#ایام_مسلمیه #عرفه
امروز به کوی تو گرفتار زیاد است
مثل من شرمنده گنهکار زیاد است
اما کرم توست که بسیار زیاد است
بخشندگی ات حضرت غفار زیاد است
آمد وسط روز گنهکارِ فراری
با نامه جرم و گنهم کار نداری
جا مانده ماه رمضان آمده امروز
آلودهٔ بی نام و نشان آمده امروز
چون طفلِ فراری نگران آمده امروز
خسران زده ای گریه کنان آمده امروز
گفتی که گناه دل پر آه ببخشی
امروز به اندازه ی یک ماه ببخشی
بعد از رمضان رشته ی خود با تو بریدم
من هرچه کشیدم فقط از خویش کشیدم
روز عرفه آمد و شد تازه امیدم
آغوش گشودی که به سوی تو دویدم
برگشته ام و خسته از این فاصله هستم
من توبهٔ بسته به شب قدر شکستم
آفت زده بر حاصل من بار ندارد
این بار به غیر از تو خریدار ندارد
این بنده خودش آمده پس جار ندارد
گفتند زمین خورده که آزار ندارد
لعنت به کسی که به زمین خورده لگد زد
برآینه ای سنگ زد و وای چه بد زد
هر چند ندیدم ز دعایم اثراتی
نه حال بکا دارم و نه حال صلاتی
من را برسانید به یار عرفاتی
جز عشق حسین نیست مرا راه نجاتی
امروز نظرها همه بر دست حسین است
چشمان خدا جانب بین الحرمین است
امروز ز چشمان حسین اشک روان است
فریادِ حسین کوفه میا ورد زبان است
زهرا به دلِ سوخته اش مرثیه خوان است
عباس بیا زینب کبری نگران است
فکرش بخدا شعله در این سینه کشیده
این پرده نشین کوچه و بازار ندیده
جمع اند محارم همه دور و بر زینب
تعظیم نمایند همه محضر زینب
ارباب شده سایهٔ روی سر زینب
یک عمر ندیده است کسی معجر زینب
تاکه نکند دخت علی دلهره احساس
زانو زده پیش قدمش حضرت عباس
ای کاش که این قافله آزار نبیند
در کرببلا داغ علمدار نبیند
چشمان حرم کوچه و بازار نبیند
این قافله را چشم خریدار نبیند
این راه پس از کرببلا راهِ عذاب است
این راه مسیرش وسط بزم شراب است
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
===========================
واحد حضرت مسلم(علیه السلام)
🏴🏴🏴🏴🏴
لبم خونین دو چشمم پُر ستاره
دو دستم بسته در دارالاماره
الا ای شاه تشنه جان زهـرا
ز مکه بـر سفیرت کن نظاره
به لب دارم نـوای تو
دلم خون شد برای تو
شده مسلم فـدای تو
میا کوفه که اینجا وادی جنگ است
میا کوفه که دامن ها پُر از سنگ است
آه واویلا واویلا واویلا(2)
چـه گـویم از شب خونبار کوفه
پناه مـن شده دیوار کوفه
همه صحبت ز خون است و ز نیزه
امان از کوچه و بازار کوفه
تمـام کـوفـه نیرنگ است
همه صحبت ها از جنگ است
جماعت اینجا صد رنگ است
اگر آیی میاور اصغـر خود را
میاور آن سه ساله دختر خود را
آه واویلا واویلا واویلا(2)
امـان از کوفه و مهمانی تو
من و این کوچه ها و هانی تو
رسیده عید قربان ای حسین جان
شـدم من اولین قـربانی تو
ز بـام دارالامـاره
بگویم بـا لب پـاره
شده بسته راه چاره
