بسم الله الرحمن الرحيم
پنجم ذی القعده روزتجلیل از امامزادگان و بقاع متبرکه و روز بزرگداشت #حضرت_شاهچراغ_احمد_بن_موسی_ع، گرامی باد.
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
🌹#حضرت_شاهچراغ
سُلاله ی پیمبرند امام زادگان ما
نوادگان حیدرند امام زادگان ما
ستارگان برج دین ز نسل پاک احمدی
عصاره ی دل علی ذُراری محمدی
مطهر است روحشان ز لطف حی ایزدی
به بحر عشق گوهرند امام زادگان ما
رسول گفت در غدیر ، علی ولی داور است
ندارم ار پسر مرا شرف یگانه دختر است
تمام بچه های من ز صلب پاک حیدر است
بلی شعاع کوثرند امام زادگان ما
دوازده امام ما که حجت الهی اند
قبور اهلبیت شان گواه دادخواهی اند
ضریح و گنبد و حرم چو نور در سیاهی اند
منوّر و مطهرند امام زادگان ما
بگو مریض خسته را ، غریب دلشکسته را
بیا در طبیب را بزن به حال التجا
وسیله اند این ذوات که کرده مرحمت خدا
حبیب حی داورند امامزادگان ما
به کوری دو چشم آن وهابیان بی وفا
دهیم جلوه بر همه قبور آل مصطفا
که این ذوات جایشان بود به روی چشم ما
به قلب خصم خنجرند امام زادگان ما
مهاجران ابطحی مجاهدان معنوی
مبلغان جعفری حسینیان موسوی
جدا ز خانمان شدند که ماند آرمان قوی
چو پاسدار سنگرند امام زادگان ما
بزرگزادگان دین برای ما مفاخرند
شریف زادگان همه به بحر جان جواهرند
چو مُنتسب به عترتند همیشه پاک و طاهرند
همه شفیع محشرند امام زادگان ما
خجسته باد کشوری که خُلقشان ولائی است
به اهلبیت داده دل حسینی و رضائی است
بزرگ ملت عجم محب مرتضائی است
از آن همیشه سرورند امام زادگان ما
خوش آمدید سوی ما ای آل مصطفی همه
کنیم پیشوازتان به لب نوا و زمزمه
که تا دهد براتمان حسین عزیز فاطمه
فدائیان اکبرند امام زادگان ما
الهی از چه اهل حق بلاکش زمان شدند
بزرگ زادگان چرا جلای خانمان شدند
نداد خصمشان امان ولی بما امان شدند
امان و دادگسترند امام زادگان ما
#ولی_الله_کلامی_زنجانی
بزرگداشت#حضرت_شاهچراغ_احمد_بن_موسی_ع
بیا که حضرت خورشید در خراسان است
در آسمان قُمش ماهتاب تابان است
بغل گشوده اگر فارس غبطه باید خورد
به میزبانی او آفتاب مهمان است
عراق ، تیره اگر شد چه جای حیرت داشت
چراغ خانه ی موسی بن جعفر ایران است
بیا که وادی طور است فارس ای موسی !
فروغ شاهچراغ است اگر نمایان است
حرای خطّه ی شیراز بی پیمبر نیست
اگر که بر سر دروازه هاش قرآن است
مگر که کوکب درّی مگر که مشکات است؟
در آیه آیه ی نورانیش چه پنهان است؟
به قند دم زدن از احمد بن موسی بود
کنار چایی ما زعفران و سوهان است
به چشمها بنویسید ؛ از کرامت اوست
اگر که دیدن این چلچراغ آسان است
🌹#حضرت_شاهچراغ #مدح
باز برامد زدل آوای من
پر شده آفاق ز غوغای من
ناز بس است ای بت زیبای من
خیز و بیا هان به تماشای من
وای من اَر نشنوی ای وای من
تا تو تویی من ز منی فارغم
از خود و از خصم دَنی فارغم
زآمدنی وز شدنی فارغم
هم ز گدا هم ز غنی فارغم
زین همه برتوست تولای من
جان مرا جلوه ی طاووسی است
روحمرا فَرّه ی قدّوسی است
زانکه مرا عزم زمین بوسی است
بردر آن کاحمد بن موسی است
شاهچراغ ای شه والای من
مظهر حق آیَت فیضِ اله
آن به همه پادِشهان پادشاه
حال مرا در همه حالی گواه
شاهد امروز من بی گناه
هم به گنه شافع فردای من
مولانا سیدالسادات الاعاظم
مولانا احمد بن موسی کاظم
راه ما راه حسین تو در این راه چراغ
ای علمدار رضا ، حضرت شاهچراغ
مولانا، نور دیده ی موسی بن جعفر
مولانا، ای نبیره ی زهرای اطهر
اَخُ الامام، یابن امام، عَمِ امام، برتو سلام
عشق رضا، جان رضا، عشق منی، شاهچراغ
سوختم ای بی خبران یار کو
آبی از آن قُلزُم زَخار کو
ثانی منصور شدم دار کو
سلسله کو حاسد غدار کو
این منو این لاشه ی رسوای من
در دهن من سخن مطلق است
لافِ انالحق نه! که انت الحق است
