ت و حور و پریستم
پای رکاب خود، طلب مرد می کنی
بی پرده گویمت که نبودم ... که نیستم...
ای خاک بر سرم، به خدا ورشکسته ام
دیگر توان نمانده که بر پا بایستم
درالتهاب برزخِ وهم و جنون خویش
درحیرتم چگونه ... کجا .... یا که کیستم ؟
هر رفت و آمد نفسم داد میزند . . .
عادت شده است غیبتتان چون که زیستم
یاسر حوتی
امام زمان(عج)-مناجات
یوسف شود، آن کس که خریدار تو باشد
عیسى شود، آن خسته که بیمار تو باشد
از چشمۀ خورشید جگر سوخته آید
هر دیده که لبْ تشنه دیدار تو باشد
خوابى که بِهْ از دولت بیدار توان گفت
خوابى ست که در سایه ى دیدار تو باشد
هر چاک قفس از تو خیابان بهشتى ست!
خوش وقت اسیرى که گرفتار تو باشد
بر چهرهى گل پاى چو شبنم نگذارد
آن راهروى را که به پا، خار تو باشد!
"صائب" اگر از خویش توانى بدر آمد
این دایره ها نقطه ى پرگار تو باشد
صائب تبریزی
امام زمان(عج)- مناجات
چه می شد لحظه ای یار تو بودم
دمی یار وفادار تو بودم
از این شرمندگی می مردم ای کاش
تمام عمر سربار تو بودم
یوسف رحیمی
امام زمان(عج)- مناجاتی
وقتی به روی شاخۀ دل، بر نداشتم
در سینه جز محبّت دلبر نداشتم
افسوس که فاصله افتاده بین ما
این قصّه را به جان تو باور نداشتم
تا خیمۀ وصال تو یا صاحب الزّمان
می خواستم که پر بکشم، پر نداشتم
سنگینی گناه پرم را شکسته است
در راه دیدنت قدمی بر نداشتم
خیلی گناه کرده ام آقا مرا ببخش
گویا که اعتقاد به محشر نداشتم
بیهوده نیست این که به جایی نمی رسم
فکری به جز عذاب تو در سر نداشتم
روی سیاه و موی سپید و قد کمان
از پیری ام نشانۀ دیگر نداشتم
عمرم گذشت و یک عمل نیک و ماندگار
حتی میان صفحۀ دفتر نداشتم
می خواستم که حداقل راضی ات کنم
جز اشک توبه هدیۀ بهتر نداشتم
از داغ عمّه ات چقدَر گریه می کنی
هر صبحگاه و ظهر و سحر گریه می کنی
محمد فردوسی
امام زمان (عج)-مناجات
بیا به بال کبوتر ترانه بنویسیم
بهار را غزلی عاشقانه بنویسیم
به دشت روز، به دریا، به باوه ی خورشید
چکامه ای ز شرنگ شبانه بنویسیم
به روح باغ، به جنگل، به بی کرانه ی دشت
حکایتی ز غمی بی کرانه بنویسیم
به این بهانه که باری ز دوش برداریم
گلایه ای به کسی بی نشانه بنویسیم
به روی کاغذ دل با مرکب فریاد
شکایتی به خدای یگانه بنویسیم
بیا به آن که جهان در مدار قدرت اوست
ز زخم های تن و تازیانه بنویسیم
بیا حدیث غم تلخ خشک سالی را
فقط به صاحب نبض زمانه بنویسیم
در از نای شب بی فروغ هستی را
به آفتاب بلند آشیانه بنویسیم
به این امید که مهدی دوباره بر گردد
بیا به بال کبوتر ترانه بنویسیم
امام زمان(عج)-مناجات
هر شیعه تو را صدا کند آقا جان
بهر فرجت دعا کند آقا جان
یک روز تو خواهی آمد و وقت نماز
عیسی به تو اقتدا کند آقا جان
×××
عمری که تباه می کنم می بینی
لب را که پر آه می کنم می بینی
مُردم ز خجالت چو شنیدم آقا
وقتی که گناه می کنم می بینی
×××
تکیه به وفای ما نکن آقا جان
گریه تو برای ما نکن آقا جان
بهر فرجت خودت بیا کاری کن
دل خوش به دعای ما نکن آقا جان
×××
آن کس که رئیس مذهب ما باشد
شاگرد کلاس او مسیحا باشد
فرمود که عید عترت پیغمبر
روز فرج یوسف زهرا باشد