دو دستم بسته اما غرق احساسم
خدا داند به فکر دست عباسم
آه واویلا واویلا واویلا(2)
🏴🏴🏴🏴🏴
4_6005864288546198591.mp3
14.13M
🔘 #استودیویی_امام_حسین_ع
🔘 #آقای_مرتضی_باب
🔘⚫️🔘⚫️
ای حسین
تا که تو اربابمی فکرمه نوکرم
شادیمو میدم به جاش از تو غم میخرم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
❣﷽❣
🔘 #استودیویی_امام_حسین_ع
🔘 #آقای_مرتضی_باب
🔘⚫️🔘⚫️
ای حسین
تا که تو اربابمی فکرمه نوکرم
شادیمو میدم به جاش از تو غم میخرم
آی همه سینه زن های شاه کرم
وعده ما اربعین کربلا تو حرم
آی همه اونهایی که تو دستتون بود علم
وعـده ما اربعین کربلا تو حرم
وعده ما اربعین ، تو کل اون سرزمین
وعـده ما اربعین
یه یاحسین بگیم بلرزه زمان و زمین
وعده ما اربعین با قلبی زار و حزین
وعـده ما اربعین
یه یا ابولفضل بگیم شاد بشه ام البنین
من خاک پای زوارهای مشایه
هرکی به تمنای ارباب حسین
کی لشکر اینجور داره که حسین داره
والاه که حسین در نایابه
عشقش به همین انتظار لب مرزه
هر لحظه به لحظه اش دنیایی می ارزه
چند ساعت بعدو توو خاک حسینی
نوکر به صبوریشه قلبش نمیلرزه
دلواپسم امسالو میرم یا نمیرم
رزق حرمو میگیرم یا نمیگیرم
هرچی بدم آقا بهت رو زدم آقا
دریاب من دلتنگو ارباب بپذیرم
وعده ما اربعین کربلا تو حرم
انشاالله سایه تو کم نشه از رو سرم
تنها که نه کل خونوادمو هم میبرم
پهنه تو کل جهان بساط شور حسین
روشنی عالم از برکت نور حسین
راه نجف کربلا راه ظهور حسین
هی راه میری میشینی تا گنبدو میبینی
چه لحظه شیرینی قسمت شد
هر کی یه غمی داره رو دوش علمی داره
انگار غم عالم یه هیئت شد
رفیق رفتی کربلا منم دعا کن
رفیق فکریم به حال زار ما کن
رفـیق رفتی تو حرم منم خبر کن
بگو جلو ضریحم آقا رو صدا کن
آقا بطلب بیام بارونی شده هوام😔
دلتنگ یه کربلام حسین جان😔
دلتنگ میشم میرم روی بوم خونمون
هی میدم سلام سلام حسین جان
رفیق دعام کن بگو نگام کن😔
بگو صدات زدم تو هم یه بار صدام کن😔
بگو نگاهی به گریه هام کن😭
حاجت من یه کربلاست حاجت روام کن😭
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
❣﷽❣
🔘 #حرکت_کاروان_از_مدینه
🔘 #حاج_منصور_ارضی
🔘 #روضه حرکت کاروان امام حسین(ع) از مدینه و شروع قیام سیدالشهدا(ع)
جدايی از مدينه باورم شد
حرم غمخانۀ صاحب حرم شد
همه حجاج زهرا بار بستند
به اين رفتن دل عالم شكستند
به ناقه مادری و شير خواری
شود آمادۀ اُشْتُر سواری
تمام مشك ها پُر آب باشد
كمی آرام ، اصغر خواب باشد
كناری باغبان سرگرم لاله
كند بابا كُشی نازِ سه ساله
كناري نجمه مست روی قاسم
زند شانه سر گيسوی قاسم
تماشا مي كند با قلب شيدا
قد و بالای اكبر ، اُمِّ ليلا
ولی يك سو همه تصوير اين شب
شده وقتِ پريشانی زينب
سر او بر سر دوش حسين است