حق ز انالحق به وجود اسبق است
حق که بود؟ آن که به حق ملحق است
حضرت میر احمد مولای من
#حاج_محمدتقی
#شوریده_شیرازی
4_5944778214235702011.mp3
8.27M
🌹#حضرت_شاهچراغ
🌹#مدح
🎤مداح :حاج محمود کریمی
#مدح_امام_رضا علیه السلام
#ولادت_امام_رضا علیه السلام
ترکیب بند ولادت
دل سودا زده سامان نپذیرد هرگز
کافر چشم تو برهان نپذیرد هرگز
آنکه بیمار نگاهی شده هنگام سحر
منت مرهم و درمان نپذیرد هرگز
با نگاه تو اگر عاشقی آغاز شود
جز به دیدار که پایان نپذیرد هرگز
دل اگر خانه ی هر بی سر و پایی گردد
اثر از گفته ی خوبان نپذیرد هرگز
عمر بی معرفت آبی است که از جو رفته
این زیانی است که جبران نپذیرد هرگز
ما در خانه ی سلطان سر و سامان داریم
هرچه داریم ز آقای خراسان داریم
با دم قدسی معشوق ؛نفس تازه کنم
تا که قدری سخن از یار خوش آوازه کنم
صحن گردی حرم وقت سحر می خواهم
تا صفای دل شیدا زده اندازه کنم
بین هشتی حرم گر بکشیدم بر دار
سر سودایی خود زینت دروازه کنم
سرگذشت من وتو گشته کرمنامه ی عشق
هر سحر ،پای مناجات ،دلی تازه کنم
تار گیسو طلبم تا که ورق های دلم
همچو یک مصحف پر درد به شیرازه کنم
نام این مصحف دل را بگذارم ز قضا
قصه ی یک سگ ولگرد و کرامات رضا
تا که بر گنبد تو دیده ام از دور افتاد
ناگهان در دل آلوده ی من شور افتاد
اولین بار که دیدم حرمت را گفتم:
ای سلیمان به سرایت گذر مور افتاد
بی پناه آمدم و خوب پناهم دادی
راهم از حادثه در دولت منصور افتاد
تابه خود آمده دیدم که دل از دستم رفت
وسط آینه ام چشمه ای از نور افتاد
نه بگویم که کلیمم،حرمت عرش خداست
اتفاقی ره موسای دل از طور افتاد
یک قدم سوی تو با عمره برابر گردد
کعبه هم دور سر گنبد تو می گردد
ای که ناگفته ز اسرار دلم آگاهی
دستگیر دل هر خسته دل و گمراهی
ز عنایات رئوفانه ی تو فهمیدم
که نه من بلکه همیشه تو مرا می خواهی
در بهشت تو نهم پای، چو با کوهی درد
تو طبیبانه دوا می کنی اش با آهی
من گدا زاده و تو نسل به نسلت سلطان
خوش برازنده ی تو صحن و سرای شاهی
حاجت از دل نگذشته تو روا می سازی
ای که ناگفته ز اسرار دلم آگاهی
من مسلمان شده ی نیمه نگاهت هستم
لحظه ی مرگ بیا دیده به راهت هستم
دل بیمار مرا فرصت درمانی ده
با دم قدسی ات ای دوست مرا جانی ده
قبل از آنی که گناهم نفسم را گیرد
آمدم توبه کنم مهلت جبرانی ده
همچنان زلف پریشان تو آواره شدم
به دل خانه خرابم سر و سامانی ده
شوری اشک چشیدم که نمک گیر شدم
سر این سفره به من رزق فراوانی ده
حمدلله که سر کوی تو زنجیر شدم
استخوانی به سگ خانه ات ارزانی ده
لحظه ی مرگ قدم رنجه کن و بر ما هم
فیض دیدار چون آن عاشق سلمانی ده
از تو من روزی شبهای محرم خواهم
چشم پر گریه ای و سینه ی سوزانی ده
سفره ی عاشقی ام را تو بیا کامل کن
عصر روز عرفه فرصت قربانی ده
در حریمت خبر از عرش خدا می آید
بوی سیب حرم کرببلا می آید
آمدی تا که به نامت دل ما زنده شود
یادی از فاطمه و شیر خدا زنده شود
آمدی تا سند شیعگی ما باشی
با نفس های تو تسبیح و دعا زنده شود
آمدی تا ز پی ات خواهرت آواره شود
یاد آوارگی شام بلا زنده شود
پلک زخمی تو از خاطره ی گودال است
آمدی روضه ی آن رأس جدا زنده شود
امر کردی به همه گریه کنند بهر حسین
تا غم بی کفن کرببلا زنده شود
جد مظلوم تو را با لب عطشان کشتند
خواهرش دیدو به گیسوی پریشان کشتند
#قاسم_نعمتی
یاامام رضا
آرزوی وصل تو آتش به جانم ریخته
درددل باتو سخن ها برزبانم ریخته
#قاسم_نعمتی
ولادت امام رضا (ع) محمد رضا طاهری - www.aviny.com.mp3
5.67M
#سرود_ولادت_امام_رضا علیه السلام
دل من اسیر نگاته
مسافر صحن وسراته
دیوونه ی ایوون طلاته 2
یا رضا یارضا یارضا یارضا (ع)
برای وصالت یه عمریه که بی قرارم
همه زندگیمو صدقه سری تودارم
