eitaa logo
ذاکرین آل الله
360 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2هزار ویدیو
446 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
میریخت اشکِ شام غریبان به نیمه شب تشییع شد، امامِ امامان به نیمه شب ارثِ شب مدینه، به کوفه رسیده است تکرار شد، شبِ غمِ هجران به نیمه شب بعد از نبی که در دلِ شب دفن شد، چرا گردید دفنِ فاطمه پنهان به نیمه شب؟ گویا که خوفِ فاجعه ی نبشِ قبر بود! شد دفنِ آلِ عترت و قرآن به نیمه شب تنها حسن مشایعتش روز شد، ولی آخر کشاند فتنه ی عدوان به نیمه شب هفتاد تیر بر بدنِ مجتبی زدند تا در بقیع، خاک شد اینسان به نیمه شب از پنج تن، یکی تنَش از زیرِ آفتاب شد تا سه شب، به فاطمه مهمان به نیمه شب طاقت ز دستِ خیلِ ملائک ربوده شد از گریه ی وحوشِ بیابان به نیمه شب اما تمامِ غربتِ زینب، به یک طرف وای از نمازِ شامِ غریبان به نیمه شب با چادری که پاره و خاکی و سوخته است دارد عجب، قنوتِ درخشان به نیمه شب از داغِ نعشِ بی سرِ گودالِ قتلگاه زهرا هنوز مانده پریشان به نیمه شب مهدی بیا که گمشده، گلهای کاروان کِی میرسی بدادِ یتیمان به نیمه شب آتش گرفته خیمه ی اهل حرم، بیا غارت شدند زینتِ طفلان به نیمه شب یک سر، نهان به کیسه ی خورجین و مابقی بر نیزه رفت، راسِ شهیدان به نیمه شب محمود ژوليده
کوفه در اندوه و واویلاست واویلا علی در نجف صاحب عزا زهراست واویلا علی پیر نابینایی افتاده است در ویرانه ها دیده اش بر راه آن مولاست واویلا علی کاسه های شیر در دست یتیمان است و او فکر این طفلان بی باباست واویلا علی مخفیانه دور از چشم همه تشییع او مثل تشییع تن زهراست واویلا علی می کند هر دم نظر بر جای خالی پدر خون به قلب زینب کبراست واویلا علی مرتضی راحت شد و اما میان کوفیان بر سر نام علی دعواست واویلا علی رفت مولا و نرفت از قلبشان بغض علی شاهد من روز عاشوراست واویلا علی هر که شد نامش علی طوری دگر او را زدند این هم از مظلومی مولاست واویلا علی یک علی با تیغ و نیزه اربا اربا شد تنش پاره تر از آن دل باباست واویلا علی یک علی را تیر هم اندازه قدش زدند آخر این کودک مگر سقاست واویلا علی یک علی با دست بسته چون علی بر ناقه ها کو به کو آواره صحراست واویلا علی کوفه و شام بلا با عمه های بی کس‌اش میهمان مجلس اعداست واویلا علی در میان هیجده سر دید روی نیزه ها راس یک شش ماهه هم پیداست واویلا علی یک نفر کوی یهودی داد زد این قافله اهل بیت حیدر و زهراست واویلاعلی یا علی داری خبر یک بی حیا ....بزم یزید دخترت را به کنیزی خواست واویلا علی عبدالحسین میرزایی
از سرِ شانه یِ در حالِ نمازِ سَحَرش چقدر بالِ ملک ریخته تا دور و برش او بزرگ است و در این خاک نمی گیرد جا آسمان است و رسیده ست زمانِ سفرش همه یِ شصت و سه سالش به غریبی طی شد می رود تا که خدایش نکند بیشترش یادِ شرمندگی از فاطمه می اندازد به خداوند قسم دیدنِ چشمان تَرَش ایستاده ست کسی پشتِ درِ خانه یِ او جبرئیل آمده انگار به مسجد به بَرَش سحرِ نوزدهم خانه یِ دختر بِرَوَد آنکه دلسوز ترین است برای پدرش دخترش نیز یقین داشت شبِ آخر اوست کاسه یِ آب نپاشید اگر پشت سرش همه مبهوت و همه مَحوِ نمازش بودند کاش این منبر و محراب نمی زد نظرش این طرف دستِ تَوسّل به عبایش که بمان آن طرف حضرت صدیقه بُوَد منتظرش علی اکبر لطیفیان