سیدمجتبی شجاع
امام زمان(عج)-مناجات
گفتم این جمعه دگر یار نماید خود را
از پس پرده پدیدار نماید خود را
گفتم این جمعه همان جمعه آخر باشد
یوسف فاطمه این بار نماید خود را
گفتم این جمعه دگر آید و ان شاءالله
همچو ماهی به شب تار نماید خود را
گفتم این جمعه شب هجر سحر خواهد شد
اگر آن حجت دادار نماید خود را
گفتم ای دل مکن این قدر ز غم بی تابی
که طبیب دل بیمار نماید خود را
هاتفی گفت اگر میثم تمار شوی
پسر حیدر کرار نماید خود را
پیش چشم تو حجاب است وگرنه دلدار
پیش چشمان تو بسیار نماید خود را
« در حجاب است ز بی رغبتی ما دلدار
ورنه یوسف به خریدار نماید خود را »
همه ی درد دل یار ز بی دردی ماست
غم نداریم که غمخوار نماید خود را
ما که مردیم خدا از غم زهرا پس کی
روضه خوان در و دیوار نماید خود را
سیدمجتبی شجاع
امام زمان(عج)- مناجات
حیف او که امام ما شده است
آبروبخش نام ما شده است
حیف آن نام کیمیایی که
وقت غم ها کلام ما شده است
بانی اشک های جمعۀ او
لقمه های حرام ما شده است
خون به قلب سفید او کردن
عادت صبح و شام ما شده است
علت واقعیِ غیبت او
گنه خاص و عام ما شده است
اینقدر لاف خدمتش نزنیم
لایق او کدام ما شده است؟
ماکجا و غلام او گشتن
کفتر پشت بام او گشتن
محمدحسین رحیمیان
امام زمان(عج)-مناجاتی
مرا ببخش نگشتم چنان که می خواهی
به پات جان نسپردم ز فرط خودخواهی
همیشه عهد شکستن ز سمت من بوده
مرا ببخش که سوگند خورده ام گاهی
تمام عمر فقط ادعا، که یار توام
ولی دریغ چه گویم، خودت که آگاهی
عزیز کشور جانی و یوسف
دنیا
ولی دریغ که ماه نشسته در چاهی
و باز پرسش آخر ، جواب معلوم است
" عزیز فاطمه آیا بود سویت راهی "
علی لواسانی
امام زمان(عج)-مناجاتی
منتظر مانده زمین تا که زمانش برسد
صبح همراه سحر خیز جوانش برسد
خواندنی تر شود این قصه از این نقطه به بعد
ماجرا تازه به اوج هیجانش برسد
پرده چاردهم وا شود و ماه تمام
از شبستان دو ابروی کمانش برسد
لیله القدر بیاید لب آیینهی درک
سوره فجر به تاویل و بیانش برسد
نامه داده ست ولی عادت یوسف اینست
عطر او زودتر از نامه رسانش برسد
شعر در عصر تو از حاشیه بیرون برود
عشق در عهد تو دستش به دهانش برسد
ظهر آن روز بهاری چه نمازی بشود
که تو هم آمده باشی و اذانش برسد
قاسم صرافان
امام زمان(ع)-مناجات
زلفت اگر نبود، نسیم سحر نبود
گمراه می شدیم نگاهت اگر نبود
مهر شما به داد تمنای ما رسید
ورنه پل صراط، چنین بی خطر نبود
تعداد بی نظیریِ تان روی این زمین
از چهارده نفر به خدا بیشتر نبود
پیراهن، اشتیاق نسیمانه ای نداشت
تا چشم های حضرت یعقوب تر نبود
بی تو چه گویمت که در این خاک سرزمین
صدها درخت بود ولیکن، ثمر نبود
ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای!؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای!؟
این جشن ها برای تو تشکیل می شود
این اشک ها برای تو تنزیل می شود
رفتی، برای آمدنت گریه می کنم
چشمانمان به آینه تبدیل می شود
بوی خزان گرفته ی پاییز می دهد
سالی که بی نگاه تو تحویل می شود
ایمان ما که اکثراً از ریشه ناقص است
با خطبه های توست که تکمیل می شود
