eitaa logo
ذاکرین آل الله
285 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
308 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
تمام دنیای و استکبار مقابل جمهوری اسلامی ایستاده! همین یک دلیل، برای ایستادن در کنار جمهوری اسلامی کافی‌ ست !
بقیة الله نذاشتی تنها بمونه بابا توغصه خوردی واسه ی بابا به کنج حجره تا دست و پا زد تو رو صدا زد تو آب آوردی واسه ی بابا هوایِ دلت شده هوای کربلا میخونی با گریه از غمای کربلا کسی نیست به خواهش حسین جواب بده بمیرم کسی نبود یه قطره آب بده سرش به دامن تو بوده ولی سر امام حسین نه به جسم پاکش احترام شد به پیکر امام حسین نه عزیزِ زهرا! حسن جانم! حسن جانم! حسن جانم! عزیزِ زهرا بقیة الله کجایی آقا خدامیدونه که دلا خونه تو مقتدایی گره گشایی تو که بیایی غمی توی دلی نمیمونه کجایی کجارو دنبالت بگردمو میدونی دلو برات دیوونه کردمو یه دنیا غم نگفته توی قلبمه نباشی به کی بگم یه دنیا دردمو نذاری ما غریب بشیم ها میگیم به یاد اون قدیما سحر خیز مدینه برگرد برس به داد ما یتیما عزیزِ زهرا، بقیة الله بقیة الله، بقیة الله دلا پریشون چشا پر ازخون هوایِ بارون اینه هوای جمعه ها، بی تو خبر که داری تو بی قراری با گریه زاری گذشته روزگارِ ما بی تو تونیستی توغربتن تموم شیعیان کجایی امید ناامیدای جهان غریبِ بدون تو زمین وآسمان غریبِ غروب جمعه های جمکران بلا و غصه شهر و پرکرد همه دلا شده پر از درد نمونده چاره ای برامون تو رو قسم به زهرا برگرد عزیزِ زهرا، بقیة الله بقیة الله، بقیة الله
: این قطعه ای از بهشت است باید رو پلک چشممون حفظش کنیم باید بدیم براش...❤️
رفیق جان!! - قصه آن است که دشمن دهنش آب افتاد..
*میگه: آقا امام حسن عسکری غلامش رو صدا زد: یه کم آب برام بیار، آقا! چشم، جوشانده ای رو آماده کرد، گذاشت خُنَک شد، درظرف آبی ریخت، داد دست امام حسن عسکری، آقا ظرف رو گرفت، روایت میگه: اینقدر رعشه بر بدنِ امام عسکری بود، از شدتِ لرزش و رعشه این ظرف توی دستِ آقا تکون میخورد، آقا ظرف رو آوُرد جلو لب و دندانش، میگه: اینقدر این ظرف به لب و دندان خورد، نتونست آب رو بخوره... غصه نخورید آی نوکرا! پسرش مهدی اومد ظرفِ آب رو برداشت، لحظه های آخر به آقا آب داد، امام زمان شاید چهار یا پنج ساله بوده ولی ظرفِ آب رو برداشت به لب های باباش امام حسن رسوند... یه دختر سه ساله ای رو هم من سراغ دارم، همچین که آب آزاد شد، دیدن دارن میدوه، یه نفر گرفتش، چی میخوای اینقدر میدوی؟ گفت: شنیدم آب آزاد شده، میشه یه ظرف آب به من بدید؟ ظرف آبی دادم دستِ این دختر، تشنه است، میخواد آب بخوره حتماً؟ ظرف آب رو که دستش دادم، گفت: آقا! یه سئوال دارم، چیه؟ میشه به من بگی راه گودال از کدوم طرفِ؟ این تا خرابه تو ذهنِ رقیه موند، که نتونست به باباش آب بده...* با حسینیم با حسن هستیم ما گدای دو تا حسن هستیم نام ما را که از قدیم نوشت از گدایانِ این حریم نوشت تا خدا حال و روز ما را دید بعدِ نام حسن، کریم نوشت تا که پیشِ تو درد دل کردیم نام ما را خدا کلیم نوشت دلِ ما را اسیر کرد آنکه بال جبریل را گلیم نوشت رفته بودیم مشهد و آقا باز هم روزیِ عظیم نوشت سامرا واجبیم، امام رضا! نه کبوتر که یا کریم نوشت با حسینیم با حسن هستیم ما گدای دو تا حسن هستیم این طرف صحن صاحبِ کَرَم است آن طرف یک غریب بی حرم است این طرف هرچه هست زائر هست آن طرف بی چراغ بی عَلَم است این طرف احترام می‌بینی آن طرف ناسزا که دَم‌به‌َدم است سامرا شد خراب فهمیدم چقدر روضه‌ها شبیه هم است مادری اند هر دوتا آقا مو سپید است هرکه غرقِ غم است پیش هر دو به گریه می‌شنوی روضه‌ی پهلویی که محترم است کاش پلکت کمی تکان بخورد به زمین وَرنه آسمان بخورد پسرت آمده است تا جگرت زخم کمتر از این و آن بخورد ظرفِ آبی به دستهایش تا پدر آبی نفس زنان بخورد می‌خورد ظرف هِی به دندانت چه کند آب نیمه جان بخورد خوب شد کودکت ندیده لبت ضربه از چوبِ خیزران بخورد روی پیشانی‌ات فقط چین است آه اگر سنگِ بی امان بخورد عمه مانده است زیر هر ضربه که مبادا به دختران بخورد دختران تشنه‌اند و با خنده لقمه‌ی خویش را سنان بخورد حسن لطفی پاشو حال و روزِ ما رو ببین ببین بازم مادر خورده زمین برا خیمه ات یه عده درکمین ای لب تشنه توی گودال شمر وخولی به رقابت افتادن توی گودال سر فرصت به جسارت افتادن توی گودال رو تنِ تو برا غارت افتادن انگار اومد بر قلبِ من فرود خنجری که سر تو رو از پیکرت ربود اونی که سر از تنت برید فکری به حالِ دلِ زینبت نکرده بود رگاتو می بوسم تو رو خدا دست و پا نزن نذار که ببینه اینقده مادر و صدا نزن *ای حسین!...* .
