eitaa logo
ذاکرین آل الله
276 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
299 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ وَ اكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ .. یا صاحب الزمان .. یا صاحب الزمان .. عجیب دلهره دارم که بر درت نرسم مباد اینکه شبی هم به محضرت نرسم شبی که هست مرا با تو فرصتی افزون چه خاک بر سرم آرم چو بر درت نرسم هوایِ پاک در اینجاست در سحرگاهت چه حیف بر سحرِ بنده پرورت نرسم نبود لایق درگاهِ تو گنه کاری که ناامید شد و گفت در برت نرسم زمین به لرزه درآمد زِ معصیت هایم و من هنوز به عبرت زِ کیفرت نرسم میانِ در و بلا با تو این سخن دارم خدا نیاورد آن که به حیدرت نرسم زِ خیر خواهی مردم اگر کنم پرهیز به خیرِ دیدن دنیا و آخرت نرسم اگر گره نگشایم زِ چهره ای غمناک به رویِ شاد یقین در برابرت نرسم تو راه داده ای از لطف اهلِ ایمان را بنا نداشتی اصلاً به باورت نرسم اگر به یاری زهرا نمیکنم اقدام چه جایِ این گله به حوضِ کوثرت نرسم هزار قافله رفت و هنوز جاماندم چه سود چون که به یاری لشگرت نرسم زِ اقتدا به شهیدان اگر کنم غفلت به هیچ مرتبه از یار و یاورت نرسم بگیر دستِ مرا ای امام عاشورا که بی تو هیچ به غم های خواهرت نرسم هزار و نهصد و پنجاه زخم بر تنِ تو و من به یاری یک زخمِ پیکرت نرسم بریم سامرا .. بریم تشییع پیکرِ امام عسکری .. خوش به حالِ اونایی که الان کنارِ حرمتند .. اونجا دارن برات عرض ادب میکنن .. یقیناً امروز امام زمان سامرا تشریف دارند اَلسَلامُ عَلَیکَ یا اَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِیٍ اَیُّهَا الزَّکِیُّ العَسکَرِیُّ .. مثلِ بغض از وسط حنجره برخاسته ايم همچو اشک از غم يک خاطره برخاسته ايم با دو صد حاجتُ و درد و گره برخاسته ايم به هواى حرم سامره برخاسته ايم روضه ی غربت تو حالِ عجيبى دارد هركه نامش حسن است ارثِ غريبى دارد جان به قربانِ دلت جان به فداىِ سر او فرق ها داشت نگاهِ تو و چشم تر او كه تفاوت بكند ، همسرتو .. همسر او طعنه بسيار شنيده دل غم پرور او حسنِ سامره صحن حرمش محترم است حسنى بينِ بقيع است كه او بى حرم است ياحسن ، آهِ تو پرداختنى ميخواهد ياحسن ، داغِ تو بر سرزدنى ميخواهد ياحسن ، نام تو دور از وطنى ميخواهد ياحسن ، روضه ی تو سوختنى ميخواهد دل تو تنگِ مدينه است كه دلگير شدى مادرى هستى عزيزم تو اگر پير شدى خانه كوچکِ تو هيچ كم از زندان نيست خالى از آمدن و رفتن زندانبان نيست بينِ يک مشت نگهبان كه بوىِ ايمان نيست زندگى با زن و بچه بخدا آسان نيست خانه ات امنيت از دست نگهبانان داشت؟ واقعا ايمنى از حمله ی نااهلان داشت؟ اصلاً اين غصه به پيمانه تو ريخته اند؟ اصلاً آقا سر پروانۀ تو ريخته اند؟ شعله بر دامنِ كاشانۀ تو ريخته اند؟ چهل نفر در وسط خانۀ تو ريخته اند ؟ راهِ ناموس ترا بسته كسى در كوچه؟ همسرت را زده پيوسته كسى در كوچه؟ كوچه اى بود مدينه، كه زنى خورد زمين ناگهان مادرتان با زدنى خورد زمين .. فاطمه با لگدِ بد دهنى خورد زمين .. حسن عسكرى، آنجا حسنى خورد زمين .. قسمت اين بود كه او درد و محن جمع كند گوشوار از وسط كوچه حسن جمع كند قسمت اين بود از اين داغ تو را هم دادند به تو هم موى سپيدى و قدى خم دادند در جوانى پسر فاطمه را سَم دادند به لبِ خشک تو از جام مُحرم دادند عطش پيكر مسموم تو ميگفت حسين .. نفسِ تشنه ی حلقوم تو ميگفت حسين .. پسرى داشتى و آب به لبهاىِ تو ريخت لحظه ی تشنگى ات گريه به غمهاىِ تو ريخت اشک بالاى سر پيكر تنهاى تو ريخت خاكها بر سرش از ماتم عظماى تو ريخت روى زانوىِ پسر بودى و عطشان نشدى حسنِ فاطمه صد شكر كه عريان نشدى پسرى داشتى و زود كفن كرد ترا كفنِ فاخر و شايسته به تن كرد ترا درخور شان تو تشييع بدن كرد ترا تيرباران چه كسى مثل حسن كرد ترا؟ نيتم بود حسين و ز كفن ميگفتم ناخودآگاه همش ياد حسن می افتم .. خواهرى داشتى و حرمت او حفظ شده احترام دل بى طاقت او حفظ شده بعد تو روسرىِ عصمت او حفظ شده دست بسته نشده عزت او حفظ شده خواهرت بزم شراب و سر بازار نرفت به اسيرى وسط مجلس اغيار نرفت .. شاعر : محمد جواد پرچمی وقتی ظرف آب رو آورد برا پدرش ، از بس که که زهر بدنُ ضعیف کرده بود بدنِ حضرت به لرزه افتاده بود .. ظرفُ مقابلِ دهانش گرفت برخورد دندان های مبارک با ظرفِ آب دلِ زمانُ آتش زد .. عرضِ روضه مو از همه التماسِ دعا .. میخوام بگم آقاجان این صدا شما رو بیشتر اذیت کرد یا وقتی اون نانجیب چوب خیزران رو بلند کرد .. انقدر به لب و دندانِ حسین چوب زد ... حسین ... چوبی به لبت نشسته دیدم دندانِ تو را شکسته دیدم چشمانِ تو را پر آب دیدم دورِ سرِ تو شراب دیدم .. .
