#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
میزبان رفته است از اینجا و مهمان مانده است
یک گلستان گل در این بَرِّ بیابان مانده است
گرچه آل الله را بردند از این سرزمین
جسمشان رفته است از اینجا ولی جان مانده است
آنچنان اینجا رها کردندشان انگار که
بر زمین اجساد مشتی نامسلمان مانده است
قومی از راه آمدند و روی خاک کربلا
ماه را دیدند که صدچاک و بیجان مانده است
یک طرف در خیمههایی سوخته دیدند که
در عبایی پیکری اما پریشان مانده است
در کنارش نوجوانی بود چون قرص قمر
بر تنش رد هلال سم اسبان مانده است
پیکری بی دست را دیدند بین علقمه
آسمانی بر زمین از تیرباران مانده است
از حضور مشک پاره نزد او دریافتند
ساقیاش حتی کنار آب عطشان مانده است
ناگهان از راه مردی آمد و با گریه گفت
چشمتان از چه بر این اجساد حیران مانده است
این عمو عباس، این هم اکبر و این قاسم است
این تنی هم که در این گودال، عریان مانده است...
...پاره های پیکر بابای مظلوم من است
که جدا از هم، چنان آیات قرآن مانده است
پیکرش را با حصیری میبرم در قبر و آه
آه که انگشتی از دست سلیمان مانده است
✍ #محمدعلي_بياباني
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
میزبان رفته است از اینجا و مهمان مانده است
یک گلستان گل در این بَرِّ بیابان مانده است
گرچه آل الله را بردند از این سرزمین
جسمشان رفته است از اینجا ولی جان مانده است
آنچنان اینجا رها کردندشان انگار که
بر زمین اجساد مشتی نامسلمان مانده است
قومی از راه آمدند و روی خاک کربلا
ماه را دیدند که صدچاک و بیجان مانده است
یک طرف در خیمههایی سوخته دیدند که
در عبایی پیکری اما پریشان مانده است
در کنارش نوجوانی بود چون قرص قمر
بر تنش رد هلال سم اسبان مانده است
پیکری بی دست را دیدند بین علقمه
آسمانی بر زمین از تیرباران مانده است
از حضور مشک پاره نزد او دریافتند
ساقیاش حتی کنار آب عطشان مانده است
ناگهان از راه مردی آمد و با گریه گفت
چشمتان از چه بر این اجساد حیران مانده است
این عمو عباس، این هم اکبر و این قاسم است
این تنی هم که در این گودال، عریان مانده است...
...پاره های پیکر بابای مظلوم من است
که جدا از هم، چنان آیات قرآن مانده است
پیکرش را با حصیری میبرم در قبر و آه
آه که انگشتی از دست سلیمان مانده است
✍ #محمدعلي_بياباني
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
ما برای دفن شاه کربلا آمادهایم
رو به سوی قتلگاه و علقمه بنهادهایم
یک بدن صد پاره از شمشیر و تیر خنجر است
این گل دامان لیلا یا علی اکبر است
یک بدن بیدست و سر مانده کنار علقمه
مثل مادر اشک ریز و در عذایش فاطمه
سیزده ساله گلی افتاده در دریای خون
از حنای خون شده سر تا به پایش لالهگون
لالهها پیداست اما غنچهی پرپر کجاست
پیکر سرباز ششماهه علی اصغر کجاست
جسم یاران حسین ابن علی بر روی خاک
از دم شمشیر و خنجر قطعه قطعه چاک چاک
از کنار علقمه آید صدای زمزمه
میچکد بر جسم ثارالله اشک فاطمه
✍ #غلامرضا_سازگار
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