✅امام صادق(علیه السلام) درطی روایتی می فرماید :
وقتی امر رسالت بر رسول اکرم(ص) نازل شد، وصیّت نیز به صورت کتابِ نوشته شده، فرود آمد و جبرئیل(ع) آن را همراه دیگر امناء خدای متعال از فرشتگان، فرود آوردند وجبرئیل امین عرض کرد :
ای محمّد(ص)! دستور فرما همه از نزد تو بیرون روند، مگر وصیّ تو، تا آن را از تو بگیرد و ما شاهد باشیم که آن را به علی(ع) دادی و ضامن آن گردیم.
پس رسول اکرم(ص) دستور داد به جز علی(ع) همه از خانه خارج شوند و فاطمه(س) نیز ما بین پرده و در قرار داشت.
در این هنگام جبرئیل امین عرض کرد : ای محمّد(ص)! پروردگارت تو را سلام میدهد و میفرماید : این، کتابی است که با تو پیمان بسته و شرط کرده بودم و خود، بر توشاهد بودم و فرشتگان من نیز گواهان تو بر آن بودند و گواهی خودم به تنهایی کافی است.
پس جبرئیل کتاب را به رسول اکرم(ص) داد و سفارش کرد که این را به امام علی(ع) بدهد.
پس جبرائیل خطاب به رسول اکرم(ص) گفت : آن را بخوان!
و حضرت(ص) آن را حرف به حرف، خواند وسپس خطاب به امام علی(ع) فرمود :
📋《یَا عَلِیُّ! أَخَذْتَ وَصِیَّتِی وَ عَرَفْتَهَا وَ ضَمِنْتَ لِلَّهِ وَ لِیَ الْوَفَاءَ بِمَا فِیهَا؟》
♦️ای علی(ع)! آیا وصیّت مرا گرفتی و آن را شناختی و وفا به آنچه درآن است را، در پیشگاه خدای متعال و من، ضامن شدی؟
امام علی(ع) فرمود :
📋《نَعَمْ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی عَلَیَّ ضَمَانُهَا وَ عَلَى اللَّهِ عَوْنِی وَ تَوْفِیقِی عَلَى أَدَائِهَا》
♦️آری، پدر و مادرم فدای تو باد.
بر من باد ضمانت آن و خدای متعال توفیق به وفای به آن را عنایت کند و مرا نسبت به انجام آن، یاری فرماید.
سپس رسول اکرم(ص) در ادامه فرمود :
📋《یَا عَلِیُّ(ع)! تَفِی بِمَا فِیهَا مِنْ مُوَالاهِ مَنْ وَالَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْبَرَاءَهِ وَ الْعَدَاوَهِ لِمَنْ عَادَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْبَرَاءَهِ مِنْهُمْ عَلَى الصَّبْرِ مِنْکَ وَ عَلَى کَظْمِ الْغَیْظِ وَ عَلَى ذَهَابِ حَقِّی وغَصْبِ خُمُسِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ؟》
♦️ای علی(ع)! وفا کن به آنچه در آن است از دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا و رسول خدا(ص) و دوری گزیدن از آنان با صبر وپایداری و فرو نشاندن غیظ خود دربرابر پایمان شدن حقّت و غصبِ خُمست و هتک حرمتت!
امام علی(ع) در جواب فرمودند : باشد یا رسول الله(ص)!
امیرالمومنین(ع) می فرماید :
همانا شنیدم که جبرئیل امین به رسول اکرم(ص) میگفت :
📋《یَا مُحَمَّدُ(ص)! عَرِّفْهُ أَنَّهُ یُنْتَهَکُ الْحُرْمَهُ وَ هِیَ حُرْمَهُ اللَّهِ وَ حُرْمَهُ رَسُولِ الله(ص) وَعَلَى أَنْ تُخْضَبَ لِحْیَتُهُ مِنْ رَأْسِهِ بِدَمٍ عَبِیطٍ》
♦️ای محمّد(ص)! به علی(ع) بیان کن که حُرمت او، هتک خواهد شد در حالی که حرمت وی، حرمت خدا و رسول خدا(ص) است واینکه محاسنش به خون تازه سرش خضاب می شود.
که امام علی(ع) در ادامه می فرماید :
📋《فَصَعِقْتُ حِینَ فَهِمْتُ الْکَلِمَهَ مِنَ الْأَمِینِ جَبْرَئِیلَ سَقَطْتُ عَلَى وَجْهِی》
♦️وقتی این سخن را از جبرئیل امین شنیدم، فریادی زدم و به صورت افتادم.
