eitaa logo
ذاکرین آل الله
275 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
299 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
رنگین کمان خاطر من تا خدا شکست دل در پناه ِخاطر ِدرد آشنا شکست یک جا تمام شهر پر از اضطراب شد وقتی صدای ِدستِ خدا در دعا شکست با خنجری که فرق علی را نشانه رفت بنگر دوباره دست بشر تا کجا شکست دیگر به سمت خانه ی خورشید رو نکرد ماه رخش شکافته شد ،قلب ما شکست فریاد از حماقت و رسوایی و خطا فریاد از این ندامتِ بی انتها شکست با این غمی که در نفس کبریا نشست باور کنید عرش خدا بیصدا شکست 🔸شاعر: ________________
جاده‌ی وصل علی و فاطمه هموار بود لحظه‌ی پرواز روح حیدر کرّار بود رنگ خون شد دستمال زرد بر پیشانی‌اش یعنی این که جوشش زخم سرش بسیار بود گوشه‌ی خانه به سر قرآن گرفته زینبش بر لبش امّن یجیب و ذکر استغفار بود چند باری از سر شب تا سحر از حال رفت گوییا آماده‌ی رفتن به سوی یار بود بعد زهرا روز خوش هرگز ندیده مرتضی در گلویش استخوان و بین چشمش خار بود! یک نگاهش بر حسین و زینب و عبّاس بود یک نگاه دیگرش هم بر در و دیوار بود غصّه‌ی خانه‌نشینی و غم سی ساله‌اش پیش چشمش می‌گذشت و غرق این افکار بود ماجرای کوچه و روی کبود فاطمه مثل یک دیوار خانه بر سرش آوار بود آن چه که شیر خدا را بر زمین انداخته ضربه‌ی تیغ عدو نه... تیزی مسمار بود ... آمد استقبال او با شاخه‌ی گل، همسرش روی دستش غنچه‌ی شش ماهه‌ی خون‌بار بود 🔸شاعر: ____________
دوست دارم خاک باشم در قدم‌های علی تا کنم در رهگذار او تماشای علی دوست دارم اشک باشم، چشمه‌چشمه جوبه‌جو تاکه قطره قطره اُفتم در قدم‌های علی دوست دارم باد باشم با امید و آرزو سرنهم مثل نسیمِ صبح، بر پای علی دوست دارم چون کبوتر باشم و با بالِ شوق پَر زنم تا گلشن سبز و دل‌آرای علی دوست دارم گوش باشم تا به بزم انس او بشنوم از دوستانش صوت آوای علی دوست دارم چشم باشد عضو‌عضوم تا مگر وقت جان دادن ببینم روی زیبای علی دوست دارم شمع باشم تا بسوزم روز و شب گاه با یاد علی، گاهی به زهرای علی دوست دارم دست مارا او بگیرد روز حشر نامه‌ی اعمال ما باشد به امضای علی دوست دارم ای «وفایی» روزِ سخت واپسین عروة الوُثقای ما باشد تولای علی 🔸شاعر: ________
آخرین مجلس من قبل مماتم روضه است اولین محفل من بعد وفاتم روضه است پدرم گفت گرفتار شدی روضه بخوان خواندم آگاه شدم باب نجاتم روضه است مال و فرزند و عیالم همگی وقف حسین کارِ من در همه ی طولِ حیاتم روضه است چه نیازیست که نوکر به همه رو بزند رزقِ افزون شده دارم ، برکاتم روضه است چاره ای نیست اگر کرببلا روزی نیست وقت ایام جدایی، عتباتم روضه است وقت جان‌کندن من مرثیه خوان را گویید سخن از غیر نگوید سکراتم روضه است گر بپرسند چه داری به شب اول قبر؟ باز با گریه بگویم حسناتم روضه است 🔸شاعر: ==========================