یَحبِسُنا عَنهُم إلاّ مایَتَّصِلُ بِنا مِمّا نُکرِهُه... چیزى جز کارهاى ناشایست ما ایشان را از ما مخفی نمی‌سازد...
آقایِ سامرا چقدر ناتوان شدی خیلی شبیه مادرِ خود قدکمان شدی *آخه نوشتند بیست و هشت سال بیشتر نداشت، اما لحظات آخر این دستها به لرزه افتاده بود .. _( یاد چی افتادی)؟! _ یاد مادر هیجده ساله‌ام افتادم؛ اون روزایِ آخر یه دست به دیوار یه دست به کمر .. هی صدا میزد: علی ، علی ، علی ..* عمری اسیر طعنه و زخم زبان شدی تبعیدی مجاور یک پادگان شدی آه ای بهارِ زرد و خزانی تو میروی چون مادرت زمانِ جوانی تو میروی دور از مدینه حضرت جانان چه میکنی؟ یوسف، جدا ز خیمۀ کنعان چه میکنی تنها غریب گوشه زندان چه میکنی ابن الرضا به حلقۀ شیران چه میکنی *آخه حیواناتِ درنده رو آوردن ، آقا رو تو قفس این حیوانات قرار دادن یهو دیدن همۀ این حیوانات زمین نشستن در محضر امام زمانشون قرار گرفتن .. اینجا حیواناتِ درنده اومدن .. کربلا هم یهو دیدن یه عده از این حیوونا...* اینجا تو را نیامده تکریم میکنند حتی درندگان به تو تعظیم میکنند دور از مدینه ای سفرت سخت میگذشت ای آسمان به بال و پرت سخت میگذشت با گریه ها به چشم ترت سخت میگذشت آقا چقدر بر جگرت سخت میگذشت بغصی شکسته داری و فریاد کوچه ای هی میخوری زمین و ولی یاد کوچه ای گرچه غریب بودی و کس سوی تو نرفت شکرخدا که میخ به پهلویِ تو نرفت شعله سراغ پیچش گیسوی تو نرفت اینجا غلاف بر رویِ بازوی تو نرفت آتش کسی به خرمن نیلوفرت نزد اینجا کشیده کس به رویِ همسرت نزد شاعر: گرچه آقا رو هی میریختند میگرفتنش، خونه‌ش رو بهم میریختند؛ این زن و بچه هی می‌ترسیدند .. اما دیگه درِ خونه‌ش رو آتیش نزدند.. علامه امینی رو میگن:«ساعتها گریه می‌کرد ، سوال کردند آقا چرا گریه می‌کنی»؟! _فرمود:« آخه به یه چیزی فکر میکردم بیچاره‌ام کرد» _ چی آقا؟! _ به این فکر میکردم اگه مادر یه مشکلی براش پیش بیاد بچه‌ها به پدر پناه می‌برند ؛ اگه برا پدر مشکلی پیش بیاد بچه‌ها به مادر پناه می‌برند .. اما دلم میسوزه برا اون بچه‌هایی که از یه طرف دست باباشون رو بستند .. یه عده دور مادرشون حلقه زدند .. هرکی با هرچی دستشه داره مادرشون رو میزنه .. نمی‌دونند به کی پناه ببرند .. آی مادر ... از آن روزی که سیلی خورده ام دشوار میبینم به چشم نیمه بازِ خود جهان را تار میبینم دلم میخواست چشمانم نمیدیدند جایی را که خونِ محسن خود بر در و دیوار میبینم بر درب حرم داشت لگد میزد ، حیف در بر سپرم داشت لگد میزد ، حیف از بین لگدها لگدی کشت مرا محسن پسرم داشت لگد میزد، حیف شاعر: من ایستاده بودم ، دیدم که در افتاد حسن ناله میزد ، ببین مادر افتاد تو افتاده بودی ، درم روی زانو شاید هرکی رد شد ، لگد زد به پهلوت
|⇦• سینه زنی واحد ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام به نفس کربلایی اسلام میرزایی امشب دلم هوایِ صحن و سراتُ کرده هوای پابوسیِ سامراتُ کرده از من نگردونی آقا ، رو ، خدا نکرده ..خدا نکرده شبِ شهادت تو زارم، با آه و نالَم برات میبارم دلم میخواست سامرا باشم پایین پا باشم با آقا باشم چرا شکسته بال و پرت چه کرده این زهر باجیگرت افتاده ای یاد ِمادرت ...واویلا وایلا واویلا ... ___ از وقتی که یادمِ میسوزم زدردِ غربت مادر منو سپرده باشد پادویِ هیات میدونی آرزومِ ختمم بشه شهادت دل از همه، بریدم آقا غریبم آقا ...عزیزِ زهرا ... منو ببر ،خودت سوام کن برام دعا کن عقده مو واکن میخوام فدایِ ولی بشم سربازِ سید علی بشم یه روز منم حیدری بشم یا مولا... ___ دلم رو باز هوایی کرده ،فکرِ اباالفضل مجنون و کربلایی کرده، ذکرِ اباالفضل منوعجب خدایی کرده ،عشق اباالفضل براتمُ ان شالله یا رب، میگیرم امشب میرم بازم ،یا ایها الناس با کلی احساس، به کف العباس دلم شکسته، آقا ببین با حال خسته، آقا ببین جدایی بسه، اقا ببین دلتنگم .... ...آقام اباالفضل یا اباالفضل..