"وَ صِلِ اللَّهُمَّ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ وُصْلَهً تُؤَدِّی إِلَی مُرَافَقَهِ سَلَفِهِ وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ یَأْخُذُ بِحُجْزَتِهِمْ وَ یَمْكُثُ فِی ظِلِّهِمْ؛اللَّهُمَّ سَرِّحْ عَنِّي الْغُمُومَ وَ الْهُمُومَ وَ وَحْشَةَ الصُّدُورِ وَ وَسْوَسَةَ الشَّيْطَانِ" "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ أَیُّهَا الزَّکِیُّ الْعَسْکَرِیُّ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه" محیط علم و معرفت یگانه گوهرش تویی سپهر نور اگر دهد مه منورش تویی ملک اگر ملک شده، امام و رهبرش تویی سلام ما به سامره که سایه گسترش تویی مزار تو در آن زمین، نموده نورگستری تویی امام عسکری تویی امام عسکری در آسمان معرفت شمس تویی، قمر تویی تمام نخل علم را ریشه تویی، ثمر تویی بحار نور را همه صدف تویی، گهر تویی شب سیاه هجر را صبح تویی، سحر تویی به ده امام و یک ولی پدر تویی، پسر تویی ز وصف ما، ز مدح ما، تو بهتری، تو برتری تویی امام عسکری تویی امام عسکری تو چشمه ی علوم حق ز، ده یم ولایتی تو حسن کردگار را جمال بی نهایتی تو برتر از حدیثی و تو فرق هر روایتی تو مظهر حقیقتی، تو مشعل هدایتی تو آن ستوده حضرتی تو آن بزرگ آی‌تی که می‌کند جمال تو ز خالق تو دلبری تویی امام عسکری تویی امام عسکری سلام روح و اولیا به پیکر مطهرت چه شد که زهر دشمنان شراره زد به پیکرت نشان مرگ شد عیان به عارض منورت به وقت مرگ مهدی‌ات چو جان گرفت در برت دگر نگشت تشنه لب بریده از قفا، سرت دگر به نیزه بر سرت، نشد جفا ز هر سری تویی امام عسکری تویی امام عسکری نماز خواند مهدی‌ات به پیکر مطهرت به احترام شد نهان، به خاک، جسم اطهرت دگر میان شهرها نشد اسیر، خواهرت نخورد چوب بر لب و نرفت نوک نی سرت نگشت توتیا دگر ز سُمِ اسب، پیکرت نشد تن تو غرق خون ز تیر و تیغ و خنجری تویی امام عسکری تویی امام عسکری هماره پر زند دلم به محفل عزای تو شراره بر دلم فکن که سوزم از برای تو چه می‌شود سفر کنم به شهر سامرای تو سلام من، درود من، به صحن با صفای تو وجود و بذل دست تو،«میثم» و خاک پای تو نمی‌زنم نمی‌زنم جز در این حرم، دری تویی امام عسکری تویی امام عسکری استاد غلامرضا سازگار
یا حَسَن بن علی اَیُّها العسکری حُسن ختام شصت و نه شبِ نوکری یا اَبَالمهدی! یا اَبَالمهدی! ای نام تو هر زمان فریادِ من من صید و نگاه تو صیادِ من ای نوکرِ اجدادِ تو اجدادِ من السلامُ عَلَیٰ، آقازاده ی علی دومین حَسَنِ، خانواده ی علی یا اَبَالمهدی! یا اَبَالمهدی! وَ اَنتَ قالَ: مِن عَلامَةِ المؤمنین زیارةَ الحُسین، فی یومِ الاَربعین یا اَبَالمهدی! یا اَبَالمهدی! ای خورشید سامرا ای آقایِ من من مجنونم و تویی لیلایِ من جانم حَسَن، جانم حُسین، آقایِ من السلامُ عَلَیٰ، آقازاده ی علی دومین حَسَنِ، خانواده ی علی یا اَبَالمهدی! یا اَبَالمهدی!