وگفتم :
📋《نَعَمْ قَبِلْتُ وَ رَضِیتُ وَ إِنِ انْتَهَکَتِ الْحُرْمَهُ وَ عُطِّلَتِ السُّنَنُ وَ مُزِّقَ الْکِتَابُ وَ هُدِّمَتِ الْکَعْبَهُ وَ خُضِبَتْ لِحْیَتِی مِنْ رَأْسِی بِدَمٍ عَبِیطٍ صَابِراً مُحْتَسِباً أَبَداً حَتَّى أَقْدَمَ عَلَیْکَ》
♦آری! قبول کردم و راضی هستم، اگر چه هتک حرمتم شود وسنّتها، تعطیل گردد وکتاب خدا، پاره پاره شود و کعبه، ویران گردد و محاسنم از خون تازه سرم، خضاب شود و برای خدا، صبر خواهم نمود تا بر شما، وارد شوم.
سپس آن وصیّت با چند مُهر از طلا که آتش به آن نرسیده بود و ساخته ی دست بشر نبود،مُهر شد و به امام علی(ع) تحویل داده شد.(۱)
📚منبع :
۱)الکافی شیخ کلینی، ج۱، ص۲۸۲
1⃣1⃣آخرین وصایا و سفارشات حضرت رسول اکرم(ص) به #امام_علی_علیه_السلام!👇
#حضرت_رسول_اکرم_صلوات_الله_علیه
#روز_شمار_شهادت_پیغمبر
#روز_شمار_فاطمیه
✅شیخ مفید در ادامه می نویسد :
حال جسمانی رسول اکرم(ص) رو به وخامت شدید بود.
همين كه وقت خروح روح از بدن مباركش نزدیک شد، به امام علی(ع) فرمود :
📋《ضَعْ رَأْسِي يَا عَلِيُّ(ع) فِي حَجْرِكَ فَقَدْ جَاءَ أَمْرُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا فَاضَتْ نَفْسِي فَتَنَاوَلْهَا بِيَدِكَ وَ اِمْسَحْ بِهَا وَجْهَكَ ثُمَّ وَجِّهْنِي إِلَى اَلْقِبْلَةِ وَ تَوَلَّ أَمْرِي وَ صَلِّ عَلَيَّ أَوَّلَ اَلنَّاسِ وَ لاَ تُفَارِقْنِي حَتَّى تُوَارِيَنِي فِي رَمْسِي وَ اِسْتَعِنْ بِاللَّهِ تَعَالَى》
♦️على(ع) جان! سر مرا در دامن خود بگير زيرا كه امر الهى رسيد و وقتی جان من بيرون رفت، آن را با دست خود بگير و به روى خود بكش آنگاه مرا رو به قبله كن و كار(غسل و كفن) مرا خودت انجام بده و تو پيش از همۀ مردم بر من نماز بخوان و از من جدا مشو تا آنگاه كه مرا در قبر قرار دهى و در همه حال استعانت از خداى بجوى.
پس امیر المومنین(ع) نیز چنین کرد.
📋《فَأَخَذَ عَلِيٌّ(ع) رَأْسَهُ فَوَضَعَهُ فِي حَجْرِهِ فَأُغْمِيَ عَلَيْهِ فَأَكَبَّتْ فَاطِمَةُ(س) تَنْظُرُ فِي وَجْهِهِ وَ تَنْدُبُهُ وَ تَبْكِي》
♦️امام على(ع) سر مبارک ایشان را در دامن خود گرفت و آن حضرت(ص) از هوش رفت.
سپس فاطمه(س) پيش آمد و خود را بر او افكند و نگاه به روى آن حضرت(ع) مي كرد و نوحه و گريه مي كرد و اين (شعر را كه ابو طالب در بارۀ آن حضرت گفته بود) می خواند و می گفت :
📋《وَ أَبْيَضُ يُسْتَسْقَى اَلْغَمَامُ بِوَجْهِهِ،
ثِمَالُ اَلْيَتَامَى عِصْمَةٌ لِلْأَرَامِل》
♦️سفيد روئى كه مردم به بركت روى او طلب باران مي كنند و فريادرس يتيمان و پناه بيوه زنان بود.