به لبـم نادعلیْ نادعلیْ، صبـح و شب است دل در این بادیه در آتش ِعشق و طلب است هـرکـه پا در ره غیرِ از تو گـذارد، بی شک حاصلش درد و غم و رنج و عذاب و تَعَب است أَشهَــدُ أَنَّ عَلیّـــاً وَلــیّ اللّهِ اذان عشق و دلدادگی و شور و جنون را سبب است از همان سیــزده مـاه رجب تـا شب قدر هرزمان سیرِ مقامات تو کردم، عجب است در مقامات تو این بس که چنین می گویند کمتـرین فاصله ای بین تو بـا ذاتِ رب است آنکــه در جنگ فـراری نشد و غالب گشـت فاتحِ بَدر و حُنین، حیدر و شیرِ عرب است من کجـا.. مدّعی شیعه ی راهِ تـو شـدن ؟! من غباری به سر کوی توأم ، این ادب است نزدِ مـن حُرمت او همچـو فـریضـه واجب آنکه بر شیرِ خدا، شاهِ نجف، مُنتَسَب است بوسـه ای تا بـه ضـریح تـو نشـاندم دیـدم طعمِ انگور بهشتی ست که بر روی لب است وحید دکامین
امشب سکوتِ می، خبری مست می‌برَد  امشب کسی به کار خدا دست می‌برَد  نبض مکبّران، اجل آهنگ می‌زند  امشب کسی به آینه‌ها سنگ می‌زند  افکنده‌اند در رهِ سیلاب، عیش را ضجه زنند، ضجه… بزرگ قریش را  صدچشمه خون، به حجله‌ دل می‌کشد چرا شب، بی خیال فاجعه… کِل می‌کشد چرا…  بی خواب عدل، بستر خون را پسند کرد  زخم شهید را همه‌جا ارجمند کرد زخم شهید را به رُخِ ماه می‌کشند  از شام تا عراق و یمن آه می‌کشند این زخم‌ها تبسّمِ روح شهید ماست  وصل علی به نام اجل، صبح عید ماست  شب، بی‌زوال مانده… سحر، مرده… ای خدا مائیم باز ایلِ پدر مرده… ای خدا  امشب به ایل آینه‌ها بدنظر شدند  تکفیریانِ یخ زده، چلپاسه‌تر شدند  در شام و در عراق و یمن، طعنه می‌زنند  تکفیریان به صبر حسن طعنه می‌زنند  برخیز و نعره زن سرِ زخمِ زبان، پدر!  خلخال می‌برند ز پای زنان، پدر!  خونِ نماز، بر رخِ محراب خورده ست  امشب بُتی به کار خدا دست بُرده ست!  یک گوشه از عبای دلارامِ ما بگیر  امشب، سحر نمی‌شود! ای صبح! پا بگیر… شب، بی تو سر نمی شود… آتش گرفته‌ایم  امشب، سحر نمی‌شود… آتش گرفته‌ایم  محراب‌جان! برای پدر، جان پناه باش  ای خشت خشتِ مسجد کوفه! گواه باش ای مُهر! امشب آینه را بی ملال کن!  دیدار آخر ست! علی را حلال کن…  گلدسته‌ها! اذانِ اجل، در گلو کنید  ای آب‌ها! به حسرت حیدر، وضو کنید  سجاده‌جان! بسوز دراین غم، ولی بساز  یک امشبی برای خدا با علی بساز  این آخرین نیایش چشمِ‌ترِ علی‌ست  دیگر تمام شد… سحرِ آخر علی ست! هرشب، یتیم کوفه به دوشت سوار بود،  همبازی اش، ستاره ی دنباله‌دار بود!  ای ماه! جلوه در جگر چاه کرد‌ه‌ای  این درّه هم نظرشده‌ی آبشار بود  شرم نگاه، روز مرا می‌کند سیاه  شمعی درون چشم تو شب زنده‌دار بود  با آسمان صاف، همیشه ستیز داشت  ابری که بین معرکه، آتش بیار بود  وقتش رسیده بود بهاری شود… که شد!  