#هفته_بسیج
صحبتِ بسیج آمد، در مثل بسیجی کیست؟!
هفته بسیج است و، در عمل بسیجی کیست؟!
لشکری که پیوسته، مخلصِ خدا باشد
در میانِ ما مردم، جلوه اَش کجا باشد
هر کجا که دیدی یک، شیعه ی تنوری را
مستحقِ تکریم است، اینچنین صبوری را
نه ز شعله میترسد، نه ز اِبتلایی سخت
هر چه امتحان باشد، سر برآورَد خوشبخت
رهروانِ زهرایی، تشنه ی بلا هستند
شیعیانِ مولایی، مردِ اِبتلا هستند
هر که دردِ دین دارد، دِینِ دین ادا باید
همچو چارده معصوم، جانِ خود فدا باید
واجب است بر هر کس، جستجوی این مطلب...
قصه ی ولایت را، چیست صَعبِ مستصعب؟
هر که دردِ دین دارد، بهرِ دین کفایت نیست
دردِ دین به تنهایی، حامیِ ولایت نیست
بی بصیرتی در دین، هست عینِ بی دینی
عبرت از خوارج را، هان مگر نمیبینی!؟
هر که گیرد از تاریخ، درسِ عبرت و غیرت
در اَدای تکلیفِ خود، نمیکند حیرت
عده ای شده مقبول، عده ای زِ ایمان رَد
عده ای خواصِ خوب، عده ای خواصِ بد
کارِ دین و قرآن چیست، غیرِ نصرت افزایی؟
کارِ دینمداران نیست، جز بصیرت افزایی
هر که در دلش عشقِ یاریِ ولی دارد
الگوی فراوان در، لشکرِ علی دارد
با زبانِ گویایش، هر که همچو عمار است
فتنه را کند نابود، فتنه گر از او خار است
همچو مالک اشتر، هر که هست در میدان
میکِشد به رسوایی، طرحِ نیزه و قرآن
هر که همچو مقداد است، در ولایتش محکم
روزِ امتحانی سخت، با علی شود مَحرم
هر که همچو سلمان پا، در رهِ علی بگذاشت
نسلی از سلیمانی، در پیِ ولی بگذاشت
هر کسی ابوذر وار، از علی کند صحبت
عاقبت شود تبعید، در دیاری از محنت!
همچو میثم تمار، هر که گوید از مولا
عاقبت کِشد بر دار، کارِ عشقِ او بالا
هر که همچنان جُندب، بی هَراس می جنگد
روزِ یاری مولا، پای او نمی لَنگد
هر کسی که جابر وار، طعنِ مجتبی گوید
روزِ وصل، نابینا راهِ کربلا پوید
هر که همچنان مختار، نقدِ مجتبا دارد
بعدِ یومِ عاشورا، میلِ کربلا دارد!!!
گاه مردِ میدانی، میرَمَد ز قربانگاه
بعدِ کشتنِ مولا، تازه میشود خونخواه
خطّ خوبها گاه از، یکدگر جدا گردند
گاه مومنین دور از، اهلِ کربلا گردند
هر که مستِ دنیا شد، میگریزد از میقات
یا چو جابرِ جُعفی، یا چو هَرثمه، هیهات!!!
پس پناه باید برد، بر امامِ عاشورا
وَرنه همنشین گردیم، در سقیفه با شورا
آخرالزمان است و، شعله در کفِ دست است
با ولیِ حق هر دم، اِلتزامِ پیوست است
گوشِ ما به فرمانِ لحظه لحظه ی آقاست
گوشِ او به فرمانِ شخصِ زاده زهراست
#حاج_محمود_ژولیده
#زمزمهی_لیله_الرغائب
شب لیله الرغائب
بیا با غم و نوائب
که درِ حرم بکوبی
بگی من بدم تو خوبی
یاالهی یاالهی
یاالهی یاالهی
یا قبول کن و ببخشم
یا بگو نه، نمی بخشم
که شبِ معطلی نیست
شفیعم بجز علی نیست
یاالهی یاالهی
یاالهی یاالهی
دلم آواره ی صحراست
سرم از برای زهراست
با همه بدی که دارم
چیزی جز امید ندارم
یاالهی یاالهی
یاالهی یاالهی
آخدا دلم گرفته
بونهء حرم گرفته
یا بیار امام رضامو
یا براتِ کربلامو
ای حسین جان...
ای حسین جان...