پس رسول اکرم(ص) چشمان مبارك را باز كرده و با صدای ضعيفى فرمود :
📋《يَا بُنَيَّةِ! هَذَا قَوْلُ عَمِّكِ أَبِي طَالِبٍ(ع) لاَ تَقُولِيهِ وَ لَكِنْ قُولِي «وَ مٰا مُحَمَّدٌ إِلاّٰ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ اَلرُّسُلُ أَ فَإِنْ مٰاتَ أَوْ قُتِلَ اِنْقَلَبْتُمْ عَلىٰ أَعْقٰابِكُمْ» فَبَكَتْ طَوِيلاً فَأَوْمَأَ إِلَيْهَا بِالدُّنُوِّ مِنْهُ فَدَنَتْ مِنْهُ فَأَسَرَّ إِلَيْهَا شَيْئاً تَهَلَّلَ لَهُ وَجْهُهَا》
♦️اى دختركم! اين گفتار عمويت ابو طالب است آن را مگو.
ولى بگو : و نيست محمد(ص) مگر پيغمبرى كه بگذشته است پيش از او پيمبرانى پس اگر بميرد يا كشته شود باز گرديد بر اعقاب خود.(آل عمران۱۴۴)
حضرت فاطمه(س) بسيار گريست.
پس آن حضرت(ص) به او اشاره كرد كه نزديك شود و فاطمه(س) نزديك شد و حضرت(ص) آهسته چيزى به او فرمود كه رويش بدان سخن از هم شكفته شد، سپس جان از تن شريفش گرفته شد و از دنيا رفت.
📋《ثُمَّ قَضَى وَ يَدُ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ(ع) اَلْيُمْنَى تَحْتَ حَنَكِهِ فَفَاضَتْ نَفْسُهُ فِيهَا فَرَفَعَهَا إِلَى وَجْهِهِ فَمَسَحَهُ بِهَا ثُمَّ وَجَّهَهُ وَ غَمَّضَهُ وَ مَدَّ عَلَيْهِ إِزَارَهُ وَ اِشْتَغَلَ بِالنَّظَرِ فِي أَمْرِهِ》
♦️و در آن حال، دست راست أمير المؤمنين(ع) زير چانۀ آن حضرت(ص) بود و جان او در دست امام على(ع) قرار گرفت.
و او نيز بر طبق وصيت پيغمبر(ص) آن را بر روى خود كشيد.
سپس آن حضرت(ع) را رو به قبله خوابانيد و چشمان مباركش را بست و جامه بر بدن او كشيد و سرگرم كار غسل و كفن ایشان شد.(۱)
امیرالمؤمنین(ع)، در یکى از خطبههاى خود به این مطلب تصریح کرده و مىفرماید :
📋《وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللّهِ(ص) وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِی وَ لَقَدْ سَالَتْ نَفْسُهُ فِی کَفِّی، فَأَمْرَرْتُهَا عَلَى وَجْهِی وَ لَقَدْ وُلِّیتُ غُسْلَه وَالْمَلاَئِکَةُ أَعْوَانِی》
♦️حضرت رسول خدا(ص) در حالى که سرش بر سینه ام قرار داشت، قبض روح شد، نفس او در دستم روان گشت و سپس آن را به چهره کشیدم و من عهده دار غسل او بودم، در حالى که فرشتگان مرا یارى مى کردند.(۲)
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۷
۲)کشف الغمه اربلی، ج۱، ص۳۷۹
✍پاسخ :
منظور از «صحیفة ملعُونة» پیمان عدّهای از منافقینی بود که در زمان حضرت رسول اکرم(ص) در واقع اسلام نیاورده بودند و تظاهر به اسلام می کردند و فقط در ظاهر از ترس جان خویش مسلمان شده بودند، و بر غصب خلافت از خاندان حضرت رسول اکرم(ص) بعد از رحلت ایشان اصرار داشتند.
بر این اساس که《اگر محمد(ص) بمیرد یا کشته شود، این امر خلافت را از اهل بیتش بگیریم، بطوری که تا ما هستیم احدی از آنان به خلافت دست نیابد.》
امیرالمومنین امام علی(ع) از نیرگ آنان مطّلع بود و در جواب این منافقین فرمود :
📋《لَقَد وَفَيتُم بِصَحيفَتِكُم المَلعُونةِ الّتي تُعاقِدتُم عَليها في الكَعبَة!》
♦️خوب به پیماننامه خود (مبنی بر اینکه بعد از محمد(ص) این خلافت را از ما اهلبیت بگیرید) که آن را در کعبه گذاشتید، وفاء کردید.
