@Maddahionlin4_5934017319704465967.mp3
زمان:
حجم:
4.64M
❣﷽❣
🥀 #سینه_زنی_امام_حسین_ع
🥀 #آقای_نریمان_پناهی🎙 #پیشنهادم 👌
برادر جان سلیمان زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری
چرا بر تن برادر سر نداری
بمیرم من مگر مادر نداری
🥀حسین جانم حسین
🥀(جانم حسین جانم)۳
گلی گم کرده ام میجویم او را
به هر گل میرسم میبویم او را
گل من یک نشانی در بدن داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت
وای حسین…
سپردمت به خدا و به ریگهای بیابان
سپردمت به غبار و به خارهای مغیلان
سپردمت به وحوش و به شیرهای درنده
به مردمان دهاتی، به آهوان پریشان
سپردمت به هر آنچه که هست، اما تو
سپردی ام به که رفتی؟ به دلقکان؟ به کنیزان؟!
سپرديام به دو صد چشم هيز نامحرم؟
به شمر ! خولی ! اخنس ! به حرمله ! به سنان ؟!
.
Panahi-Hoseinkhani4_5787600772187296166.mp3
زمان:
حجم:
8.19M
❣﷽❣
🔘 #سینه_زنی_حضرت_علی_ع #شور
🔘 #آقای_نریمان_پناهی
حیدر افتاد
رویِ سجاده امیرِ خیبر افتاد
آقامون علی یه باره با سر افتاد
دوباره حسن به یادِ مادر افتاد
خون به پا شد
فرق مرتضی علی شِکست دوتا شد
زهرا تو عرش خدا صاحب عزا شد
مسجد کوفه،یه لَحظه کربلا شد
تو شهر کوفه، شق القمر شد
مولای عالم، بی بال و پر شد
مولا که افتاد غوغا به پا شد
تا سجده گاه حیدر دو تا شد
بعد سی سال
تویِ کوچه رَد خون ریخته دوباره
دیگه بازویِ علی توون نداره
واسه فاطمه اش فَقط دل بیقراره
توی کوچه
آقامون مواظبه زینب نبینه
که سرش شِکسته و دلش حزینه
نکنه بیفته باز یاد مدینه
فزت و رب کعبه نواش بود
انگاری زهرا پیش چِشاش بود،علی جانم
سی ساله داره میسوزه مولا
با روضه های پَهلوی زهرا،علی جانم
تویِ خونه
زینب از غَم پدر هی میره از حال
میبینه عبای بابا شُده پامال
داره آماده میشه برای گودال
داد بی داد
با لب تشنه سَرش رو میبریدن
تَنشُ رو خاکِ صَحرا میشیدن
انقده با اسب رو پیکرش دویدن
مادر رسیدُ بالایِ گودال
داره میبینه غوغایِ گودال، حُسینم وای
وقتی بریدن تا حَنجرش رو
بردن به غارت انگشترش رو، حسینم وای
مادرم نیست
تکیه گاه محکمی دور و برم نیست
سایه مو دیدن علی اکبرم نیست
سایه عباس بالای سرم نیست
علم افتاد
دستی که بریدنش با پرچم افتاد
دیدی راه حرمله به حرم افتاد
تنت آخر روی خاکا در هم افتاد
گودالِ تنگُ ، گرد و غبار و
گرمای تند و هرم هوا رو نمیبخشم
اون چکمه پوشو ، اون نیزه دارُ
اون تیغ کندُ اون ده سوار و نمیبخشم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
❣﷽❣
👆◼️ #سینه_زنی_حضرت_زینب_س
◼️ #آقای_نریمان_پناهی
همه با دست و پای بسته رو به سوی شهر شام
شده زینب بدون توبیابون گرد و آواره
لباس ومعجر پاره نمونده واسمون چاره
خبر داری عشقت خواهرو آواره کرده
نگاهت رونیزه زینبوبیچاره کرده
ببین شمر نامرد داره دم به دم میخنده
که هربی سروپاراه زینبومیبنده
◼️حسین جان۲
جانم حسین حسین جان
پیش چشمای مابااین سربریده بازی کرد
حسین جان نیزه دارت خیلی نانجیب ونامرده
توچشمی که پره درده منومحمل بی پرده
زدن بسکه باسنگ صورتت بازم بهم ریخت
تاافتادی ازنی مثل دخترت دلم ریخت
دوباره شنیدم ناله های مادرت رو
◼️◼️
هنوزداره لالایی میخونه واسه علی اصغر
دل ربابو خنده های حرمله پرازخون کرد
امون ازدست این نامرد امون ازدست این نامرد
دوباره دل توی پنجه های گرگه
چقدرنیزه واسه این سرکوچیک بزرگه
میلرزه زمین وحال آسمون خرابه
که این سیب سرخته یاسرگل ربابه
◼️◼️
تورفتی و زن وبچت اسیردست دشمن شد
چهل منزل به همراه سرت خواهرت روبردن
دلم روخیلی آزردن چقدرسنگا به توخوردن
زیرنورخورشید سوخته صورتت عزیزم
پراز زخمی ای وای من چجوری اشک نریزم
غم توی چشمات دیگه فاتحم روخونده
بمیرم براتو چیزی ازسرت نمونده