#رباعی #جمعه
آیینه ی بی غبار برمیگردد
باسیصد و چند یار برمیگردد
پاییز به گوش برگ ها میگوید
سر میرسد انتظار ، برمیگردد
#علی_کاوند
.
بکم فتح الله و بکم یختم
#ترکیب_بند تقدیم به محضر #حضرت_علی_اکبر صلوات الله علیه
چشم در چشم ابوفاضل شد
کار تشخیص کمی مشکل شد
پرده ی چهره ی خود را برداشت
ماه در روز دهم کامل شد
دست انداخت به آغوش پدر
سوره ی عشق خدا نازل شد
تا که چشم بد از او دور شود
جای اسپند به آتش دل شد
جامه ی رزم به تن کرد ، چقدر
بین این جامه علی خوشگل شد
هم تداعی پیمبر می کرد
هم زمان جلوه ی حیدر می کرد
خیمه قرآن غنی تر دارد
سوره هایی مدنی تر دارد
خُلق و خویَش چو پیمبر اما
کرمی بس حسنی تر دارد
گونه هایش چو عقیق یمن است
لب سرخی یمنی تر دارد
لب او غنچه ی باغ ختن است
که ز مُشکش دهنی تر دارد
مثل ماه است ولی در رویش
قرص ماهی علنی تر دارد
طعم انگور و رطب با هم بود
عشق و مستی و طرب با هم بود
هر که مثل علی اکبر دارد
باز در خانه پیمبر دارد
ابرویش نه! که هلال قمر است
چشم هایی عسلی تر دارد
بس که زیباست کسی قادر نیست
چشم از چشم علی بر دارد
هر یلی هست در عالم ، اکبر
یک سر و گردن از او سر دارد
با خودش گفت پدر، شکر خدا
باز هم قافله حیدر دارد
این پسر نیست که دلبند من است
هدیه ی لطف خداوند من است
تکیه بر اصل و نسب می فرمود
بعد از آن مرد طلب می فرمود
رنگ از روی اجل هم می ریخت
لحظاتی که غضب می فرمود
در حضور پدرش بنشیند!!!
هرگز! از بس که ادب می فرمود
پدرش خار به پایش می رفت
آن شب از دلهره تب می فرمود
شب خود را به مناجات خدا
روز را روزه به شب می فرمود
چهره اش نور خداوندی داشت
بس که بر مُهر سرش را بگذاشت
روح در پیکر ایمان می ریخت
از شرابی که به فنجان می ریخت
تا که می گفت پدر ، از قِبَلش
صد و ده بار پدر جان می ریخت
علی آرام قدم بر می داشت
از لبش آیه ی قرآن می ریخت
نقشهی عاشقی یوسف را
اول جاده ی کنعان می ریخت
تب مجنونی و رسوایی را
باز در میثم و سلمان می ریخت
او علی بن حسین بن علی ست
جلوهی تام رسول است ولی ست
طرح تکبیر اذانش عشق است
لب و دندان و دهانش عشق است
عمه جان گفتن او فرق کند
عمه را طرز بیانش عشق است
قلبش از عشق پدر لبریز و
انعکاس ضربانش عشق است
پیش او نام رقیه ببری
دائماً روی زبانش عشق است
کفتری بر سر بامش می گفت
خوردن خردهی نانش عشق است
خانه اش شهره به بیت الکرم است
حسن دوم اهل حرم است
جنگ با حوصله ای برپا کرد
با پدر فاصله ای برپا کرد
گره انداخت به ابروی کجش
ناگهان ولوله ای برپا کرد
با عقابش به زمین سم می کوفت
در زمین زلزله ای برپا کرد
علیِّ اکبر لیلا آمد!!!