در این موقع ابوبکر گفت :
📋《فَمَا عِلْمُكَ بِذَلِكَ مَا أَطْلَعْنَاكَ عَلَيْه؟》
♦️تو از کجا دانستی و چه کسی تو را به آن مطّلع ساخته است؟!
امیرالمومنین(ع) نیز ابوذر و سلمان و مقداد را شاهد گرفت بر اینکه رسول اکرم(ص) خبر صحیفه را به ایشان گفته است و ایشان نیز بر آن شهادت دادند.(۱)
با نوشتن آن صحیفه، اساس ظلم و ستم به اهل بیت(ع) را بنا نهادند، که به فرموده ی امام صادق(ع) که فرمود :
📋《إذا کُتِبَ الکِتابُ قُتِلَ الحُسَینُ(ع)》
♦️هنگامی که صحیفه ی ملعونه نوشته شد، امام حسین(ع) به شهادت رسید.(۲)
🏴در روز عاشورا نیز امام حسین(ع) در لحظات شهادت خود دعاى قربانى را خواندند و فرمودند :
📋《بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ عَلى مِلِّةِ رَسُولِ اللهِ(ص)》
♦️به نام خدا و به یارى خدا و بر آیین رسول خدا(ص)!
سپس دست مبارک را از خون محاسنش پر کرد و آن را به سر و صورت کشیدند و فرمودند :
📋《هکَذا وَاللهِ أَکُونُ حَتّى أَلْقى جَدّی رَسُولَ اللَّهِ وَ أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمی، وَ أَقُولُ : یا رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَتَلَنی فُلانٌ وَ فُلانٌ!》
♦️آرى! به خدا سوگند! مىخواهم با همین چهره ی خونین به دیدار جدّم رسول خدا(ص) بروم و بگویم :
اى رسول خدا(ص) فلانی و فلانی مرا شهید کردند!(۳)
قابل ذکر است که این عبارت (فلان و فلان) در برخی نسخ قدیمی توسط حاشیه خوارزمی عالم اهل سنت به اولی و دومی تعبیر شده است که در کتابخانه مرحوم آیت الله العظمی مرعشی در قم موجود می باشد.
و وقتی که حضرت زینب کبری(ع) در روز عاشورا به قتلگاه آمد و بدن بی سر حضرت ابی عبدالله(ع) را مشاهده کرد با صوتی حزین فرمود :
📋《بِأَبِي مَنْ أَضْحَى عَسْكَرُهُ فِي يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ نَهْباً!》
♦️پدرم به فداى آن كسی که در روز دوشنبه لشكرش به تاراج رفت.(۴)
نکته قابل توجه اینجاست که همه ارباب مقاتل نوشته اند که عاشورا با روز جمعه مصادف بوده است.(۵)
اما منظور از روز دوشنبه همانطور که امام رضا(ع) فرمودند:
📋 《..وَ یَوْمُ الْإِثْنَیْنِ یَوْمُ نَحْسٍ قَبَضَ اللهُ فِیهِ نَبِیَّهُ وَ مَا أُصِیبَ آلُ مُحَمَّدٍ(ص) إِلَّا فِی یَوْمِ الْإِثْنَیْنِ فَتَشَأَّمْنَا بِهِ وَ تَبَرَّكَ بِهِ عَدُوُّنَا وَ یَوْمُ عَاشُورَاءَ قُتِلَ الْحُسَیْنُ(صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ)》
♦️دوشنبه روزى نحسى است كه خدا در آن روز پیامبر خود را قبض روح كرد. آل محمّد(ص) دچار مصیبت نشدند مگر در روز دوشنبه!
لذا ما آن را شوم مى دانیم ولى دشمنان ما به آن تبرك میجویند و روز عاشورا روزی است که امام حسین(ع) به قتل رسید.(۶)
و سقیفه به پا شد!