• ذکر توسل و روضه ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام به نفس استاد حاج منصور ارضی السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ بمُوالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ ، وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْواجِبَةُ وَ الدَّرَجاتُ الرَّفيعَةُ وَ الْمَقامُ الْمَحْمُودُ وَ الْمَكانُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللّهِ عز و جل همانگونه که دلتنگم برای کربلا ، آقا همان مقدار می سوزم ز هجر سامرا ، آقا تو تنها می روی ما را ببر دنبال خود یک شب ز سرداب مقدس تا نجف تا نینوا ، آقا کنار مضجع پاک امام عسکری خوب است زیارت نامه خواندن از تو و گریه ز ما ، آقا کنار جد تو هادی ، بابایت حسن ، آری صفا دارد که با زهرا شود دل همنوا ، آقا به نرجس مادرت سوگند دارم آرزو روزی که در مدح حکیمه عمه ات گویم ثنا ، آقا سامرا که میری عمه کنار پسر وعمه کنار برادرو مادر کناره ...همه دور هم هستن اگر بپرسی از حکیمه خانم عمۀ امام زمان آیا لطمه ای خورده ؟ میگن نه والله .. همانجا یاد باید کرد یاد عمه ی سادات اسیری را غریبی را ، یتیمی تو را ، آقا اسیری و غریبی چاره دارد ای گل زهرا تو خود بر اشک چشمان یتیمان کن دعا ، آقا ___ می نویسم به دست لرزانم آب در دست ماه می لرزید در دل خویش با خودش می گفت یاد جد غریب می ارزید با لب خشک و داغ و عطشانش یاد سوسوی اختران می کرد ظرف آب و صدای دندانش یاد از چوبِ خیزران می کرد یاد می کرد با دلی خونین راس جدش میان طشت طلا چون که تبعید را به غربت نیست گشت گریان ز داغ شام بلا ناگهان یاد دختران افتاد وای از ریسمان بسته به دست یک طرف دست سیدِ سجاد یک طرف عمه پیش مردم پست در گلستان سامرا یادِ غنچه های خرابه ای افتاد طعم زندان سند را که چشید یاد زندان کوفه می افتاد همه غم های کوفه و شام از پیش چشمان او چو باد وزید مجلس آرایی عبیدالله مجلس آرایی زنان یزید چشم بیگانه ای بی پروا شرم ناموس کبریا ز عذاب شرم بی معجری زن ها و آستین ها که بود جای حجاب کشته ی سامرا در آن سکرات یاد مقتول کربلایی بود یاد شمشیر و نیزه و خنجر حنجر پاره ماجرایی بود ناله ی مادری به گوش آید خذلوک بنیّ یا مظلوم ذبحوک من القفا پسرم قتلوک بنیّ یا مظلوم
|⇦• سینه زنی ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام به نفس حاج سید مهدی میرداماد «واویلتا واویلتا ، شد سامرا ، کربُبَلا» رسیده عُمرم به سَر شهیدِ زهرِ کینه ام یه عمر تو زندان بودم حالا میسوزه سینه ام .. دیگه از دنیا سیرم طبابت خیلی دیره سرم دیگه شده سنگین چشام سیاهی میره .. کسی غیر این طفل چهار ساله ام نبود پیش من دَمِ آخرم .. تویِ سامرا بی کس و یاورم شبیه غریبیِ مادرم .. *خدا راشکر صورت امام عسکری زخمی نداشت .. خدا راشکر صورت سالم بود زهر درونُ پاره پاره کرده بود .. وگرنه سخت بود برا امام زمان سرِ خونی بقل کنه .. آخه بچه ی چهار پنج ساله مگه چقدر دل داره ... الله اکبر .. وقتی سر بریده رو قبل کرد یه نگاه کرد دید این لبها پاره پاره است .. پیشونی شکسته اس ... رگها بریده اس ... حسین ... * کسی غیر این طفل چهار ساله ام نبود پیش من دَمِ آخرم .. تویِ سامرا بی کس و یاورم شبیه غریبیِ مادرم .. «واویلتا واویلتا ، شد سامرا ، کربُبَلا» میونه حجره تنها روی خاکا افتادم در و همسایه حتی نرسید به فریادم یکی نیست بگه اینجا یکی داره میمیره میخوام پاشم از جامو دیدم پهلو میگیره من از داغِ مادر جزع می کنم تو حجره صدای در که میاد لبام از عطش تا ترک میخوره می اُفتم به یاد جدم زیاد .. «واویلتا واویلتا ، شد سامرا ، کربُبَلا» غریبم اما بازم یه آقازاده دارم سرم رو رو زانویِ آقازاده م میزارم ولی بسوزه دلها برایِ کربُبَلا ... *واسه اون لحظه ای که چشمشُ باز کرد .. آخ کسی اومد سرشو بقل کنه ؟.. نه ... !!!! یه نگاه کرد دید "و الشِّمر جالس" ... ای حسین ...* .
