#امام_حسن_عسکری #مدح_امام_حسن_عسکری
با دست خالی آمدهام سامراییام
آقا نگاه کن به مرام گداییام
مِهرت به اوج میکشد از بینواییام
اهل شما نباشم اگر، پس کجاییام؟
دنیا سرور و شادیاش از سامرای توست
لبخندهای حضرت هادی برای توست
ای معنی مجسم جود و عطا حسن
ای چشمهی تبسم و لطف خدا حسن
تا رو کنم به قبلهی اهل صفا حسن
وا کن درِ بهشت بر این بنده یاحسن
ترسم به آرزو نرسم بیزیارتت
هیچم بدون دیدن و درک عنایتت
انگور عسکری به تو دلبسته روی تاک
ذکر مدام باغ تویی ای امام پاک
از نور عشق هر که جدا شد، شود هلاک
باران مهربان خدایی برای خاک
مثل کویر، تشنهام ای زمزم حیات
لطفا کمی به غرق بلا نیز التفات...
ذکر «حسن حسن» غم دل را دهد به باد
جانم فدای عشق که عمرش دراز باد
یادت مرادبخش دلم وقت بامداد
عاشق ملول نیست کند چون ز یار، یاد
ای ده ستاره آمدنت را در انتظار
ای زادهی علی! حسن ای لطف کردگار!
درمان دردهای دو عالم به دست توست
لبخند و شادمانی و مرهم به دست توست
داروی رفع دمبهدمِ غم به دست توست
اِذنِ خلاصی از غُلِ محکم به دست توست
حاجات ما به محضرتان میشود روا
ما را خلاص کن چو ابوهاشم از بلا
افتادهاند ساده به زلفت نسیمها
این عاشقان عطر خدا از قدیمها
جمع است زیر دست تو لطف کریمها
ای جلوهی معظّم فَوزُ العَظیمها
مهمانی نگاه تو یعنی تمام شوق
شوق از مسیر چشم تو تنها رسد به ذوق
پلکی بزن دو بال مرا باز کن به عرش
پروانهی خیال مرا ناز کن به عرش
جانِ نیازمند مرا ساز کن به عرش
با من بگو از آینه پرواز کن به عرش
«حُسنت به اتفاق ملاحت» مرا گرفت
آری به اتفاق دل من جلا گرفت
شایسته نیست رو به کسی جز شما کنم
باید برای عاقبت خود دعا کنم
شب تا سحر خدای جهان را صدا کنم
بادا ز سامرا سفری تا خدا کنم
امضا کنند کنج شبستان دلبری
قلب مرا به خاطر فرزند عسکری
🔸شاعر:
#مصطفی_کارگر
_____________________
پرچم
به رقص میکشد آشوب باد را پرچم
و دیده میشود از دوردستها پرچم
برای معرکه گردانی و همآغوشی
میان مجلس افلاک شد رها پرچم
نشان و نام و جهانی ز مقصد و معناست
درفش، رایت و بیرق، علم، لوا، پرچم
کسی که آمده باشد زیارت حرمی
نشسته در نظرش حتما ابتدا پرچم
سلام میدهد آرام و باادب، اما
نخست گفته به دل: وه چه دلربا پرچم!
چه عاشقانهی محضی! چه شور زیبایی!
چه عطر دلکشی! احسنت! مرحبا پرچم!
شبیه مطلع شعری که ناب و جذاب است
شود برای دو عالم غزلسرا پرچم
حریم حضرت حق در دل محبان است
که اشک میشود از شوق ربنا پرچم
ولی چه سود که این حرفها برای بقیع
خیال بود و بر آن نیست از قضا پرچم
کنار خانهی احمد برای فاطمه هم
درست میکند آخر خودِ خدا پرچم
شبیه مرقد زهرا زند امام زمان
به قلب عاشق و حساس و باصفا پرچم
و کنج شهر مدینه درست خواهد شد
چهار گنبد زرد و چهار تا پرچم
همین که قصه به اینجا رسید فهمیدم
چرا هنوز نچرخیده در فضا پرچم!
#هشت_شوال
#تخریب_بقیع
#مصطفی_کارگر
.
#شهدای_خدمت
بهار آیینهای زیباتر از فصل زمستان است
که سرشار از هوای پرزدن تا اوج ایمان است
طلوع غنچهها آغاز دنیایی درخشان است
شهادت رسم خوبان است رسم حقپرستان است
سلام ای خادم امت سلام ای سید ابراهیم
سلام ای عاشق خدمت سلام ای سید ابراهیم
تو رفتی تا بماند راه پاکیهای بیمانند
ز دنیا پرکشیدی مثل خاکیهای بیمانند
نشستی در میان بیپلاکیهای بیمانند
کنار سفرههایی از خوراکیهای بیمانند
تو از جنس شهیدان بزرگ باصفا بودی
میان گریه مشغول تماشای خدا بودی
پس از تو عطر غم پاشیده شد روی سر ایران
سراسر ناله شد با رفتنت سرتاسر ایران
هنوز اما نگنجد غربتت در باور ایران
به این زودی چرا رفتی رییس کشور ایران!