سقیفه ای که امام صادق(ع) خطاب به مفضل فرمود :
📋《لَا كَيَوْمِ مِحْنَتِنَا بِكَرْبَلَا وَ إِنْ كَانَ كَيَوْمِ السَّقِيفَةِ وَ إِحْرَاقِ الْبَابِ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ زَيْنَبَ وَ أُمِّ كُلْثُومٍ وَ فِضَّةَ وَ قَتْلِ مُحَسِّنٍ بِالرَّفْسَةِ لَأَعْظَمُ وَ أَمَرُّ لِأَنَّهُ أَصْلُ يَوْمِ الْفِرَاشِ》
♦️روز محنت ما در کربلا بود، هرچند روز سقیفه و غصب خلافت و سوزاندن آتش بر در خانه امیرمؤمنان(ع) و اهلش و کشته شدن محسن به خاطر لطمات وارده، محنتی بزرگ تر، دردناک تر و تلخ تر است، زیرا آن روز، روز بستر سازی برای واقعه عظیم کربلا بود.(۷)
📚منابع :
۱)کتاب سلیم بن قیس هلالی، ص۱۵۴
۲)اصول کافی کلینی، ج۸، ص۱۷۹
۳)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۴
۴)اللهوف ابن طاووس، ص۱۳۳
۵)مُنتهی الآمال محدّث قمی، ص۱۵۵
۶)اصول کافی شیخ کلینی، ج۴، ص۱۴۷
۷)هدایة الکبری خُصیبی، ص۴۱۷
✅لحظاتی گذشت، و در این هنگام که سر مبارک حضرت رسول اکرم(ص) در دامن امام علی(ع) بود، جان سپرد.
امیرالمؤمنین(ع)، در یکى از خطبههاى خود به این مطلب تصریح کرده و مىفرماید :
📋《وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللّهِ(ص) وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِی وَ لَقَدْ سَالَتْ نَفْسُهُ فِی کَفِّی، فَأَمْرَرْتُهَا عَلَى وَجْهِی وَ لَقَدْ وُلِّیتُ غُسْلَه وَالْمَلاَئِکَةُ أَعْوَانِی》
♦️حضرت رسول خدا(ص) در حالى که سرش بر سینه ام قرار داشت، قبض روح شد، نفس او در دستم روان گشت و سپس آن را به چهره کشیدم و من عهده دار غسل او بودم، در حالى که فرشتگان مرا یارى مى کردند.(۱)
صدای ناله و گریه زنان و کودکان بالا گرفت و على(ع) شيون كنان، رحلت پيامبر اکرم(ص) را اطرافيان خبر داد.
فضه کنیز فاطمه زهرا(س) می گوید :
📋《لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهُ(ص) افْتَجَعَ لَهُ الصَّغِيرُ وَ الْكَبِيرُ وَ كَثُرَ عَلَيْهِ الْبُكَاءُ وَ قَلَّ الْعَزَاءُ وَ عَظُمَ رُزْؤُهُ عَلَى الْأَقْرِبَاءِ وَ الْأَصْحَابِ وَ الْأَوْلِيَاءِ وَ الْأَحْبَابِ وَ الْغُرَبَاءِ وَ الْأَنْسَابِ وَ لَمْ تَلْقَ إِلَّا كُلَّ بَاكٍ وَ بَاكِيَةٍ وَ نَادِبٍ وَ نَادِبَةٍ》
♦️وقتی رسول خدا(ص) از دنیا رفت، کوچک و بزرگ در مرگ او اندوهگین شدند؛ گریه، بسیار و شکیبایی، اندک شد. مصیبت از دست دادن او بر خویشان، اصحاب، دوستان و غریبه هم سنگین بود. مرد و زنی را نمیدیدی، مگر در حالت گریه و زاری!
📋《وَ لَمْ يَكُنْ فِي أَهْلِ الْأَرْضِ وَ الْأَصْحَابِ وَ الْأَقْرِبَاءِ وَ الْأَحْبَابِ أَشَدَّ حُزْناً وَ أَعْظَمَ بُكَاءً وَ انْتِحَاباً مِنْ مَوْلَاتِي فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ(س)》
♦️در میان زمینیان، اصحاب، خویشان و دوستان کسی غمزدهتر و گریه و ناله کنندهتر از سرورم حضرت فاطمه(ع) نبود.(۲)
در قسمتی از فرمایشات حضرت صدیقه طاهره(س) پس از شهادت حضرت رسول اکرم(ص) آمده است که ایشان می فرمود :
📋《يَا أَبَتَاهْ! مَا أَعْظَمَ ظُلْمَةَ مَجَالِسِكَ!