پناه او در آغوش حسين است
شده ذكر لبش با چشم گريان
عزيزم بی تو می ميرم حسين جان
تمام آرزوهايم تو هستی
منم مجنون و ليلايم تو هستی
همه شب روی سجاده نشينم
الهی ای حسين داغت نبينم
تمامی امانت های مادر
ميان بسته پيچيدم برادر
جواب سيد الشهدا :
دلم را آب كردی گريه كم كن
مرا بی تاب كردی گريه كم كن
شده وقت سفر ای نور ديده
نشين بالای محمل ای رشيده
محارم دور محمل بي قرارت
ابوفاضل بود چشم انتظارت
يل ام البنين زانو گرفته
علی اكبر به پای ناقه رفته
به روی معجر تو حرز بستم
خودم تا آخرش پای تو هستم
همه رفتند اما غرق احساس
پيامی آمد از مادر به عباس
زمان حرفهای آخرين شد
وصيت خوانی ام البنين شد
صدا زد می روی ای نور عينم
ولی جان تو و جانِ حسينم
برو اما بدان شير نبردی
مبادا بی حسينم باز گردی
بيا تا خوب من رويت ببوسم
بلندی های ابرويت ببوسم
به خلوت بوسه هايم درس دارد
حيا كردم ، حسين مادر ندارد
🌹
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣﷽❣
✨ #حرکت_کاروان_از_مدینه #سینه_زنی
✨ #سبک همه جا کربلا
(حرکت امام حسین ع از مدینه به کربلا)
نیمه شب حسین،حجت کبریا
از مدینه روان،سوی ام القری
✨یا حسین یا حسین،یا حسین یا حسین
خواست گیرد ولید،بیعتی از حسین
از برای یزید،دشمن بی حیا
✨یا حسین یا حسین،یا حسین یا حسین
دست بیعت نداد،با ولید آن امام
قصد هجرت نمود،زاده ی مرتضی
✨یا حسین یا حسین،یا حسین یا حسین
رفت نزد رسول،گفت با جد خود
از مدینه روم،چون که خواهد خدا
✨یا حسین یا حسین،یا حسین یا حسین
کرد با مادر و،با برادر وداع
دیده گریان شد از،قبر آن ها جدا
✨یا حسین یا حسین،یا حسین یا حسین
وارد مکه شد،حرم امن حق
لیک ایمن نبود،از گروه دغا
✨یا حسین یا حسین،یا حسین یا حسین
خواست تا نشکند،کعبه را احترام
زین جهت شد حسین،عازم کربلا
✨یا حسین یا حسین،یا حسین یا حسین
(#حسین_مقدم)
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_6024126609747872881.mp3
87.1K
❣﷽❣
🔳 #حرکت_کاروان_از_مدینه
🔳 #زمزمه #سینه_زنی #پیشنهادم
در دل حسینی ها _آتشی ز آه افتاد
فاطمه پریشان شد _ کاروان به راه افتاد
🔳ای حرم خداحافظ _مادرم خداحافظ
آغاز غم و درد _ ذریه زهرا شد
کاروان ثارالله _ آواره صحرا شد
🔳ای حرم خداحافظ _ مادرم خداحافظ
با حسین خود زینب _ نیت سفر دارد
یک لحظه زروی او _ چشم بر نمی دارد
🔳ای حرم خداحافظ _ مادرم خداحافظ
.
دختران پیغبر _ از حرم کجا رفتند
نیمه شب چرا _ نیمه شب چرا رفتند
🔳ای حرم خداحافظ _ مادرم خداحافظ
این قافله بعد از این _ زار و خونجگر گردند
با رقیه رفتند و _ بی رقیه برگردند
🔳ای حرم خداحافظ _ مادرم خداحافظ
زبان حال حضرت زهرا
میروی برو زینب _ دست حق تو را همراه
وعده و قرار ما _ در میان قتلگاه
◼️دخترم خداحافظ ....