سلطان علی موسی الرضا (ع) 3
سرخی دلم چون عقیقه
باناز نگاهت رفیقه
آواره ی صحن عتیقه2
آسمون کهکشون با منِ هم زبون
اگه خاک صحنت بشینه روسر کارتمومه
آتیش جهنم به زائرای توحرومه
سلطان علی موسی الرضا (ع) 3
آبروی این سرزمینی
مثل امیرالمؤمنینی
عرش خدا روی زمینی /2
خونـتو درزدم تانجف پرزدم
شدم نوکر تو به یه دعای مادر تو
ازاول شدم من غلام تو و خواهر تو
سلطان علی موسی الرضا (ع) 3
پاییزدل مابهاره
ستاره ازآسمون می باره
دوباره سینه ها بی قراره
بـی قـرار قـدوم نـگاره
شدشبِ عاشقون اومده عشقمون
بهشت تو حیاتش چادر زده استیجاری
کعبه با ضریحش عکس می گیره یادگاری
سلطان علی موسی الرضا (ع) /۳
#حاج_حسین_سازور
#قاسم_نعمتی
#سرود_میلاد_امام_رضا علیه السلام
🎙به سبک بازدوباره
ای رضا جان
قبله گاه قلب من صحن و سراته
سائل گوشه ء ایوون طلاته
همه زندگی ما نذر نگاته
خاک زیر پاته
مثل یه کبوتر این دل عاشقم پرزده دور گنبد
جاداره بخونیم مانمازمون امشبی رو به مشهد
توسلطان و ماریزه خوارتیم
خاک پای ایل و تبارتیم
حس میکنیم امشب کنارتیم
یا مولا یاثامن الحجج
مثل آهو
من شدم شکار چشمای سیاهت
زیرو رو میشم بایک نیمه نگاهت
میشینم مثل گدا میون راهت
مست روی ماهت
سقا خونهء تو شب به شب پر میشه از می ناب کوثر
صحن اسمال طلا داره رنگ و بوی ایوون صحن حیدر
بادست تو از غم رهامیشم
هراربعین حاجت روا میشم
چون زائر کرببلا میشم
یامولانا یا ثامن الحجج
خونت آباد
فدای سحرهای صحن گوهرشاد
قربون دخیلای پنجره فولاد
خداروزی مارو به دست تو داد
شدم زغم آزاد
ازهمون کودکی من شدم عاشق و نوکر خونه زادت
بهترین قسم مستجابم شده اسم ناز جوادت
به جوادت قسم دوست دارم
من غیراز تو سلطانی ندارم
برعشق تو عمری گرفتارم
یامولانا یاثامن الحجج
#قاسم_نعمتی
#ولادت_امام_رضا علیه السلام
همه دانند که ایران سروسامان دارد
تکیه بر پرچم سلطان خراسان دارد
#قاسم_نعمتی
#ولادت_امام_رضا علیه السلام
تو سفره دار عالمی مشگل گشایی
آقای ما سلطان علی موسی الرضایی
#قاسم_نعمتی
#مدح_امام_رضا علیه السلام
#ولادت_امام_رضا علیه السلام
📍ترکیب بند ولادت امام رضا علیه السلام
روزي كه نام عشق بازان را نوشتند
اين قوم را مجنون ، تو را ليلا نوشتند
آنگاه مُلكِ عاشقي تقسيم كردند
اين سرزمين را مالِ تو آقا نوشتند
زهرا به هر سويي ، سفيري را فرستاد
نام تو را صد شكر سهم ما نوشتند
ايران چه كم دارد ؟ ديار اهل بيت است
يك سو علي ، يك سوي آن زهرا نوشتند
اين سرزمين را از همان اول خريدند
مديون خانوادة موسي نوشتند
با حُبِّ تو هر شيعه اي « اثني عشر » شد
يعني كنار نامتان « الا » نوشتند
از بعد آنكه ضامن آهو شدي تو
عشاق را آوارة صحرا نوشتند
تا عكس تو در چشمهاي آهو افتاد
در زير ابرويش دو تا شهلا نوشتند
تو سفره دار عالمي مشكل گشايي
آقاي ما سلطان علي موسي الرضايي
اشكي چكيد و باب صحبت با تو وا شد
ناگاه ديدم صحن تو عرشِ خدا شد
آنقدر وا كردي گره از كار مردم
تا پنجره فولاد تو دارالشفا شد
اصلاً نمي دانم زِ كِيْ بُردي دلم را
اصلاً چگونه اين دلم جاي شما شد
يك نيمه شب افتاد راهم در حريمت
ديگر نمي دانم كه با حالم چه ها شد
من اولين باري كه بوسيدم ضريحت
از داغي آن بوسه قلبم مبتلا شد
تا آمدم لب وا كنم آقا ... آقا
آمد ندا برخيز حاجاتت روا شد
پاي ضريحت عاشقي با گريه مي گفت
در اين حرم امضا برات كربلا شد
غير از تو من با هيچ كس كاري ندارم
اصلاً بدون تو خريداري ندارم
تا روبروي گنبد تو ايستادم
دارو ندارم را همه نذر تو دادم
با چشم گريان راه افتادم به سويت
يك لحظه ديدم بر درِ باب الجوادم
اذن دخولم اشكهاي ديده ام شد
صورت به خاك گرم صحن تو نهادم
احساس كردم بين آغوش تو هستم
مانند طفل گم شده از پا فتادم
دلشوره هايم را خودت آرام كردي
