eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
272 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
متن نوحه شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به نفس کربلایی حسین سیب سرخی باغم که بی شکوفه شد سینه چاه کوفه شد!! محرم رمزو رازم… کعبه ولادت گاه من مسجد شهادت گاه من…. کی میگه بی نمازم جانم شده بر لب بیا ای دخترم زینب در برابرم بهر دل بابا به سر کن چادر زهرا من مسافرم رسم عدو نقض گل و آیینه است… زخم سرم همرنگ زخم سینه است فزت و رب الکعبه ام باشد گواه شمشیر کوفه از دل مدینه است. اثر زهر جفا از سر گرفته هوش من هل أتی گریه کند ؛ به پینه های دوش من ای یتیمان حیدر از روی شما شرمنده است رو به سردی می گراید؛ گرمیه آغوش من حیدرم، حیدرم، اول غریب عالم! حیدرم، حیدرم ، بر لب رسیده جانم باغم که بی شکوفه شد سینه چاه کوفه شد… محرم رمزو رازم کعبه ولادت گاه من مسجد شهادت گاه من کی میگه بی نمازم من شمع بی پروانه ام ساقی بی پیمانه ام… خلوت نشین دردم من پهلوانِ خیبرم، کز اشک خون زخم سرم گرید به رویِ زردم من شاهِ شب گردم ، حدیث غربت و دردم نا گفتنی است… من سرِّ یا هویم ، ‌فقط سربسته می گویم حرمتم شکست از بعد زهرایم دریغ از دلخوشی هر دم أجل خواند برایم چاوشی من کشته شمشیر زهر آگین نیم! کشته علی را صحنه همسر کشی به خدا بعد نبی سبک شده قبر امام!! ذوالفقار گریه به صبرم می کنه کنج نیام… توی شهری که جواب سلامم و کسی نداد روزی چند دفعه؛ مغیره به علی میگه سلام حیدرم ، حیدرم ، اول غریب عالم… حیدرم، حیدرم ، بر لب رسیده جانم .
Hossein Sibsorkhi - Bi Shokoufeh (320).mp3
5.63M
Hossein Sibsorkhi - Bi Shokoufeh (320).mp3
🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋                 ﷽ 🌙 اشکامو ببین شب قدره امشب آخرین شب قدره با امیدی اومدم امشب که مهمترین شب قدره 😭😭😭 هم شب نزول قرآنه هم شب رحمت و غفرانه اومدم توبه کنم آخه شب بخشش گناهانه میدونم خیلی بدم یارب در خونتو زدم یارب اهلبیتو واسطه کردم تنهایی نیومدم یارب ب چهارده تا ولی میگم بعلی بعلی میگم اشک من جاری میشه وقتی بحسین بن علی میگم 😭 روسیاهمو گنهکارم ولی من حسینو دوست دارم اسیر نفس و گرفتارم ولی من حسینو دوست دارم الهی العفو 🕋 اگه نالایق و نامردم من دلم میخواد که برگردم دره رحمت خدا بازه کافیه بگم غلط کردم اگه شیعه زار و دلخسته ست اگه راه حرما بسته ست همه این بلاها و دردا به گناهای ما وابسته ست از تو توفیق عزا میخوام گریه توی روضه ها میخوام به بدیم نگا نکن یارب عرفه کرب و بلا میخوام کربلا نبودیم احیا رو ندیدیم ضریح مولا رو از حسین جدا نشیم یارب به محرم برسون مارو یعنی امسال اربعین میرم ؟ اگه قسمت نشه میمیرم کربلا، مدینه ، سوریه بنویس میون تقدیرم 😭😭😭 چه قدر خدا خدا کردم تا سحر تو رو صدا کردم این شبا برای تعجیله فرج آقا دعا کردم غم گرفته همه دنیارو خیلی مسخره کنن مارو منتظر بودن چقد سخته برسون مهدی زهرا رو اونکه خورشید پس ابره نور اون روشنیه قبره اونکه آرزوی دیدارش دعامون تواین شب قدره 😭😭😭 تو بیایی غصه دور میشه همه عالم پره نور میشه نمیدونم اقاجون امسال سال زیبای ظهور میشه؟ شب قدره دل پریشونه دلا رفته کنج ویرونه یاد سوم محرم باز روضه رقیه میخونه 😭😭😭 روضه ی دختر اربابه بمیرم رقیه بی تابه بالش زیر سرش خشته شبا تو خرابه میخوابه دشمن اونو بی هوا میزد کوفه تاشام بلا میزد تازیونه، کعب نی میخورد هر جا بابارو صدا میزد .