خارج از درک عُقول اند خدا با حیدر می رسد تا به خدا هر که رسد تا حیدر ذات حق در وجنات علوی جلوه نمود بهترین آینه ی عالی اعلیٰ..،حیدر انبیا را به خداوند رسانده است علی ذکر توحیدی موسی و مسیحا؛ حیدر مرتضی مطمئِناً بوده سراپا احمد مصطفی مطمئِناً بوده سراپا حیدر فضّه و قنبر این طایفه بودن..،عشق است ما که هستیم مگر؟! نوکر زهرا_حیدر خانه ی اهل تشیُّع،نجف اشرف اوست کاش باشیم شبی منزلِ باباحیدر عبد خاطی به کجا جز در مولا برود آخرین ملجا درماندگی ما..،حیدر هر زمان در زده ام،در به رویم باز شده بخدا رد ننموده است گدا را حیدر زیر قرآنِ علی رنگ خدا می گیریم سایبان سر ما در شب احیا..،حیدر بَه..،چه خوب است اگر موقعِ قرآن به سرم برگه ی بندگی ام را کُند امضا حیدر بعلیًّ بعلیًّ بعلیًّ بعلی.. این قسم رمز نجات است..،به مولاحیدر تا خداوند گناهان تو را پاک کند صد و ده بار شبِ قدر بگو: یا حیدر 🔸شاعر:
مانند مرتضی به خودش نه فلک نداشت مثل خدا یکی ست علی مشترک نداشت سجده نکرده است خدای ندیده را ایمان محض بوده و یک لحظه شک نداشت رفته رسیده است خودش تا خود خدا آنجا که اذن بال زدن را ملک نداشت با ذوالفقار تا اسدالله می رسید لشکر توان تیغ زدن تک به تک نداشت کعبه بدون عشق علی بی هویت است نام و نشان نداشت اگر این ترک نداشت عالم گرفته بود همیشه مدد از او اما غریب عالم و ادم کمک نداشت نان آور یتیم و فقیر و اسیر بود افسوس ای زمانه که دستش نمک نداشت میزد مدینه فاطمه را پیش چشم او یک مرد هم نگفت به او زن کتک نداشت 🔸شاعر:
حیدر امام ما و حیدر امام قنبر قنبر غلام حیدر ، ما هم غلام قنبر خدمت به مرتضی را لایق نبود هرکس مرغ سعادت اما پر زد به بام قنبر او احترام دارد از احترام مولا ما احترام داریم از احترام قنبر هرکس به رتبه ی خود جایی مقام دارد او زیر پای حیدر ما زیر گام قنبر از شیعیان زهرا ، زنها به فضه معروف از شیعیان مولا ، مردان به نام قنبر وقتی سلام حیدر در شهر بی جواب است می شد دل علی شاد از یک سلام قنبر القصه ما کجا و درک مقام مولا مائیم و آرزوی درک مقام قنبر 🔸شاعر: ____
تو را با کینه و آزار کشتند تو را تکرار در تکرار کشتند نه دیروز و نه امروز است، عمریست تو را مردم هزاران بار کشتند تو را در مسجد کوفه نه، بابا تو را بین در و دیوار کشتند تو را با تیزی شمشیرشان نه تو را با تیزی مسمار کشتند تو را در کوفه در مسجد ولیکن مرا در کوفه در انظار کشتند مرا دروازه ی ساعات بابا مرا در شام در بازار کشتند 🔸شاعر: ________________________
هرگز نمیرد آنکه حی لایموت است حیدر وجودش علّتِ اصل ثبوت است تابوت بر دوش جنابان جهان رفت دفن نمادین علی در آن زمان رفت فی الواقع آن واقع برای اهل دین بود مقصود از آن آینده ی اهل یقین بود تدفین او ایجاد کعبه در نجف بود تعیین قبله سمت او از هر طرف بود جبریل و میکاییل که ره را گشودند تابوت نه ، در حال حملِ کعبه بودند حیدر کلامش حرف نه ، اوج بیان بود صدیق اکبر در زمین و در زمان بود وقتی قسم خوردست هر کس که بمیرد در هر مکان هر مذهبی ، من را ببیند یعنی «الیه راجعون» دیدار با اوست رفته علی سوی علی ، از دوست تا دوست نقل است در بعضی کُتب حتی که دارند تابوت حیدر را به حیدر می سپارند صدها گواه دیگر از این دست داریم بر صحت این مدعا صحه گذاریم هرگز نمیرد آنکه حیّ لایموت است حیدر وجودش علّت اصلِ ثبوت است 🔸شاعر: ________________________