دستان پُر مهر تو تسكين الفؤادم
كُلِّ زيارت نامه ام شد عشق بازي
گفتم : غلامم ، نوكرم ، من خانه زادم
گفتم كه يك دنيا برايت حرف دارم
اما ببخشش اين جمله هاي بي سوادم
بي قيمتم اما گرفتار تو هستم
با دست خالي بر سر راهت نشستم
آقا منم من ، مرغ بي بال و پر تو
با دست خالي آمدم در محضر تو
از دل دعا كردم كه از عزت نيُفتي
خالي نباشد از گدا دُورُ و بر تو
سلطان گداي ريزه خور بسيار دارد
نامم شده جزوِ سياهي لشكر تو
روزي ما را از همان اول خدا داد
دست تو دست كريمه خواهر تو
دلشورة ماه محرم دارم آقا
چون قول دادم من به زهرا مادر تو
ايران ما زان روز شد واديِّ گريه
كه آشنا گرديد با چشم تر تو
در سينة ما كوهي از اندوه و غم ريخت
« يابن شبيب » تو دلِ مارا بِهَم ريخت
در پيشگاهت عشق را ابراز كردم
من روضه را با نام تو آغاز كردم
هديه به زهرا گريه كردن بر حسين است
با تكيه بر گريه به عالم ناز كردم
شبهاي جمعه تو خودت هم كربلايي
من هم به سوي كربلا پرواز كردم
آقا ببخشم روضه اي از تو شنيدم
آقا ببخش گر روضه ات را باز كردم
آخر چه شد ، جَدِّ غريبت آب دادند؟!
يادِ لبانش سوز دل را ساز كردم
آقا شنيدم يك نفر فرياد مي زد
نيزه نزن بندِ زره را باز كردم
با چند ضربه ؛راستي سر بُريدند؟
اين روضه را در سينه مثل راز كردم
تا حرمت گيسوي زهرا را شكستند
چكمه به پا بر سينة جدت نشستند
با حوصله هر استخواني را شكستند
نامردها چشمان بازش را نبستند
#قاسم_نعمتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ولادت_امام_رضا علیه السلام
ما در خانه ى سلطان سروسامان داريم
هرچه داريم ز آقاى خراسان داريم
#قاسم_نعمتی
Farid Babapour - Emam Reza 128.mp3
5.38M
متن آهنگ امام رضا فرید باباپور
تو سلطان خراسانی
طبیب دردمــندانی
تو سلطان خراسانی
طبیب دردمــندانی
من امــشب بر تو مهمــانم
♬♪♪♪♪♪♪♬ ♬*****♬ ♬♪♪♪♪♪♪♬
رضا جانم رضا جانم
من امــشب بر تو مهمــانم
رضا جانم رضا جانم
ای سلطان خوبان
طبیب دردمــندان
♬♪♪♪♪♪♪♬ ♬*****♬ ♬♪♪♪♪♪♪♬
حاجتم روا کــن
رضا رضا رضا جان
دردمــو دوا کــن
رضا رضا رضا جان
مسیحی را شفا دادی
♬♪♪♪♪♪♪♬ ♬*****♬ ♬♪♪♪♪♪♪♬
به کــور چشم بینا دادی
مگر کــمــتر د ایشانم
رضا جانم رضا جانم
مگر کــمــتر د ایشانم
رضا جانم رضا جانم
♬♪♪♪♪♪♪♬ ♬*****♬ ♬♪♪♪♪♪♪♬
ای سلطان خوبان
طبیب دردمــندان
ای سلطان خوبان
طبیب دردمــندان
حاجتم روا کــن
♬♪♪♪♪♪♪♬ ♬*****♬ ♬♪♪♪♪♪♪♬
رضا رضا رضا جان
دردمــو دوا کــن
رضا رضا رضا جان
شدی تو ضامــن آهو
ترحم کــرده ای بر او
♬♪♪♪♪♪♪♬ ♬*****♬ ♬♪♪♪♪♪♪♬
شدی تو ضامــن آهو
ترحم کــرده ای بر او
مگر کــمــتر د حیوانم
رضا جانم رضا جانم
مگر کــمــتر د حیوانم
♬♪♪♪♪♪♪♬ ♬*****♬ ♬♪♪♪♪♪♪♬
رضا جانم رضا جانم
ای سلطان خوبان
طبیب دردمــندان
ای سلطان خوبان
طبیب دردمــندان
♬♪♪♪♪♪♪♬ ♬*****♬ ♬♪♪♪♪♪♪♬
حاجتم روا کــن
رضا رضا رضا جان
دردمــو دوا کــن
رضا رضا رضا جان
ای سلطان خوبان
♬♪♪♪♪♪♪♬ ♬*****♬ ♬♪♪♪♪♪♪♬
طبیب دردمــندان
ای سلطان خوبان
طبیب دردمــندان
حاجتم روا کــن
رضا رضا رضا جان
♬♪♪♪♪♪♪♬ ♬*****♬ ♬♪♪♪♪♪♪♬
دردمــو دوا کــن
رضا رضا رضا جان
شعر
دوست دارم نگات کنم تو هم منو نگاه کنی
من تو رو صدا کنم تو هم منو صدا کنی
قربون صفات برم از راه دوری اومدم
جای دوری نمی ره اگه به من نگاه کنی
دل من زندونیه تویی که تنها می تونی
قفس و وا کنی و پرنده رو رها کنی
می شه کنج حرمت گوشه قلب من باشه
می شه قلب من و مثل گنبد طلا کنی
تو غریبی و منم غریبم اما چی می شه
این دل غریبه رو با دلت آشنا کنی
دوست دارم تو ایون آینه ات از صبح تا غروب
من با تو صفا کنم تو هم منو دعا کنی
دلمو گره زدم به پنجرت دارم می رم
دوست دارم تا من میام زود گره ها رو وا کنی
دوست دارم که از حالا تا صبح محشر همیشه