شب قدر آمده یارب نگاهی به درگاه تو آمد روسیاهی الهی یا الهی یا الهی یگانه جان پناهم ربی العفو ببخشا اشتباهم ربی العفو تو مقصود دعاهای مجیری تو منظور من از جوشن کبیری تو امشب آمدی دستم بگیری بگو بخشیده ای این خونجگر را گنهکار شب قرآن به سر را خدا! عبد تو مهمان کریم است سرش در زیر قرآن کریم است گدای لطف و احسان کریم است خودت بشنو فغان و ناله اش را عطا کن روزی یکساله اش را خدا! من امشبی بر تو گدایم به حق فاطمه بشنو دعایم عزادار علی شیر خدایم الها، ربنا استغرالله به حق مرتضی استغفرالله امیر عظیمی
در شب قدر دلم با غزلی همدم شد بین ما فاصله ها واژه به واژه کم شد چارده مرتبه قرآن که گرفتم بر سر در حرم یک به یک ابیات غزل، محرم شد ابتدا حرف دلم را به نگاهم دادم بوسه می خواست لبم، گنبد خضرا خم شد خم شد آهسته از اسرار ازل با من گفت گفت: ایوان نجف بوسه گه عالم شد بعد هم پشت همان پنجره ی رویایی چشم من، محو ضریحی که نمی دیدم شد خواستم گریه کنم بلکه بر این زخم عمیق گریه مرهم بشود، خون جگر مرهم شد گریه کردم، عطش آمد به سراغم، گفتم: به فدای لب خشکت! همه جا زمزم شد روی سجاده ی خود یاد لبت افتادم تشنه ام بود، ولی آب برایم سم شد زنده ماندم که سلامی به سلامی برسد از محمد(ص)به محمد(ص) که میسر هم شد من مسلمان شده ی مذهب چشمی هستم که در آن عاطفه با عشق و جنون توام شد سال ها پیر شدم در قفس آغوشت شکر کردم،در و دیوار قفس محکم شد کاروان دل من،بس که خراسان رفته است تار و پود غزلم جاده ی ابریشم شد سال ها شعر غریبانه در ابیات خودش خون دل خورد که با دشمن خود همدم شد داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم برگ در برگ مفاتیح پر از شبنم شد یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت یک قدم مانده به او کار جهان مبهم شد بیت آخر نکند قافیه غافلگیرت آی برخیز! که این قافیه یا «قائم» شد سید حمید رضا برقعی
شب قدره و دلم بدجوری تو هول و ولاس برا بخشیده شدن رضای تو شرط خداس دنیا بین من و تو فاصله انداخته اقا خیلی وقته نوکرت قافیه رو باخته اقا منو زیر چتر مهربونیات پناه بده یه گوشه امنی به این کلاغ روسیاه بده من مزاحم تو و کار تو هستم می دونم من کلاغی ام که سربار تو هستم می دونم نکنه دیگه صدام براتو تکراری شده نکنه که گریه هام از روی بیکاری شده حق داری محل ندی اخه شما کجا و من حجت یکی یه دونه ی خدا کجا و من باشه خنده هات اقا باشه برای خوب خوبا منم اینجا دل خوشم با عشق این نوکریا برا بهتر شدنم یه فکری کن که دیر میشه هر کی از تو دور بشه توی لجن ها پیر میشه میخوام امشب تا میشه فکر یه رابطه کنم پیش تو پیش خدا یه اسمو واسطه کنم اونکه اسمش واژه صبرو پریشون میکنه روضه هاش ناموسیه چشاتو پر خون میکنه امشب اتیشه غمه توی نهاد روضه ام دَخَلتْ زینب علی ابنِ زیادِ روضه ام زینب و اسیری و کوفه و کاخ و بار عام همه چشما خیره شد به زینب و سر امام قمرش از روی نیزه اومده طشت طلا خیزرون چه میکنه با لب و دندون اقا زینب و یه کاروان خسته بین هلهله ست جلوی چشم رباب نگاهه زشت حرمله ست حسن کردی