فَوَا أَسَفَاهْ عَلَيْكَ إِلَى أَنْ أَقْدِمَ عَاجِلًا عَلَيْكَ وَ أُثْكِلَ أَبُوالْحَسَنِ الْمُؤْتَمَنُ أَبُووَلَدَيْكَ الْحَسَنِ(ع) وَ الْحُسَيْنِ(ع) وَ أَخُوكَ وَ وَلِيُّكَ وَ حَبِيبُكَ وَ مَنْ رَبَّيْتَهُ صَغِيراً وَ وَاخَيْتَهُ كَبِيراً وَ أَحْلَى أَحْبَابِكَ وَ أَصْحَابِكَ إِلَيْكَ مَنْ كَانَ مِنْهُمْ سَابِقاً وَ مُهَاجِراً وَ نَاصِراً وَ الثُّكْلُ شَامِلُنَا وَ الْبُكَاءُ قَاتِلُنَا وَ الْأَسَى لَازِمُنَا ثُمَّ زَفَرَتْ زَفْرَةً وَ أَنَّتْ أَنَّةً كَادَتْ رُوحُهَا أَنْ تَخْرُج》
♦️پدر جان! آن مجالسى كه تو داشتى با رفتن تو) دچار ظلمت شده اند.ابوالحسن(ع) تو را از دست داد، همان ابو الحسنى كه مؤتمن، پدر دو فرزند تو حسن(ع) و حسین(ع)، برادر تو دوست تو و محبوب تو مى باشد.
همان على(ع) كه تو او را از زمان كودكى پرورش دادى در زمان بزرگسالى او با وى برادر شدى.
همان على(ع) كه محبوبترین دوستان و اصحاب تو بود.
همان على(ع) كه در اسلام آوردن و هجرت نمودن و یارى كردن تو بر همه سبقت گرفت.
ما تو را از دست دادیم، گریه قاتل ما خواهد بود و تأسف همراه و مونس ما گردید.
سپس آن بانو فریادى زد و ناله اى كرد كه نزدیك بود روح از بدنش مفارقت نماید.(۳)
📚منابع :
۱)کشف الغمه اربلی، ج۱، ص۳۷۹
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۵
۳)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۷۹۳
🔅 #زیارت و #فضائل #امام_رضا صلواتالله علیه 🔅
🥀 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْهَمْدَانِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ : أَنَّهُ قَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ رَأَيْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي اَلْمَنَامِ كَأَنَّهُ يَقُولُ لِي كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا دُفِنَ فِي أَرْضِكُمْ بَضْعَتِي وَ اُسْتُحْفِظْتُمْ وَدِيعَتِي وَ غُيِّبَ فِي ثَرَاكُمْ نَجْمِي فَقَالَ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَا اَلْمَدْفُونُ فِي أَرْضِكُمْ وَ أَنَا بَضْعَةٌ مِنْ نَبِيِّكُمْ وَ أَنَا اَلْوَدِيعَةُ وَ اَلنَّجْمُ أَلاَ فَمَنْ زَارَنِي وَ هُوَ يَعْرِفُ مَا أَوْجَبَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنْ حَقِّي وَ طَاعَتِي فَأَنَا وَ آبَائِي شُفَعَاؤُهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ وَ مَنْ كُنَّا شُفَعَاءَهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ نَجَا وَ لَوْ كَانَ عَلَيْهِ مِثْلُ وِزْرِ اَلثَّقَلَيْنِ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ مَنْ رَآنِي فِي مَنَامِهِ فَقَدْ رَآنِي لِأَنَّ اَلشَّيْطَانَ لاَ يَتَمَثَّلُ فِي صُورَتِي وَ لاَ فِي صُورَةِ أَحَدٍ مِنْ أَوْصِيَائِي وَ لاَ فِي صُورَةِ أَحَدٍ مِنْ شِيعَتِهِمْ وَ إِنَّ اَلرُّؤْيَا اَلصَّادِقَةَ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنَ اَلنُّبُوَّةِ.
🥀 از امام هشتم علیهالسلام روايت است كه مردى خراسانى به او عرض كرد يابن رسولاللّٰه، من رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله را در خواب ديدم، گويا به من ميفرمود: چطور باشيد وقتى كه در زمين شما دفن شود پارهاى از تن من، و امانت تن من به شما سپرده شود و در زمين شما ستاره من غروب كند...
🥀 حضرت رضا فرمود: منم مدفون در زمين شما و منم پاره تن پيغمبر شما و منم امانت و منم آن ستاره، هلا هر كه مرا زيارت كند و آنچه خداى تبارك و تعالى از حق و طاعت من واجب كرده بشناسد من و پدرانم روز قيامت شفيعان اوئيم و هر كه ما شفيعان او باشيم در روز قيامت نجات يابد گرچه بر او مانند گناهان انس و جن باشد بتحقيق براى من باز گفت پدرم از جدم از پدرش كه رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هر كه مرا در خواب بيند خود مرا ديده، زيرا شيطان در صورت من در نيايد و نه در صورت احدى از اوصيايم و نه در صورت احدى از شيعيانشان و به راستى خواب راست يكى از هفتاد جزء نبوت است.