صورت همینکه بر کفِ پای پدر گذاشت آتش گرفت از غم و روی جگر گذاشت سوزانده بود زهر علی را در این دو روز پا ، بس که داغ بود به رویش اثر گذاشت چون بچه‌های فاطمه بر گِرد بسترند او رفت سر به زیر و سرش را به در گذاشت ام‌البنین به شانه‌ی او گریه می‌کند از اضطراب ، دستِ دعا روی سر گذاشت آمد صدای زخمی مولا ؛ تو هم بیا لب را به گوشِ او پدری محتضر گذاشت جانِ تو جانِ دخترِ زهرا عزیزِ من آتش به سینه‌اش ، نفَسی شعله‌ور گذاشت.... کف را به آب برد و نهیبی به آب زد آبِ فرات سر کفِ پای قمر گذاشت ناموس مرتضاست به خیمه بیا رویم خم شد به روی مشک قدم در گذر گذاشت نگذاشت تا به خیمه رسد مَشک با عمو زخمی که حرمله به دو چشمان تر گذاشت تیری که کُشت اهل حرم را  رُباب را تیری گذشت و فاطمه را خونجگر گذاشت یک نانجیب تیغ به کتفش زد و گذشت یک نانجیب بر روی دستش تبر گذاشت زینب دوید و دخترکان را به خیمه بُرد وقتی حسین دست به روی کمر گذاشت زخمِ سه‌شعبه‌ای که عمو را به مَشک دوخت نفرین به حرمله که به حلق پسر گذاشت از آن به بعد جای عموجان و شانه‌اش سر رویِ سنگ  دخترکی دربه‌در گذاشت..‌ 🔸شاعر: ________________________
بگو به خواب که آید به چشم بیدارش دلا بسوز که مولا تمام شد کارش سریع‌تر بدنش را به خاک بسپارید که در بهشت، علی وعده کرده با یارش زمینیان غمیگین آسمانیان خوشحال که بیقراردلی می‌رسد به دلدارش برای دیدن دست کبود فاطمه‌اش به عرش رفته یدالله دست حق یارش خدا کند ز علی باز رو نگیرد؛ آه خدا کند برود ابر از شب تارش دوباره دست به پهلوی خود نگیرد کاش دوباره گل نکند کاش زخم مسمارش خلاصه باز علی جان دهد اگر آید دوباره فاطمهٔ زخمی‌اش به دیدارش علی که سیر شد از کوفه زینبش هم رفت چه کوفه‌ای که تمامی نداشت آزارش چه کوفه‌ای که دوباره کشاند زینب را نه بین مجلس تفسیر بین انظارش رواست کوفه خودش را فرو برد در خاک که رفت دختر غیرت میان بازارش گرفت كوفه كس و كار دخت حيدر را امان ز مردم نامرد بی کس و کارش 🔸شاعر: ________________________
هنوز مانده بفهمیم این‌که کیست علی برای عشق و عدالت غریب زیست علی چنان به لبخندش پشت کرده‌ایم انگار میان ما بدعهدان غریبه‌ای‌ست علی کدام چاه در این شهر مرده می‌فهمد که چیست معنی «یک عمر خون گریست علی».. و خویش را چه عجیب است شیعه می‌نامیم من و شما که نفهمیده‌ایم کیست علی بیا عدالت و شمشیر خویش را بردار و بار دیگر در بینمان بایست علی! 🔸شاعر: ________________________