وای از این غم،مهدی امشب بی قراره وای از این غم،چشم او ابر بهاره وای از این غم، که دیگه بابا نداره آجرک الله بقیةالله... نالۀ آقامون امشب بی امونه اشکِ چشمش جاری میشه رویِ گونه با دلی پر از غم و قلبی شکسته روضۀ غربتِ بابارو میخونه ای پدر جان! از غمت قلبم کبابِ ای پدر جان! زندگی بی تو عذابِ ای پدر جان! جگرت تشنۀ آبِ وای از این غم،مهدی امشب بی قراره وای از این غم،چشم او ابر بهاره وای از این غم، که دیگه بابا نداره آجرک الله بقیةالله... ________ زهر کینه سویِ چشماشُ گرفته رمق و توانِ دستاشُ گرفته جگرش ازتشنگی میسوزه آقا خشکی و کبودی لبهاشُ گرفته وا اماما،از لبانش خون رَوُونه وا اماما، یادِ جدش روضه خونه وا اماما،یادِ چوبِ خیزرونه وای از این غم،مهدی امشب بی قراره وای از این غم،چشم او ابر بهاره وای از این غم، که دیگه بابا نداره آجرک الله بقیةالله... ________ گرچه آقا سامرا دور از وطن بود جایِ شکرش باقیِ که با کفن بود اما "لایوم کیومک" ای حسین جان کربلا سهمِ تو کهنه پیروهن بود واحسینا،بی کفن صد پاره پیکر واحسینا،از قفا بریده حنجر واحسینا،جانم ای غریبِ مادر
|⇦• زمینه ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام یاصاحب الزمان!... دنیا و فیضِ حضورت نزدیکِ روزِ ظهورت یاصاحب الزمان!... ________ قائمِ آلُ الله! می رسی...کی از راه؟ دنیا و فیضِ حضورت نزدیکِ روزِ ظهورت یاصاحب الزمان!... ________ اِنتَقِم یا مُنتَقِم وارثِ خونِ خدا یک جمعه تو کربلا قرارِ ما العجل یابن الحسن آقای من،آقای من ________ یابن الزهرا مهدی! تسلیت یا مهدی! مثلِ تو من شصت و نه شب بودم عزادارِ زینب یاصاحب الزمان!... ________ از نجف تا کربلا تا که یارِ نازنین با تو باشم هم قدم من اربعین العجل یابن الحسن آقای من،آقای من ________ السلام ای یارا السلام ای جانا تو زندگیم مهمه قال جوادُ الائمه فَرّوا الی الحُسین مبدأ ایوونِ نجف مقصد شهرِ کربلا موکب موکب اربعین قرارِ ما محیایَ محیا حسین آقا حسین،آقا حسین
ما بین بچه های فاطمه فرق نیست که ترس یزیدیان همه "اصلِ ولایت" است بر خاک می کِشند تو را این حرامیان این بی حیا شدن همه اش از لجاجت است *یا امام حسنِ عسکری! قربونت برم آقا! اصلاً انگار هر کی اسمش حسنِ همینطورِ،اصلاً انگار هر کی اسمش حسنِ باید غریب باشه،اصلاً انگار هر کی اسمش حسنِ می زننش...این یه بیت رو سادات منو بخشن...آقا!...* سیلی که می‌زنند به دیوار میخوری محکم لگد زدن به تو از روی نفرت است *این بیت رو ببینم یادِ کجا می اُفتی...* بس کن نزن، زمین و زمان می‌خورد به هم نفرین کند که لرزه به ارکانِ خلقت است رحمت بس است، رو کن از آن هیبت خودت نه…، صبر در قبیلۀ حیدر وراثت است *اصلاً انگار تو این قبیله باید صبر کنند،زن رو می زنن باید همسر صبر کنه،یا امام حسن!آقا!...* ذکر لبم شده همه شب "یابن العسکری" می‌آید آن‌که در پَسِ اسرارِ غیبت است از یُمن توست "سامره" شد "سُرِّ مَن رَءآه" سرداب سامرای تو "بابُ الاِجابت" است انگار غربت تو به پایان نمی‌رسد سوغات سامرای تو تربت نه، غربت است شاعر : *هر جایی رفتی مراسم ترحیم،صاحب عزا دَمِ در می ایسته،خوش آمدی میگه،امشب صاحب عزا ، خودِ امام زمانِ،دَمِ در ایستاده،خوش آمد میگه،آی عزادارای پدرم! خوش اومدید...ما امشب اومدیم خودمون رو بهت نشون بدیم،ما هم اومدیدم آقا! اما تو رو ندیدیم یوسفِ فاطمه!... صدا زد خادمشُ ظرف آبی براش بیاره،میگه:ظرف آب رو برداشت آورد،داد دستِ امام حسن،اینقدر این آقا ضعیف شده،دست ها میلرزه،بدن داره میلرزه، ظرف آب رو که به دست امام حسن داد،اینقدر که دست ها میلرزید، ظرف آب رها شد، ریخت رو زمین،صدا زد:آی خادم!