#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
به هر زمان که طبع ما شود به عز وجا بلند
دم مسیح میشود ز نطق و کلک ما بلند
ردیف مست میدود کنار محتوا بلند
ببین صدای عاشقان شود به مرحبا بلند
بیا و مرحمت نما که گردد این ثنا بلند
اگر ز قرص ماه خود بیفکنی نقاب را
زچهره خدایی ات خجل کنی صواب را
بساط را به هم زنی به پا کنی کباب را
قدح قدح ،سبو سبو بیاوری شراب را
به پیش خلق میکنم زبان به ادعا بلند
بیا و پر کن این سبو زمهر بی معطلی
که رفته است گردنم به زیر تیغ صیقلی
به عشق تو گرفته ام دوباره ذکر منجلی
که مستی من است با سرودن علی علی
شد از عنایت شما برای من قبا بلند
به ساحتی که میشوند تمام انبیا دخیل
امیدوار میدوم به آن سرای بی بدیل
به التفات شاهی ات اگر کنی مرا ذلیل
ز جمع چاکران تو به این بهانه و دلیل
نوای یاعلی شود ز جان انبیا بلند
بیاد دارم آن شبی که دیدمت نگار من
شعیب و هود آمدند به چاره در کنار من
زکف ربوده شد دگر قرار و اختیار من
بگفتمت که تو شدی خدای باوقار من
هوار کفر گشته شد ز شرح انما بلند
نه غالی ام به شان تو نه منکر خدا شدم
فقط ز شوق لحظه ای به جانب خطا شدم
ذلیل وار متصل دخیل این سرا شدم
تو آن امیر لایقی که بر درش گدا شدم
ببین که بخت ما شده به قامت دعا بلند
اگر دوباره سمت ما به لحظه ای نظر کنی
وسکه ی سیاهِ دل به یک اشاره زر کنی
مرا برای دیدن خود عازم سفر کنی
به پاسبانی درت مرا چو مفتخر کنی
شود ز بند بند من سرور این سخا بلند
منم همان که گشته ام سگ سیاه کوی تو
نرفته ام به هیچ راه و آمدم به سوی تو
که مست مست گشتم از طراوت سبوی تو
امید دارم عاقبت شوم فدای روی تو
ببین که بخت خفته ام شدست در کجا بلند
تویی که در مصاف آن مبارزان خیبری
چو شیر شرزه پا زدی به یاری پیمبری
به یک اشاره کندی از حصار کفر چمبری
دری که نیست تا ابد مثال ان دگر دری
و گشت نام مرحب از کنار ماجرا بلند
به غزوه اُحد بخوان مدام لافتی علی
نمیشود در این جهان کسی قیاس باعلی
خلیفه همچو بز به سمت کوه رفته یاعلی؟
پیمبر است زنده در کنار مرتضی علی
سرود لافتی شدست ز اوج ماسوا بلند
زمین ز حب مرتضی که لایق کویر نیست
گدای قنبراش ببین به چشم دل فقیر نیست
حلال زاده در دلش که منکر غدیر نیست
بجز علی مرتضی کسی به ما امیر نیست
به دست مصطفی ببین دست خدای را بلند
به ذره گر نظر کند به لطف کیمیا کند
وذره را ز مرحمت چو شمس در فضا کند
نه کار من که مدح او پیمبر و خدا کند
کسی به قدر من کجا که قدر او ادا کند
شدست مدح تو ز من ببین ز انتها بلند
دل رمیده مرا به مرحمت جلا بده
به بزم ما بیا و این بساط را صفا بده
فقیر کوی تو منم نگویمت طلا بده
به مزد شعر من بیا برات کربلا بده
به خواب میروم شوم به دشت نینوا بلند
به خیمه گاه عترتت بیا که انقلاب شد
و روضه خوان بزم غم سکینه و رباب شد
دل به خون تپیده حسین هم کباب شد
ز آب آب خیمه ساقی از خجالت آب شد
ببین که نای العطش شده ز خیمه ها بلند
🔸شاعر :
#رضا_میرزایی_همدانی
_______________