#استقبال_ازماه_محرم #امام_حسین
شعر زمان تقدیم غدیریان پای در راه محرم
ذکر تو خوش اهنگ تر از لحن اذان است
کوثر به تمنای تو در روضه روان. است
این حرف دل انگیز دل پیر و جوان است
تو عشق منی قیمت این عشق گران است
دل نیست دلی که دل او با دگران است
*
"زیر علمت امن ترین جای جهان است "
"چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است"
*
ما دل به علمدار تو بستیم که هستیم
او ساقی امان بوده که هر ثانیه مستیم
حتی سر سجاده امان جام به دستیم
تو شاهدمان باش که پیمان نگسستیم
در مستی و لامستی امان باورمان است
*
زیر علمت امن ترین جای جهان است
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
*
این بال فراهم شده را باز گشودیم
با کعبه به سمت تو سفر ساز نمودیم
هرچند از اغاز به دنبال تو بودیم
این شعر هم امروز به عشق تو سرودیم
در سینه امان شعله ور این شعر زمان است
*
زیر علمت امن ترین جای جهان است
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
*
فرمان برسد سر بسپاریم به کویت
در بند تو هستیم در ان سلسله مویت
هستیم به صف تا ببریم اب وضویت
ما از رمضانیم به دنباله ی بویت
ذکر لبمان مصرع ان مرثیه خوان است
*
زیر علمت امن ترین جای جهان است
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
*
قدر امد و فطر امد و ما فکر غدیریم
چون مسلم تو بر سر هر کوچه سفیریم
اگاه به لطف تو از این راه خطیریم
با عشق به بند سر زلف تو اسیریم
خواندیم ز خطی که بر ابروی کمان است
*
زیر علمت امن ترین جای جهان است
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
*
تا کرب و بلا مانده اگر چند صباحی
دیدیم که در محضر تو حر ریاحی
پیش از همه دریافته تو روح و ریاحی
ان قدر لطیف است نگاهت که صباحی
شد شاعر این معجزه و در جریان است
*
زیر علمت امن ترین جای جهان است
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
*
باران زده ام کن برسانم به محرم
همدسته ترم کن تو به بیگانه و محرم
از عید در ارم بنشانم به دل غم
تو دم به دمم ده که شوم با همه همدم
این حرف دل شاعر بی نام و نشان است
*
زیر علمت امن ترین جای جهان است
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
*
من مدعی عشق توام اهل ریایم
بیهوده بلند است در این قریه صدایم
با این که تو دانی چقدر بی سر و پایم
بی اذن تو در محفل عشاق نیایم
تو اخر عشقی که خدا اول ان است
*
زیر علمت امن ترین جای جهان است
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
*
بگذار در اخر دو سه خط روضه بخوانم
بگذار بماند سر پا اتش جانم
حق است که بی اکبر. تو زنده نمانم
یاد عطش اصعر تو برده توانم
گفتم به بهاری که بدون تو خزان است
*
زیر علمت امن ترین جای جهان است
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
*
در علقمه دست از دل و جان شسته مدیحت
شرمنده شد از این که نبوسیده ضریحت
شعری که نشد نوحه ی ان طفل ملیحت
ای کاش شبی تحفه بگیرد ز ذبیحت
هر چند که لطف تو در این شعر روان است
*
زیر علمت امن ترین جای جهان است
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
🔸شاعر:
#سید_علی_میری
____________________________