من رضا رضا بگم تو هم منو صدا کنی
چی می شه اگه منو راهی کربلا کنی
یا علی موس الرضا می شه به من نگاه کنی
اونقده رضا می گم تا دردمو دوا کنی👇
goroh_surod abadeh_reza_reza 128.mp3
5.34M
سرود امام رضا.دوست دارم نگات کنم
#السـلام ای زائران حضرت شمس الشـموس
#السـلام ای خـادمـان درگـه سـلطان تـوس
صـبح و شـب با صـور اسـرافیـلی نقـاره ها
میشونداینجا ملائک پای بوس و خاکبـوس
نغـمـه بـخـوان از دل و جــان
تا بگیـرد لهـجـه خورشـید لحـن خـادمان
طاق نصـرت بسـته چـون رنگیـن کمـان
هـفـت آسـمـان
بـر ســر در ایـن آسـتـان
می شــود بال ملائـک خـادمان را سـایـبـان
میدرخشـد چـون سـتـاره گِـرد خورشـیـد ولـا
کـفشـدار و خـادم و فـراش و دربـان رضـا
نـغـمـه بـخـوان از دل و جــان
تـا بـگیـرد لهـجـه خورشـید لحـن خـادمان
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
#مدح_امام_رضا علیه السلام
#ولادت_امام_رضا علیه السلام
📍ترکیب بند ولادت امام رضا علیه السلام
روزي كه نام عشق بازان را نوشتند
اين قوم را مجنون ، تو را ليلا نوشتند
آنگاه مُلكِ عاشقي تقسيم كردند
اين سرزمين را مالِ تو آقا نوشتند
زهرا به هر سويي ، سفيري را فرستاد
نام تو را صد شكر سهم ما نوشتند
ايران چه كم دارد ؟ ديار اهل بيت است
يك سو علي ، يك سوي آن زهرا نوشتند
اين سرزمين را از همان اول خريدند
مديون خانوادة موسي نوشتند
با حُبِّ تو هر شيعه اي « اثني عشر » شد
يعني كنار نامتان « الا » نوشتند
از بعد آنكه ضامن آهو شدي تو
عشاق را آوارة صحرا نوشتند
تا عكس تو در چشمهاي آهو افتاد
در زير ابرويش دو تا شهلا نوشتند
تو سفره دار عالمي مشكل گشايي
آقاي ما سلطان علي موسي الرضايي
اشكي چكيد و باب صحبت با تو وا شد
ناگاه ديدم صحن تو عرشِ خدا شد
آنقدر وا كردي گره از كار مردم
تا پنجره فولاد تو دارالشفا شد
اصلاً نمي دانم زِ كِيْ بُردي دلم را
اصلاً چگونه اين دلم جاي شما شد
يك نيمه شب افتاد راهم در حريمت
ديگر نمي دانم كه با حالم چه ها شد
من اولين باري كه بوسيدم ضريحت
از داغي آن بوسه قلبم مبتلا شد
تا آمدم لب وا كنم آقا ... آقا
آمد ندا برخيز حاجاتت روا شد
پاي ضريحت عاشقي با گريه مي گفت
در اين حرم امضا برات كربلا شد
غير از تو من با هيچ كس كاري ندارم
اصلاً بدون تو خريداري ندارم
تا روبروي گنبد تو ايستادم
دارو ندارم را همه نذر تو دادم
با چشم گريان راه افتادم به سويت
يك لحظه ديدم بر درِ باب الجوادم
اذن دخولم اشكهاي ديده ام شد
صورت به خاك گرم صحن تو نهادم
احساس كردم بين آغوش تو هستم
مانند طفل گم شده از پا فتادم
دلشوره هايم را خودت آرام كردي
دستان پُر مهر تو تسكين الفؤادم
كُلِّ زيارت نامه ام شد عشق بازي
گفتم : غلامم ، نوكرم ، من خانه زادم
گفتم كه يك دنيا برايت حرف دارم
اما ببخشش اين جمله هاي بي سوادم
بي قيمتم اما گرفتار تو هستم
با دست خالي بر سر راهت نشستم
آقا منم من ، مرغ بي بال و پر تو
با دست خالي آمدم در محضر تو
از دل دعا كردم كه از عزت نيُفتي
خالي نباشد از گدا دُورُ و بر تو
سلطان گداي ريزه خور بسيار دارد
نامم شده جزوِ سياهي لشكر تو
روزي ما را از همان اول خدا داد
دست تو دست كريمه خواهر تو
دلشورة ماه محرم دارم آقا
چون قول دادم من به زهرا مادر تو
ايران ما زان روز شد واديِّ گريه
كه آشنا گرديد با چشم تر تو
در سينة ما كوهي از اندوه و غم ريخت
« يابن شبيب » تو دلِ مارا بِهَم ريخت
در پيشگاهت عشق را ابراز كردم
من روضه را با نام تو آغاز كردم
هديه به زهرا گريه كردن بر حسين است
با تكيه بر گريه به عالم ناز كردم
شبهاي جمعه تو خودت هم كربلايي
من هم به سوي كربلا پرواز كردم
آقا ببخشم روضه اي از تو شنيدم
آقا ببخش گر روضه ات را باز كردم
آخر چه شد ، جَدِّ غريبت آب دادند؟!