تقویم را ورق بزن و انتخاب کن
این جمعه ها برای تو تعطیل می شود
ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای!؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای!؟
علی اکبرلطیفیان
امام زمان(ع)-مناجات
ز کاروان سفر کرده ام نشانی نیست
برای گفتن درد دلم زبانی نیست
برای این که به کوی حبیب خود برسم
من غریب چه سازم که کاروانی نیست
شبیه خیمه نازی که خانه ام شده بود
برای دیدن دلدار من مکانی نیست
چه چهره های قشنگی که نور مهدی داشت
شبیه همسفرانم که دلستانی نیست
اذان جبهه سحر گه دل از همه می برد
چو رفته روح نمازم دگر اذانی نیست
خوشا گلی که به خاک حبیب خود افتاد
نشان ز جسم غریبش جز استخوانی نیست
مرا نبود لیاقت که رخت خون پوشم
کسی که وصل به دنیاست آسمانی نیست
چه عاشقان جوانی که پیر ره بودند
به شور و عشق شهیدان دگر جوانی نیست
برای مرغ شکسته پری که جا مانده
به غیر منزل دلدار آشیانی نیست
جوادحیدری
امام زمان(عج)-مناجاتی
مزرعه ی عاشقان به بار می آید
گریه ی ما یک زمان به کار می آید
این دل پاییزیم علامت خوبی است
بعد خزان نوبت بهار می آید
پای برهنه کنار جاده نشستم
منتظرم یعنی آن سوار می آید؟
اهل کرم بر فقیر سخت نگیرند
مطمئنم با دلم کنار می آید
حرف بزرگان ما دو تا شدنی نیست
او که بگوید سر قرار می آید
بافتن شعر ما به خاطر یار است
خب چه بگوییم به جای (یار می آید)
علی اکبرلطیفیان
امام زمان(عج)-مناجات
نوشته اند دلم را برای خون جگری
بدون گریه زمانه نمی شود سپری
نیازمندِ تکامل، به گریه محتاج است
درخت آب ندیده نمی دهد ثمری
دو فیض، توشۀ راه سلوک عاشق هست
توسل سحری و عنایت سحری
هزار نافله خواندن چه فایده دارد
اگر نداشته باشد به عاشقان نظری
به هر دری که زدم باز پشت در ماندم
بس است در زدن من، بس است در به دری
برای بنده خریدن بیا سر بازار
چه خوب می شود این مرتبه مرا بخری
بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد
چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری
همیشه خیر قنوت تو می رسد به همه
اگر چه نام مرا در نوافلت نبری
خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد
دعای من به خودم هم نمی کند اثری
یگانه منتقم خون کربلا برگرد
قسم به عمۀ مظلومه ات بیا برگرد
علی اکبرلطیفیان
امام زمان(ع)-مناجات
چـرا بــه خاطـر من گریه می کنی آقا
منـی کـه مایه ی ننگم برای مثل شما
فدای قلب رئوفت که نیمه شب تا صبح
بـرای عـفـو گـنـاهـم تو می کنی نجوا
منی که مایه ی ننگم بـرایتان یک عمر
اســیــر بــار گـنــاه و لـذایـذ دنـیــا
شـنـیده ام شب جمعه تو بی قرار منی
و غـافل از همه جا من اسیر خواب اما
اگـر چه مایه ی ننگم اگر چه بد هستم
همیـن که نام تـو را می برند در هر جا
دلم هوای تـو را مـی کنـد، نمی دانـم
کـدام گـوشـه بـرم ایـن دل خرابم را؟
اگــر کـه لایـق درگاهتان نخواهم شد
دعـا بـکـن کـه نبـاشم بخواه مرگم را
حمیدضیاء یزدی
شعر امام زمان جمعه
صد جمعه دیده ایم و شما را ندیده ایم
از درد گفته ایم و دوا را ندیده ایم
چشمان ما هر آنچه به جز یار دیده است !