برو پسرم مهدی رو خبر کن،مهدیم بیاد... اینجا امام حسن پسرش مهدی رو صدا زد، یه مادری هم من میشناسم،پسرش مهدی رو صدا زد،ما بینِ در و دیوار قرار گرفت،صدا زد: مهدی جان! بیا... کمکِ مادرت کن ... اومد امام زمانِ من و تو... کنار پدرش، ظرف آبی رو برداشت،با دستای مبارکِ خودش نزدیکِ دهان امام حسن...اینقدر امام حسن ضعیف شده،دندان ها بهم میخوره،میلرزه،ظرف رو آورد جلو... میگه:امام حسن شروع کرد گریه کردن،صدا زد: بابا! چرا گریه می کنید؟گفت:برا تو گریه میکنم،خیلی غریبی،بعد از من بیابون گرد میشی...بعد از من خیلی بی کس میشی... من میگم:شاید ظرف آب رو جلو امام حسن آوردن،یاد لب های خشک حسین هم افتاده باشه،یاد اون لحظه ای که راوی میگه:دیدم لب های حسین داره بهم میخوره...از لب ها داره خون جاری میشه...لبها خشکیده است...ظرفِ آب رو برداشتم برا حسین آب ببرم،تا اومدم تویِ گودال دیدم اون نانجیب داره بالا میاد،ظرفِ آب رو ازم گرفت،برای کی داری آب می بری؟ گفتم:مگه نمی بینی حسینِ فاطمه تشنه است؟ گفت:نمیخواد آب ببری،الان خودم سیرابش کردم...اما دیدم بدنش داره میلرزه،چرا بدنت داره میلرزه؟ صدا زد:آخه اون لحظه ای که نشستم رو سینۀ حسین،دیدم یه صدایی داره میاد،یکی هی داره میگه: "بُنیَّ!..." پسرم...حسین... بهترین کفن ها رو برای امام حسن عسکری آوردن...جعفرِ کذاب اومد به این بدن نماز بخونه،دیدن از دور یه بچۀ چهار ساله ای داره میاد جلو...برید کنار من باید بر این بدن نماز بخونم ...اومد جلو...ایستاد جلو،نمازِ مَیِّت رو خوند ...امامِ،باید امام رو امام خاک کنه،بدن امام حسن عسکری رو داخل قبر گذاشت... کربلا هم امام سجاد بابا رو داخلِ قبر گذاشت...میگه:دیدم داخلِ قبرِ، اما از قبر بیرون نمیآد...سر به این بدن گذاشته داره های های گریه میکنه...یا امام سجاد! چرا از قبر بالا نمی آیید؟ صدا زد: آخه هر میتی رو که خاک میکنن،طرفِ راستِ صورتش رو روی خاک میذارن،اما من هر چی نگاه میکنم،بابام سر به بدن نداره... ای حسین...
سینه_زنی واحد ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام به نفس کربلایی حسین سیب سرخی آقای سامرا چقدر ناتوان شدی خیلی شبیه مادرِ خود قدکمان شدی آه ای بهار زرد و خزانی تو میروی چون مادرت زمان جوانی تو میروی اَبَاالمَهدی یا مولا.... ________ بغصی شکسته داری و فریاد کوچه ای هی میخوری زمین ، ولی یاد کوچه ای گرچه غریب بودی و کس سوی تو نرفت شکرخدا که میخ به پهلوی تو نرفت شعله سراغ پیچشِ گیسوی تو نرفت اینجا غلاف بر روی بازوی تو نرفت آتش کسی به خِرمَنِ نیلوفرت نزد اینجا کشیده کس به روی همسرت نزد اَبَاالمَهدی یا مولا.... ________ تو ضعف میکنی پسرت گریه میکند مهدی رسیده و به برت گریه میکنند خاکی شده است موی سرت گریه میکند این ظرفِ آب بر جگرت گریه میکند برروی دامنِ پسرت دست و پا مزن اینگونه چنگ بر روی این خاک ها مزن آقا سلام بر تو و دریایِ تشنه ات این کاسه میخورد روی لبهایِ تشنه ات یادِ حسین می دمد از نایِ تشنه ات دادی سلام بر لبِ بابایِ تشنه ات خونابه گرچه از دهنت ریخته شده آلاله روی پیرهنت ریخته شده شکرخدا که لعل لبت خیزران نخورد شکرخدا که روی گلویت سنان نخورد چکمه به روی پیکرِتو بی امان نخورد سرنیزه ای نیامد و روی دهان نخورد شکرخدا که تو کفنی داشتی حسن بر جسم خویش پیرهنی داشتی حسن اَبَاالمَهدی یا مولا.... ________ بی تو وقارِ خواهرِ تو مُستَدام ماند با احترام آمد و با احترام ماند پوشیده از نگاه خَواص و عوام ماند وای از زنی که در وسط ازدحام ماند احساس های خواهری اش لطمه خورده بود حتی غرورِ روسری اش لطمه خورده بود .