📕 الأمالی، شیخ صدوق، جلد ۱، صفحه ۶۴
🏷 #المصیبة_الراتبة
.
.
#رسول_الله
🩸 گریستن و لبخند حضرت زهرا سلامالله علیها در لحظات آخر رسولخدا صلیالله علیه و آله و سلم 🩸
🥀 از عایشه نقل شده که: فاطمه سلامالله علیها در دوران مریضی رسولخدا صلّیالله علیه و آله در بیماریِ آخرِ پیغمبر، نزد آن حضرت آمد و با ایشان درگوشی نجوا کردند.
🥀 در این هنگام فاطمه سلامالله علیها گریه کرد. دوباره درگوشی با هم صحبت کردند و این بار فاطمه سلامالله علیها لبخند زد.
🥀 عایشه میگوید: از فاطمه سلامالله علیها علت گریه کردن و خندیدنش را جویا شدم. ولی او از بیان قضیه خودداری کرد و فرمود:
🥀 «إِنِّی إِذَا لَبَذِرَةٌ» اگر بگویم، افشاکنندهی سر رسول خدا ص خواهم بود.
🥀 بعد از رحلت رسولخدا صلیالله علیه و آله و سلم هم باز دوباره از ماجرای آن روز سؤال کردم. آن حضرت این بار ماجرا را تعریف کرد و فرمودند:
🥀 «أَسَرَّ إِلَیَّ وَ أَخْبَرَنِی أَنَّهُ مَیِّتٌ فَبَکَیْتُ ثُمَّ أَسَرَّ إِلَیَّ وَ أَخْبَرَنِی أَنِّی أَوَّلُ أَهْلِهِ أَلْحَقُ بِهِ فَضَحِکْت»
🥀 رسولخدا صلیالله علیه و آله و سلم خبر وفات خودش را به من داد و این موجب گریه من شد. سپس به من خبر داد که من اوّلین شخص از خانواده او خواهم بود که به او ملحق خواهم شد. و این خبر مرا خوشحال کرد و خندیدم.
📕 بشارةالمصطفی، جلد ۲، صفحه ۲۵۳
🏷 #المصیبة_الراتبة
🏷 #پیامبر صلیالله علیه و آله
🏷 #حضرت_زهرا سلامالله علیها
#رحلت_رسول_اکرم
#بیست_و_هشت_صفر
.
#رحلت_رسول_اکرم
*درب حجره رو باز كرد، ديد ابي عبدالله رويِ سينه ي پيغمبرِ، اومد حسين رو از رويِ سينه جدا كنه، لحظات آخر، اينقدر نفس به سينه ي محتضر سنگين ميشه، حتي ميگن: دكمه هاي پيراهن رو هم باز كنيد تا راحت نفس بياد و بره، اما صدا زد: فاطمه جان! بذار حسينم رويِ سينه ام بمونه، من آرامش پيدا مي كنم…
آي دلايي كه برا كربلا تنگِ! آماده ايد يا نه؟ نمي دونم زينب اين صحنه رو ديد يا نه، اما ظهر عاشورا دستش رو رويِ سرش گذاشت، صدايِ ناله اش بلند شد، حسينِ من:“یَومٌ عَلیٰ صَدرِ المُصطفیٰ، یَومٌ علی وجهِ الثَّری” يه روز رويِ سينه ي پيغمبر ديدمت، اما امروز مي بينم رويِ خار و خاشاك بيابون ها بي كفن موندي…دست برد زيرِ بدن، بدن رو بالا آوُرد، يا رسول الله!:“هَذا حسَینٌ بِالعَراء، مُرَمَّلٌ بالدِّماء،مُقَطَّعُ الأعضَاء” اما يه وقت نگاش افتاد به سينه ي مباركِ ابي عبدالله، صدا زد: حسين! كاش تيري كه به سينه ات زدن به قلبِ زينب مي زدن، همه ناله بزنيد: يا حسين…*
#رسول_الله
.
