🔴⚡️بمناسبت ۲۰ مرداد سالروز خاکسپاری ۱۷۵ شهید غواص خط شکن کربلای ۴ و حجتالاسلام #محمدشیخشعاعی
🔺#رهبری به او لقب #شیخ_بصیر دادند و #حاج_قاسم در وصف او گفته بود:
⚡️" شهیدشیخشعاعی سمبل است در دین حقیقی و حقیقت دین سمبل است در روحانیت انقلابی مجاهد و در قبول سخت ترین صحنه ها برای رسیدن به هدف، فقط الله اکبر واحدش فقط لا اله الا الله واحدش به هزاران سال عبادت میارزد.
⚡️صوت مناجاتش صوت عادی نبود، صدای مقاومت بود ایمان بود بیان اعتقاد قلبی بود عارفی نمی توان پیدا کرد که مانند مناجات او در دل آب با پرودگار داشته باشد سمبل است در معنویت،
رشادت،ایستادگی،جهاد و مقاومت
🔺شهید شیخ شعاعی در زمان حیات خود در اختیارآباد کرمان زندگی می کرد و مردم منطقه او را به عنوان شهردار، فرماندار و فردی که کار راه انداز بود می شناختند مردم این شهید بزرگوار را به عنوان فردی که می توانست تمامی مشکلات و معضلات را حل کند می شناختند.
🔺فرازی از وصیت نامه شهید؛
به دخترم دروغ نگویید
نگویید من به سفر رفته ام
نگویید از سفر باز خواهم گشت
نگویید زیباترین هدیه را برایش به ارمغان خواهم آورد به دخترم واقعیت را بگویید، بگویید بخاطر آزادی تو
هزاران خمپاره دشمن
سینۀ پدرت را نشانه رفتهاند
بگویید موشکهای دشمن
انگشتان پدرت را در سومار
دستهای پدرت را در میمک
پاهای پدرت را در موسیان
سینهی پدرت را در شلمچه
چشمان پدرت را درهویزه
حنجرۀ پدرت را در ارتفاعات الله اکبر
خون پدرت را در رودخانه بهمنشیر
و قلب پدرت را در خونینشهر
پرپر کردهاند اما ایمان پدرت در تمام جبههها می جنگد.
#مدیون_شهداییم
✍
ماجرای مداحی ملاباسم برای اربعین چیست؟
در مورد مداحی که "ملاباسم کربلایی" برای زائران اربعین خوانده و بسیار زیاد از سیمای ملی و دیگر رسانه های شیعیان جهان پخش میشود. ماجرایش چیست ؟
آیا میدانید که این شعرش را یکی از مراجع بزرگ نجف خواب دیدن که حضرت امام حسین علیه السلام این شعر را می خوانند برای زوار اربعین ایشان صبح که از خواب برخواستند همه شعر را به یاد داشته اند و بعداً توسط آقای "باسم کربلایی" مداحی می شود .
ترجمه نوحه را در زیر میخوانید
تا ان شاء الله زائران در بین راه معنی این نوحه را بدانند:
👇👇👇👇👇👇
*تِزورونی اَعاهِـدکُم*
به زیارت من میآیید، با شما عهد میبندم
*تِـعِـرفـونی شَفیـعِلکُم*
میدانید که من شفيع شمایم
*أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم*
اسامیتان را ثبت میکنم
*هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم*
خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید
*وَ حَـگّ چَفِّ الکَفیل و الجود وَ الرّایه*
قسم به دستان ابالفضل و کرامت و پرچم او
*أنا وْ عَبّاسْ وَیّاکُم یَا مَشّایه*
من و عباس با شماییم ای که با پای پیاده به سوی من میآیید
*یا مَن بِعْتو النُفوسْ و جِئتـو شَرّایه*
ای که جانهایتان را به بهای زیارت من به کف گرفتهاید
*عَلَیّ واجِبْ اَوافیکُم یَا وَفّـایه*
بر من واجب است تا به شما وفا کنم، ای وفاداران!