این خبر غائله ای برپا کرد
با خم سلسلهی گیسویش
در جهان سلسله ای برپا کرد
آنچه در حق علی نازل بود
«جاءَ حقُ زهق الباطل» بود
شدت زلزله ها دائم شد
معرکه پشت سپر قائم شد
دوش در دوش عمو عباسش
سلسله کوه بنی هاشم شد
لشگر از ترس به خود می لرزید
دشمن آنروز سپر لازم شد
ترس در عمق دلش اردو زد
سایه مرگ بر او حاکم شد
نعرهای زد که علی آمده است
جلوهای کرد و اباالقاسم شد
قصد تاراج اراذل دارد
چقدر شیر خدا دل دارد
رجز و عربده اش یکسره بود
غرش شیر در این حنجره بود
بین ابروی بنی هاشمی اش
ذوالفقاری پُرِ خشم و گره بود
وارد میمنه شد از سمتی
وقت برگشت ته میسره بود
آنچه در بین هوا می رقصید
سپر و نیزه و تیغ و زره بود
مشق شمشیر برایش انگار
مثل نقل دو سه تا خاطره بود
جنگ بازیچه ی این یل شده است
کو حریفی ،که معطل شده است
شیر در دامنه بازی می کرد
تازه با هیمنه بازی می کرد
با دل اهل حرم با صوتش
در دل ماذنه بازی می کرد
نوهی حیدر و زهرا انگار
داخل میمنه بازی می کرد
حیدری بود و اباالفضلی بود
جنگ را یک تنه بازی می کرد
مثل این بود پیمبر روی
دامن آمنه بازی می کرد
کربلا را به شکوه آورده است
دشمنش را به ستوه آورده است
مرگ را سنگ محک می انداخت
بعد بر بال ملک می انداخت
نوک شمشیر به ماه و لبه اش
بر زمین چند ترک می انداخت
تیغ از هر طرفی رد می شد
دست و سر را به الک می انداخت
قدرت ضربه سر دشمن را
آن طرفتر ز فلک می انداخت
آنقدر مثل پیمبر شده بود
کوفه را نیز به شک می انداخت
جام از دست خدا می نوشید
خون حیدر به رگش می جوشید
خون سر ، تا سر سربند آمد
تیغ سرتاسر سربند آمد
دوره کردند علی اکبر را
نفس تند پدر بند آمد
قلب بابا به تپیدن افتاد
خون در بین جگر بند آمد
ارباً اربا شد و دیدند حسین
با چه حالی سر هر بند آمد
دست را بر سر هر زخم گذاشت
خون هر زخم مگر بند آمد!!!
مانده با این سر زخمی چه کند
با علی اکبر زخمی چه کند
#علی_کاوند ✍
#ماه_شعبان
.
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
زمان زندگی ات روزگار بخشش شد
تمام زندگی ات وقف کار بخشش شد
تویی همان نوه ی آنکه از سر لطفتش
بنی امیه هم امیدوار بخشش شد
تویی همان پسر آنکه تیغ می بخشید
و جنگ با کرمش کارزار بخشش شد
تویی همان که سه دفعه تمام زندگی اش
فقط به راه خدا در مدار بخشش شد
طلا عیار ندارد اگر به دست تو نیست
غبار پای تو حتي عیار بخشش شد
کرم گداي کرم خانه ی تو شد وقتی
که دست با کرمت اعتبار بخشش شد
کریم بودی و بین مورخان به تواتر
خبر رسید حسن سفره دار بخشش شد
کریم بودی و افسانه ساختی از فقر
فقیر با تو خداوندگار بخشش شد
🔸شاعر:
#علی_کاوند
===========================
#مرثیه_امام_حسن #مرثیه_امام_حسن_مجتبی
===========================
هوای خاک مزارت چقدر پر دارد
حریم قبر تو از آسمان خبر دارد
که فرق قبر تو با هر امام در این است
همیشه زائر خاکی و خونجگر دارد
میان خانه تو اصلا کریم تر هستی