ذکر توسل و روضۀ جانسوز ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام به نفس سید مهدی میرداماد "اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا مُحَمَّدٍ يا حَسَنَ بْنَ عَلِي اَيُّهَا الزَّكِىُّ الْعَسْكَرِىُّ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا..."گداهایِ سامرا معروفن،ما هم امشب گدای سامرا باشیم،گدا نباید دستش پایین باشه..." يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ..." ای جلوۀ خداییِ بی انتها حسن خورشیدِ روشنِ سحرِ سامرا، حسن بی تو عبودیت به خدا بت پرستی است نور خدا، مُکَمِّلِ توحیدِ ما، حسن امشب عروجِ زخمیِ بالِ مرا ببر تا سامرا ، مدینه ، نجف ، کربلا ؛ حسن در بینِ خانوادۀِ زهرایِ مرضیه باید شوند تمامِ علی زاده ها حسن *دوتا حسن دارن این خاندان،هر دو هم فرزند علی هستند،جانم فدایِ هر دوشون،اما این کجا و اون حسن کجا،این حسنی که میخوای براش گریه کنی،حرم داره،یه ضریح خوشکل داره،امشب دورش شلوغِ،حرمش پر از زائرِ...بمیرم برا اون حسن...* بسته میشه پروندۀ دو ماهۀ اشک و عزا با گریه بر روضه هایِ غریبِ شهرِ سامرا دو ماهه آزگار شده،دلها همه غرقِ محن گریۀ غربتِ شماست که آبرو داده به من آقا یه امشبُ بیا به مجلس ما سر بزن * مگه شبِ عزایِ پدرت نیست؟یاصاحب الزمان! مگه نمیگن:صاحب عزا دَمِ در ایستاده؟اصلاً من چرا میگم به ما سر بزن،تو قبل از ما اومدی،ما همه اومدیم بگیم:سرت سلامت،"آجرک الله"...* آقا یه امشبُ بیا به مجلس ما سر بزن الهی سایه ات کم نشه،ازسر ما آقایِ من نامِ حسن یه عمریۀ به دلِ ما جلا میده مادرش امضاء میکنه،خودش یه کربلا میده نام حسن رو می برم،یه آهِ حسرت میکِشم مدینه جلوه گر میشه،با روضه هاش جلو چِشَم موندم به تو بگم غریب،یا به غریبِ مدینه خوب شد مدینه نبودی،چشمت روز بد نبینه بچه باشی نتونی که مادرت رو یاری کنی مادر کمک بخواد ازت،نشه براش کاری کنی خوب شد میون کوچه ها،مثلِ امامِ مجتبی ندیدی مادر رو زدن،یه عده بی شرم و حیا خوب شد مدینه نبودی،جلویِ چشمایِ ترت یه ضربه با غلاف،یهو بشکنه دستِ مادرت وای مادرم.... خوب شد مدینه نبودی،ببینی بینِ کوچه ها مادرِ هجده ساله ات رو،افتاده زیرِ دست و پا *زهر دو تا کار با بدن میکنه،اول اینکه آدم رو تشنه میکنه،عطش غالب میشه به بدن...وقتی اسمِ عطش میاد...بمیرم برای اربابمون امام حسین که لب هاش مثل دو تا چوب خشک بهم می خورد...اسم زهر که میاد...ای خدا! مگه بچۀ شیر خواره،مگه علی اصغر چقدر آب می خواست که تیری که به گلوش زدن هم مسموم بود و هم سه شعبه بود...فقط همین رو بگم:یه کاری کردن،یه بلایی سَرِ حسین آوردن،که از آسمان پیامِ تسلیت رسید،برای هیچ شهیدی،اما تا تیر رو زدن به گلو،ندارسید: "صَبرَاً لَکَ یا حسین!..." خدا ندا میده:صبر داشته باش حسین... دومین اثرِ زهر بهم خوردنِ تعادلِ،امام رضا هم تعادلش بهم خورد،چی میخوام بگم؟ میخوام بگم:مَرد اگر تعادلش بهم بخوره عیبی نداره،مَردِ...اما وای به روزی که یک زن تعادلش بهم بخوره.... چرا مادرِ ما تو کوچه ها تعادلش بهم خورد؟ مادرِ مارو زهر دادن؟ نه...چرا مادرِ ما تو کوچه ها هی به دیوار می خورد؟ یه جور دیگه هم میشه تعادلِ کسی رو بهم بزنی...چه جوری؟ چند نفری به یک نفر حمله کنن...کمربندِ علی رو گرفت،دیدن حریفِ فاطمه نمیشن...یه نفری داره علی رو میبَره...یه کاری کنید دستِ فاطمه جدا بشه...ریختن دورِ مادرِ ما... من ایستاده بودم،دیدم که مادرم را دشمن گهی به کوچه،گاهی به خانه می زد گردیه بود قنفذ،هم دست با مغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد *حرف من رو نشنیده بگیر .. یه جوری زدن،دیگه مادرِ ما تا آخرِ عمرش درست راه نمی رفت..." مُنَهَّدَةَ الرُّكن"....امان از بی کسی،ای دادِ بیداد...* امان از کوچه هایِ بی مُروَّت امان از مردمِ بشکسته بیعت *ببرمت امشبی کربلا،روضه بدونِ کربلا انگار یه چیزی کم داره...یک امام رو با زهر کاری کردن که تعادلش بهم بخوره،مادرِ مارو با غلاف شمشیر...با تازیانه...یه آقایی هم سراغ دارم کربلا...سوارِ ذوالجناح...عطش غالب شده بود بر حسین....زخم ها،تیرها،شمشیرها...دیدن هر کاری کنن حسین از ذوالجناح نمی اُفته...چه کردن؟یه نانجیبی با نیزه به پهلوش زد...تعادلش رویِ ذوالجناح بهم خورد،" فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ ، عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ..." از بالایِ ذوالجناح با صورت...ای حسین... .