سی سال، این خزان زده، چشم انتظار بود  در بین ابروان تو احیا گرفته ست  این تیغِ کج که مبداء نصف النهار بود  می‌خواست زهرِ خویش بریزد چو میخِ در  این عقربی که ماتَرَکِ شاهمار بود  زخمِ سرش حریف دلِ زخمی اش نشد  آه ای طبیب! اوبه چه دردی دچاربود!؟ تکفیریان ز بیعت حق، عار می‌کنند  در کوفه، روزه را سحر افطار می‌کنند!  مردی که ذوالفقار زدستش وضوگرفت عدل از سرِ شکسته‌ی او آبرو گرفت دارند سقف بر سرم آوار می‌کنند  از خواب، گرگ را ز چه بیدار می‌کنند  از فرطِ عدل، اهلِ جراحت شدی پدر!  فُزتُ وَ ربِّ کعبه و… راحت شدی پدر!  حیرت شروع شد؟نه! تماشا حرام شد!  فُزتُ وَ ربِّ کعبه…! گمانم «تمام شد!» احمد بابایی
گفتند علی یک تنه با دست نگه داشت در را نه که با دست که با شست نگه داشت در را نه فقط لشکری از مرحبیان را در پشت در قلعه به پیوست نگه داشت ازبسکه علی بود و ولی بود به والله در سایه ی اسمش همه را پست نگه داشت نازم به دهانم که به شادی و به غصه یک عمر علی گفت و مرا مست نگه داشت پرونده ی اعمال مرا دید و خوشم که؛ حتی اگر از روی غضب بست، نگه داشت تا دید که من گریه کن فاطمه هستم می خواست مرا خط بزند، دست نگه داشت از هستِ خودش_فاطمه_ دل کند و به این شکل؛ یک عمر برای من و تو هست نگه داشت درپشت در سوخته در روضه اش آخر مارا ته آن کوچه ی بن بست نگه داشت مهدی رحیمی
برای طوف نجف واژه ها قطار شدند به یمن مدح علی ،جمله رستگار شدند حدیث منزلت بوتراب را گفتند به سوی خانه خورشید رهسپار شدند به صفحه صفحه نهج البلاغه بوسه زدند شدند درّنجف،جمله ای قصار شدند زلال می گذرد خطبه ی تطنجیه اش سروده ی لب میثم به روی دار شدند چه عاشقانه میان حریر سبز غزل برای هدیه به حوریه اش نثار شدند رجز شدند و زره پوش یاعلی گفتند برادر دم یاهوی ذوالفقار شدند برای سجده به او قبله بی قرار شود اگر که گوشه ای از فضلش آشکار شود بهشت حجره ای از روضه ی منور اوست سریر عرش خدا بارگاه دیگر اوست سلوک نوری خورشید در مدار علی است غبار راهِ قدم های ذره پرور اوست به وصله های عبایش دخیل می بندد فلک که خادم حلقه به گوش قنبر اوست نسیم صبح نجف که جهان به او زنده است شمیم روح.فزای تن معطر اوست همان کسی که پیمبر به آیه آیه خویش به افتخار بگوید علی برادر اوست کسی که صورت ملکیه ی خداوند است ملیکه ی همه کائنات همسر اوست ترنم لب ساقی است دم به دم زهرا رواق قلب علی بارگاه کوثر اوست علی همان که به اشراق عرش تابیده است وجود او سند مستدلّ توحید است علی که آیه ی قهر است برق شمشیرش علی که سوره ی حشر است صور تکبیرش دل تمامی ما قلعه ای که او بی جنگ به غمزه ی نگهی کرده است تسخیرش علی که آیه ی نور است خط به خط وصفش علی که نقطه با بوده است تفسیرش علی که نسخه ی لاهوت نام دیگر اوست منزه است از آن که کنیم تعبیرش همان که آینه ها میشوند دلتنگش میان قاب دل فاطمه است تصویرش چه کرده از دل فولاد تاک می روید وجود آهن بی جان شده نمک گیرش علی علی غزل دانه های تسبیح است زیارت نجفش حاجت مفاتیح است شبیه ذات خدا آفریده شد ذاتش عروج کرده نبی تا کند ملاقاتش میان خلق خدا آن کسی پیمبر شد که بوده نادعلی نغمه ی مناجاتش کسی که هم سخنش بود،شد کلیم الله کسی