بدیهی است گدای تو بیشتر دارد
محل زندگی ات از فقیر لبریز است
مگر ورودی این خانه چند در دارد
بیا و جیب مرا هم تصدقی پر کن
شنیده ام که دودست کریم زر دارد
خدا نیاورد آن لحظه را زبانم لال
که سنگ قبر تو مولا شکاف بر دارد
دلت گرفته ز دست کسی که نامرد است
کسی که نقشه ی شومی میان سر دارد
🔸شاعر:
#علی_کاوند
=============================
#حضرت_عباس #مدح_حضرت_عباس
#اعیاد_شعبانیه
زمین و آسمان را گرم یا قدوس و یا هو کرد
همینکه صحبت از زیبایی آن چشم و ابرو کرد
خدا وقتی بنا بود از رخ خود پرده بردارد
علی را آفرید و مرتضی عباس را رو کرد
جنان خوشبو شد از آن لحظه ای که لحظه ای کوتاه
شمیم گیسوی مشک آفرینش را سحر بو کرد
به هرجا که قدم می زد شمیم یاس می پیچید
بیابان را به حکم کیمیایی غرق شب بو کرد
تمام دشت را آن شیر خفته در نگاه او
به شوق صید بودن پیش چشمش دشت آهو کرد
نمی دانم خدا هنگام نقاشی ابرویش
کمان را آفریده یا که میل دو پرستو کرد
نمی دانم هنر را آفرید اول سپس عباس را یا که
هر آنچه از هنر را بود صرف خلقت او کرد
به اخمی نیمی از لشگر به اخمی نیمه ی دیگر
شمار کشتگان را در نبرد خود ترازو کرد
به توفیق مقام عبد بودن می رسد هر کس
غبار صحن را با توتیای چشم جارو کرد
🔸شاعر:
#علی_کاوند
بسم الله الرحمن الرحیم
شروع شد غزلی جاودانه شکل گرفت
برای عشق در عالم بهانه شکل گرفت
نوشت قافیه را چشم و شد ردیف ابرو
پس عاشقانهترین عاشقانه شکل گرفت
زمین تشنه دهان را به سمت ساحل برد
برای وسعت دریا کرانه شکل گرفت
نوشت کربوبلا تازه قبله شد تشکیل
نوشت بزم عزا تازه خانه شکل گرفت
زمین به خاک قدم های زائرش زل زد
سپس به وجد درآمد زمانه شکل گرفت
و با حسینیه و پرچم و کتیبه و سنج
مفاعلن فعلاتن ترانه شکل گرفت
جهان به یمن وجود ابارقیه و بعد
به ناز مقدم آن نازدانه شکل گرفت
حسین رونق دنیای نوکری شده است
حسین آمد و دنیا چه محشری شده است
سپرده ام به نخ پرچمش که دل دل شد
حسین تا ابد ارباب هرچه سائل شد
نماز عشق به ابروی او تمایل داشت
به سمت کرب و بلا قبله نیز مایل شد
زیاد کرده همیشه کم مرا یعنی
که شاعر از قِبَل لطف اوست مقبل شد
چقدر شعر نوشتند شاعران اما
به ذره او نظری کرد و بعد دعبل شد
ثواب گریه ما در مصائبش با صد
نماز و روزهی پیغمبران معادل شد
«به آسمان رود و کار آفتاب کند»
کسی که با حرم کربلا مقابل شد
گرفته حاجت خود را قسم به قاسم و اکبر
هر آن که از یکی از این دو درب داخل شد
بزرگ طایفهی آب ها سلام آقا
امام بی سر ارباب ها سلام آقا
#علی_کاوند
#سیدالشهداعلیهالسلام
#شعبانیه
@navaye_asheghaan
بسم الله الرحمن الرحیم
شروع شد غزلی جاودانه شکل گرفت
برای عشق در عالم بهانه شکل گرفت
نوشت قافیه را چشم و شد ردیف ابرو
پس عاشقانهترین عاشقانه شکل گرفت
زمین تشنه دهان را به سمت ساحل برد
برای وسعت دریا کرانه شکل گرفت
نوشت کربوبلا تازه قبله شد تشکیل
نوشت بزم عزا تازه خانه شکل گرفت