#شهادت_امام_حسن
* گفت :قدیم کاروان میخواست بره کربلا ، اول می رفتند بقیع رو زیارت می کردند بعد می رفتند کربلا ؛ گوشۀ حرم ابی عبدالله دیدن یه پیرمرد ایرانی شمع روشن کرده گریه می کنه،زیر لب میگه:قربونت برم حرم نداری
آقا جان زائر نداری،
قبرت چراغ نداره،
اومدن جلو گفتند : این آقا که این همه زائر داره، لوسترای زیبا، حرم به این قشنگی داره
گفت:دست از دلم بردار، بقیع بودم اومدم کربلا ، نذر امام حسن ع داشتم یه شمع روشن می کردم ،
تا شمع روشن کردم تو بقیع نگهبانای بقیع منو زدند، حالا اومدم نذرم رو حرم داداشش ادا کنم، می خوام بگم:حسین جان!داداشت خیلی غریبه
.
.
رسمه هر كي مي خواد از دنيا بره،حتي دكمه هاي پيراهنش رو هم باز كنيد،از چند جهت مي خوام وارد روضه بشم،محتضر اون لحظات آخر عمرش ميگن:حتي يه كاه هم رو سينه اش نباشه، عمر در نگاه محتضر طولانيه، در نگاه ما ميگن:ديدي به چشم به هم زدن از دنيا رفت،علي عليه السلام فرمود:اگه قرار باشه كسي از دنيا بره علي رو ببينه، اون يه لحظه براش زياده،طولاني است. همه حسرت خواهند خورد لحظه ي آخر عمرشون كه ما علي رو نشناختيم، علي اينه و ما دنبال يه چيز ديگه رفتيم، علي اينه و ما جدي نگرفتيم،فقط گفتيم:علي،اما بدا به حال اونايي كه ميگن:علي اينه و ما باهاش دشمني كرديم، اون نانجيبا كه در خونه ي علي رو آتيش زدن هم ميگن،علي اين بود و ما نشناختيم. لحظه ي آخر عمر طولانيه براي محتضر، رسول خدا احترامش براي همه ي عالم واجب ِ،اما وقتي مي خواد از دنيا بره، بايد رعايت بشه،سينه ي پيغمبر ِ، اينقدر مهم ِ، ابي عبدالله همين كه شش ماهه تير خورد،قنداقه رو پاره كرد،بچه دست و پا بزنه،راحت جون بده، لحظه هاي آخر عمر پيغمبر،حسن رو مي گيرند،حسين ميره،او رو ميگيرند،زينب ميره، حسنين خودشون رو روي سينه ي رسول خدا انداختند امام حسن صورت به صورت پيغمبر گذاشت،ابي عبدالله روي سينه ي پيغمبر، علي اومد اينها رو برداره با نوازش، لحظه هاي آخر پيغمبر با آرامش جان بده، تا اومد بچه ها رو برداره پيغمبر فرمود: رهاشون كن علي، حسين بايد رو سينه ام باشه،اصلاً امشب بحث ِ فشار ِ روي قفس سينه است، حسنم باشه، اينها باشن من راحت جان ميدم،نگذاشت رسول خدا بچه هارو برداره،هفتاد و پنج روز يا نود و پنج روز به يكي از اين روايات،شب بود همين دوتا بچه دوباره روي سينه ي مادر افتادند، مادر بين كفن، علي بر نداشت بچه هارو،يه مرتبه يه هاتفي صدا زد:علي چه كار داري ميكني؟بچه هارو بردار،عرش به هم ريخته از ناله، بچه هارو از روي سينه ي مادر بردار،عالم داره از مدار خارج ميشه، علي يتيم هاي فاطمه رو با احترام برداشت،حسين يتيم هاي امام حسن رو با احترام برداشت، يه جا سراغ دارم بچه رو بدن پاره پاره و بي سر ِ بابا افتاد،هزار و نهصد و پنجاه زخم،با تازيانه بلندش كردند.يا ابتا اُنظر الي عمتي المضروبه. برگرديم مدينه،ماه صفر داره تموم ميشه هر چي جون داري مايه بذار، هر جوري مي توني ناله بزن، بچه ها رو از روي سينه ي پيغمبر برداشت،رسول خدا نگذاشت، گفت:اينها باشن من راحت جان ميدم، اين سنگيني ِ حسين و حسنم لازمه،بايد روي سينه ي من باشن، اين يه سنگيني بود رو سينه ي رسول خدا، من عبارت از مقتل بخونم:خانم زينب اومد از بالاي گودال: وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ،حسين.... اي خدا فرج امام زمان ما را برسان،هر كسي هر دردي داره،حاجتي داره،حاجت روا فرما
.
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#رحلت_رسول_اکرم #رسول_الله