که بود نجف سرزمین میقاتش خراب کوثر او سلسبیل و تسنیم اند فرشته ها همه مخمور در خراباتش تبسمش غزل آفرینش نور است علی است نور خدا،فاطمه است مشکاتش نزول وحی خدا رشحه ای ز نور علی است که مدح کرده علی را تمام آیاتش شده است مرکب طفلی یتیم در بازی کسی که می گذرد فوق عرش اوقاتش شناسنامه ی او روح قل هو الله است به غیر راه علی هر چه هست بیراهه است می طهور ضریحش شده به جان جاری علی علی شده در باده اذان جاری دلیل مستی ما از حلالزادگی است علی علی شده در شیر مادران جاری نجات بخش تمامی انبیا او بود شبیه کشتی نوح است در زمان جاری همیشه نغمه یا لا اله الا هو کنار نام علی بوده بر زبان جاری خروش کرده دم لافتای روح الامین شده است در نفس هفت آسمان جاری همیشه عطر علی جاری است در تاریخ زلال فضل علی هست همچنان جاری حدیث غربت اورا یتیم ها خواندند شده است در غزل مادری جوان جاری طناب در وسط کوچه شرمسارش کرد شکست قامت حوریه،داغدارش کرد محسن حنیفی
شیر خدا، امیرِ دلاور شهید شد تنها وصیّ شخص ِ پیمبر(ص) شهید شد بر هم نهاد چشم و رسید آخرین نفس راحت شد از مدینه و آخر شهید شد کعبه نشست بر سر و بر سینه زد فقط تا که شنید حضرتِ حیدر شهید شد قران کنارِ سورۂ کوثر چه بیقرار- با گریه گفت: ساقی کوثر شهید شد غرقِ سکوت! خیره به «در»! مثل فاطمه(س) در خانه؛ کنج غربتِ بستر شهید شد با بغض چندساله حسن(ع) گفت که پدر از داغ محسن(ع) و غم ِ مادر شهید غنفذ(لع) خبر رساند برای مغیره(لع) که- خوشحال باش! تک یلِ خیبر شهید شد میگفت إبن مُلجم ِ ملعون پس از نماز مسجد صفا گرفته و...بهتر... شهید شد شعر گریز پایِ من از کربلا بگو... آنجا که تشنه! ساقی لشکر شهید شد زینب(س) نگاه کرد و زمین خورد! تا حسین(ع)- بر رویِ خاک؛ با تنِ بی «سر» شهید شد! مرضیه عاطفی
در حریمت شفا نمی‌خواهم آتشم زن دوا نمی‌خواهم لحظه‌ی استجابت روضه از شما جز شما نمی‌خواهم خاک پای تو کیمیای من است جز همین کیمیا نمی‌خواهم تا اسیر حسین تو هستم دلی از غم رها نمی‌خواهم من حسینی و حیدریم ، پس بی نجف ، کربلا نمی‌خواهم "مست مست و قلندر استم من خاک نعلین قنبر استم من" ابتدا، انتها نداری تو جز خدا آشنا نداری تو آیه‌ی اعظم خداوندی کی، چگونه، کجا نداری تو همه‌ی سائلان تو شاهند سائل بینوا نداری تو فرش این خانه بال جبریل است قالی نخ‌نما نداری تو با سرت عرش شکسته ولی روضه‌ی «بوریا» نداری تو "شب اسیر سپیده‌ی سحرت" عالمی مات جلوه‌ی پسرت آمدم تا در این شب آخر مثل این کاسه‌های پشت در مرحمی آورم برای سرت گرچه این را نمی‌کنم باور که دوایی برای این سر نیست که سر تو نمی‌شود بهتر که امید یتیم‌ها امشب می‌رود پیش حضرت مادر که در این شهر بی‌لیاقت‌ها نیمه شب دفن می‌شود حیدر شب، غریبی، تلاطم دریا شب مدینه، نجف، غم زهرا اسم مادر رسید و غوغا شد گره از کار بسته‌ام وا شد اسم مادر دوباره معجزه کرده نفَس ‌آلوده‌ای مسیحا شد باید امشب به روضه برگردم : بی تو حیدر عجیب تنها شد قدرِ شب‌های قدر ! بعد از تو خانه قبری برای مولا شد امشب آغاز بهتری دارد شب وصل علی و زهرا شد غم اگر رنگ مادری دارد گریه هم بوی بهتری دارد محمد بختیاری
