان ┄📼┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄ https://eitaa.com/Arbabhosyn
شور_احساسی. بند:1 می دهم از راه دور به محضر توسلام ای پسر فاطمه اربابی و من غلام زینت دوش نبی هستی ام از هست توست ای شه تشنه لبان کرب و بلام دست توست ای آرام جانم  یاحسین  ای روح و روانم یاحسین توظلمت می تابی بر همه خورشید تابانم یاحسین (جانم حسین  جان حسین)* ✨💫✨💫✨💫✨💫 بند:2 غصه ی کرب و بلا با منه از کودکی دق می کنم آخر از خنده های زورکی یک شب جمعه حرم حسرتمه یا حسین یک چیزو فهمیدم از کارهای مولاحسین تو اوج سختی بوده باهام تنهام نذاشته هیچوقت آقام داره هوای نوکر هاشو می دونه دلتنگ کربلام (جانم حسین  جان حسین)* .
🔴مجلس_یزید_ملعون بنا نبود که هم نیزه از سنان بخورد و هم به تشت طلا چوب خیزارن بخورد بنا نبود که از کربلا به کوفه و شام به هر زمین برسد سنگ از آسمان بخورد مگر چه گفته که وضع لبش چنین شده است چه کرده او که سرش ضربه آنچنان بخورد مگر حلال خدا را حرام خواسته است که باید این همه زخم از حرامیان بخورد میان تشت طلایی ببند چشمت را مباد چشم تو بر وضع کاروان بخورد مخوان دو مرتبه قرآن یزید منتظر است گرفته چوب مبادا لبت تکان بخورد شاعر:
دختر اگریتیم شود پیر میشود از زندگی بدون پدر سیر میشود هم سن و سالها همه او را نشان دهند دل نازک است دختر و دلگیر می شود... .
‍ . جواب واویلا واویلا واویلا واویلا بند ۱ عمه بریز آب روان آهسته روی پیکرش آرام تر حرکت بده اعضای جسم لاغرش دست به بازویش نزن خرد شده از سلسله زخمی شده پایش ز بس دویده پشت قافله از کربلا تا شام و کوفه دویده منزل به منزل درد و محنت کشیده از درد یک شب هم راحت نخوابیده بند ۲ عمه بریز آب روان آهسته آهسته ولی انگار که افتاده ای یاد غریبیّ علی شب بود و حیدر مانده بود با گریه های کودکان میزد به سر میگفت که: اسما بریز آب روان حیدر بمیرد ورم کرده بازویت با چه شکسته در پشت در پهلویت با من نگفته بودی نیلی شد رویت .
سینه_زنی_حضرت_رقیه_س ◽️ ▪️ : میگذرد کاروان..... کنج خرابه پدر چشم براه توام با رخ نیلی شده محو نگاه توام پای من از ره شده پدر پر از آبله به گردن‌عمه‌ام بسته شده سلسله شور محشری برپا شده صورتم مثل زهرا شده ▪️بابایی بابایی باباجون لباس من پاره و دیده‌ی من در فشان سه ساله‌ام ای پدر قامت من شد کمان طفل خیالی بغل گرفته اینجا رباب ذکر لبش شد مدام زمزمه‌ی آب آب نجمه از داغ قاسم خمید راس پرخونش به نیزه دید ▪️بابایی بابایی باباجون میان‌طشت طلا چوب به لبها زدن به پیش چشم همه لطمه به زنها زدن پای سرت عمه را دیدم و گریان شدم به مثل موی سرت سخت پریشان شدم بابایی کنج ویرانه‌ام شمعی و مثل پروانه‌ام ▪️بابایی بابایی باباجون .