بد جوری حالم خرابه
یه سری میرم خرابه
دختری گیسو پریشون
داره هی میگه باباجون
باباجونم باباجونم
باباجونم باباجونم
کی سرِ تو رو بریده
کی گلوی تو دریده
کی چنین کرده یتیمم
تو خرابه ها مقیمم
باباجونم باباجونم
باباجونم باباجونم
ببین از سیلیِ دشمن
شبیهِ زهرا شدم من
جای پنجه رو گلومه
مثل تو کارم تمومه
باباجونم باباجونم
باباجونم باباجونم
خوب تماشا کن باباجون
خواستی، حاشا کن باباجون
گوشواره اگه ندارم
گوشِ پاره ای که دارم
باباجونم باباجونم
باباجونم باباجونم
#حاج_محمود_ژولیده
#ولادت_حضرت_صاحب_الزمان_عج
#نیمه_شعبان
آئینِ رونمائیِ آئینه میرسد
یکجا، چارده شبِ آدینه می رسد
قرآن به سر گرفتن و احیا شدن خوش است
وقت سحر، که وعده ی دیرینه میرسد
موعود را بخوان و بمان در رکاب یار
مرهم به زخم حنجره و سینه میرسد
روز بُروز عقده گشایی رسیده است
پایانِ دورِ سفسطه و کینه میرسد
یک قبضه ذوالفقار، برون آمد از نیام
دارد صحیفه از دلِ گنجینه میرسد
دار و ندار فاطمه، دیده گشوده است
یوسف ز چاهِ غیبتِ دیرینه میرسد
هیبت علی، تجلّیِ رفتار، احمدی
گفتار سرمدی و مرامش محمدی
حرفی برای گفتن اگر هست، رو کنیم
دل را تهی ز غیر، به دیدارِ او کنیم
دست از علایقی که شده قیدِ دست و پا
بردار و قصدِ یاریِ او مو به مو کنیم
روزِ ظهور، روز حساب و کتاب نیست
این روزها رَواست که با خون وضو کنیم
نزدیکِ روزِ آمدنِ یار میشویم
فکری برای ماندنِ این آبرو کنیم
وقتِ تهاجم است، تو نشنیده ای مگر؟
باید هجوم و حمله، به سوی عدو کنیم
پس دست روی دست نباید گذاشت، چون
شاید دفاع،،، بعدِ هجومی مگو کنیم!
هر اُمتی بخواب روَد، زیرِ پا شود
باید گذشته، عبرتِ دورانِ ما شود
حَیَّ عَلَی الجهاد! که غفلت مُجاز نیست
دیگر برای بی خبری ها جواز نیست
تنها بصیرت است که بر دادِمان رسد
در فتنه جز غبار و فرود و فراز نیست
هر امتحان که داده ای امروز، رو شود
بی کارنامه هیچ، به یاری نیاز نیست
حقی اگر به گردنِمان مانده، بی درنگ
جبران کنیم، وقتِ قضای نماز نیست
دین را به هر زبان و بیان، یار لازم است
تبیینِ ما به شرطِ فضای مَجاز نیست
باید سَرای درکِ معارف بنا کنیم
هیئت بدونِ علم و عمل، سرفراز نیست
هر کس که با ولیِ خدا، یارِ سرمد است...
بی شک مُریدِ مهدیِ آل محمد است
آنانکه بی عقیده به فرمان رهبرند
در اصل، بی نصیب ز طاعاتِ حیدرند
آنانکه از حسین، سَفیهانه دم زنند
با مسلمِ زمانه، یقین در برابرند
در هر محرم و صفر از روضه دم زنند
در فاطمیه شکلِ عزادار کوثرند
خون را بجای جبهه، به شمشیرِ خود دهند
با پای خویش، راهیِ اُردوی دیگرند
نان و پنیرِ روضه شان، از سفارت است
عینِ ضلالت است، که همدستِ کافرند
هستند بر ولایتِ کفار، سینه چاک
یعنی برای جبهه ی اشرار نوکرند
قومی که در نقابِ تشیع نهان شود
داعش به چهره ی متفاوت عیان شود
گمراه را به غصه ی صاحب زمان چکار؟
مغضوب را نشانه ای از شیعیان چکار؟
وانرا که پِی، به نقشه ی دشمن نمیبرد
با هجمه های فتنه گران، بی امان چکار؟
با رازهای خیمه نشین آشنا شدن...