نمی دانم چرا از روشنی از نور می ترسم به من نزدیکی و من از تو دورا دور می ترسم چنان با تیرگی خو کرده ام یک عمر که حتی ببینم خانه ام را می کنی پر نور می ترسم بمیرانم ولی اول بخوان این اعترافم را خدایا هرچه باشم باز هم از گور می ترسم الهی وحشتی مِن ضیقِ لحدی ، رحم کن بر من من از تاریکی این قبر سرد و کور می ترسم الهی لا تؤدبنی ، عقوبت کار رحمان نیست من از اخم‌‌ و سوال آن دوتا مأمور می ترسم اگر نیش زبانم خانه و همسایه را آزرد به فریادم برس ، از نیش مار و مور می ترسم خدایا هرچه کردم ، بر حسینت گریه هم کردم من از بی آبرویی پیش او ، بدجور می ترسم به اشکی بر حسبنت می کنی خاموش آتش را مرا بر آتش خشمت نکن مجبور ، می ترسم 🔸شاعر: ________________________
بر عفو بی‌حسابت، این نکته‌ام گواه است گفتی که یَأس از من، بالاترین گناه است من غرق در گناهم، مسکین و رو سیاهم تنها تویی پناهم، «لا تَقنَطُوا» گواه است هرگز نمی‌پسندی، دَر بَر رویم ببندی آخر کجا گریزد، عبدی که بی‌پناه است در دیده اشک سُرخم، بر چهره رنگ زردم مویم شده سفید و، پرونده‌ام سیاه است بازآمدم به سویت، برگشته‌ام به کویت این بندۀ فراری، محتاج یک نگاه است من عهد خود شکستم، من راه خویش بستم ور نه به جانب تو، هر سو هزار راه است یک جمله با تو گفتن، ذکر هزار سال است یک لحظه بی‌تو بودن، یک‌عمر اشتباه است یک یا اِلهی اَلْعَفو، جبرانِ جُرمِ یک عمر یک شام قَدر با تو، بِهْ از هزار ماه است 🔸شاعر: ________________________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ♻️ آهنگ امیر عید مصری خیلی زیبا با لحظات تصاویری تدوین شده. هم مضمون شعر و موسیقی و هم مضمون فیلم تدوین شده، قابل تأمل است. حتما ببینید 🔺https://eitaa.com/Arbabhosyn🔻
مُرغ از قفس پرید ندا داد جبرئیل اینک شما و وحشتِ دنیای بی علی... 🔹https://eitaa.com/Arbabhosyn🔹
خيز، اى بنده محروم و گنهكار بيا  يک شب اى خفته غفلت زده بيدار بيا  بس شب و روز كه در زير لَحَد خواهى خفت  دَم غنيمت بشمار امشب و بيدار بيا  شب فيض است و در توبه و رحمت باز است  خيز، اى عبد پشيمان و خطاكار بيا  پرده شب كه بود آيت ستّارى من  دور از ديده مردم، به شب تار بيا  اين تويى، بنده آلوده و شرمنده من  اين منم، خالق بخشنده ستّار بيا  مگشا دست نيازت به عطاى دگران  دل به من بسته و بگسسته ز اغيار بيا  فرصت از دست مده، مى گذرد اين لحظات  منشين غافل و بى حاصل و بيكار بيا 🔸شاعر: ____________________________
امشب ای خالق یکتا همه را می بخشی در شب قدر،خدایا همه را می بخشی ای کریمی که همه ریزه خورخوان توأند سفره ات هست مهیّا همه را می بخشی گر چه ما غرق گناهیم ولی از سر لطف می کنی باز مدارا همه را می بخشی به علی،احمد و زهرا،به حسین و به حسن تو،به این حُرمت اَسما همه را می بخشی مِهر و کینه دو پر و بال عروج دل ماست به تولّی و تبرّی همه را می بخشی شیعه ی حیدر و آتش ،چقدَر بی معناست مطمئنّم که به مولا همه را می بخشی دست خالی نرود هیچ کسی از این جا تو در این لیله ی احیا همه را می بخشی آن قدر لطف و عنایت به همه داری که نه فقط اهل دعا را همه را می بخشی یک نفر گر که دعایش به اجابت برسد شک ندارم که تو یکجا همه را می بخشی به خدایی تو سوگند که در وقت سحر وسط گریه و نجوا همه را می بخشی پر توبه بده تا سوی تو پرواز کنم تا ببینم که چه زیبا همه را می بخشی من زمین خورده ام امّا نه شبیه عبّاس به زمین خوردن سقّا همه را می بخشی 🔸