از سرِ شانه یِ در حالِ نمازِ سَحَرش چقدر بالِ ملک ریخته تا دور و برش او بزرگ است و در این خاک نمی گیرد جا آسمان است و رسیده ست زمانِ سفرش همه یِ شصت و سه سالش به غریبی طی شد می رود تا که خدایش نکند بیشترش یادِ شرمندگی از فاطمه می اندازد به خداوند قسم دیدنِ چشمان تَرَش ایستاده ست کسی پشتِ درِ خانه یِ او جبرئیل آمده انگار به مسجد به بَرَش سحرِ نوزدهم خانه یِ دختر بِرَوَد آنکه دلسوز ترین است برای پدرش دخترش نیز یقین داشت شبِ آخر اوست کاسه یِ آب نپاشید اگر پشت سرش همه مبهوت و همه مَحوِ نمازش بودند کاش این منبر و محراب نمی زد نظرش این طرف دستِ تَوسّل به عبایش که بمان آن طرف حضرت صدیقه بُوَد منتظرش علی اکبر لطیفیان
بر عفو بی‌حسابت این نکته‌ام گواه است گفتی که یأس از من بالاترین گناه است من غرق در گناهم مسکین و رو سیاهم تنها تویی پناهم «لا تَقنَطُوا» گواه است هرگز نمی‌پسندی در بر رویم ببندی آخر کجا گریزد عبدی که بی‌پناه است در دیده اشک سُرخم بر چهره رنگ زردم مویم شده سفید و پرونده‌ام سیاه است بازآمدم به سویت برگشته‌ام به کویت این بندۀ فراری محتاج یک نگاه است من عهد خود شکستم من راه خویش بستم ور نه به جانب تو هر سو هزار راه است یک جمله با تو گفتن ذکر هزار سال است یک لحظه بی‌تو بودن یک‌عمر اشتباه است یک یا اِلهی اَلْعَفو جبرانِ جُرمِ یک عمر یک شام قدر با تو بِهْ از هزار ماه است استاد غلامرضا سازگار
سر به زیر و شرمنده، دل به لطف تو بستم توبه نامه ای باطل، مانده بر روی دستم معصیت شده کارم، از تو هم طلبکارم یا کریم و یا الله ، یا کریم و یا الله مورد پسند تو ، زندگی نکردم من یک سحر به عشق تو ، بندگی نکردم من مانده بر زمین بارم، دلخوشم تو را دارم یا کریم و یا الله ، یا کریم و یا الله با کمال بی شرمی، قلب یارم آزوردم نزد حضرت صاحب، آبروی خود بردم سرچگونه بردارم، کرده معصیت خوارم یا کریم و یا الله ، یا کریم و یا الله با محبّت زهرا، تا نجف کشیدم پر ذکر هرشب قدرم، یا علی مدد حيدر بر علی گرفتارم، حبّ مرتضی دارم یا کریم و یا الله ، یا کریم و یا الله زیر لب علی امشب، نام فاطمه دارد یاد مهربان یارش، آه و زمزمه دارد شد زمان دیدارم، من قتیل مسمارم فاطمه کجایی تو ، مردم از جدایی تو با حسین حسین امشب، حاجتم روا باشد چون که افضل الاعمال، طوف کربلا باشد شد حسین خریدارم، میل کربلا دارم اى حسين مظلومم ، اى حسين مظلومم با نگاه اربابم، همچنان زهیرم کن با تنی به خون غلتان، عاقبت به خیرم کن شد حسین مدد کارم، شاه با وفا دارم ای حسین مظلومم ، ای حسین مظلومم روی نی نسیم آمد، گیسویش تکانی خورد بس که دلبری می کرد، صبر خواهرش را برد گفت حسین گرفتارم، در میان اغيارم اى حسين مظلومم ، اى حسين مظلومم قاسم نعمتی