*تواسینی شَعائرْکُم*
عزاداریهایتان به من دلداری میدهد
*تْرَوّینی مَدامِعْـکُم*
و اشکهایتان مرا سیراب میکند
*اَواسیکُم أنَـا وْ جَرْحـی أواسیکُم*
من و زخمهایی که بر تن دارم به شما دلداری میدهیم
*هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم*
خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید
*هَلِه یَلْ ما نِسیْتْ و عَلْ وَعِدْ تِحْـضَـرْ*
خوش آمدید ای که وعدهتان را فراموش نکرده و بر سر موعد حاضر میشوید
*إجِیْـتْ و لا یْـهَـمَّـکْ لا بَرِدْ لا حَرّ*
آمدید در حالی که نه گرما برایتان مهم بود و نه سرما
*وَ حَـگ دَمْـعِ العَـقیله و طَبرَه الأکبَر*
قسم به اشک زینب و فرق شکافته اکبر
*اَحَضْـرَکْ و ما أعوفَکْ ساعـه المَحْـشَرْ*
در محشر کنارتان خواهم بود و رهایتان نمیکنم
*عَلَی المَـوعِـدْ اَجی یَمکُم و لا اَبْـعَـدْ و اعوفْ عَنْـکُم*
در وقت دیدار پیشتان میآیم و دور نمیشوم و رهایتان نمیسازم
*مُحامیکُم وَ حَگ حِیدَرْ مُحامیکُم*
پشتیبانتان هستم به حقّ حیدر پشتیبانتان هستم
*هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم*
آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید
*یَـا هَـلْـشایِلْ رایه وْ جایْ گاصِدنی*
ای آنکه پرچم به دست قصد دیدار مرا کردهاید
*تِـعْـرُف رایَتَـکْ بی مَن تُذَکِّـرْنی؟*
میدانی که پرچمت مرا به یاد چه کسی میاندازد؟
*بِلـکطَعو چْفوفه وْ صاحْ اِدْرِکْـنی*
به یاد آن دست بریدهای که فریاد زد: مرا دریاب
*صِحِتْ وَیلاه یا اخویه وْ ظَهَرْ مِحْنی*
و با شنیدن آن صدا، آشکارا فریاد زدم که بیبرادر شدم و اندوهم بر من آشکار شد
*کِسَرْ ظَهری سَهَمْ هَجْـرَکْ*
تیر هجرت کمرم را شکست
*نِفَدْ صَبری بَعَدْ عُمـرَکْ*
بعد از شهادتت صبرم به پایان رسید
*اُوَصّیکُمْ عَلَی الرّایِه اُوَصّیکُمْ*
سفارش این پرچم را به شما میکنم
*هَـله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم*
خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید
*یَا مَنْ گاصِدْ إلَیَّ و دَمْـعِه تِجْـریـهْ*
ای که با چشمان اشکبار قصد زیارت مرا کردهاید
*اَعرُفْ حاجِتَکْ مو داعی تِحْـچیـهِ*
حاجتتان را میدانم، نیازی به گفتن نیست
*وَ حَـگ نَحـْـرِ الرِّضیع اِلـحاجِه اَگضیهِ*
قسم به گلوی شیرخواره، حاجتتان را برآورده میکنم
*یَا زائرْ عاهَدِتْ کِلْ عِلّه اَشْـفیهِ*
زائران من، عهده کردهام که هر بیماری را شفا دهم
*اَخو زینب فَرَحْ بیکُمْ*
برادر زینب به خاطرتان شاد شد
*هَله وْ مَرحَبْ یُنادیکُم*
خوش آمدید صدایتان میزند
*یُحَیّیـکُم اَبو الغیـره یْحَیّیـکُم*
مرد غیرتمند به شما درود میگوید
*هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم*
خوش آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید
*زینبْ مَنْ تُشاهِدکُم تِزورونی*
زینب هنگامی که شما را میبیند که زیارتم میکنید، میگوید:
*تُنادیکُم لِوَنْ بِالطَّفّ تحضُرونی!*
کاش در جنگ حاضر میشدید
*ما اَمْـشی یِسْره وْ لا یَسلِبونی*
که مرا به اسیری نمیبردند و مرا غارت نمیکردند
*و لا بسیاطهم غَدَر یْضرِبونی*
با تازیانههای خیانت نمیزدند
*تُنادینی: أنَا الجیره وْ صَد عَنّی أبو الغیره*
صدایم میزند که من در بندم و سرور غیرتمندان از دستم رفت
*اَبَچّیکُم عَلی مْصابه اَبَچّیکُم*
شما را بر این مصیبت میگریانم
*هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم*
خوش آمدید ای زائران من،خوش آمدید.
#اربعین_1402
https://eitaa.com/Arbabhosyn
15.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️شاعر شعر معروف «مکن ای صبح طلوع» را بیشتر بشناسید...
باور نمیکنید که شاعر این دودمه پدر چه کسی بوده است...
https://eitaa.com/Arbabhosyn
.
🍁بسم الله الرحمن الرحیم 🍁
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
آقـا دلـم برای شما تـنـگ میشود
مردم فقیرتـر به جهـان ونـگ میشود
عالـم همه به فکر زر و سیم وثروتند
تاکی برای نان و نـمک جنـگ میشود
ما بر زبان نه بر دل خود گفتـیم بیـا
از بس گناه کرده ایم،دلمان سنگ میشود
دنبـال مال و شهوت و دنیـا دویده ایم
این کارهایمان همه گی ننـگ میشود
مهدی بیـا که ظلم وستـم داد می کند
هرکس به منصبیست،پُـرِ نیرنـگ میشود
پُر میـکند به شیشه خود خون مـردمان
بس عمروعاص هاست به خدا،رنـگ میشود
مولا شب سیَـه تو بیا وو سحـر بکن
گـر تو نیـایی کار جهـان لنـگ میشود
.