يادِ لبانش سوز دل را ساز كردم
آقا شنيدم يك نفر فرياد مي زد
نيزه نزن بندِ زره را باز كردم
با چند ضربه ؛راستي سر بُريدند؟
اين روضه را در سينه مثل راز كردم
تا حرمت گيسوي زهرا را شكستند
چكمه به پا بر سينة جدت نشستند
با حوصله هر استخواني را شكستند
نامردها چشمان بازش را نبستند
#قاسم_نعمتی
بسم الله الرحمن الرحيم
پنجم ذی القعده روزتجلیل از امامزادگان و بقاع متبرکه و روز بزرگداشت #حضرت_شاهچراغ_احمد_بن_موسی_ع، گرامی باد.
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
🌹#حضرت_شاهچراغ
سُلاله ی پیمبرند امام زادگان ما
نوادگان حیدرند امام زادگان ما
ستارگان برج دین ز نسل پاک احمدی
عصاره ی دل علی ذُراری محمدی
مطهر است روحشان ز لطف حی ایزدی
به بحر عشق گوهرند امام زادگان ما
رسول گفت در غدیر ، علی ولی داور است
ندارم ار پسر مرا شرف یگانه دختر است
تمام بچه های من ز صلب پاک حیدر است
بلی شعاع کوثرند امام زادگان ما
دوازده امام ما که حجت الهی اند
قبور اهلبیت شان گواه دادخواهی اند
ضریح و گنبد و حرم چو نور در سیاهی اند
منوّر و مطهرند امام زادگان ما
بگو مریض خسته را ، غریب دلشکسته را
بیا در طبیب را بزن به حال التجا
وسیله اند این ذوات که کرده مرحمت خدا
حبیب حی داورند امامزادگان ما
به کوری دو چشم آن وهابیان بی وفا
دهیم جلوه بر همه قبور آل مصطفا
که این ذوات جایشان بود به روی چشم ما
به قلب خصم خنجرند امام زادگان ما
مهاجران ابطحی مجاهدان معنوی
مبلغان جعفری حسینیان موسوی
جدا ز خانمان شدند که ماند آرمان قوی
چو پاسدار سنگرند امام زادگان ما
بزرگزادگان دین برای ما مفاخرند
شریف زادگان همه به بحر جان جواهرند
چو مُنتسب به عترتند همیشه پاک و طاهرند
همه شفیع محشرند امام زادگان ما
خجسته باد کشوری که خُلقشان ولائی است
به اهلبیت داده دل حسینی و رضائی است
بزرگ ملت عجم محب مرتضائی است
از آن همیشه سرورند امام زادگان ما
خوش آمدید سوی ما ای آل مصطفی همه
کنیم پیشوازتان به لب نوا و زمزمه
که تا دهد براتمان حسین عزیز فاطمه
فدائیان اکبرند امام زادگان ما
الهی از چه اهل حق بلاکش زمان شدند
بزرگ زادگان چرا جلای خانمان شدند
نداد خصمشان امان ولی بما امان شدند
امان و دادگسترند امام زادگان ما
#ولی_الله_کلامی_زنجانی
#مدح_امام_رضا علیه السلام
#ولادت_امام_رضا علیه السلام
ترکیب بند ولادت
دل سودا زده سامان نپذیرد هرگز
کافر چشم تو برهان نپذیرد هرگز
آنکه بیمار نگاهی شده هنگام سحر
منت مرهم و درمان نپذیرد هرگز
با نگاه تو اگر عاشقی آغاز شود
جز به دیدار که پایان نپذیرد هرگز
دل اگر خانه ی هر بی سر و پایی گردد
اثر از گفته ی خوبان نپذیرد هرگز
عمر بی معرفت آبی است که از جو رفته
این زیانی است که جبران نپذیرد هرگز
ما در خانه ی سلطان سر و سامان داریم
هرچه داریم ز آقای خراسان داریم
با دم قدسی معشوق ؛نفس تازه کنم
تا که قدری سخن از یار خوش آوازه کنم
صحن گردی حرم وقت سحر می خواهم
تا صفای دل شیدا زده اندازه کنم
بین هشتی حرم گر بکشیدم بر دار
سر سودایی خود زینت دروازه کنم
سرگذشت من وتو گشته کرمنامه ی عشق
هر سحر ،پای مناجات ،دلی تازه کنم
تار گیسو طلبم تا که ورق های دلم
همچو یک مصحف پر درد به شیرازه کنم
نام این مصحف دل را بگذارم ز قضا
قصه ی یک سگ ولگرد و کرامات رضا
تا که بر گنبد تو دیده ام از دور افتاد
ناگهان در دل آلوده ی من شور افتاد
اولین بار که دیدم حرمت را گفتم:
ای سلیمان به سرایت گذر مور افتاد
بی پناه آمدم و خوب پناهم دادی
راهم از حادثه در دولت منصور افتاد
تابه خود آمده دیدم که دل از دستم رفت