از بخت تیره وجه خدا را ندیده ایم
چرخیده ایم دور سر خویش تا کنون
اما مسیر پای شما را ندیده ایم
خون دل است قسمت ما از فراق یار
از روزگار ما که مدارا ندیده ایم
هستیم اسیر ظلمت محض و نخواستیم
تا حال اگر که شمس هدی را ندیده ایم
از ذکر مانده ایم چو تسبیح پاره شد
وقت سحر نسیم دعا را ندیده ایم
چندین محرم آمد و رفت و نیامدی
آقا بیا که کرب و بلا را ندیده ایم
در یوم الله نهم دی ، وقتی که هیچ مسئولی برای آن روز غیر تعطیل برنامهریزی و تبلیغ نکرده بود؛ اما در آن بعدازظهر شگفتانگیز، میلیون ها نفر به خیابان ها آمدند
پس چه کسی دل های یک ملت را پای کار آورد؟ پاسخ یک جمله است: در قضیه نهم دی پای امام حسین علیه السلام و عاشورا در میان بود.
در برخورد با هتک حرمت عزای حسینی ، به رغم خواسته و تصور دشمنان چنانچه که دشمنان در قیام عاشورا نتوانستند به مقصد خود برسند بار دیگر خون بر شمشیر پیروز گردید و بصیرت ملت انقلابی و شهید پرور ایران اسلامی با درس از عاشورای حسینی بر همه خواسته های دشمن مهر باطل شد زده و بار دیگر چهره واقعی منافقان را افشا کرد و به زباله دان تاریخ فرو انداخت.
چرا که مشعل حماسه حسینی هرگز خاموش شدنی نیست.
|⇦•ای سید شهیدان راه مقاومت...
#نماهنگ زیبا جهت استفاده در ایستگاه های صلواتی و پخش در مدارس...
رفتی ولی ، نوری تابندهای
زیبا و زندهای
هستی در جان ما، سردار!
نام تو را ، با خطی رنگ خون
بر خاکی لاله گون
نقش زد ایران ما، سردار!
«ای سید شهیدان راه مقاومت
ما ملت امام حسین و ما ملتِ شهادتیم
همه در سایۀ اقتدار و عزم
همه در سایه سار ولایتیم»
عاشق نمیترسد
عاشق نمیمیرد
رود است و با رفتن
پایان نمیگیرد
عزمت، چنان کوه است
قلبت، چنان دریا
طوفان و آرامش
در چشم تو، یک جا
اسطوره ای، اما افسانه نه،
هستی در بین ما
جاری و ماندگار، سردار!
میترسد از نام تو تیرگی
ای نامت زندگی
عشاقت بیشمار، سردار!
«ای سید شهیدان راه مقاومت
ما ملت امام حسین و ما ملتِ شهادتیم
همه در سایۀ اقتدار و عزم
همه در سایه سار ولایتیم»
روشن شده، این راه
با روی ماه تو
آرام دلها شد
راز نگاه تو
حک روی این خاک است
نامت، سلیمانی!
همراه یار، میآیی
در فتح پایانی
شاعر: #قاسم_صرافان