eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
272 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم حق... بسم محمد... بسم سلطان نجف سینه ام آتش گرفت از داغ هجران نجف تشنه ام من تشنه ی خورشید تابان نجف "گر زبانزد هست گرمای بیابان نجف   می ‌دمد خورشید از چاک گریبان نجف"   مرتضی انداخت با یاری زهرا سفره ای بین صحرا، بین دریا، در ثریا سفره ای پهن شد در عرش، نزد حق تعالی سفره ای "سفره مولاست گر پهن است هر جا سفره‌ای   عرش هم باشیم اگر هستیم مهمان نجف"   تشنه ایم و دست از کوزه کشیدن کار ماست صبح تا شب سختی روزه کشیدن کار ماست از طعام دیگران پوزه کشیدن کار ماست "دور تا دور حرم زوزه کشیدن کار ماست   می‌شود نوح نبی وقتی نگهبان نجف"     بی ولای مرتضی نیت نکردم هیچ وقت جز برای مرتضی خدمت نکردم هیچ وقت در نجف احساس غم... غربت... نکردم هیچ وقت "آرزوی دیدن جنت نکردم هیچ‌وقت   من خوشم با دیدن ریگ بیابان نجف"   می شود ذکر قنوتش یا علی و فاطمه منتهای حاجتش تنها علی و فاطمه کار دارد در دو عالم با علی و فاطمه "نیست مدیون کسی الا علی و فاطمه   هرکسی که رفت زیر دین ایوان نجف"   در قنوتم، در میان ربنا اغفرلنا دیده ام افتاد بر انگشترم بین دعا زیر لب با چشم تر خواندم همین یک بیت را "به قنوت ما نمی‌آید عقیق هیچ جا   می‌خرم انگشتر از ملک سلیمان نجف"   در دو عالم عبد دربار بتول و حیدریم سالیانی هست سربار بتول و حیدریم شاکر الطاف بسیار بتول و حیدریم "ما سر و جانی بدهکار بتول و حیدریم   سر به قربان مدینه جان به قربان نجف"   هستی الله در هست حسین است و علی خلقت عالم همه پست حسین است و علی هر دل آزاده ای مست حسین است و علی "رزق آب ‌و نان ما دست حسین است و علی   سال‌ها خوردیم آبِ کربلا... نانِ نجف"   از نفس هایم دوباره آه دارد می رسد وقت دیدار گدا و شاه دارد می رسد بوی عطر سیب ثارالله دارد می رسد "نیمه ی ماه رجب از راه دارد می‌رسد   کربلای ما چه شد دستم به دامان نجف"   جواد_ شیرازی  
گناه، پشتِ گناه و گناه، پشت گناه چه توبه ای؟! که فقط هست آه، پشت گناه جوانی است زمان رسیدن به خدا جوانی ام همه اش شد تباه، پشت گناه رجب گذشت... یکی هم به داد من برسد چرا که نیست دلم رو به راه، پشت گناه رسید سوی من آقا و رفت از دستم دوباره روزی دیدار ماه، پشت گناه حکایتی است پر از دردِ خنده عاشقی ام دو چشم خیسِ نشسته به راه... پشت گناه! دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم به پیش یار شدم رو سیاه، پشت گناه گناه هیچ کسی نیست، با خودم قهرم همیشه رفته سر من کلاه، پشت گناه چقدر گفتمت ای دل برو به کرب و بلا حرم نرفته شدی بی پناه پشت گناه جواد _شیرازی
آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است از دوری تو پاره گریبان شدن بس است کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست یوسف! ظهور کن که پریشان شدن بس است یعقوب دیده ام چه قَدَر منتظر شود؟ یعنی مقیم کلبه ی احزان شدن بس است گریه ... فراق ... گریه ... فراق ... این چه رسمی است؟! دیگر بس است این همه گریان شدن بس است موی سپید و بخت سیاه مرا ببین دیگر بیا که بی سر و سامان شدن بس است تا کی گناه پشت گناه ایّها العزیز؟! تا کی اسیر لذّت عصیان شدن؟! بس است خسته شدم از این همه بازی روزگار مغلوب نفس خاطی و شیطان شدن بس است سرگرم زندگی شدنم را نگاه کن بر سفره های غیر تو مهمان شدن بس است یک لحظه هم اجازه ندادی ببینمت گفتی برو که دست به دامان شدن بس است باشد قبول می روم امّا دعای تو... ...در حقّ من برای مسلمان شدن بس است دست مرا بگیر که عبدی فراری ام دست مرا بگیر، گریزان شدن بس است اِحیا نما در این شب اَحیا دل مرا دل مردگی و این همه ویران شدن بس است آقا بیا به حقّ شکاف سر علی از داغ هجرت آتش سوزان شدن بس است فردوسی
آن که در شـأن نزول خود به کوثـر رفته است فاطمه نامش شده از بس به مـادر رفته است از مقام نجمه چیزی کم نخواهد شد که هیچ افتخارش نیز شد مادر به دختر رفته است عجز خود را در بیان کردن ، نموده آشکار هرکسی در وصف این بانو به منبر رفته است سر درآوردم به ناگـاه از دل سُلـطانِ طـــوس هر زمان ذهنم فرو در فکر خواهر رفته است با `فداها” گفـتنِ موسیِ بن جعفر ، شک نکن شأن او بسیار از مــریـم ، فراتر رفته است او تحمّـل کـرده ما را ســالهای سـال ، چون وقت کظم غیض به موسی بن جعفر رفته است زائر او رتبه اش با زائر سُلطـان یکی ست چونکه این خواهر تماماً به برادر رفته است با سروری بی نظیر آمد برون از آن حرم هر دلی که وقت پابوسی مُکــدّر رفته است مرقدش ، خاصیّتش این است، زائر دفعتــاً پـایْ بـوس یازده فــرزند حیـــدر رفته است نه فـقـط او را زیارت کــرده زائــر ، باطــناً —در مدینه خانه ی زَهرای اطهر رفته است پیش از محشر ، به جنّات خُدا داخل شده هرکسی یک بار حتّی سمت این در رفته است در طریق وصـل چون ما راه رفتن خوب نیست خوشبحال آنکه در این راه با سر رفته است دم به دم در قــبر مهمانـــند او را اهل بیت هر کسی بر آستانْ بوسی مکرّر رفته است کفش را از پا در آر اینجا که این محدوده را هر سحر پیش از اذان جبریل با پَر رُفته است قاسمی
امام_ سجاد _علیه_ السلام بسته راه چاره دید و گریه کرد طفل بی گهواره دید و گریه کرد دختر آواره دید و گریه کرد روسری پاره دید و گریه کرد او چهل سال است کارش گریه است این چهل سال افتخارش گریه است دست بسته از زنان شرمنده شد از تمام کاروان شرمنده شد بیشتر از دختران شرمنده شد مجلس می، آنچنان شرمنده شد در میان راه تنها مرد بود بین یک جمعیتی نامرد بود از غم ویرانه رفتن اشک ریخت پایکوبی کرد دشمن اشک ریخت لحظه معجر گرفتن اشک ریخت مرد ها دنبال یک زن…اشک ریخت هم زیارتنامه اش آتش گرفت هم سر و عمامه اش آتش گرفت باورش میشد که غم پیرش کند؟ خواهرش را زجر زنجیرش کند زاده مرجانه تکفیرش کند حرمله اینقدر تحقیرش کند نا نجیب پست با یک مشک آب پرسه میزد پیش چشمان رباب کوچه های شام خیلی سخت بود سنگهای بام خیلی سخت بود طعنه و دشنام خیلی سخت بود جام و بزم عام خیلی سخت بود حرفهای تند و تیزی می شنید واژه ای مثل کنیزی می شنید خنده های شمر یادش مانده است ماجرای شمر یادش مانده است چکمه های شمر یادش مانده است جای پای شمر یادش مانده است کندی خنجر عذابش میدهد ضربه آخر عذابش میدهد آمد و بال و پرش را جمع کرد دست بی انگشترش را جمع کرد با حصیری پیکرش را جمع کرد روی دستش حنجرش را جمع کرد صورت خود را به روی خاک زد یاد عریانی گریبان چاک زد جواد_ پرچمی