تا که گفتم بالحسین، العفو دستم را گرفت لطف او بر ما پس از ذکر حسین جان میرسد 🔹https://eitaa.com/Arbabhosyn🔹
یا علی امشب چه خوش با من مدارا می کنی شد شب قدر و تو خود، دردم مداوا می کنی در کنار ذکر حقّ و جوشن و احیای شب با نماز و سجده ات دل را مصفا می کنی 🔹https://eitaa.com/Arbabhosyn🔹
ملکا؛ مدد بفرما، تو اجابتی دعا را صنما؛عنایتی کن، به رهان تو این بلا را چه کنم؟مدد نمایی !که ببینم آشنایی ز کرامتت ببینم ،رخ ماه مصطفی(ص) را تو که ساتر العیوبی،تو که غافر الذنوبی برسان به وقت مردن ،شه ملک لا فتا را چه کنم؟به وقت عصیان نظرم سوی تو گردد منم آن گدای عاصی،برسان تو مجتبی(ع) را تو ؛ تُعِزُّ مَنْ تَشاٰءی و تُذِلُّ مَنْ تَشاٰءى تو دهی، فخر و ذلت تو همی دهی ندا را چه عمل کنم به عالم که به لطف حق تعالی که زه عطر و بوی مهدی (عج) نصبی، نصیب ما را به نماز و خمس و روزه و جهاد علیه کفار فرجش شود مُفَرَّج،دل شیعیان رضا را دل شیعیان بود خون ز برای قتل زهرا(س) که بگیرد انتقام از ،دو خبیث بی حیا را (مهدیا)؛!..بگو کجایی؟نجفی؟!کربلایی؟! تو به شاه ملک ایران، تو بخوان فرج دعا را 🔸شاعر: _________________________
در گدایی خودت نام مرا مشهور کن دستهایم را ز دامان بقیه دور کن چند وقتی میشود که چاه تاریکی شدم قلب تاریک مرا ای ماه غرق نور کن دوست دارم غرق دریای مناجاتت شوم مثل موسای کلیم الله من را تور کن راضیم حتی شده بازور برگردانیم من اگر توبه نکردم تو مرا مجبور کن شبهه هایم را بگیر و جای آن ایمان بده ای خزانه دار عالم جنس مارا جور کن تا مبادا بعداز این از پیش تو جایی روم با ولای مرتضی دور مرا محصور کن تا که قلب دشمنانت را بسوزانی، مرا روز محشر با محبین علی محشور کن ای که تقدیر مرا امشب مقدر میکنی داخل پرونده ام یک کربلا منظور کن چشمه اشکم فقط بهر تو میجوشد حسین جای دیگر گریه کردم چشم منرا کور کن 🔸شاعر: ___________________________
امشب بنا دارم که قرآن سر بگیرم تا در بهشتِ جانِ جانان پَر بگیرم هر جا قلم دل را کشانَد می‌نشینم تا من سراغ از فاتحِ خیبر بگیرم عرضِ ادب سوی مدینه میکنم تا اذنِ جنان را من ز پیغمبر بگیرم عشقم حسین است و براتِ کربلا را از دستِ پاک و زخمی مادر بگیرم امشب که گلزارِ حسین است آرزویم باید از این دریا فقط گوهر بگیرم مهمانِ شش گوشه شدن یعنی که باید هر جایی از عرشِ خدا لنگر بگیرم گفتم اگر قسمت شود اول در آغوش قنداقه ی نازِ علی اصغر بگیرم هر گوشه از صحن و شبستانِ حرم را صد منبر اشک از روضه ی اکبر بگیرم آنجا که ساقی آب را شرمنده کرده است از دستِ او هم جرعه ای کوثر بگیرم شرمنده ی اشکِ پگاهِ قتلگاهم باید تقاصِ یک سر از کافر بگیرم هر کس به نوعی اشکِ زینب را در آورد من حقِ او را از دمِ خنجر بگیرم یا انتقامِ دردِ او را روزِ محشر از ذوالفقارِ حضرتِ حیدر بگیرم باید رَوم با پای دل کنجِ خرابه یک سر خبر از غربتِ دختر بگیرم از گیسووان سوخته قدری برای زخمِ دلم داروی خاکستر بگیرم از خارِ پایش که ز چوبِ خیزران است قطعاً خبر از شعله های در بگیرم ای بال و پَر بشکسته ای جانم رقیه امشب شد از عشقِ تو قرآن سر بگیرم غرقِ امید دستهای کوچکم تا هر حاجتم را از حی داور بگیرم! 🔸شاعر: ___________________