⇦🕊سینه زنی زمینه زیبا_ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام_ حاج امیر عباسی ↯ یا زهرا بیا امشب سامرا داره کوچه هاش بوی کربلا چی بگم از این درد بی حساب ای وای... ای وای... اقامونو بردن بزم شراب ای وای... ای وای... چه غمی تو نگاشه ناله ای تو صداشه آمون از دله زینب،رو لباشه وای... غریب آقام... روی خوش ندید طعنه میشنید پشت مرکب دشمن میدوید شبیه رقیه پریشونه ای وای... ای وای... اقامونو بردن تو ویرونه ای وای... ای وای... میزنه دیگه ناله رو لبش یه سواله که چه کرد سر بابا،با سه ساله وای... غریب آقام... شب های جمعه میگیرم هواتو اشک غریبی میریزم برا تو بیچاره اون که حرم رو ندیده بیچاره تر اون که دید کربلاتو... آه... حرم باز پر از بوی سیبه... آه... خدایا حسینم غریبه... هر که جان داد به شمشیر تو جانانه شود هر که مست تو شود ساقی میخانه شود هر که از عشق تو دیوانه نشد عاقل نیست عاقل آن است که از عشق تو دیوانه شود یا ابا عبدالله.... یا ابا عبدالله... ____________ .
ذکر توسل و روضۀ جانسوز ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام استاد حاج منصور ارضی «صَلَّ الله عَلیکُم یا اهلَ البَیتِ النُّبوَه» بمُوالاتِكُمْ عَلّمنا اللّهُ مَعالمُِ دينِنا و أصْلَحَ ما كانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيانا خیرِ بیمارِ زمین خورده اگر تسکین است بغلم کن که مرا مَرهَم و تسکین این است مهربانیِ بقیه به مَذاقم تلخ است جان به قربانِ تو ! دعوایِ تو هم شیرین است کَنده ام از همه جا تا که به تو رو بزنم بده در راه خدا ، پشتِ درت مسکین است بِشِکَن بغضِ مرا تا که سبک تر بشوم بغضِ مانده به گلویم چقدر سنگین است همه جا خیر دعای تو نجاتم داده گرچه این نوکرِ بد مُستحقِ نفرین است باز هم پیشِ تو شرمنده می آیم آقا باز هم پیشِ تو ای دوست، سَرم پایین است هرکسی کرببلایی ست ، تو امضا کردی کربلا رفتنِ من ، از کَرَمت تضمین است من اگر کافر و گمراهم اگر شیخِ طَریق قبله ام رویِ حسین است و همینم دین است *یکم روضه بگم ، برای آروم شدنِ دلِ آقام بخونم ... شب شهادتِ ای کاش سامرا بودیم ... چه سامرایی درست کردن ... چه صحن و سرایی .. ببخشیدگفتم یا امام حسن عسکری .. قربونت برم .. این مردمِ ایران ، چه صحن و سرایی برای شما و پدرتون و همسرتون و عمه جانتون حکیمه خاتون درست کردن .. گفتم یا امام حسن : ماهم یه امام حسن داریم ، تو بقیع نه چراغی نه قبری ... گفتم آی قربونت برم ، ببین ، کنارت عمه تون خوابیده و قبرش کاملا مشهودِ ، من سوال میکنم؟! آیا جلو چشمتون این عمه تون رو زدن .. !! نه والا .. این حکیمه خاتون ... یه نفر نبود بی احترامی کنه .. گفتم نگاه کن .. یا امام عسگری ، وقتی رو کردم به سرداب حضرت حجت گفتم ببین ، مادرتم اینجا خوابیده ، نرجس خاتون .. چه قبری چه بارگاهی .. من نشنیدیم..!! و نه دیدمم تو کتاب ..!! که مادرت را زده باشن .. ولی اینو میدونم مادرمون زهرا را زدن ... روضۀ امام حسن عسکری همیناس .. وگرنه خیلی ساده اس .. روضۀ حضرت میدونی چیه ؟امام زمان علیه السلام اومد آب بهش بده حضرت که این زهر تو بدنش اثر کرد میلرزید ، این دوندونهاش میخورد به این ظرف ... آب میریخت نمیتونست بخوره .. هر کاری کرد آب نتونست بخوره .. همین روضه ش هست .. ۲۸ سالش هم بوده .. دردم هم داره .. نمیگم درد نیست ، با سختی هم جون داده آقا .. خیلی امام زمان تنهایی گریه کرده .. ولی .. ولی هر چی بود آب به لبش رسید .. لذا روضۀ امام عسکری همینه .. عمه تون رو زدن .. نه ..! مادرتون زدن .. نه ..! پدرتون زدن .. نه ..! وقتی میری تو سامرا اصلا میمونی .. !! چهار قبر ، مردم دورش میگردن .. اونجام میری میگی حسین ... دَمِ در ،رفقا اگر دیدی یه جا یه کسی از دنیا رفته باشه ، اومدی احترام کنی ، اینقدر صاحب عزا خوشحال میشه .. امشب امام زمانت رو خوشحال کردی ..