#دوبیتی_شهدا
#شهدا
یکچفّیه،چندتکه استخوان آورده اند
تحفه ای از قد وبالای یلان آورده اند
چون علی اکبر شتابان در شهادتگاه عشق
اربا-اربایی ، علی اصغر- نشان،آورده اند
دکتر فاضلی دوست
گمنام نشسته ای کنارم
آتش زده ای به جسم و جانم
روشن شده جانم از وجودت
نامت چه بود که من ندانم
دکتر فاضلی دوست
نام آوران بی نشان ما،بی نامست
از شهد شراب عشق، شیرین کامست
بر تارک او نوشته با خطی خوش
این دسته گل محمدی،"گمنامست"
دکتر فاضلی دوست
ای روح بلند تو، فراز هر بام
سر داده سرود لاتخف شب هنگام
تو صبح نوید بخش دلهاگشتی
ای قبله ی عشاق، "شهید گمنام"
دکتر فاضلی دوست
انگار فرشتگان نشستندبه بام
نوری زافق هبوط می کردآن شام
پرشدهمه جاعطردل انگیزش،لیک
بر سنگ نوشتند"شهیدگمنام"
دکتر فاضلی
خواهم که در این میکده آرام بمیرم
گمنام سفر کرده و گمنام بمیرم
عمری است مرا مونس جان نام حسین است
دل خواست که در سایه این نام بمیرم
برای شهدای تفحص
می گفت: ستاره خفت ، بر می گردم
وقتی که سحر شکفت بر می گردم
سر تا سر خاک جبهه رو باید گشت
دنبال کسی که گفت : بر می گردم
تو سرخ و سپید می شوی می دانم
سیبی که رسید می شوی می دانم
انگار که بو برده ای از باغ بهشت
آخر ـ تو شهید می شوی ـ می دانم!
ناگاه نویدی آمد و او را برد
پرواز سپیدی آمد و او را برد
هر بار که رفت با شهیدی برگشت
این بار ـ شهیدی آمد و او را برد!
سعید حدادیان
اگر مشتی پلاک و استخواناند
رموز هستی و جانِ جهاناند
چو خونی در رگ هستی، رواناند
چو جان، در جسم این امت نهاناند
نشان دولت صاحب زماناند(عج)
کجا آگه شما، از حال مایید
کبوترهای خونینبالِ مایید
صلابت در دلِ خوشحالِ مایید
کمال شوکت امسال مایید
در این دنیای دون، تکخال مایید
از تربت عاشقان فغان آمده است
این کیست که بی نام و نشان آمده است؟
در آتش عاشقی چنان سوخته ام
کز من دو، سه تکه استخوان آمده است
کریم رجب زاده
به شهدای تفحص
ماه از پی دیدنت جنون آور شد
از گریه، گلوی نوحه خوانش تر شد
خم شد که پیشانی تو بوسه زند
ترکید زمین و بوسه اش پرپر شد
هر گم شده ای به عشق مایل نشود
هر تکه کلام ساده ای دل نشود
برخیز شهید دیگری پیدا کن
حیف است که این ترانه کامل نشود!
سید مهرداد افضلی-شهر کرد
ضیافت
مهمان ضیافت خطر، هیچ نداشت
هنگام که می رفت سفر، هیچ نداشت
گمنام ترین شهید را آوردند
جز پاره ای از عشق، دگر هیچ نداشت
وحید امیری
شهید گمنام
پیدا شده! ای شهید گمنام!
نام آوریات زبانزد عام
از نام و نشان فراتری تو
گمنام منم: اسیر یک نام
یحیی علوی فرد
می آید و زخم ناگهانی بر دوش
تصویر دو چشم آسمانی بر دوش
از دشت بزرگ عشق بر می گردد
خاکستر و بار استخوانی بر دوش
بهاره احمدی
تا کاشف غربت شهیدان گشتیم
دنبال پلاک و استخوان در دشتیم
مهدیعجل اله فرجه به خدا اگر مجوز می داد
دنبال مزار مادرش می گشتیم
سید محمد حسین ابوترابی
اینجا شاید، ولی نه! در آنجایید
شاید پایین، ولی نه! بر بالایید
باری غم غربت شما ما را کشت
مانند مزار حضرت زهرایید