عجب سِرٌ نهان دارد شبِ قدر صفای روح و جان دارد شبِ قدر شبِ قدر و شبِ تنزیلِ قرآن که درکِ بیکران دارد شبِ قدر به تا هفت آسمان تا عرشِ اعلا طوافِ عرشیان دارد شبِ قدر چه فرخنده شبی تا مَطلعِ الفَجر نزولِ قدسیان دارد شبِ قدر بیا امشب که رحمت مثلِ باران به روی عاشقان دارد شبِ قدر هبوط آید فرشته دسته دسته وصالِ عارفان دارد شبِ قدر شب قدر و بیا قدرش بدانیم چه اکسیرِ گران دارد شبِ قدر بیا بر سر بنهِ قرآنِ ناطق بشارت بر جهان دارد شبِ قدر که تا تقدیرِ حق گردد مقدر چو هر کس امتحان دارد شبِ قدر شبِ امضای تقدیرِ امور است چه حکمت ساربان دارد شبِ قدر؟ به خلوت گوشه ای احیا گرفتن مصلای خزان دارد شبِ قدر قسم بر آن شبِ معراج احمد عروجِ آسمان دارد شبِ قدر درِ رحمت تماشای حضور است خوشا آنی که جان دارد شبِ قدر تو در باغِ سحر دنبال یاری تماشای اذان دارد شبِ قدر خوشا آنی که در سجّاده ی سبز خدای مهربان دارد شبِ قدر زمین و آسمان مشهودِ نور است نوای حوریان دارد شبِ قدر تَفَعٌل کن تو با قرآنِ ناطق هر آن خواهی بیان دارد شبِ قدر تو در باغِ دعایی آرزو کن نظر بر مؤمنان دارد شبِ قدر شنو از آسمان آوای قدسی هزاران نغمه خوان دارد شبِ قدر سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ امیرِ مؤمنان دارد شبِ قدر ز محرابِ علی این ناله برخواست سحرگه میهِمان دارد شبِ قدر سماوات و زمین سر در عزایند که خون بر دیدگان دارد شبِ قدر چو محراب و مصلا غرقِ خون است که مهدی هم فغان دارد شبِ قدر خوشا آنی که درخلوتگهِ عشق دلی تا آسمان دارد شبِ قدر هر آنچه عالم هستی تو بینی چو سر بر آستان دارد شبِ قدر! 🔸شاعر: ___________________________
خدایا من دلی بیمار دارم به جانم آتشی تکرار دارم خدایا آمدم بر درگهِ تو تو میدانی غمِ بسیار دارم چه خوش اقبال بودم من خدایا که با تو وعده ی دیدار دارم پناهم ده تو را جانِ حسینت من امشب با تو خیلی کار دارم دلم قرص است دائم در کنارم که مثلِ تو گلی بی خار دار دارم به دامِ نفسِ اماره اسیرم سرا پا سوءِ در رفتار دارم تو گر این بنده را از در برانی چه امیدی من از اغیار دارم چه خوشبختم که من مثل تو مولا خدای خالق و قهار دارم ز درگاهت مرانی این گدا را که حُبِ حیدر کرار دارم به حق و آبروی او ببخشا که امشب دیده‌ای خونبار دارم پناهم گشته سلطان خراسان ز لطفش دیده‌ای بیدار دارم! 🔸شاعر: ___________________________
خیلی گرفته دور شما را گناهکار آقا چه میکنی تو مگر با گناهکار ؟ تو سربلند عالمی و سر به زیر ما تو عاری از گناهی و ماها گناهکار هرجا مقدمات گناهی فراهم است نشناخته همیشه سر از پا گناهکار مثل تویی شبیه مرا درک میکند ؟ تو نور و خیر و برکتی , اما گناهکار ... جای همه به سوی خدا توبه میکنم یک شب سحر کنی تو اگر با گناهکار اهل گناه مانده , فقط چون که وا نشد پایش به کربلای معلی گناهکار جایی نمانده , از همه جا رانده آمده باید که جا دهی تو و اِلّا گناهکار ... . . دیدم به خواب صحن تو راهم نداده اند آمد صدایتان که بفرما گناهکار ... 🔸شاعر: ___________________