* پا از گلیم ، بیشتر انداخته گدا وقتی به خاکِ‌ پات سَر انداخته گدا اطرافِ صحن بال و پر انداخته گدا گر سویِ گنبدت نظر انداخته گدا دارد شبیه کربُبَلا عشق می کند با گنبد جدیدِ شما عشق می کند در پیشگاه لطفِ تو عنوان مهم نبود انسان رسیده یا که نه حیوان مهم نبود سائل مسیحی است و مسلمان مهم نبود این چیزها برای کریمان مهم نبود بر پایِ سفرۀ تو نشستیم یا حسن ما اهلِ سامرایِ تو هستیم یا حسن هر چند ابری است هوایِ زیارتت دلها به حسرت است برای زیارتت لب ها گرفته اند دعایِ زیارتت یادیِ کنیم از شهدای زیارتت قربان زائرانِ تو که در سفر خوشند راه تو پر خطر شده و با خطر خوشند ای کاش نیمه جان نشود مثلِ تو کسی از دیده ها نهان نشود مثلِ تو کسی راهیِ پادگان نشود مثل تو کسی بیمار و ناتوان نشود مثلِ تو کسی اطراف خانۀ تو چه شب ها به خط شدند سرباز ها مزاحم آرامشت شدندخشک است کام تو ولی از قحط آب نیست هستی اسیر گرچه ! به دستت طناب نیست از خون سر محاسنت آقا خضاب نیست بر پیکرِ شما اثرِ آفتاب نیست با نیزه بند بند تنت که جدا نشد جسمت سه روز بین بیابان رها نشد سنگین که شد سرت به رویِ نیزه ها نرفت آوایِ استغاثۀ تو هر کجا نرفت دیگر سَنان میانِ دهانِ شما نرفت ناموسِتان به کوفه و شامِ بلا نرفت دندان به کاسه خورد ولی خیزران نخورد اصلاً عصا به این بدنِ نیمه جان نخورد *می گی یعنی چی ..!! راوی میگه دیدم ،اونهایی هم که نیزه نداشتن سنگ هم نداشتن .. دیدم پیرمردِ باعصا اومد کنارِ گودال .. هی عصا را فرو میکرد به بدن ......*
دلم حزینه .. یه دنیا غم نهفته دارم تویِ سینه داره میسوزه جگرم از زهر كینه اما بگم از زهری كه بدتر از اینه غم مدینه ، غم مدینه ... چشمای ترم .. میباره خون،بس كه مضطرم حتی كه این دم آخرم به یاد اون دیوار و درم ، بمیرم شكسته پرم .. دنیا میگرده دور سرم بلرزه افتاده پیكرم صدا میاد ای وای مادرم ، بمیرم (مادر زدن جلو پسر نامردیِ گل بین آتیش شعله‌ور نامردیِ)۲ زنی كه بار شیشه داشت به پشت در دیگه لگد زدن به در نامردیِ ... *اسم امام حسن مجتبی اومد ... شاید دیگه فاطمیه نبودیم ... مردک پست که عمری نمک حیدر خورد داد زد بر سر مادر به غرورم بر خورد ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد ..* دل بیقراره .. مهدی سرم رو به روی زانوش میذاره هر پدری هم همین آرزو رو داره بذار كه روضه بخونم ، اشكم بباره ، كنم اشاره امّا كربلا .. قضیه برعكس شد ای خدا پیشِ پسر اومده بابا همش میگه ای ارباً اربا رو خاک بلا .. میبینه اعضاشو هر كجا دم میگره بیاید جَوَونا میچیمت میون عبا ، علی جان لحظهۀ آخر سرشو كجا گذاشت سر روی خاك گرم كربلا گذاشت تا اونجا كه یكی رویِ سینه‌ش نشست سر و برید و رویِ نیزه‌ها گذاشت *حسین ... حسین ...* «واویلتا واویلتا ، واویلتا واویلتا»
⇦🕊سینه زنی _ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام_ کربلایی سیدمجید بنی فاطمه ┄┅═══•••✾❀✾•••═══┅┄ مولا امام عسگری اقا امام عسگری مثل امام مجتبی تنها امام عسگری حسن حسن.... ای کاش،غریب نمیموندی ای کاش دلت نمی لرزید ، ای کاش ، ای کاش دشمن ، به اشک چشمِ تو ، ای کاش آقا نمی‌خندید ، ای کاش ، ای کاش از مردم شدی تو خسته از دنیا ، دلت شکسته ... ندیدن که دلت تنگه برایِ پسرت آقا ... الهی من فدایِ تو چی اومد به سرت آقا ... غریبِ سامرا آقا .... امام عسکری مولا ... ای وای،لبت پُر از خونِ ای وای دلت پریشونه ، ای وای ای وای دردِ دلِ تو رو مولا اینجا کسی نمیدونه ، ای وای ، ای وای خون لخته رویِ زمینِ دل میره تویِ مدینه به یادِ پشت در هستی غم تو غم مسمارِ به یادِ پهلویِ زهرا که خونش رویِ دیوارِ ... غریبِ سامرا آقا .... امام عسکری مولا ... حسن ..... رو لب ، یه نالۀ ممتد ، مردُم نفس نفس میزد ، ای وای ای وای دستاش ، یه جوری میلرزید مردُم جون به لبش اومد ، ای وای ای وای از دنیا دیگه بریده بالا سر پسر رسیده بمیرم ، من برا اون که رو خاکا ، بی کسُ و تنها رو سینه ش تا که شمر اومد تو گودال ناله زد زهرا ... شهید بی کفن ارباب ... ____________.