✍ امام صادق علیه السلام:
⛵️ همه ما اهل بیت کشتیهای نجاتیم، ولی کشتی جدم حسین علیهالسلام وسیعتر و در عبور از امواج سهمگین دریاها، سریعتر است.
📚 بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۳۲۲
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
🌹 اَلٰا بِـذِڪْرِٱݪلّٰـهِ تَـطْـمَـئِـنُّ ٱلْـقُـلُـوبُ
https://eitaa.com/Arbabhosyn
#نوحه واحد و سنگین امام سجاد (ع)
تو غرقِ ، اشکی وُ گریه میباری
چِقَدَر ، روضه ی نگفته داری
با ما بگو تو از ، نامَردمان شام
از چشم هرزه و ، شادی و اِزدحام
آه ، دادِ بیداد ، ای امان از ، دل سجاد
آه ، واویلتا ، واویلتا ، واویلتا (۲)
واویلا ، تو یه روز خوش ندیدی
شبیهِ ، عمه زینب قد خمیدی
بر خواهر امام ، خون گریه می کنی
از کربلا به شام خون گریه می کنی
آه ، شیرخواره ، دیده ای تو ، گوشِ پاره
آه ، واویلتا ، واویلتا ، واویلتا
واویلا ، شنیدی طعنه و دُشنام
میخوردی ، سنگ کینه از روی بام
در کوچه های شام ، بال و پر تو سوخت
از تازیانه ها ، پا تا سرِ تو سوخت
آه ، تیر و شمشیر ، گردن تو ، غل و زنجیر
آه ، واویلتا ، واویلتا ، واویلتا
زمینه زمزمه ی مهدوی
#سبک: چو_گیسوی_تومن_درپیچ_وتابم
#سبک: من_دربدر_عشق_اباالفضل_وحسینم
جمعه شده و این دل من کرده هوایت
بر لب بودم بار دگر شور و نوایت
مولا اباصالح٣
جمعه شده و بار دگر دیده به راهم
ای نور دل فاطمه بنما تو نگاهم
مولا اباصالح٣
جمعه شده و از غم هجر تو بسوزم
بی تو گل زهرای بتول شب شده روزم
مولا اباصالح٣
جمعه شده و دیده به راه تو نشستم
من منتظر دیدن رخسار تو هستم
مولا اباصالح٣
جمعه شده و از غم هجر تو بنالم
نام تو به لب دارم و در شوق وصالم
مولا اباصالح٣
جمعه شده و رفته ز جان صبر و شکیبم
برگرد بیا از سفر ای یار غریبم
مولا اباصالح٣
جمعه شده و سوزم از این هجرو جدایی
ای نور دل فاطمه مهدی به کجایی
مولا اباصالح٣
جمعه شده و از کرمت کن تو دعایم
من ریز خور سفره ی احسان شمایم
مولا اباصالح٣
.
حکایت عبدالله دیوونه
اسمش عبدالله بود . .
تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه
همه میشناختنش!
مشکل ذهنی داشت
خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت
زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد
تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود
هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود
نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . .
یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه
دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت
نمیتونست درست صحبت کنه
به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما
مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن
گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی
هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !'
عبدالله دیوونه ناراحت شد
به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما.
خونه ما
بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن
حسین حسین خونه عبدالله باشه . .
اومد خونه
به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری
خونه هم که اجاره ست ... !!
چجوری حسین حسین خونه ما باشه
کتکش زد . .
گفت عبدالله من نمیدونم
تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . .
واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه
عبدالله قبول کرد
معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که
هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه. .
روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر
خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی
تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . .
عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما
رفت ؛ از شهر خارج شد
بیرون از شهر یه آقایی رو دید
آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟!
عبدالله دیوونه گریش گرفت
تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . .
آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا
بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده
عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا
به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما
رسید به مغازه حاج اکبر
گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده !
حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت
گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!!
امانتی یابن الحسن رو داد بهش
رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . .
با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما
رسید به خونه شب شده بود . .
دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن
خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت
چه هیئتی شد اون شب
آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد
عبدالله خودش که متوجه نشد
ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد
آخه امام زمان ارواحنافداه رو دیده بود
میخواهم بگویم یا امام حسین علیه السلام تو حواست به عبدالله بود
حواست بود خرج هیئتت رو نداره
اینجوری هواشو داشتی
آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه ...
*میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!
یا امام حسین علیه السلام خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت .
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌸