📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: جمعه - ۰۳ آذر ۱۴۰۲
میلادی: Friday - 24 November 2023
قمری: الجمعة، 10 جماد أول 1445
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹جنگ جمل، 36ه-ق
🔹تحویل پیراهن امام حسین علیه السلام به حضرت زینب سلام الله علیها، 11ه-ق
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️23 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️33 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️40 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
▪️49 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام
حدیث حضرت فاطمه(س) درباره حجاب
بهترین چیز برای حفظ شخصیت زن آن است که مردی را نبیند و نیز مورد مشاهده مردان قرار نگیرد.
📚بحارالانوار:ج43، ص54، ح48
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
بَضعَةُ الرَّسُول.pdf
5M
#پی_دی_اف
#pdf
『کتاب بَضعَةُ الرَّسُول』
✓ #متن_روضه های
دهه ی اول و دوم فاطميه ◈
✓ شامل #متون_روضه هاي
اجرا شده مداحان مشهور کشور ◈
🆔 https://eitaa.com/Arbabhosyn
گوشوارۀ شکسته.pdf
6.03M
#پی_دی_اف
#pdf
『کتاب گوشوارۀ شکسته』
✓ #متن_روضه های
دهه ی اول و دوم فاطميه ◈
✓ شامل #متون_روضه هاي
اجرا شده مداحان مشهور کشور ◈
🆔 https://eitaa.com/Arbabhosyn
آیت الله جوادی آملی
چهره زهرا عليها السلام كه مظهر عطوفت رحماني و رأفت يزداني است، نسبت به شيعيان و پيروان ولايت كه گرد عصيان و غبار طغيان بر سيماي جانشان نشسته است، همانند باران رحمتي شست و شوگر ذنوب و رافع كدورات است.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
هم تو میدونی و هم من فاطمه
من و تو با هم نباشیم میمیریم
تو که چیزی کم نذاشتی واسه من
یه کم دیگه بمون با هم میریم
چجوری جواب باباتو بدم
گفته بودم که ازم جدا نشو
دارم از خجالت آب میشم ببین
به تو گفتم سپر بلا نشو
با یه چشم سخته نگاهم بکنی
یه کمی بخوابی رو به را میشی
خودتو خسته نکن جون علی
دو سه روز دیگه ایشالا پا میشی
دست و پام داره میلرزه فاطمه
نکنه بِری و تنها بمونم
ای خدا مرگ علی رو برسون
نمیخوام بدونه زهرا بمونم
تو تموم هستی و زندگیمی
تو بری شادی میره و غم میاد
لعنت خدا به مسمار و به در
دیگه از هرچی دَرِ بدم میاد
فدای سرت زمین خوردن من
تو بمونی من دوباره پا میشم
من که یادم نمیره پشت درو
تو نرو این دفه من فدا میشم
من که یادم نمیره پشت درو
چه جوری افتاده بودن به جونت
بخدا که هنوزم تو گوشمه
صدای شکستن استخونت
کدوم زنی زشوهرش رو میگیره
کدوم جونی دست به پهلو میگیره
راه که میره دست و به زانو میگیره
یار نیمه جون من همسر جون من
ای مادر حسین و زینب و حسن
یه بار دیگه با علی بگو سخن
جان علی ولی نبر اسم کفن
یار نیمه جون من همسر جون من
چرا این قدر دلم و خون می کنی
ز علی چهرتو پنهون می کنی
تو مرا بی سرو سامون می کنی
یار نیمه جون من همسر جون من
در دل شب پر شكسته بلبلي
برده بهر باغبان خونين گلي
گل مگو پامال گشته لاله ای
برگ برگش را صداي ناله ای
خاك،گِل مي شد زاشك جاري اش
تاكند دستي زرحمت ياري اش
ناگهان از آن بهشت بي نشان
گشت بيرون دستهاي باغبان
كاي شكسته بال و پر بلبل بيا
وي به قلبت مانده داغ گل بيا
باغبانم هست و بودم را بده
يا علي ياس كبودم را بده
ازچه ياسم اين چنين پرپر شده
لاله ی من باغ نيلوفر شده
اي بيابان گِل زاشك جاري ات
آفرين بر اين امانت داري ات
باغبان تا ياس پرپر را گرفت
اشك خجلت چشم حيدررا گرفت
يا محمد از رخت شرمنده ام
فاطمه جان داده و من زنده ام
شاخه ياست اگر بشكسته بود
دستهاي باغبانت بسته بود
غصه هارا در دل صد پاره ريخت
بر تن محبوبه خود خاك ريخت
حبس شد در سينه تنگش نفس
بود چون مرغ اسيري در قفس
زمزم ازدرياي چشمش سرگرفت
مثل كعبه قبر او در بر گرفت
ناله زد كاي با وفا يار علي
اي چراغ چشم بيدار علي
همسرم دستي برون از خاك كن
اشك از رخسار حيدر پاك كن
اي ترابت گِل ز اشك بوتراب
وي دعاي شامگاهت مستجاب
بار ديگر يك دعا كن از درون
جان حيدر با نفس آيد برون
اي شكسته پيش من آئينه ات
وي مدال دوستي بر سينه ات
آنقدر بر بغض من دامن زدند
تا تو را در پيش چشم من زدند
كاش آنجا دست من بشكسته بود
كاش چشمم جاي دستم بسته بود
منی كه روز و شب از اشك چاره می نوشم
دلم گرفت از این روزهای خاموشم
فراغتی كه فراق تو را ز پی دارد
هزار مرتبه سنگین تر است بر دوشم
بهار می رسد از راه آن زمانی كه
رسد ز كعبه انا المهدی تو بر گوشم
سیاهی دلم از تو اگرچه دورم كرد
میان روضه ولی با تو زود می جوشم
بدون روضه ببین دست های سینه زنم
گرفته زانوی غم در میان آغوشم
هزار شكر كه این چند ساله عیدم را
برای مادرت از ابتدا سیه پوشم
بقیع، گریه كنِ روضه های مادر توست
كنار تربت زهرا مكن فراموشم
دردهایم را اگر با تو بگویم بیش تر
لحظه لحظه می شود بغض گلویم بیش تر
پشت پرچینِ نگاهت چینِ پیشانیِ من
خوب معلوم است، دقت كن به رویم بیش تر
مانده ام آیینه ی از چند جا افتاده ام
تكه هایت را كجا باید بجویم بیش تر
با تو بودن خاطرِ روی تو دیدن آرزوست
خاطراتم مُرد امّا آرزویم بیش تر
خوب شد مسجد نمی آیی ببینی قاتلت
تازگی ها می نشیند رو به رویم بیش تر
زیر نورِ ماه می فهمم كه پهلوی تو را
از همه ی عضو ها باید بشویم بیش تر