(#قاسم_نعمتی)
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
339.4K
#مناجات_امام_زمان_عج
#کربلایی_محسن_اخوان 🎤
#عصرجمعه
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
یاابن زهرا
🍃🍃🍃🌸🍃🍃🍃
منم مجنون صحرا بی قرارم یاابن زهرا
بیا مولا بیا طاقت ندارم یاابن زهرا
چرا از دیده ها آقا نهانی یاابن زهرا
سیه گردیده اکنون روزگارم یاابن زهرا
حبیب منی طبیب منی
بیا دورت بگردم ۲
🕊🕊🕊🕊
فدایت مهدی زهرا شوم من یاابن الزهرا
زمستانم بیا با تو بهارم یاابن الزهرا
بیا دورت بگردم من الهی یاابن الزهرا
ببین اشک من واین حال زارم یاابن الزهرا
حبیب منی طبیب منی
بیا دورت بگردم ۲
🕊🕊🕊🕊
سفر رفتی کجا ای ماه عالم یاابن الزهرا
شده روزم سیه در شام تارم یاابن الزهرا
الهی شام هجرانت سر آید یاابن الزهرا
ببینم روی ماهت را قرارم یاابن الزهرا
حبیب منی طبیب منی
بیا دورت بگردم۲
🕊🕊🕊🕊
به دنبالت کجا گردم کجایی یاابن الزهرا
منم مجنون صحرا بی قرارم یاابن الزهرا
بیقرار اصفهانی
اجرای سبک:مداح اهلبیت علیهمالسلام
#کربلایی_محسن_اخوان 🎤
🍃🍃🍃🌸🍃🍃🍃
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
حذف هشتک نام کانال ممنوع ❌
حضرت مسلم بن عقیل1
بسمالله الرحمن الرحیم
السلام علیک با اباعبدالله، السلام علیک یابن رسولالله، السلام علیک یابن امیرالمؤمنین، السلام علیک یابن فاطمة الزهراء و رحمة الله و برکاته.
یکی از بزرگان شهدای حادثه کربلا، سفیر بزرگوار حضرت اباعبداللهالحسین، حضرت مسلم بن عقیل است. بعد از آنکه نامههای زیادی به سیدالشهدا رسید که ای حسین زودتر بیا که اینجا صد هزار شمشیرزن آماده است که در رکاب تو به جنگ با معاویه برود،مسلم با دستور امام حسین حرکت کرد. بعضی منابع تعداد افرادی که برای امامحسین نامه نوشتند را 18هزار (1) و بعضی 12هزار (2) ذکر کردهاند که برای امام نامه نوشتند.
امام مسلم را به سمت کوفهفرستادند. مسلم بن عقیل روز 5 شوال سال 60 وارد کوفه شد. روز شهادت مسلم روز نهم ذیالحجةالحرام سال شصت قمری است. بنابراین فاصله بین ورود مسلم به کوفه و شهادت ایشان 64 روز هست، یعنی ایشان 64 روز در کوفه سکونت و اقامت داشتهاند.به تصریح بعضی مورخین وبراساس منابع تاریخی، حضرت مسلم بیش از یک ماه از این 64 روز را یعنی دقیقاً 37 روز تمام، مردم را دعوت میکرد. به چهچیزی؟! برای بیعت با امام حسین. 37 روز تمام مردم را دعوت میکرد و بعد از 37 روز حضورشان در کوفه برای اباعبداللهنامه نوشتند. این مطلب را هم بعضی نقل کردهاند که دوازده هزار نفر با مسلمبیعت کردند و بعضی گفتهاند 18 هزار نفر با مسلم بیعت کردند. ابناعصم در «الفتوح» میگوید 25 هزار نفر با مسلم بیعت کردند. ابننما حلیّ در «مثیرالاحزان» میگوید چهل هزار نفر با مسلم بیعت کردند.
اینگونه که بعضی تصور میکنندنیست که حضرت مسلم در همان روزهای اول تا رفت و مردم بیعت کردند، او هم حرف مردم را باور کرد. نه! بیش از یک ماه طول کشید تا خیالش از مردم راحت شود که آنها دروغ نمیگویند و در ادعایشان صادق هستند و پای آن ایستادهاند. جمعیت زیادی اصرار میکردند که به حسین بگو بیاید و تعداد زیادی بیعت کردند. مسلم بن عقیل 27 روز قبل از شهادتشان به امام حسین نامه نوشته که شما تشریف بیاورید، این جا مردم آماده هستند. خود مردم هم اعلام کردند که آقا صد هزار شمشیرزن این جا منتظر تو هستند، ای حسین تأخیر نکن، زودتر بیا که مردم آمادهاند.