به لبـم نادعلیْ نادعلیْ، صبـح و شب است دل در این بادیه در آتش ِعشق و طلب است هـرکـه پا در ره غیرِ از تو گـذارد، بی شک حاصلش درد و غم و رنج و عذاب و تَعَب است أَشهَــدُ أَنَّ عَلیّـــاً وَلــیّ اللّهِ اذان عشق و دلدادگی و شور و جنون را سبب است از همان سیــزده مـاه رجب تـا شب قدر هرزمان سیرِ مقامات تو کردم، عجب است در مقامات تو این بس که چنین می گویند کمتـرین فاصله ای بین تو بـا ذاتِ رب است آنکــه در جنگ فـراری نشد و غالب گشـت فاتحِ بَدر و حُنین، حیدر و شیرِ عرب است من کجـا.. مدّعی شیعه ی راهِ تـو شـدن ؟! من غباری به سر کوی توأم ، این ادب است نزدِ مـن حُرمت او همچـو فـریضـه واجب آنکه بر شیرِ خدا، شاهِ نجف، مُنتَسَب است بوسـه ای تا بـه ضـریح تـو نشـاندم دیـدم طعمِ انگور بهشتی ست که بر روی لب است وحید دکامین
امشب سکوتِ می، خبری مست می‌برَد  امشب کسی به کار خدا دست می‌برَد  نبض مکبّران، اجل آهنگ می‌زند  امشب کسی به آینه‌ها سنگ می‌زند  افکنده‌اند در رهِ سیلاب، عیش را ضجه زنند، ضجه… بزرگ قریش را  صدچشمه خون، به حجله‌ دل می‌کشد چرا شب، بی خیال فاجعه… کِل می‌کشد چرا…  بی خواب عدل، بستر خون را پسند کرد  زخم شهید را همه‌جا ارجمند کرد زخم شهید را به رُخِ ماه می‌کشند  از شام تا عراق و یمن آه می‌کشند این زخم‌ها تبسّمِ روح شهید ماست  وصل علی به نام اجل، صبح عید ماست  شب، بی‌زوال مانده… سحر، مرده… ای خدا مائیم باز ایلِ پدر مرده… ای خدا  امشب به ایل آینه‌ها بدنظر شدند  تکفیریانِ یخ زده، چلپاسه‌تر شدند  در شام و در عراق و یمن، طعنه می‌زنند  تکفیریان به صبر حسن طعنه می‌زنند  برخیز و نعره زن سرِ زخمِ زبان، پدر!  خلخال می‌برند ز پای زنان، پدر!  خونِ نماز، بر رخِ محراب خورده ست  امشب بُتی به کار خدا دست بُرده ست!  یک گوشه از عبای دلارامِ ما بگیر  امشب، سحر نمی‌شود! ای صبح! پا بگیر… شب، بی تو سر نمی شود… آتش گرفته‌ایم  امشب، سحر نمی‌شود… آتش گرفته‌ایم  محراب‌جان! برای پدر، جان پناه باش  ای خشت خشتِ مسجد کوفه! گواه باش ای مُهر! امشب آینه را بی ملال کن!  دیدار آخر ست! علی را حلال کن…  گلدسته‌ها! اذانِ اجل، در گلو کنید  ای آب‌ها! به حسرت حیدر، وضو کنید  سجاده‌جان! بسوز دراین غم، ولی بساز  یک امشبی برای خدا با علی بساز  این آخرین نیایش چشمِ‌ترِ علی‌ست  دیگر تمام شد… سحرِ آخر علی ست! هرشب، یتیم کوفه به دوشت سوار بود،  همبازی اش، ستاره ی دنباله‌دار بود!  ای ماه! جلوه در جگر چاه کرد‌ه‌ای  این درّه هم نظرشده‌ی آبشار بود  شرم نگاه، روز مرا می‌کند سیاه  شمعی درون چشم تو شب زنده‌دار بود  با آسمان صاف، همیشه ستیز داشت  ابری که بین معرکه، آتش بیار بود  وقتش رسیده بود بهاری شود… که شد!  سی سال، این خزان زده، چشم انتظار بود  در بین ابروان تو احیا گرفته ست  این تیغِ کج که مبداء نصف النهار بود  می‌خواست زهرِ خویش بریزد چو میخِ در  این عقربی که ماتَرَکِ شاهمار بود  زخمِ سرش حریف دلِ زخمی اش نشد  آه ای طبیب! اوبه چه دردی دچاربود!؟ تکفیریان ز بیعت حق، عار می‌کنند  در کوفه، روزه را سحر افطار می‌کنند!  مردی که ذوالفقار زدستش وضوگرفت عدل از سرِ شکسته‌ی او آبرو گرفت دارند سقف بر سرم آوار می‌کنند  از خواب، گرگ را ز چه بیدار می‌کنند  از فرطِ عدل، اهلِ جراحت شدی پدر!  فُزتُ وَ ربِّ کعبه و… راحت شدی پدر!  حیرت شروع شد؟نه! تماشا حرام شد!  فُزتُ وَ ربِّ کعبه…! گمانم «تمام شد!» احمد بابایی
گفتند علی یک تنه با دست نگه داشت در را نه که با دست که با شست نگه داشت در را نه فقط لشکری از مرحبیان را در پشت در قلعه به پیوست نگه داشت ازبسکه علی بود و ولی بود به والله در سایه ی اسمش همه را پست نگه داشت نازم به دهانم که به شادی و به غصه یک عمر علی گفت و مرا مست نگه داشت پرونده ی اعمال مرا دید و خوشم که؛ حتی اگر از روی غضب بست، نگه داشت تا دید که من گریه کن فاطمه هستم می خواست مرا خط بزند، دست نگه داشت از هستِ خودش_فاطمه_ دل کند و به این شکل؛ یک عمر برای من و تو هست نگه داشت درپشت در سوخته در روضه اش آخر مارا ته آن کوچه ی بن بست نگه داشت مهدی رحیمی
برای طوف نجف واژه ها قطار شدند به یمن مدح علی ،جمله رستگار شدند حدیث منزلت بوتراب را گفتند به سوی خانه خورشید رهسپار شدند به صفحه صفحه نهج البلاغه بوسه زدند شدند درّنجف،جمله ای قصار شدند زلال می گذرد خطبه ی تطنجیه اش سروده ی لب میثم به روی دار شدند چه عاشقانه میان حریر سبز غزل برای هدیه به حوریه اش نثار شدند رجز شدند و زره پوش یاعلی گفتند برادر دم یاهوی ذوالفقار شدند برای سجده به او قبله بی قرار شود اگر که گوشه ای از فضلش آشکار شود بهشت حجره ای از روضه ی منور اوست سریر عرش خدا بارگاه دیگر اوست سلوک نوری خورشید در مدار علی است غبار راهِ قدم های ذره پرور اوست به وصله های عبایش دخیل می بندد فلک که خادم حلقه به گوش قنبر اوست نسیم صبح نجف که جهان به او زنده است شمیم روح.فزای تن معطر اوست همان کسی که پیمبر به آیه آیه خویش به افتخار بگوید علی برادر اوست کسی که صورت ملکیه ی خداوند است ملیکه ی همه کائنات همسر اوست ترنم لب ساقی است دم به دم زهرا رواق قلب علی بارگاه کوثر اوست علی همان که به اشراق عرش تابیده است وجود او سند مستدلّ توحید است علی که آیه ی قهر است برق شمشیرش علی که سوره ی حشر است صور تکبیرش دل تمامی ما قلعه ای که او بی جنگ به غمزه ی نگهی کرده است تسخیرش علی که آیه ی نور است خط به خط وصفش علی که نقطه با بوده است تفسیرش علی که نسخه ی لاهوت نام دیگر اوست منزه است از آن که کنیم تعبیرش همان که آینه ها میشوند دلتنگش میان قاب دل فاطمه است تصویرش چه کرده از دل فولاد تاک می روید وجود آهن بی جان شده نمک گیرش علی علی غزل دانه های تسبیح است زیارت نجفش حاجت مفاتیح است شبیه ذات خدا آفریده شد ذاتش عروج کرده نبی تا کند ملاقاتش میان خلق خدا آن کسی پیمبر شد که بوده نادعلی نغمه ی مناجاتش کسی که هم سخنش بود،شد کلیم الله کسی که بود نجف سرزمین میقاتش خراب کوثر او سلسبیل و تسنیم اند فرشته ها همه مخمور در خراباتش تبسمش غزل آفرینش نور است علی است نور خدا،فاطمه است مشکاتش نزول وحی خدا رشحه ای ز نور علی است که مدح کرده علی را تمام آیاتش شده است مرکب طفلی یتیم در بازی کسی که می گذرد فوق عرش اوقاتش شناسنامه ی او روح قل هو الله است به غیر راه علی هر چه هست بیراهه است می طهور ضریحش شده به جان جاری علی علی شده در باده اذان جاری دلیل مستی ما از حلالزادگی است علی علی شده در شیر مادران جاری نجات بخش تمامی انبیا او بود شبیه کشتی نوح است در زمان جاری همیشه نغمه یا لا اله الا هو کنار نام علی بوده بر زبان جاری خروش کرده دم لافتای روح الامین شده است در نفس هفت آسمان جاری همیشه عطر علی جاری است در تاریخ زلال فضل علی هست همچنان جاری حدیث غربت اورا یتیم ها خواندند شده است در غزل مادری جوان جاری طناب در وسط کوچه شرمسارش کرد شکست قامت حوریه،داغدارش کرد محسن حنیفی
بیا که عبد مطیع خدا شدن خوب است شبی به خاطر او سر به را شدن خوب است تمام حرف همین است که گنه نکنیم ز آن چه نفس بخواهد جدا شدن خوب است شده به یک سحری صاف کن دل خود را به آیه های خدا با صفا شدن خوب است به دل حقیقت محبوب را تو پیدا کن ز عشق های مجازی رها شدن خوب است چرا به پیش خلائق تو خم کنی سر خود ؟ شبی مقابل دلدار تا شدن خوب است صدای اهل قبور است می رسد بر گوش که : آی بنده رفیق دعا شدن خوب است از این دو دیده به غیر از گنه نشد حاصل ببند چشم ، که اهل بکا شدن خوب است ببین که قافله ی عمر می رود از پیش مرو به خواب که دور از خطا شدن خوب است مگر که بخت کند رو ،طبیب را بینی به درد بندگی اش مبتلا شدن خوب است در این لیالی رحمت اگر خدا خواهد مسافر حرم کربلا شدن خوب است رضا رسول زاده
شیر خدا، امیرِ دلاور شهید شد تنها وصیّ شخص ِ پیمبر(ص) شهید شد بر هم نهاد چشم و رسید آخرین نفس راحت شد از مدینه و آخر شهید شد کعبه نشست بر سر و بر سینه زد فقط تا که شنید حضرتِ حیدر شهید شد قران کنارِ سورۂ کوثر چه بیقرار- با گریه گفت: ساقی کوثر شهید شد غرقِ سکوت! خیره به «در»! مثل فاطمه(س) در خانه؛ کنج غربتِ بستر شهید شد با بغض چندساله حسن(ع) گفت که پدر از داغ محسن(ع) و غم ِ مادر شهید غنفذ(لع) خبر رساند برای مغیره(لع) که- خوشحال باش! تک یلِ خیبر شهید شد میگفت إبن مُلجم ِ ملعون پس از نماز مسجد صفا گرفته و...بهتر... شهید شد شعر گریز پایِ من از کربلا بگو... آنجا که تشنه! ساقی لشکر شهید شد زینب(س) نگاه کرد و زمین خورد! تا حسین(ع)- بر رویِ خاک؛ با تنِ بی «سر» شهید شد! مرضیه عاطفی
خیلی گرفته دور شما را گناهکار آقا چه میکنی تو مگر با گناهکار ؟ تو سربلند عالمی و سر به زیر ما تو عاری از گناهی و ماها گناهکار هرجا مقدمات گناهی فراهم است نشناخته همیشه سر از پا گناهکار مثل تویی شبیه مرا درک میکند ؟ تو نور و خیر و برکتی , اما گناهکار ... جای همه به سوی خدا توبه میکنم یک شب سحر کنی تو اگر با گناهکار اهل گناه مانده , فقط چون که وا نشد پایش به کربلای معلی گناهکار جایی نمانده , از همه جا رانده آمده باید که جا دهی تو و اِلّا گناهکار ... . دیدم به خواب صحن تو راهم نداده اند آمد صدایتان که بفرما گناهکار ... حمیدرضا محسنات
در حریمت شفا نمی‌خواهم آتشم زن دوا نمی‌خواهم لحظه‌ی استجابت روضه از شما جز شما نمی‌خواهم خاک پای تو کیمیای من است جز همین کیمیا نمی‌خواهم تا اسیر حسین تو هستم دلی از غم رها نمی‌خواهم من حسینی و حیدریم ، پس بی نجف ، کربلا نمی‌خواهم "مست مست و قلندر استم من خاک نعلین قنبر استم من" ابتدا، انتها نداری تو جز خدا آشنا نداری تو آیه‌ی اعظم خداوندی کی، چگونه، کجا نداری تو همه‌ی سائلان تو شاهند سائل بینوا نداری تو فرش این خانه بال جبریل است قالی نخ‌نما نداری تو با سرت عرش شکسته ولی روضه‌ی «بوریا» نداری تو "شب اسیر سپیده‌ی سحرت" عالمی مات جلوه‌ی پسرت آمدم تا در این شب آخر مثل این کاسه‌های پشت در مرحمی آورم برای سرت گرچه این را نمی‌کنم باور که دوایی برای این سر نیست که سر تو نمی‌شود بهتر که امید یتیم‌ها امشب می‌رود پیش حضرت مادر که در این شهر بی‌لیاقت‌ها نیمه شب دفن می‌شود حیدر شب، غریبی، تلاطم دریا شب مدینه، نجف، غم زهرا اسم مادر رسید و غوغا شد گره از کار بسته‌ام وا شد اسم مادر دوباره معجزه کرده نفَس ‌آلوده‌ای مسیحا شد باید امشب به روضه برگردم : بی تو حیدر عجیب تنها شد قدرِ شب‌های قدر ! بعد از تو خانه قبری برای مولا شد امشب آغاز بهتری دارد شب وصل علی و زهرا شد غم اگر رنگ مادری دارد گریه هم بوی بهتری دارد محمد بختیاری
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۱۴ فروردین ۱۴۰۳ میلادی: Tuesday - 02 April 2024 قمری: الثلاثاء، 22 رمضان 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليه السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹سومین شب قدر 📆 روزشمار: ▪️8 روز تا عید سعید فطر ▪️14 روز تا سالروز تخریب قبور ائمه علیهم السلام در بقیع ▪️22 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ▪️32 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️37 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت
جرج جرداق مسیحی‌ می‌ گوید: ای دنيا ، چه می‌شود اگر تمام نيروهای خود را فشرده‌ سازی، و در هر زمان‌ مردی چون علی را ، با خِرَد و قلب و زبان و ذوالفقارش بياوری اگر چه علی عليه‌ السلام ، چون‌ امويان‌ بر مردم حکومت نکرد و رسالتش‌ هم برای چنان‌ حکومتی نبود. اما او حکومت‌ بر دل‌های مردم پاک‌ سيرت را از دست نداد ويژگی‌هايی که علی علیه‌ السلام به عنوان‌يک انسان نمونه‌و والا داشت، اين شايستگی‌ را به‌ وی داد ، که بر دل ها سلطنت کند .
