《نادِ عَلیّاً مَظهَرَ العَجائِب تَجِدهُ عَوْناً لَکَ فِی النَّوائِب، کُلَّ هَمٍّ وَ غَمٍّ سَیَنجَلی بِوَلایَتِکَ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ》
خدا میخواست چشمِ او فقط عینالیقین باشد
خدا میخواست دستِ او فقط حَبلالمَتین باشد
خدا میخواست تیغِ او میانِ کُفر و دین باشد
خدا میخواست نامِ او به نامِ خود قَرین باشد
خدا خود را که مؤمن خواندمنظورش همین باشد
که میخواهد علی تنها امیرالمؤمنین باشد
خدا تصویری از خود را زمانی که به قاب انداخت
خدا را شُکر ما را هم به پایِ بوتراب انداخت
صبا خاکِ وجودِ ما به آن عالیجناب انداخت
رُطبهای نجف وقتی دهانها را به آب انداخت
ضریح غرقِ انگورش مرا شَطِ شراب انداخت
صُراحی میکشم وقتی شرابش اینچنین باشد
دلم مست است تا ساقی امیرالمومنین باشد
علی منظور از مِیها از این هوهو و هِیهِی ها
علی میجوشد از هر لب لبِ ما یا لبِ نِی ها
علی موسیقیِ باران که میبارد پیاپی ها
فدای شاه راهش که به مژگان میکنم طی ها
سمرقند و بخارا و حجاز و کعبه و رِی ها
علی حق و علی حی و پس از این نقطه چین باشد
فقط وصفِ خدا وصفِ امیرالمومنین باشد
خدا وقتی بهشتی رویِ دامانِ نجف دارد
بهشت از دور رویایِ بیابانِ نجف دارد
چه غم دارد کسی که خُردهای نانِ نجف دارد
که زهرا هم دو چشمش را به ایوانِ نجف دارد
چه کم دارد خدا وقتی که سلطان نجف دارد
خدا را میتوان بینی اگر آئینه این باشد
خدا را شُکر مولایم امیرالمومنین باشد
به حیرت کعبه میبیند شکوهی آسمانی را
ظهورِ نقطهی بسمالله سَبْعالْمَثانِى را
نبی میبوسدش از لب همین جامِ دهانی را
به میدان میرود بیند زمین خانه تکانی را
به تیغ آبدارا و به هر سو سر پَرانی را
همیشه مرکبش دُلدُل برایِ فتح زین باشد
رمیدنهای لشکر از امیرالمومنین باشد
اگر توفیق باشد سر به پای قنبر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم
بُوَد کان شاهِ خوبان را نظر بر منظر اندازیم
که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم
که از خاکِ نجف خود را به حوضِ کوثر اندازیم
به نامش بشکند هر سَد اگر دیوارِ چین باشد
ولیِّ رهبرم وقتی امیرالمؤمنین باشد
#شاعر حسن لطفی
علی علی! ذکر لب سلمانه
علی علی! عشق همه ایرانه
علی علی! دشمنو میلرزونه
علی علی! طوفانه
علی علی! زمزمه ی شیرانه
علی علی! نغمه ی هر گُردانه
علی علی! قوت قلب شیعه است
علی علی طوفانه
رو شونه هامون لِوای حیدره
هرچی که داریم فدای حیدره
رو به روی ما هزارتا دشمنو
پشت سرِ ما دعای حیدره
نَحُنُ اَنْصَارَعلی ابن ابیطالب
علی علی! بصیرتِ عَماره
علی علی! تعصبِ مُختاره
علی علی اسم همون آقاست که
عَلیٌ الْکَراره
علی علی! عجب طنینی داره
علی علی! زلزله تو کفاره
علی علی! معرکه میگردونه
علیٌ الکَراره
شمشیر مولا شناخته باطلو
دیده هفت پشتِ شخص مقابلو
بادستی که زد عَبدُوَد و زمین
گرفته دستِ یتیم و سائلو
نَحْنُ اَنْصَارَ علی ابن ابیطالب
علی علی! شورِ علیِ اکبر
علی علی! خطبه ی بِنتُ الحیدر
علی علی! تو کربلا معلومه
علی علی! سر لشکر
علی علی! مطابق هر باور
علی علی! راه عدالت گستر
علی علی خلاصه در آیین نیست
علی علی تا آخر
غیرِ مسلمون حتی مسیحیا
میشن زائرِ جناب اِیلیا
آی بچه شیعه شبِ تولده
هرجا که هستی یه سر نجف بیا
نَحْنُ اَنْصَارَعلی ابن ابیطالب
.