در خانه های پُر ز گنه، در نهان چکار؟
دم از وصالِ روی امامِ زمان زدن...
با صد خیال و آرزوی بیکران چکار؟
بی سنخیَت به صاحبمان، صِرفِ اِدعا
در انتظار روزِ فرج، خوش گمان چکار؟
در جنگِ نرم، آنکه بماند ز کار خویش
در جنگ سخت، فیضِ حضورش عیان چکار؟
باید که با امام زمان، همزمان شویم
شاید که با دلش سحری همزبان شویم
ما درسهای دین خدا را چه کرده ایم؟
یا همنشینیِ علما را چه کرده ایم؟
همراهِ اشکِ روضه و سوز و گدازِ خود
عمری، وصیت شهدا را چه کرده ایم؟
درسی که از مودّتِ زهرا گرفته ایم
آن را به وقت یاریِ مولا چه کرده ایم؟
ناموسِ کبریا، چه شد آمد به کوچه ها؟!
ما با ندای غربتِ زهرا چه کرده ایم؟
ناموسِ سیدالشهدا دیدنی نبود!
با غصه های زینب کبرا چه کرده ایم؟
بعد از شنیدنِ غمِ مهدیِ فاطمه
صبح و مسا، غمِ اُسرا را چه کرده ایم
تا انتقامِ قافله خون گریه میکنیم
جان در رکاب یوسف او هدیه میکنیم
#حاج_محمود_ژولیده
#مدح_و_مرثیه_حضرت_رقیه_بنت_الحسین_سلام_الله_علیهما
من دختر سلطان عشق و دینم
در فاطمیون فاطمه ترینم
یعنی به عمه زینبم قرینم
اینجا رقیه نام پر طنینم
در آسمان زهرای نازنینم
من نازنین زهرای کربلایم
خود زینت مجموع عمه هایم
همتا ندارم من در این میانه
هستم چو زهرا مادرم یگانه
تاج سر بابا به هر زمانه
دارم ز نور فاطمه نشانه
صوت حزین و ناله ای شبانه
تا سوز آهم سر رود ز سینه
شام بلا را میکنم مدینه
آنگونه که زهرا به آه شب سوز
با ناله های قلب آتش افروز
زد شعله بر اهل مدینه آنروز
آنگونه که با طعنه های جانسوز
گفتند یا شب گریه کن و یا روز
یک ناله ام یک شهر را بهم ریخت
از بیخ و بن سرمایه ی ستم ریخت
شهری که عمری سب مرتضا کرد
با انقلابم آتشی بپا کرد
هر ماذنه با ناله ام نوا کرد
بر اشهد اَنَّ علی وفا کرد
تا صبح محشر صوت من صدا کرد
طوری که بعد از کربلا و کوفه
دینِ خدا زد از غمم شکوفه
در آسمان دین ستاره برگشت
با گریه هایم راه چاره برگشت
عمامه ی رفته دوباره برگشت
حتی دو سه تا گوشواره برگشت
نزد ربابه گاهواره برگشت
این است تاثیر رقیه، آری
اینگونه احیا شد یتیم داری
گر چه چهل منزل شدیم تحقیر
گرچه شدم چون عمه ام به زنجیر
گر چه کتک خوردم بدون تقصیر
هر چند کودک بودم و شدم پیر
اما لباس پاره کرد تاثیر
بر گریه ام خندید دشمن اما
آخر شدم من آبروی بابا
کوهی ز غم بر شانه ام کشیدم
خار مغيلان دیدم و دویدم
زخم کف پا را به جان خریدم
افتادم از ناقه ولی رسیدم
چیزی نشد، تنها ز غم خمیدم
گر چه تنم از ترس زجر لرزید
اما به دیدار طبق می ارزید
گرچه برایم پهلویی نمانده
عیبی ندارد گیسویی نمانده
دستم شکست و بازویی نمانده
آری میارزد ابرویی نمانده
گرچه به چشمم سوسویی نمانده
تازه شدم منهم شبیه زهرا
تا مفتخر باشم به پیش بابا
آنکه مرا با نام زشت خوانده
از بس مرا دنبال خود کشانده
دیگر مرا تاب و تبی نمانده
گرچه مرا بر کاروان رسانده
زیر گلویم جای پنجه مانده
باید روم دیگر از این خرابه
زحمت شدم دیگر برای عمه
#حاج_محمود_ژولیده
#روضه_جانسوز_امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#و_عبرت_از_تاریخ_آن_حضرت_علیه_السلام
وقتِ ناله ست و آهِ طوفانی
فرصتِ گریه های بارانی
وقتِ تکرارِ چند جمله شده
باز بر بیتِ وحی حمله شده
خاطراتِ هجوم تازه شدند
واردِ خانه بی اجازه شدند
باز دیوار و در، سپس آتش
ریخت بر هم کسی مناجاتش
دود و آتش دوباره شعله کشید
وسطِ کوچه کارِ قبله کشید