🔴 شیطان در پی پرتاب تیر خلاص است فردی کیسه‌ای طلا در باغ خود دفن کرده بود و بعد از مدتی یادش رفت کجا دفنش کرده. پس نزد مرد فهیم و فقیهی رفت. مرد فقیه گفت: نیمه‌شب برخیز و تا صبح نماز بخوان. اما باید مواظب باشی که لحظه‌ای ذهنت نزد گمشده‌ات نرود و نیت عبادت تو مادی نشود.نیمه‌شب به نماز ایستاد و نزدیک صبح یادش افتاد کیسه را کجای باغ دفن کرده است. سریع نماز خود را به‌هم زد و بیل برداشت و به سمت باغ روانه شد. محل را کند و کیسه‌ها را در آغوش کشید.صبح شادمان نزد مرد فقیه آمد و بابت راهنمایی‌اش تشکر کرد. مرد فقیه گفت: می‌دانی چه کسی محل سکه را به تو نشان داد؟ مرد گفت: نه.فقیه گفت: کار شیطان بود که دماغش بر سینه‌ات کشید و یادت افتاد. مرد تعجب کرد و گفت: به خدا برای شیطان نمی‌خواندم. مرد فقیه گفت: می‌دانم، خالص برای خدا بود. شیطان دید اگر چنین پیش بروی و لذت عبادت و راز و نیاز و سجده شبانه را بدانی، دیگر او را رها می‌کنی. نزدیک صبح بود، لذت عبادت شبانه را ملائک می‌خواستند بر کام تو بچشانند که شیطان محل طلاها را یاد تو انداخت تا محروم شوی. اگر یک شب این لذت را درک می‌کردی، برای همیشه سراغ عبادت نیمه‌شب می‌رفتی. شیطان یادت انداخت تا نمازت را قطع کنی. چنانچه وقتی قطع کردی و رفتی طلاها را پیدا کردی، دیگر نمازت را نخواندی و خوابیدی.و اینجا بود که شیطان تیر خلاص خود را به سمت تو رها کرد. .
❤️از امام‌حسن عليه‌السّلام پرسیدند: ❓شخص با کرامت کیست؟ فرمود: 💐 کــریـم شخصی است که قبل از اینکه از او درخواست شود،‌ مـی‌بخشد. 📚تحف العقول:ص۲۲۵ .
💎 توصیه معرفتی أمیرالمؤمنین (علیه السلام) 🔻أمیرالمؤمنین على عليه‌السلام: اِنّ اَنفاسَكَ أَجزاءُ عُمرِكَ فَلاتُفنها اِلاّ فی طاعَةٍ تُزلِفُك. ❇️ این نَفَس‌های تو، یکایک أجزای عمر توست؛ برحذر باش که آن‌ها را جز در راه اطاعتی که تو را به خدا نزدیک کند به هَدَر ندهی. 📚 غررالحكم: ۳۴۳۰ ‌ .
امام صادق (علیه السلام): 🔹ما مِنْ مُؤْمِنٍ صَامَ فَقَرَأَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ اَلْقَدْرِ عِنْدَ سَحُورِهِ وَ عِنْدَ إِفْطَارِهِ إِلاَّ كَانَ فِيمَا بَيْنَهُمَا كَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ . 🔸 مؤمن روزه داری که در هنگام خوردن سحری و افطار سوره قدر را بخواند، بین این دو زمان ثواب کسی را خواهد داشت که در راه خدا در خون خود غلتیده است. 📚 اقبال الاعمال (باب احکام شهر رمضان) جلد ۱ صفحه ۸۳.
🌹 روزه‌خواری🌹 🍃امام جعفر صادق عليه السلام: 🍃«مَن اَفطَرَ یَوماً مِن شَهرِ رَمضان، خَرَجَ رُوحُ الایمانِ مِنه.» 🍃«هركس يك روز، روزه ماه رمضان را (بدون عُذر)، بخــورد، روح ايمـان از او جـدا مى‌شود.» 📚 وسائل الشيعه، ج 7، ص 181، ح 4 و 5