#وفات_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
بازهم روضه ی زینب همه جا ریخت بهم
حال و روز همه ی اهل سما ریخت بهم
بازهم پیرهنی را به سر و روش کشید
آسمان تیره شد و حال هوا ریخت بهم
زیر خورشید نشسته به خودش میگوید
به چه جرمی همه ی عزت ما ریخت بهم؟
اشک هایش چقدر حالت مادر دارد…
آه … از بی کسی اش کرب و بلا ریخت بهم
لحظه ی آخر عمرش دل او بی تاب است
کهنه پیراهنی از آل عبا ریخت بهم
میرود تا به برادر برسد اما حیف…
گریه هایش همه ی مرثیه را ریخت بهم
یاد آن لحظه ی بی طاقتی گودال است
نیزه آمد که تن خون خدا ریخت بهم
#پوریا_باقری
#حضرت_خدیجه (س) #ماه_رمضان
🔹تقدیم به ام المؤمنین ...
اسلام مدیون تو تا روز قیامت
جبریل مجنون تو تا روز قیامت
کورند آنها که تو را گفتند پیری
والله در تاریخ دین مانند شیری
هم شانه ی پیغمبر و حیدر تو بودی
بر مومنین و شیعیان مادر تو بودی
الحق که ام المومنین نام تو باشد
کافر بود هرکس به این قائل نباشد
چون کوه بودی و همیشه یاور دین
نامت خدیجه ، کنیه ی تو: مادر دین
مظلومه بودی و همه طردت نمودند
آنها به همراهی تو لایق نبودند
تو مادر زهرایی و حوریه پرور
تو حامل نوری و از جنس پیمبر
جان تمام مادران قربان نامت
عالم فدای خصلت و لطف و مرامت
دست من و احسان مادر گونه ی تو
قربان الطاف پیمبر گونه ی تو
🔸شاعر:
#پوریا_باقری
____________________________
#عرفه #یوم_الترویه #مناجات_عرفه
دوباره آمده ام ، بنده ای گنهکارم...
تمامِ آبرویم را به تو بدهکارم...
قبول کن عملم را ، بضاعتم این است
قبول دارم همیشه وبال و سَربارم...
ببین نشسته ام حالا کنارِ سفره ی عشق
شبیهِ ابر ، برای حسین میبارم...
حسین یارِ من است و منم غلامِ حسین
خوشا به حالِ منی که حسین شد یارم
قسم به خونِ گلوی حسین ، یا اللّٰه!
ببخش معصیتم را ، ببخش رفتارم
اگر حسین نباشد ، کجا رَوَد دلِ من؟
که بی وجودِ گل فاطمه ، گرفتارم
میان روضه دلم میرود همان جا که ،
دو دست بر کمرش گفت : «ای علمدارم...
بلند شو که سکینه عجیب مضطرب است
بلند شو نفسم ، ای همه کس و کارم
بلند شو ، کمرم تیر میکشد عباس...
ببین که خنده کنان ، میدهند آزارم!
صدای خواهرم از خیمه میرسد بَر گوش
که ناله میزند: عباس... میر و سردارم»
🔸شاعر:
#پوریا_باقری
_____________________________
#هجوم_به_بیت_وحی
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
زمانی چند از مرگ نبی نگذشته بود ، آری
که در اسلام آوردند ، بدعت های بسیاری
همان ها که همیشه در مدینه مدعی بودند
نشان دادند از خود ، بعد پیغمبر چه رفتاری
پس از مرگ پیمبر ، از تمام مردم آن شهر
نداده یک نفر بر حضرت صدیقه دلداری
نباید گفت با نامحرمان این داغ را اما...
کجا باید بریم این غم؟ چه سازیم این گرفتاری؟
که دور خانه ی حیدر ، امیر و فاتح خیبر
هجوم گرگ ها بود و رجزخوانیِ کفتاری
یکی فریاد میزد بر سر ناموس پیغمبر
یکی بهر اهانت بر علی میکرد هرکاری
میان آن همه زندیق ، بین آن همه کافر
خلیفه آمد و میکرد در دعوا جلوداری
بدانید ای مسلمانان ، خلیفه مادرم را کشت
به خود آیید ای مردم ، بس است انقدر بی عاری
من از آن قوم که آتش بپا کردند پشت در
کنم با هر زبان و شیوه ای ابراز بیزاری
#پوریا_باقری ✍
وقتی تو آگهی که چگونه عطا کنی
حتما صلاح بوده که ما را جدا کنی
از راه دور محضرتان میدهم سلام
از راه دور گوشه نگاهی به ما کنی
گفتی حرم ، قلوب محبين ما بود
تو خواستی که قلب مرا کربلا کنی
الأمرُ أمرُكُم ، تو امامی و من غلام
شاید نخواستی که مراهم صدا کنی
گردن کشی که کار فقیر و غلام نیست
دست شماست هرچه که با این گدا کنی
ما نوکریم ، نوکر اولاد مادرت
باور نمیکنم که تو ما را رها کنی
ما گریه میکنیم ز دوری کربلا
تا که دوباره حاجت مان را روا کنی
با دستهای کوچک دردانه دخترت
یک روز درد دوری ما را دوا کنی
#اربعین
#پوریا_باقری
@hadithashk