وای از اِزدحام، در کوچه
شد قنوتِ امام، در کوچه
قلبِ دین را دوباره افسردند
رهبری را ز خانه میبردند
سَرورِ شیعه در اسارت شد
سخت دشمن پیِ جسارت شد
باز در ریسمان، دو دستِ ولی است
صادقِ فاطمه، شبیهِ علی است
شد دوباره امامِمان بی یار
بی عبا، بی عمامه، بی دستار
روضه تکرار شد دوباره چرا؟
او پیاده، عدو سواره چرا؟
پیرِ هفتاد ساله، جا میماند
پا برهنه، سه ساله را میخواند
گرچه، اُمُ الائمه را خوانده
زیرِ سمّ ستور کِی مانده
اهلِ بیتش به سرزنان، اما
کس نزد تازیانه بر آنها
هتکِ حرمت ز او فراوان شد
لیک آخر، رها ز عدوان شد
بود اگر ناله ی حزینه ی او
نَنِشستند روی سینه ی او
نَرُبودند کهنه پیرهنش
نشده هیچ نیزه در دهنش
بود اما شبیهِ جدِ غریب
بی مددکار و بی معین و حبیب
با وجودیکه بود گِرداگِرد
پای درسش، هزارها شاگرد
هیچکس یاری اَش به او نرسید
در گرفتاری اَش به او نرسید
آنهمه گفته بود، از تاریخ
از غمِ زخمِ سینه و سرِ میخ
گفته بود از امامِ کَت بسته
از تهاجم، به مادری خسته
گفته بود از سقیفه و شورا
از علی، تا امامِ عاشورا
گفته بود از حرامیانِ سخیف
از نظر، بر مخدراتِ شریف
گفته بود از غمِ پس از گودال
از خیام و ربودنِ خلخال
باز هم ماند این ولی تنها
مثلِ مظلومِ دین علی تنها
عبرت امروز هم همانگون است
کربلا، کربلای گردونَ است
چرخِ گردون، رسانده نوبتِ ما
کربلا هست و درسِ عبرتِ ما
بشنو از مکتبِ سلیمانی
حرف حق از لبِ سلیمانی
ای عزیزان من، حرم اینجاست
دوستان! اَرضِ محترم اینجاست
این زمین در خودش حرم دارد
این حرم صاحبِ کرم دارد
این دیار از شلمچه تا به دمشق
صد هزاران شهید داده ز عشق
طاعت از رهبرِ جمارانی
هست تا سید خراسانی
نگذارید او شود تنها
در میانِ هجومِ دشمن ها
امتحانی سترگ در پیش است
پس جهادی بزرگ در پیش است
جبهه را میتوان به دست و زبان
یار باشیم تا امامِ زمان
تا ظهور این جهاد، تمرین است
درسِ عبرت ز روضه شیرین است
همه جا غرقِ روضه باید شد
تا سفیر حسین، شاید شد
خطی از انتظار باید داد
روضه را انتشار باید داد
یارِ مهدی ببین که چون گِریَد
همچو او جای اشک، خون گِریَد
ایکه گویی حسین نعم الامیر
زینبِ او هنوز مانده اسیر
#حاج_محمود_ژولیده
.
🏴#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
✍#دودمه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
زیر زنجیر عدو خرد شده بال و پرم
به کجایی پسرم
دم افطار شد از زهر جفا خون جگرم
به کجایی پسرم
#حاج_محمود_ژوليده
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
گوشهء زندان غریبی مانده زیر دست و پا
یا علی موسیالرضا ۲
خورده با صورت زمین از ضربهء یک بی حیا
یا علی موسیالرضا ۲
اين سیه چال کجا گوشهء گودال کجا؟
یاحسین یا جداه ۲
ساق بشکسته کجا و تن پا مال کجا؟
یاحسین یا جداه ۲
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
با لب تشنه کنم یاد شهید کربلا
بهر دیدارم بیا ۲
سینهام سوزد به یاد لاله های نینوا
بهر دیدارم بیا ۲
دخترت زهرا و آقازاده ات سلطان ماست
عشق تو در جان ماست ۲
سرزمین بچههای فاطمه ایران ماست
عشق تو در جان ماست۲
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
السلام ای حضرت باب المراد عالمین
ای غریب کاظمین ۲
کربلایی کن دل تنگ مرا جان حسین
ای غریب کاظمین ۲
کنج زندان غریبی این دعای من شده
ای رضا جانم بیا ۲
این سیه چال جفا کرب و بلای من شده
ای رضا جانم بیا ۲
.
