#حضرت_اباالفضل_واحد
#تاسوعا
ای ساقی لب تشنگان،
ای جان جانانم سقای طفلانم
داغت شکسته پشت من، ای راحت جانم
سقای طفلانم
برخیز و بر در خیمه گه یک جرعه آبی
به به چه خوش خوابی
ترسم بمیرند از عطش طفلان نالانم
سقای طفلانم
من بیبرادر چون کنم با این سپاه دون
در دامن هامون
بینم تو را در ابر خون، ای ماه تابانم
سقای طفلانم
خواهم برم در خیمهگه، ای گل تن پاکات
پیکر صدچاکت
ممکن نباشد «یا اخا» محزون و نالانم
سقای طفلانم
برخیز و ای جان برادر کن علمداری
بنما مرا یاری
بیتو غریب و بیمعین در این بیابانم
سقای طفلانم
بیتو یقین دارم که فردا زینب نالان
بر ناقه عریان
گردد سوار از راه کینه با یتیمانم
سقای طفلانم
شد روز روشن پیش چشمم تیرهتر از شب
چون معجر زینب
بینم تو را در موج خون، ای دُرّ غلطانم
سقای طفلانم
#علیاكبر_خوشدل_تهرانی