تو از طوفان تهمتها سرافرازانه برگشتی
به استقبال آتش رفتی و پروانه برگشتی
هوای آسمان از خاک بهتر بود میدانم
دلت در آستان او کبوتر بود میدانم
جهانت جنس دیگر داشت دیگر بود میدانم
نگاهت لحظه لحظه در پیِ در بود میدانم
مصیبت ماندن و ماندن کنار اهل دنیا بود
سعادت با شهادت درک مولا در تماشا بود
جهان لطفی ندارد جز غمی همواره در آتش
شبیه سوختن با ماتمی همواره در آتش
میان شعلهها بیمَحرمی همواره در آتش
شوی تنهاترین در هر دَمی همواره در آتش
پرستوهای عاشق سربلند از شعلهها هستند
پری واکرده دنبال تمنای خدا هستند
دلم خوش بود دارد جمع میگردد ریاکاری
به لطف دست تو گم میشود اشرافیت آری
شود هر عافیتجویی به جان خلق چون ماری
ولی گویا به خون امضا شده درمان بیماری
تو اما رفتی و هرچند هستی تا ابد خرسند
بدهکاری به ما ای مرد تقواپیشه یک لبخند
جواب ابلهان را با سکوتی بیریا دادی
خروش سادهلوحان را به میدان صفا دادی
تو گفتی اِتّقوا الله و جوابی پر بها دادی
سزای لعنتیها را در آغوش خدا دادی
رفوزه میشود هر کس به دام تهمتی افتاد
ندارد همتی ناصر چو ناحق میزند فریاد
تو از دنیا تو از دنیا شدی راحت خداحافظ
شدی راحت از این دنیای پر زحمت خداحافظ
از این دنیای زشتِ غرقِ در تهمت خداحافظ
برو تا عرشِ آرامش برو جنّت خداحافظ
تو بخشیدی حریفان ظریف اهل ظلمت را
رقیبان ضعیف و پر تَعفّنهای تهمت را
مرا با خاطراتت میگذاری بعد از این تنها
شود تنهایی اما بیشتر در این زمین تنها
خداحافظ رفیق هر غمِ با آستین تنها
خداحافظ سلام بهترین بر بهترین تنها
همیشه عطر یادت ماندگار ای خادم سلطان
رییسِ تا ابد جمهوری اسلامی ایران
#مصطفی_کارگر ✍
#سیدالشهدای_خدمت
.
چهل غروب سرم گرم دردهای دلم
بگو چه چاره کنم با غمت برای دلم
ستارههای بیابانِ همسفر با من
شنیدهاند همه بیصدا صدای دلم
همین که رفت به گودال شمر بیپروا
طلوع کرد سرِ نیزه ماجرای دلم
هنوز میوزد از خیمههای سوختهات
چقدر بوی عطش بوی نینوای دلم
مرا دوباره به پابوسیات فراخواندی
که همکلام شوی بین کربلای دلم
شکوه قافله اعجاز نام و یاد تو بود
غمت شراب نگاه من و صفای دلم
#اربعین
#مصطفی_کارگر
@hadithashk
چگونه جلوه کند اشک غربتِ کلمات
مگر به دفتر خیسم دهد اجازه فرات
برای از تو نوشتن گرفته چلهی آه
میان اوج سیاهی شکسته قلب دوات
وضوی حسرت دیدار کربلا، زخم است
که نیست بیتو کسی را ز تیغ، راه نجات
چقدر مرثیهخوانان درست میگویند
که عشق بیتو حرام است از تمام جهات
تویی که معنی آیات غرق معجزهای
تویی که نور بپاشی به وادی عتبات
برای خواهر خود نیز واکن آغوشی
که آمده به زیارت... زیارت حسنات
چه زینبی که زبان از کمال وصفش لال!
چه خواهری که بر او مانده چشم آینه مات!
صدای غربت او زنگ کاروان را کشت
اگرچه خطبهی او زندگیست در رگ ذات
نماز قامت او پشت شعر را خم کرد
عجب حکایت تلخیست این حیات و ممات
نفسنفس زده صحرا که کاروان برسد
به شوق وصل امامی چنان تو در سنوات
حسین جان! همهی جانِ خواهرت بودی
فدای خواهر خود بودی ای بهشتِ صفات
برادری همه عاشق چو خواهری شیدا
بر این برادر و خواهر هزارها صلوات
#اربعین
#مصطفی_کارگر
@hadithashk