زمین به خاک قدم های زائرش زل زد
سپس به وجد درآمد زمانه شکل گرفت
و با حسینیه و پرچم و کتیبه و سنج
مفاعلن فعلاتن ترانه شکل گرفت
جهان به یمن وجود ابارقیه و بعد
به ناز مقدم آن نازدانه شکل گرفت
حسین رونق دنیای نوکری شده است
حسین آمد و دنیا چه محشری شده است
سپرده ام به نخ پرچمش که دل دل شد
حسین تا ابد ارباب هرچه سائل شد
نماز عشق به ابروی او تمایل داشت
به سمت کرب و بلا قبله نیز مایل شد
زیاد کرده همیشه کم مرا یعنی
که شاعر از قِبَل لطف اوست مقبل شد
چقدر شعر نوشتند شاعران اما
به ذره او نظری کرد و بعد دعبل شد
ثواب گریه ما در مصائبش با صد
نماز و روزهی پیغمبران معادل شد
«به آسمان رود و کار آفتاب کند»
کسی که با حرم کربلا مقابل شد
گرفته حاجت خود را قسم به قاسم و اکبر
هر آن که از یکی از این دو درب داخل شد
بزرگ طایفهی آب ها سلام آقا
امام بی سر ارباب ها سلام آقا
#علی_کاوند
#سیدالشهداعلیهالسلام
#شعبانیه
@navaye_asheghaan
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
انگار علی بود که در معرکه آمد
انگار رسول است به تایید مؤکد
چون منطقاً و خُلقاً و خلقاً نبوی بود
حق است که نازل بشود وحي ، مجدد
از شدت کثرت به نبی بود که حق داشت
جبریل شود در عمل خویش مردد
نیروی علی ریخته در نیروی اکبر
آن حرف که تکرار شود هست مشدد
از شیوه ی جنگیدن او بس که بیان ها
افتاده به اما اگر و باید و شايد
شاید که به وصفش دو سه تا آیه نیاز است
شاید که نه ، حتماً ، که نه اصلا که نه باید
یک سوره مجزا بشود نازل و بعدش
تفسیر شود در صد و ده صفحه مجلّد
در وقت اذان روی عليّ ولی الله
تحریر صدایش شده در حنجره ممتد
این هوهوی برخاسته از مأذنه شهر
تسبیح نسیم است در آن موی مجعد
بر شانه خود سلسله انداخته یا زلف
شد سلسله دار نبوی را یل ارشد
زد قید امیری جهان را پس از آن که
هر کس به غلامی درش گشت مقيد
ما را بنویسید مرید علی اکبر
چون شعر "مؤیِّد" که به ذات است مؤیَّد
حکم است که در معرکه گردانی تیغش
بر خاک بیافتد سر گردن کش مرتد
با هيبت او صلّ علی حیدر کرار
با جلوه ي او صلّ علی آل محمد
🔸شاعر:
#علی_کاوند
هم سفره بودن با گدایان عادت شاه است
پس خوش به حال هر کسی که رعیت شاه است
بین گدایان محله حرف سلطان و
بین غلامان محله صحبت شاه است
امروز ما دنبال کار و بار اربابيم
فردای محشر مطمئنا نوبت شاه است
سر زیر بار ظلم ظالم خم نخواهد شد
تا گردن ما زیر بار منت شاه است
فرقی میان نیزه با دوش پیمبر نیست
بالانشین بودن همیشه عادت شاه است
هم سائل و هم ساربان در مسجد و گودال
بخشیدن انگشتری ها خصلت شاه است
بعد از اباالفضل و علی اکبر و قاسم
کوهی که خم شد از مصیبت قامت شاه است
بردند معجر از سر زینب؟ زبانم لال
این حرف ها بی حرمتی بر ساحت شاه است
هرچند " کل من علیها فان " ولی در اصل
آنچه که می ماند به دنیا هيئت شاه است
#علی_کاوند
#شعر_مناجات_سیدالشهدا_ع
#کربلا
.