#تلنگرانه
چه آدم هایی که بسیار مؤمن بودند
و اندک اندک دچار روزمرّگی شدند
و قلبشان از حضور خدا تهی شد!
به بندگی نرسد بندهای به پای علی
قلم چه عاجز و لال است در ثنای علی
محب آل علی ام خوشم که اثباتِ
حلال زادگی من بُود به پای علی
علی امام من است و تمام عمرم را
شوم غلام کسی که بُود گدای علی
لبم که خورده به انگور زرد کُنجِ ضریح
شدم ز باده پرستان مبتلای علی
قسم به شأن "یَدُاللّه فَوقَ اَیْدِیهِمْ"
قبول حق نشود سِجده بی ولای علی
پیمبران که نه از جبرئیل خواهش کن
بپرسد از خود ایزد از ابتدای علی
نبی پس از شب معراج با تبسم گفت:
نشسته بین هِجاهای رَب صدای علی
نشانه ایست فقط سنگ کعبه فکر کنم
بهانه بوده بنایش فقط برای علی
از اینکه قبله شده زادگاه شاه نجف
زمانِ سِجده بُود در سرم هوای علی
زمانه بر سر جنگ ولایت مولاست
گرفته فاطمه در دست خود لوای علی
علی و فاطمه یک روح در دوتا بدناند
نوشتهام صد و ده فاطمه به جای علی
قسم به ضامن آهو که سر زد از آهو
فقط رضای خدا هست در رضای علی
#شاعر: علی اکبر نازک کار
تو سرسبزی و دلِ من بیابونه
چیکار کنم دلم همش تو ایوونه
داره در میزنه بازم یه دیوونه
دَرِ همین خونه
من جون به کفم
هر کی دشمن مولا شد باهاش طرفم
من جون به کفم
از سربازایِ گردانِ شاه نجفم
حق بگو! بگو علی شاهِ مَردانه
حق بگو! بگو علی شیر یزدانه
یاعلی! بگوکه مَستیت حلال بشه
حق بگو! بگو علی جان جانانه
با علی مَستِ مَستِ مَستم، یاعلی!
تو که عُمرِ يه لشكر و سَرآوُردی
توکهجای سِپر هم جیگر آوردی
همینکه رو به سمت خیبر آوردی
دَر و دَر آوُردی
ای شاه نجف!
سر پناه پیغمبر، سحرگاه نجف
ای شاه نجف!
باز دلم به راه افتاده، تو راه نجف
جان علی، که آسمون خاکِ پاهاشه
جان علی، که کهکشون زیرِ دستاشه
کَشتی شکسته هم به ساحل میره
وقتی که رو بادبان یا علی باشه
با علی مَستِ مَستِ مَستم، یاعلی!
شبِ نزولِ بارونِ امشب
هر لب عاشق، میخونه امشب
حجت حق، توخونه ی حق، مهمونه امشب
شب جنون و شبِ امیده
مگه چه نوری از راه رسیده
که عاشقونه خودِ کعبه به
ناز قدمش سینه دریده
ای جانم!
حقیقتِ لَم یَزلی، علی اومده
ای جانم!
حضرت وَالیِ الوَلی، علی اومده
در پی نورم تَمنام علیِ
زنده به عشقم مسیحام علیِ
سینه سپر همیشه گفتم، بابام علیِ
دلا با حیدر، تو همنشینی
تو میدرخشی، تو بهترینی
ببین نداره دلا، زلالی دُر نجف
رو هیچنگینی
با مولا
غبار و ذره هم باشی، امیر و مُشکی
بی مولا
بالا بری پایین بیای، کویر خشکی
علی یا مولا... علی یا مولا...
بیست جمادی، تو میلادِ زهرا
به عشق بی بی، میخونیم زمولا
حِیفهنخونیم امشب و از اُمِّ اَبیها
بر همه زنها، سروری کرده
برا پیمبر، مادری کرده
لایق نبودیم ولی دعای فاطمه
مارو حیدری کرده
یا زهرا!
بهار زندگیمون و پر از بارون کن
یا زهرا!
عاشقا رو همچین شبی نجف مهمون کن
علی یا مولا... علی یا مولا...
.