.
#میلاد_حضرت_عباس
#ولادت_با_سعادت_حضرت_اباالفضل_العباس_علیه_السلام
دارد نگاه عباس حال و هوای دیگر
او هست از نگاهِ حق، مرتضای دیگر
ترکیبی از حسین و از مجتبای دیگر
مانند او نیامد قد رسای دیگر
حتی اگر بیاید کرب و بلای دیگر
شیر خدا علی بود، شیر علی اباالفضل
چشمِ امامِ خویش و دستِ ولی اباالفضل
ماه سپاه عصمت، نور جلی اباالفضل
باشد عجب در عالم میرِ یلی اباالفضل
مانند او در عالم کو مقتدای دیگر
ماه حرم، فنای خیرالنساست عباس
روح ادب، خدای شرم و حیاست عباس
از جان مطیعِ شاهِ کرب و بلاست عباس
پشت و پناه زینب، سلطان ماست عباس
آرام بخش دل نیست، چون او صدای دیگر
او هست در مناجات، محوِ خدای زینب
از بس همیشه بوده، محوِ دعای زینب
کرده دعا نبیند، هرگز نوای زینب
روزی به نیزه گردد، او مبتلای زینب
مانند او نیامد، سوزِ نوای دیگر
در بیت وحی و قرآن، شاگرد مصطفی اوست
در مکتب ولایت، سرباز مرتضی اوست
در خلق و خوی و رافت، همتای مجتبی اوست
در هیبت و شجاعت، مجموعِ هل اتی اوست
با این حسینِ ثانی، کو نینوای دیگر
در جای جایِ میدان، شیرِ شجاعِ رزم است
در ابتدای میدان، تا انتهای عزم است
در ساحتِ قِتالش، عزمش هماره جزم است
او پیشرانِ جنگ و لشکر بسوی هزم است
حتی اگر ببیند، صفین های دیگر
شمشیرِ لافتایش، مانند ذوالفقار و
غوغای حمله هایش، کرارِ بیقرار و
تکبیرِ رعدهایش، تسبیحِ مستعار و
فریادِ خطبههایش، تبیینِ آشکار و
عباس، حیدری با، نام و نمای دیگر
تاریخ در قضاوت، زین مردِ با شرافت
صادق کند مدیحِ، این نورِ با حقیقت
سجاد کرده وصفش، در طاعت و عبادت
عالِم، فقیه، آگاه، در قلّهی بصیرت
دیده ندیده چون او صاحب لوای دیگر
از او به گلشنِ عشق، خوشبو و یاس تر کیست؟
با آل مصطفی از او، هم قیاس تر کیست؟
زان نافذالبصرت، دشمن شناس تر کیست؟
وز خصمِ بی حیای، او ناسپاس تر کیست؟
شقُ القمر که دیده، چون او به جای دیگر
شاهِ رکابداران، چون از رکاب افتاد
فرقش عمودِ آهن، ریشَش خضاب افتاد
گویی که از جمالِ، حیدر نقاب افتاد
آن دستهای بی مشک، از شرمِ آب افتاد
آن جسم را نمانده، بر تیر جای دیگر
از فرطِ تیرباران، چون خارپشت جسمش
در پیشِ پای دلبر، تیری میانِ چشمش
خونگریه ی علمدار، با خنده های خصمش
دیگر نشد بریزد، بر فرقِ خصم، خشمش
بگذار این قضایا، تا ماجرای دیگر
مستأصل است اما، آقا کنارش آمد
زینب نیامد اما، زهرا کنارش آمد
حیرانِ مادر است و مولا کنارش آمد
عطر پیمبر انگار، آنجا کنارش آمد
پروازِ او شد آغاز، سوی سرای دیگر
#حاج_محمود_ژولیده
.