#شعرمهدوی
در حسرت دیدار تو عمرم به سر آمد
هی جمعه شد و از جگرم ناله بر آمد
ترسم که بمیرم تو بیایی و بگویند
آن یار سفر کردهی تو از سفر آمد...
#روحالهگائینی
🌺 یا صاحب الزمان ادرکنی 🌺
مانده است به انتهای این راه نگاه
شاید که همین جمعه بیایی از راه
با پرچم سرخ "یا لثارات حسین"
ای منتقم خون اباعبدالله
#محمدحسن_محمدی
#رباعی #جمعه
آیینه ی بی غبار برمیگردد
باسیصد و چند یار برمیگردد
پاییز به گوش برگ ها میگوید
سر میرسد انتظار ، برمیگردد
#علی_کاوند
🌸مولاجان🌸
"در ظاهر اگر چه ساکت و آرامم"
از حـسِّ فراق تو پر از آلامم
ای کاش که این جمعه بیایی تا من
از آمدنت نیک شود فرجامم
#نگین_نقیبی
💚 اللهم عجل لولیک الفرج مولانا المهدی عج
🎼 هجران
هجران تو درد است و ملال انگیز است
دنیا غم و آشوب و اَسَف آمیز است
ای سبزترین بهار دنیا بازآ
بی تو همه ی فصول ما پائیز است
✍ سید مهدی سادات
بسم الله الرحمن الرحیم
#شعر_مهدوی
ما راه را بی نور گم کردیم مدتهاست
از تیرگی ها سر در آوردیم مدتهاست
از دوریت آزرده خاطر زندگی کردیم
هر روز مردیم و به ظاهر زندگی کردیم
رویایمان صدتا کفن پوساندبعد ازتو
مارا جهنم در خودش سوزاند بعد ازتو
یک عمر لای زخمهامان استخوان کردیم
هی امتحان پس داده ها را امتحان کردیم
دنیا سلاح صلح را با جنگ عوض کرده
افسوس حتی دینمان هم رنگ عوض کرده
از حسرت دیدار تو٬ بدتر تقاصی نیست
غیراز به سمتت آمدن ٬راه خلاصی نیست
بی توگلوی آرزوها تر نخواهد شد
دلتنگی آدینه ها کمتر نخواهد شد
ای آنکه پایان بخش سرمای زمستانی
سردرگمی هامان ندارد بی تو پایانی
شبهایمان یک خواب بی کابوس میخواهد
خاک سراب آلوده٬ اقیانوس میخواهد
برگرد روی چشمهای جاده پا بگذار
مارا به آغوش پر از امنیتت بسپار
برگرد تا طعم عدالت حس شود با تو
دنیا پر از عطرگل نرگس شود باتو
#بیابانگرد_زهرا💔
#عالیه_رجبی
غزل درمدح امام زمان علیه السلام
ای حاکم زمین وزمان صاحب الزمان
فرمانروای کشورجان صاحب الزمان
تاکی در انتظارظهورت بریم بسر
خورشیدِتابناک جهان صاحب الزمان
ای آفتاب حُسن طلوعی دوباره کن
تابنگریم رُخت به عیان صاحب الزمان
خودواقفی که مازازل واله توئیم
ای مهرپرفروغ نهان صاحب الزمان
دلدادگان بشوق وصال توزنده اند
دراین محیط پرهیجان صاحب الزمان
گرجلوه ای زگلشن حُسنت عیان کنی
دیگرچه حاجتی بجنان صاحب الزمان
ما ریزه خوار خوان کریمانهٔ توئیم
ای پادشاه کون ومکان صاحب الزمان
گوینددشمنان که توبنموده ای ظهور
حاشازصدق این سخنان صاحب الزمان
گر مصلحت بود که بسوزیم درفراق
ماراچه غم زمدعیان صاحب الزمان
فردا که آفتاب جمالت کند طلوع
خرٌم شودکویرجهان صاحب الزمان
یارب چه میشودکه منادی ندادهد
آمد امام منتظران صاحب الزمان
(خوشدل)دلش بشوق وصال تومی تپد
دراین جهان پرخفقان صاحب الزمان
التماس دعا خوشدل خراسانی
#امام_زمان_عج
مولای جمعه های معطر بیا بیا
خورشید نسل های مطهر بیا بیا
ما دل به جذبه های نگاه تو بسته ایم
تکرار عشق های مکرر بیا بیا
ای وارث تمام مواریث انبیا
سوگند بر عبای پیمبر بیا بیا
قرآن پاره پاره ی ما روی خاک هاست
آقا به دست بسته ی حیدر بیا بیا
باران بیار...آب بیاور خودت بریز
بر شعله های سرکش این در...بیا بیا
تا که بیاوری کمی از خاک کربلا
مرهم برای پهلوی مادر بیا بیا
شاید که تشت پر شده از لخته های درد
برداری از مقابل خواهر بیا بیا
تا پس زنی به دست خود این خون داغ را
از روی حلق تشنه ی اصغر بیا بیا
تا شستشو دهی مگر ای اشک مهربان
خونِ سر شکسته ی اکبر بیا بیا
آقا! عمو که مشک ندارد شما مگر
مشکی بیاری از شط کوثر بیا بیا
آقای من بلند کن از خاک عمه را
تا کم ببوسد این تن بی سر بیا بیا
آقا چقدر منتظرت صبح و ظهر و شب
آقا چقدر دیده ی ما تر؟...بیا بیا
آقا فدای چشم پر از غربت شما
هر چه شکست بال کبوتر بیا بیا
آقا فدای شما هر چه داده ایم
دریا دلان تشنه ی پرپر بیا بیا
✍️ #ایوب_پرندآور
با موضوع حرکت کاروان از مدینه به سمت کربلا
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
ای روضه دار صبح و مساء خیمه ات کجاست
ای آخرین امیر خدا خیمه ات کجاست
تا کی درون خیمه ی خود غرق ماتمی
تا کی بدون مستمع و یار و همدمی
داری خودت هزار غم و محنت و بلا
اما شکسته قلب تو از درد شیعه ها
می بینی هر گناه مرا در شبانه روز
اما به روی من تو نیاورده ای هنوز
من می کنم گناه و تو شرمنده می شوی
بر ظلمت دلم مه تابنده می شوی
آقا ببخش شیعه ی پر اشتباه را
عمری نکرده لایق وَصلَت نگاه را
آقا مرا انیس غم خیمه ات نما
با روضه های کرب وبلا پاک کن مرا
گویی دوباره مجلس روضه به پا شده
چون که حسین راهی کرب وبلا شده
گر رفته است نیمه شب و بی صدا حسین
با خانواده اش شده راهی چرا حسین
همراه برده اصغر دردانه را چرا
برده رباب و زینب و ریحانه را چرا
تا اکبر است و قاسم و عباس در برش
هرگز نمی شود اذیت قلب خواهرش
وای از زمان بی کسی ِ پنج ماه بعد
زینب شود اسیر،به دستور ابن سعد
رأس حسین را به سر نی ببیند و
از پاره های حنجر او بوسه چیند و
تا شهر شام همسفر حرمله شود
پاسخ به آه او کتک و هلهله شود
در پیش روی او ز لب خورده خیزران
در مجلس شراب عدو خون شود روان
آقا به حقّ عمّه ی قامت کمان بیا
بر انتقام، حضرت صاحب زمان بیا
.
#روضه_کاروان_کربلا
#وداع_کاروان_مدینه
نسیمی جانفزا می آید
بوی کرببلا می آید
واویلا واویلا واویلا
کاروانی به راه افتاده
مادری ناله ها سرداده
شد حسین راهیِ کربلا
واویلا واویلا واویلا
نسیمی جانفزا....
آمده بدرقه یک مادر
می زند شانه مویِ اکبر
کن تماشا به چشمان تر
وداعِ اکبر ولیلا را
واویلا واویلا واویلا
می کند گریه ام البنبن
گوید عباس من دلغمین
همه حرفم به تو باشد این
جان تو جانِ پورِ زهرا
واویلا واویلا واویلا
بِکِش ناز همه دخترها
جان ِ تو جانِ این خواهرها
نشکند غرور معجرها
لحظة بی کسی در صحرا
واویلا واویلا واویلا
دورِ گهوارة اصغر باش
دائما دورِ این مادر باش
فکرِ این رباب مضطر باش
پرنگهداری تو مشکش را
واویلا واویلا واویلا
شب جمعه شد وغوغا شد
روضه خوانِ حرم زهرا شد
واویلا واویلا واویلا
مادرت روضه بر پا کرده
برایت ظرفِ آب آورده
کرده با گریه محشر بر پا
واویلا واویلا واویلا
بُنَی بُنَی جان من
دورِ تو حلقه میزد دشمن
وای از آن غارت پیراهن
بر سر جسم تو شد دعوا
واویلا واویلا واویلا
رویِ نیزه سرت را بردند
باکتک خواهرت را بردند
معجر دخترت را بردند
وای از آن غروب عاشورا
واویلا واویلا واویلا
#قاسم_نعمتی
زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها
با امام حسین علیه السلام؛ هنگام خروج شبانه ی قافله ی عشق از مدینة النّبي به سوی کربلا
به سوی بهشت وِلا می رَوی؟
پِیِ عَهدِ خود با خدا می رَوی؟
به قُربانگَهِ نینوا می رَوی؟
به گودالِ رنج و بلا می رَوی؟
عزیزم، شبانه کجا می رَوی؟
منم مادرِ سوگوارَت حسین
به عرشِ خدا بیقرارت حسین
فدای دلِ غصه دارت حسین
به اشک و دلی مبتلا می رَوی
عزیزم، شبانه کجا می رَوی؟
کسی جز تو و زِینَبِین و حسن
ندارد نشانِ گلِ یاسَمن
دگر کَس نیاید، سرِ قبرِ من
وداع کرده، غرقِ بُکا می رَوی
عزیزم، شبانه کجا می رَوی؟
به زیرِ لحد، مبتلای تو ام
حزین از غم بچه های تو ام
وَ مرثیه خوانِ عزای تو ام
به راهِ رضای خدا می رَوی
عزیزم، شبانه کجا می رَوی؟
برو، تا اَدا، عهد و پیمان کنی
فدای خدا، هستی و جان کنی
مناجات، با کامِ عطشان کنی
ولی با رقیه چرا می رَوی؟
عزیزم، شبانه کجا می رَوی؟
تو را تربیت کرده ام، ای پسر
که در راهِ قرآن کنی تَرکِ سر
دهد نخلِ ایمان زِ خونت ثمر
ولی از چه با بچه ها می رَوی؟
عزیزم، شبانه کجا می رَوی؟
اگر چه زِ داغت شَوَم بیقرار
کنم تا قیامت به تو افتخار
ولی آه، از نیزه و نیزه دار
سوی لشکرِ بی حیا می رَوی
عزیزم، شبانه کجا می رَوی؟
اگر چه کند شِمر با خنجری
سرت را جدا، ای گلِ حیدری
امان از غم و دردِ بی معجری
به جنگِ خطا زاده ها می رَوی
عزیزم، شبانه کجا می رَوی؟
✍️