وسط آینه ام چشمه ای از نور افتاد
نه بگویم که کلیمم،حرمت عرش خداست
اتفاقی ره موسای دل از طور افتاد
یک قدم سوی تو با عمره برابر گردد
کعبه هم دور سر گنبد تو می گردد
ای که ناگفته ز اسرار دلم آگاهی
دستگیر دل هر خسته دل و گمراهی
ز عنایات رئوفانه ی تو فهمیدم
که نه من بلکه همیشه تو مرا می خواهی
در بهشت تو نهم پای، چو با کوهی درد
تو طبیبانه دوا می کنی اش با آهی
من گدا زاده و تو نسل به نسلت سلطان
خوش برازنده ی تو صحن و سرای شاهی
حاجت از دل نگذشته تو روا می سازی
ای که ناگفته ز اسرار دلم آگاهی
من مسلمان شده ی نیمه نگاهت هستم
لحظه ی مرگ بیا دیده به راهت هستم
دل بیمار مرا فرصت درمانی ده
با دم قدسی ات ای دوست مرا جانی ده
قبل از آنی که گناهم نفسم را گیرد
آمدم توبه کنم مهلت جبرانی ده
همچنان زلف پریشان تو آواره شدم
به دل خانه خرابم سر و سامانی ده
شوری اشک چشیدم که نمک گیر شدم
سر این سفره به من رزق فراوانی ده
حمدلله که سر کوی تو زنجیر شدم
استخوانی به سگ خانه ات ارزانی ده
لحظه ی مرگ قدم رنجه کن و بر ما هم
فیض دیدار چون آن عاشق سلمانی ده
از تو من روزی شبهای محرم خواهم
چشم پر گریه ای و سینه ی سوزانی ده
سفره ی عاشقی ام را تو بیا کامل کن
عصر روز عرفه فرصت قربانی ده
در حریمت خبر از عرش خدا می آید
بوی سیب حرم کرببلا می آید
آمدی تا که به نامت دل ما زنده شود
یادی از فاطمه و شیر خدا زنده شود
آمدی تا سند شیعگی ما باشی
با نفس های تو تسبیح و دعا زنده شود
آمدی تا ز پی ات خواهرت آواره شود
یاد آوارگی شام بلا زنده شود
پلک زخمی تو از خاطره ی گودال است
آمدی روضه ی آن رأس جدا زنده شود
امر کردی به همه گریه کنند بهر حسین
تا غم بی کفن کرببلا زنده شود
جد مظلوم تو را با لب عطشان کشتند
خواهرش دیدو به گیسوی پریشان کشتند
#قاسم_نعمتی
🔶یک نکته از هزاران...
🔹مردی به پیامبر خدا، حضرت سلیمان، مراجعه کرد و گفت:
ای پیامبر میخواهم به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی.
🔸سلیمان گفت: تحمل آن را نداری.
اما مرد اصرار کرد.
سلیمان پرسید: کدام زبان؟
جواب داد: زبان گربه ها!
سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت.
روزی دید دو گربه با هم سخن میگفتند.
یکی گفت: غذایی نداری که دارم از گرسنگی می میرم!
دومی گفت: نه، اما در این خانه خروسی هست که فردا می میرد،
آنگاه آن را می خوریم.
مرد شنید و گفت: به خدا نمی گذارم خروسم را بخورید،
آنرا فروخت!
🔹گربه آمد و از دیگری پرسید: آیا خروس مرد؟ گفت نه،
صاحبش فروختش، اما گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد.
صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت.
گربه گرسنه آمد و پرسید آیا گوسفند مرد؟
گفت : نه! صاحبش آن را فروخت.
اما صاحبخانه خواهد مُرد و غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن می خوریم!
مرد شنید و به شدت برآشفت.
نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها می گویند امروز خواهم مرد!
خواهش می کنم کاری بکن !
🔸پیامبر پاسخ داد:
خداوند خروس را فدای تو کرد اما آنرا فروختی، سپس گوسفند را فدای تو کرد آن را هم فروختی، پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن!
حکمت این داستان :
خداوند الطاف مخفی دارد،
ما انسانها آن را درک نمی کنیم.
او بلا را از ما دور میکند ،
و ما با نادانی خود آن را باز پس می خوانیم !!!
🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️
#داستان
در زمان حضرت موسی (ع) پسر مغروری بود که دختر ثروتمندی گرفته بود
عروس مخالف مادر شوهر خود بود...
