#شهادت_امام_صادق_ع
پيرِمردى كه بينِ سجاده
همه دم ذكرِ او خدا میبود
كنجِ اين خانهى پُر از ماتم
روحِ او از تنش جدا مىبود
روضههاى مدينه را مىخواند
روضهى كوچه و درو ديوار
در خودش سخت میشكست آقا
تاكه میگفت از در و مسمار
ناله میزد از تَهِ جگرش
گريههايش چه گريه آور بود
نفسش حبس میشد و میگفت
مادرم نوبهارِ حيدر بود
شبى اما به ناگهان دشمن
به درِ خانهاش شراره كشيد
او كه سرگرمِ ذكرِ يا رب بود
شعلهها را به چشم خود مىديد
سر سجاده دورهاش كردند
در دلش اضطرابِ عالم بود
كودكانش به گريه اُفتادند
دورِ دستش طناب را بستند
نه عبايى و نه عصايى داشت
پا برهنه بدونِ نعلينش
به دلش يادِ ماجرايى داشت....
كه همه جانِ او به درد آورد
به گمانم خراب مولا شد
اين مدينه چقدر بى رحم است
تازه داغِ طناب مولا شد
نانجیبی به نام ابن ربیع...
به سرش نعره زد كه حركت كن
پشتِ مركب دوان دوان با من
تو بيا و اداى غربت كن
پشت مركب زمين فتاد آقا
اى حرامزاده ! كمى آرام
پا برهنه كه مىبری او را
از چه رو مىدهى به او دشنام؟
يادِ يك ماجرا دلش سوزاند
ماجرايى كه ماجرا دارد
ماجراى سه ساله و عمه
داغِ شام و خرابهها دارد
ياد آن لحظهاى كه عمهى او
بين نامحرمان گذر مىكرد
هر زمان كه سه ساله مىترسيد
عمهاش جسم خود سپر مىكرد
#آرمان_صائمی
🏴سبک نوحه زمینه شهادت رئیس مذهب تشیع شیخ الائمه حضرت امام جعفرصادق علیه السلام
#شهادت_امام_صادق_ع
🏴بند اول
سیدنا صادق مظلوم
شام عزاته یابن زهرا
دلم عزادارته امشب
برات به سینه میزنم من
یاصادق ای رئیس مذهب
زدن در خونتو آتیش
طناب به دستای تو بستن
حُرمت سنتو نداشتن
دلت رو بدجوری شکستن
پای برهنه بُردنت
از روی خاکا بی عصا
شنیدی طعنه ها تو از
اِبن ربیع بی حیا
زمین میخوردی و همش
مادر و میزدی صدا
جسم نحیفت شده بود
زخمیه تازیانه ها
سیدنا صادق مظلوم
🏴بند دوم
به قلب غمدیدتون آقا
دوباره شد تداعی غم ها
رد شدی از اون کوچه ای که
سیلی زدن به روی زهرا
یکی به تو زخم زبون زد
یکی به گریه هات میخندید
یکی سرت داد میکشید و
دردتو هیچ کسی نفهمید
نداشتن احترامتو
بهت میگفتن حرف بد
تا که میگفتی مادرم
میخوردی از اونا لگد
تاب و توون نداشتی و
میبُردنت کشون کشون
میخوندی زیر لب همش
روضه ی مادری جوون
سیدنا صادق مظلوم
🏴بند سوم
آوردنت تو کاخ منصور
بالاخره با کلی تحقیر
بی حیا تا دید تورو آقا
سه بار کشید روی تو شمشیر
هر دفعه اون نامرد ملعون
پیشه رو پیغمبرو میدید
میدید داره میکنه نفرین
از هیبتش به خود میلرزید
کاشکی میومدی آقا
عاشورا توی کربلا
خنجرو میگرفتی از
شمر پلید بی حیا
کاشکی بودی و نمیشد
سر از تن حسین جدا
بودی اگه تو نمیشد
تنش پامال مرکبا
سیدنا حسین مظلوم
#امیر_حسین_سلطانی
#شهادت_امام_صادق_ع
در دود وشعله ها چِقَدَرتار دیده ام
اهل وعیال خود همه را زار دیده ام
پای برهنه دروسط کوچه میروم
خودرامیان لشکراغیاردیده ام
حتی نشد عبابه سره دوش خودکشم
بس ناسزا ز دشمن غدار دیده ام
قامت خمیده دروسط کوچه میروم
خودراچنین به حالت انظار دیده ام
بشکسته شدتمام غرورم به کوچه ها
بادست ِبسته خود وسط نار دیده ام
زدآبله تمامي پایم دراین مسیر
چون عمه پای خود وسط خار ديده ام
دیگرنرفت میخ دره خانه درتنم ...
دیگرنگشت شاهده مسمار دید ه ام
دیدم که آتش از درو دیوارشدبلند
آن سو تمام دخترکان زار دیده ام
جاریست جلوه های خدایی به خانه ام
درخانه ام همیشه رخ یاردیده ام
#آرمین_غلامی
.
#شهادت_امام_صادق_ع
آسمان را کمی تکان بدهید
نیمه شب آمده اذان بدهید
لذت گریه در نماز شبِ
خودتان را به عرشیان بدهید
باهمین قدّ و قامتی که خم است
بین سجده به شهر، جان بدهید
پا شوید و کمی قدم بزنید
تا به این شعله ها امان بدهید
پا به سجاده ات گذاشته اند
جلوهء صبر را نشان بدهید
تا دخیل قنوت تان باشد
فرصتی هم به ریسمان بدهید
میشود هتک تان عذابِ علی
میخورد روضهء شما به علی
بیقرارم زحال محتضرت
از دل خون و چشمهای ترت
آن زمانی که می کشیدندت
درد آمد عیادت کمرت
شکر، وقت نفس نفس زدنت
زن و بچه نبوده دور و برت
وسط کوچه ها ترا کشته
خاطرات اسارت پدرت
گرچه شمشیر بر سرت دیدی
گذرت داده احمد از خطرت
بی عمامه صدا زدی که حسین
کاش می ماند عمامه ات به سرت
کاخ رفتی و این و آن نزدند
به لبت چوب خیزران نزدند
کاروانی در التهاب افتاد
دور دست همه طناب افتاد
سری افتاد از فراز سنان
چون عقیقی که از رکاب افتاد
آن گلویی که نصّ قرآن بود
دست آلوده ای خراب افتاد
شانه میکرد با وضو زهرا
گیسویی را که در شراب افتاد
چوب برداشت تا به لب بزند
با سکینه سپس رباب افتاد
عاقبت ماند روی آن لبِ خشک
جای چوبی که از شتاب افتاد
وای از چشم مست خیلی ها
معجر افتاد دست خیلی ها
#رضا_دینپرور