زمان: حجم: 213.5K
رضاابوالحسنی: علیه السلام احسان_نرگسی 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ آقا بذار من خودمو - قاطی نوکرات کنم دلم خوشه - که می تونم - تو رو پدر صدات کنم ۲ کار ماها گداییه / کار شما کرامته نگاه به گنبد طلات / واسه خودش عبادته آقا توو این دنیا فقط / پیش تو زانو می زنم شبا توو خوابم حرمو / با مژه جارو می زنم تو همونی که - جبرئیل - روی پات افتاده تو همونی که - فاطمه - به نگات دل داده قبل اینکه تو - بذاری - پا توی این دنیا خدا خونه شو  - برا تو - کرده بود آماده علی یا علی - یا علی ۲ - یا حیدر 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ دیگه غما سر اومده - صاحب محشر اومده بالا بیار - جام می‌و - ساقی کوثر اومده ۲ نکنه آقا که منو / از عاشقات جدا کنی به آب و آتیش می زنم / تا منو هم نگا کنی همه‌ی دنیا یه طرف / حرم آقا یه طرف الهی خاکم بکنن / توو حرم شاه نجف عبد تو منم - گردنم - خیلی تو حق داری من کویرمو - با نگات - به دلم می باری ایوون طلات - آقا جون - چه صفایی داره دیدنش آقا - واسه مون - نمیشه تکراری علی یا علی - یا علی ۲ - یا حیدر 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ همه‌ی عالم به خدا - دیوونه و مست توئه دل من از - بچگیام - اسیر و پابست توئه ۲ توو گوش من خوند پدرم / فقط علی امامته به آقا می‌گفت آقاجون / پسر من غلامته علم تو یه چیز دیگه‌س / کرم تو یه چیز دیگه‌س همه‌ی دنیا رو برم / حرم تو یه چیز دیگه‌س اون که علیو - دوس نداشت - شک نکن گمراهه کسی که آقاش - علیه - نمیره بی راهه کتاب خدا - خلاصه - شده توو بسم الله خدایی علی - نقطه‌ی  - باء بسم اللهه علی یا علی - یا علی ۲ - یا حیدر
خدا هست و نه مانندی نه مثلی نه قرین دارد ازل را تا ابد را  نقطه چین در نقطه چین دارد میان قبضه‌ی خود اولین تا آخرین دارد هزاران آسمان در آسمان  دور از زمین دارد خدا هم  بی‌نهایت بیش از آن هم بیش از این دارد ولی تنها در عالم یک اميرالمؤمنين دارد همیشه جامع الاضداد جمع نار و نور است او که نزدیک از رگِ گردن و از اندیشه دور است او شگفت است و شِگَرف است و شکوهی پُر غرور است او که‌است او؟  کس نمی داند زِ بس صَعب‌ُالعبور است او خدایی خلقت مولا  خدایا آفرین دارد که عالم یک خدا و یک اميرالمؤمنين دارد نه مدحی گفته‌اند از او نه شعری شاعران حتی که مدح مرتضی آری نیاید در بیان حتی اگر از شعر پُر گردد همه هفت آسمان حتی نباشد قدرِ گَردی محضرِ آن بی کران حتی نجف اینجاست  پس قلبِ جهانها را زمین دارد که این منظومه تنها یک اميرالمؤمنين دارد علی ای شیرِ شیرافکن علی ای سیلِ بنیانکن علی ای رودِ بی پایان علی ای سدِ روئین تن علی یعنی رجزهای سلحشورانِ مردافکن علی یعنی نمی‌دانم  قلم لال و زبان الکن "کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد" بهشت ارزانیِ آنکه  اميرالمؤمنين دارد قسم بر تیغِ مرحب کُش به رزمش مرحبا گفتند همینکه عبدُوَد اُفتاد یکسر لافتی  گفتند ملائک وقتِ میدانش زِ تفریح خدا گفتند رها کردند عرش و گِردِ او یا مرتضی گفتند رسول‌الله می‌بیند دلیری اینچنین دارد چه غم از آنهمه لشگر ، اميرالمؤمنين دارد میان رزم می‌بینی که تنها مرتضی می‌ماند چنان یک دشت رَم می‌کرد تنها ردِ پا می‌ماند علی  آنگونه رد می‌شد که از هرکس دوتا می‌ماند علی آنگونه رد می‌شد که عزرائیل جا می‌ماند خدا در عرش تصویرِ علی را رویِ زین دارد پیمبر بوسه بر تیغِ  اميرالمؤمنين دارد به روی منبری رفت از بزرگ و پست بالاتر نشان می‌داد با دستش کسی که است بالاتر پیمبر گفت علی این است ازآنچه هست بالاتر از این دستی که رو کردم نباشد دست بالاتر محمد گفت  بعد از من جهان حَبل‌ُالمَتین دارد خدا را شُکر این اُمَّت اميرالمؤمنين دارد زمین را گوئیا در دستهای آسمان می‌داد خودِ او اَشهَدُاَنَّ‌علی  را در اذان می‌داد یدالله است این دستی که پیغمبر  تکان می‌داد علی را هِی نشان می‌داد  علی را هِی نشان می‌داد خدا بر فاطمه تبریک از عرشِ برین دارد خوشا بر خانه‌ی زهرا اميرالمؤمنين دارد خدا آیه به آیه با همین قرآن علی گوید نجف عمریست جبرائیل در ایوان علی گوید نفس پشت نفس تا هست زهرا ، جان علی گوید خراسان در خراسان هر تپش ایران علی گوید چنین نعمت هزاران بار سجده با جبین دارد خدا را شُکر خاکِ ما اميرالمؤمنين دارد اگرچه ما نبودیم ای غدیر آنجا علی گفتیم قسم بر مرتضی پیش محمد یاعلی گفتیم علی گفتیم  و می‌گوئیم و با دنیا علی گفتیم که با مولا علی گفتیم و با زهرا علی گفتیم کسی با او بوَد که دردِ مردم  دردِ دین دارد همیشه پیرِ ما حرز اميرالمؤمنين دارد هلا ای مرکب طفلان کمی هم استراحت کن نه جارو کش ، نه نانی پَز فقط بنشین و صحبت کن کنار این جُزامی‌ها دل از اندوه راحت کن یتیمان چشم بر راهت   بکش دستی محبت کن بمیرم مردِ تنها   روی پیشانیت چین دارد چرا دنیا زِ یادش رفت اميرالمؤمنين دارد چه شد با عهدِ پیغمبر که بعد از او زمین اُفتاد مدینه دید مولا را که با زانو زمین اُفتاد علی فهمید در کوچه چرا بانو زمین اُفتاد همینکه در به پهلو خورد با پهلو زمین اُفتاد مدینه از چه کین دارد مدینه لاله‌چین دارد فقط زهراست گویا که اميرالمؤمنين دارد حسن لطفی 💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟
. علیه السلام #امیرالمؤمنین ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ گفتیم اول از علی و آخر از علی پُر شد ورق ورق ورقِ دفتر از علی با خلقتش چکامه‌ی خلقت تمام شد دیگر نیافرید خدا بهتر از علی یک قطره‌اش به عمرِ زمین و زمان رسید سیراب می‌شود عطشِ محشر از علی از عرشِ ابرهای لبش وحی می‌چکید در بارشِ تلاوتِ پیغمبر از علی نهج‌البلاغه نقطه‌ی عطف خطابه شد قیمت گرفت آبروی منبر از علی از خاک رفت بر درِ افلاکیان نشست تا بال و پر گرفت، درِ خیبر از علی پا روی حقّ مورچگان هم نمی‌گذاشت شمشیر می‌گرفت چنانچه سر از علی در روزگارِ برده‌فروشان نمی‌خرید جز آبروی نوکری‌اش قنبر از علی حیّ علیَ الصلوة، زمان گدایی است حیّ علیٰ گرفتنِ انگشتر از علی از یا حسینِ‌ حل شده در اشک‌های آب سیراب می‌شویم، چنان کوثر از علی .