پسر به اصرار عروس مجبور شد مادر پیر خود را بر کول گرفته بالای کوهی ببرد
تا مادر را گرگ بخورد...
مادر پیر خود را بالای کوہ رساند چشم در چشم مادر کرد و اشک چشم مادر را دید و سریع برگشت
به موسی (ع) ندا آمد برو در فلان کوہ مهر مادر را نگاہ کن...
مادر با چشمانی اشک بار و دستانی لرزان
دست به دعا برداشت
و میگفت: خدایا...!
ای خالق هستی...!
من عمر خود را کرده ام و برای مرگ حاضرم
فرزندم جوان است و تازه داماد تو را به بزرگیات قسم میدهم...
پسرم را در مسیر برگشت به خانه اش از شر گرگ در امان دار که او تنهاست...
ندا آمد: ای موسی(ع)...!
مهر مادر را میبینی...؟
با اینکه جفا دیدہ ولی وفا میکند...
بدان من نسبت به بندگانم از این مادر پیر نسبت به پسرش مهربانترم...!!!
#امام_رضا_علیه_السلام
🔰 گاهی مشکلات زندگی، بهانهایست برای سَر نهادن بر آستان سلطان طوس، حضرت شمسُالشموس...
صفوان بن یحیی گوید:
🔹در مدینه همراه چند نفر در خدمت حضرت رضا علیهالسّلام بودیم و از کنار شخصی که در مسیری نشسته بود، رد شدیم. آن شخص اشاره به إمام علیهالسلام کرد و گفت: «این امام رافضیان است!»
🔸 عرض کردم: آقاجان! شنیدید آن مرد چه گفت؟ إمام علیهالسلام فرمودند: آری، او مؤمنی است که در راه تکمیل ایمان است. وقتی شب شد، حضرت برایش دعا کردند. بعد از دعای إمام علیهالسلام دیدیم دُکانش آتش گرفت و دزدها بقیه سرمایهاش را بردند.
📋 فَرَأَیْتُ مِنَ الْغَدِ بَیْنَ یَدَیْ أَبِی الْحَسَنِ علیهالسلام خَاضِعاً مُسْتَکِیناً
🔻فردا صبح او را خدمت حضرت رضا علیهالسّلام دیدم که درمانده و با خضوع و خشوع نشسته است.
🔹 امام علیهالسّلام دستور دادند و برای او درهم و دینار آوردند و او آنها را گرفت و رفت. بعد إمام علیهالسلام فرمودند:
📋 یَا صَفْوَانُ أَمَا إِنَّهُ مُؤْمِنٌ مُسْتَکْمِلُ الْإِیمَانِ وَ مَا یُصْلِحُهُ غَیْرُ مَا رَأَیْتَ
🔻ایصفوان! این مؤمنی است که در راه تکمیل ایمان است و جز آنچه که دیدی، چیزی به صلاح او نبود.
📚الخرائج و الجرائح؛ ص۳۶۹
✍ با خود چمدانی از گناه آوردم
همراه خودم روی سیاه آوردم
اینجا نمیآمدم کجا میرفتم؟
از دست خودم به تو پناه آوردم ...
#امام_رضا علیه السلام
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
💠 رضایت امام علیه السلام بالاتر از قضاوت مردم
🔸قال علی بن موسی الرضا علیهالسلام:
... يَا يُونُسُ فَمَا عَلَيْكَ مِمَّا يَقُولُونَ إِذَا كَانَ إِمَامُكَ عَنْكَ رَاضِياً... يَا يُونُسُ وَ مَا عَلَيْكَ أَنْ لَوْ كَانَ فِي يَدِكَ الْيُمْنَى دُرَّةٌ ثُمَّ قَالَ النَّاسُ بَعْرَةٌ أَوْ بَعْرَةٌ وَ قَالَ النَّاسُ دُرَّةٌ هَلْ يَنْفَعُكَ شَيْئاً فَقُلْتُ لَا فَقَالَ هَكَذَا أَنْتَ يَا يُونُسُ إذَا كُنْتَ عَلَى الصَّوَابِ وَ كَانَ إِمَامُكَ عَنْكَ رَاضِياً لَمْ يَضُرَّكَ مَا قَالَ النَّاسُ
🔹امام_رضا علیهالسلام به یونس_بن_عبدالرحمن فرمودند:
ای یونس! وقتی امام تو از تو راضی باشد، تو را چه باک که مردم درباره تو چه می گویند...
ای یونس! اگر در دست تو طلا باشد و مردم تصور کنند که کلوخ (یا سنگ و خاک و پشکل) است، آيا قضاوت مردم، ارزش طلا را مىکاهد؟
عرضه داشت: خير.
حضرت_رضا علیه السلام فرمود: اگر در دست تو، کلوخی باشد و مردم بگويند که در دست تو طلا است، آيا داوري مردم به آنچه که در دست توست، قيمت ميدهد؟
گفت: خير.
فرمود: يونس! اگر امام_عصر تو از تو راضى بود و تمام دنيا با تو بد باشد، نبايد تأثيری در روحيه تو بگذارد. چون قضاوت مردم، قيمت و ارزش تو را پايين نمىآورد.
📖بحارالأنوار(ط - بیروت) ج2/ص66