#ترکیب_بند
#غدیریه #امیرالمؤمنین
موی تو به پیچ و تاب خفته
شب در پس این حجاب خفته
پس موی سیاه را بزن پس
{خورشید} پسِ نقاب خفته
در مردمک چشم تو دیدم
شیخی وسط شراب خفته
شمشیر دو سر به حالتی مست
در دست ابوتراب خفته
در معرکه بین ابروانت
ما بین گره عذاب خفته
در معرکه تا خودی نشان داد
شمشیر تو کوه را تکان داد
از مدح تو سیم و زر گرفتیم
جبریل شدیم و پر گرفتیم
ما دست تهی دراز کردیم
از دامن تو گهر گرفتیم
در محضر تیغ ابروی تو
یک عمر بهدست ، سر گرفتیم
لبخند زدی تضاد رخ داد
کوه نمک از شکر گرفتیم
در طرح ضریح چشم و مژگان
از فرشچیان نظر گرفتیم
یک شیشه گلاب ناب قمصر
در پاسخ این اثر گرفتیم
مستي شراب و ساغر عشق است
انگور ضریح حیدر عشق است
ای خال لبت خراج بغداد
قد قامت قامت تو شمشاد
سرچشمه گرفته از دو چشمت
مجموعه ی آب های آزاد
در هیچ کجای قلب قرآن
اسم تو ، نه از قلم نیوفتاد
این کوفی خط گیسوانت
تمرین سیاه مشق استاد
در فلسفه ی چشم تو ماندند
فارابی و شیخ و " میرداماد"
نقاشی گیسوی تو بگذاشت
حسرت به دل جناب " بهزاد "
مست دم ذوالفقار گردید
مانند دلم خمار گردید
از اول ماجرا نوشتیم
بر تارک ماسوا نوشتیم
ای نام تو نقطه اول خط
تا آخر خط تو را نوشتیم
گفتند خدا علی شنیدیم
گفتند علی خدا نوشتیم
یک روز تو را خدا سرودیم
یک روز دگر جدا نوشتیم
سنگینی نام تو سبب شد
اینقدر هجا هجا نوشتیم
تنها به خدا ظهر تو هستی
"کیف بشر" بشر تو هستی
#علي_کاوند✍
#مدح
#غدیر_خم
#امیرالمومنین_علیهالسلام
.
.
#امام_حسین_علیه_السلام
دریای استقامت و کوه ارادهایم
پا به رکاب هیئت اربابزادهایم
در روضههای هرشب او چشممان تر است
یعنی همیشه مست می این دو بادهایم
دورهمی برای غمش گریه میکنیم
با این حساب ما همه یک خانوادهایم
شکرخدا به درد حسینیه میخوریم
شکر خدا که لایق این استفادهایم
در روضههای کربوبلا داد میزنیم
مانند مادر پسر از دستدادهایم
هرجا گره به کار من و مادرم رسید
آن را به دستهای اباالفضل دادهایم
مثل حبیب و میثم و حر و زهیر ما
پای علی و آل علی سر نهادهایم
یعنی که پای پرچم ارباب بی کفن
تا قطرههای آخر خون ایستادهایم
گریه برای داغ اسیری نکردهایم
ما را ببخش گربهی سیری نکردهایم
#علی_کاوند ✍
#محرم
#امام_حسین
.
.
#شهادت_امام_سجاد
بپرس از خون روی سلسله حدّ غم او را
زده در محضرش صبر از حیا وقتی دوزانو را
الهی لاتودبنی که میخواند به گوش باد
شمیمش مینوازد گونههای خیس شببو را
اگرچه نیست چاه غربت، اما بین نخلستان
به گوش ماه میخواند مناجات دوپهلو را
شبیه پلکهایش خون دل خوردند هرخط از
دعاهایی که جا ماندند بعد از جنگ عاشورا
پیمبر زاده بود و خارجی خواندند آن شاهی
که دارد در اصالت مادری چون شهربانو را
لهوف از نالهی «الشّام» او هم ناله سر میداد
روایت کرد وقتی هتکحرمتها به بانو را
کجای گریههای گاه و بیگاهش بگنجاند؟
غم گهواره را، خلخال را بغض النگو را
چگونه تاب آورده است «شمرُ جالسٌ» را یا
چگونه «ارباً اربا» یا شکاف بین ابرو را
چهلسال است بزم روضهاش گرم است با این خط
که حتما تیز کن قصاب وقت ذبح چاقو را
#علی_کاوند ✍
#امام_سجاد_علیهالسلام