امشب شب قدر است و من هستم گرفتار مولا ببین من آمدم با چشم خونبار من آمدم تا که براتم را بگیرم شاید برم امسال پابوس علمدار   🔹https://eitaa.com/Arbabhosyn🔹
امشبی چشمِ امیدم به درِ رحمتِ توست تا سحر منتظرِ بخششِ بی غایتِ توست ای خدایی که کریمی و مُجیبُ الدَعوات تو ببخش آنچه که بخشندگی در وسعتِ توست همه ذراتِ جهان چشم به الطافِ تواند عرش تا فرش سرِ سفره ی با برکتِ توست می ستایند همه خلق تو را با دل و جان عزتم ده که جهانم همه در عزتِ توست خالقِ هر دو جهانم تویی ای ذاتِ کریم عالمِ کون و مکان در یدِ با قدرتِ توست آن که جانش عطشِ نورِ حقیقت دارد دائماً چشمه ی جانش طلبِ رحمتِ توست من که جز داده ی تو هیچ ندارم ز خودم ای خدا هر چه که دارم همه از دولتِ توست آمدم با تو کمی از تهِ دل حرف زنم دلِ من تشنه ی یک جره ای از صحبتِ توست رهروِ شب زده‌ام آمده‌ام بهرِ وصال بعلیِِ بعلی بر لبِ ما طاعتِ توست چقدَر این دلم ایوانِ طلا می خواهد به تولای علی که غمِ او غربتِ توست کربلا رفتم و دیدم بدنی بیکفن است شاهِ لب تشنه‌ی عریان که دور از وطن است! 🔸شاعر: ___________________________
بیا که عبد مطیع خدا شدن خوب است شبی به خاطر او سر به را شدن خوب است تمام حرف همین است که گنه نکنیم ز آن چه نفس بخواهد جدا شدن خوب است شده به یک سحری صاف کن دل خود را به آیه های خدا با صفا شدن خوب است به دل حقیقت محبوب را تو پیدا کن ز عشق های مجازی رها شدن خوب است چرا به پیش خلائق تو خم کنی سر خود ؟ شبی مقابل دلدار تا شدن خوب است صدای اهل قبور است می رسد بر گوش که : آی بنده رفیق دعا شدن خوب است از این دو دیده به غیر از گنه نشد حاصل ببند چشم ، که اهل بکا شدن خوب است ببین که قافله ی عمر می رود از پیش مرو به خواب که دور از خطا شدن خوب است مگر که بخت کند رو ،طبیب را بینی به درد بندگی اش مبتلا شدن خوب است در این لیالی رحمت اگر خدا خواهد مسافر حرم کربلا شدن خوب است 🔸شاعر: ________________________ 🔹
در شب قدر رخ ماه تو دیدن دارد ذکر یارب ز لبان تو شنیدن دارد قدمی رنجه کن ای دوست که در این شبها چهره بر خاک کف پات کشیدن دارد به تمنای تو من آمده ام ، می دانم در شب قدر گل از روی تو چیدن دارد بنویسید در این شام پریشانی ها قامت عاشق بیچاره خمیدن دارد شب قدر است به بازار ولایت آیید یوسفی می رسد از راه ، خریدن دارد تلخی هجر به شیرینی وصل انجامد عاقبت صبر به دلدار رسیدن دارد در شب قدر یقینا" به رسد در کویت هر که در راه غمت پای دویدن دارد خورد بر فرق علی تیغ شقاوت ، ای وای خون دلهاست که از داغ چشیدن دارد جامه بر تن بدرید از غم مولا امشب غم جانسوز علی جامه دریدن دارد "یاسر"از هجربه لب آمده جانش، گوید دل به وصل رخ گل شوق تپیدن دارد 🔸شاعر: ___________________________