بعد از آن که ابنزیاد آمد و جاسوسی در محدوده فعالیت مسلم قرار داد و فهمید که مسلم در خانه هانیبنعروه است به بهانهای میخواست سراغ هانیبرود، به اینعنوان که از یکی از همرزمان هانی به نام شریککه به منزل هانی آمده بود و آنجا مریض شده بود،عیادت کند(شریک، از اهالی بصره و از اصحاب حضرت امیر بود و در صفین و جملدر رکاب حضرت امیر حضور جدی داشت.)
ابنزیاد قصد کرد به بهانه عیادت از شریک برود و ببیندآنجا چه خبر است. اولین اتفاقی که افتاد این است که شریک به حضرت مسلم پیشنهاد کرد که وقتی ابنزیاد به اینجامیآید شما ابنزیاد را ترور کن، ناگهان به او حمله کن و او را بکش تا خیال همه راحت شود. اگر او را بکشی مردم از شرّ ابنزیاد راحت میشوند و قیام تو هم بر حکومت و حاکمیتفائق میآید. مسلم رضایت نداد و فرمود که پیغمبر میفرماید: ایمان، مانع کشتن غافلگیرانه است، ایمان اجازه نمیدهد که شما کسی را ترور کنی. تقوا و ایمان اجازه نمیدهد غافلگیرانه کسی را بکشی ولو ابنزیاد باشد، من این کار را انجام نمیدهم. علاوه بر اینکه ظاهراً هانی هم خیلی راضی نبود که این اتفاق در خانه او بیفتد. البته ابنزیاد آمد و خیلی عادی عیادت کرد و خارج شد، سه روز بعد هم شریک از دنیا رفت و ابنزیاد هم بر او نماز خواند.
این یک بخشی از مقدمات مرثیه حضرت مسلم است که در «تاریخ یعقوبی» و هم چنین در «مقتل جامع سید الشهداء» نقل گردیده است.
خداوند متعال روز به روز همه ما را نسبت به وظایفمان آشناتر بفرماید.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
1- ارشاد، شیخ مفید رحمه الله علیه ،ج 2، ص 41
2- تاریخطبری، ج 5، ص 347
مسلم بن عقیل3
بسمالله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک یابن رسولالله، السلام علیک یابن امیرالمؤمنین و ابن سید الوصیین و رحمةالله و برکاته.
تنهایی حضرت مسلم
یکی از بخشهای مرثیه جانسوز حضرت مسلم بن عقیل تنهایی ایشان بعد از پراکندهشدن مردم کوفه است.
مسلم تنهایی در کوچهها راه میرفت تا به درب خانه طوعه(همسر أُسید حضرمی) که کنیزی آزاد شده بود رسید. طوعه فرزندی به نام بلال دارد که جوان عیاشی است. بلال با رفقا و دوستانش بیرون رفته و دیر کرده، مادرش آمده جلوی در ایستاده و منتظر فرزندش هست که برگردد. مسلم خسته، مسلم تشنه، جلو آمد و به این بانو سلام کرد و فرمود: ای زن! آیا مقداری آب داری به من بدهی تا سیراب شوم. این خانم بزرگوار رفت و آب آورد. سپس به داخل خانه رفت، وقتی بعد از مدّتی برگشت دید این مرد غریب، کنار خانه نشسته و حرکت نمیکند. گفت: ای بنده خدا! مگر آب نخوردی، آب را خوردی؟ فرمود: بله. گفت: خب برو سمت زن و بچهات، برو سراغ زندگیات، به سمت خانوادهات برو. مسلم سکوت کرد. زن دوباره تکرار کرد امّا دید این مرد غریبه حرکت نمیکند. گفت سبحانالله! ای بنده خدا بلند شو برو، نشستن تو در اینجا صحیح نیست، چرا جلوی درِ خانه من نشستی؟! من یک زن هستم، چرا جلوی درِ خانه من نشستی؟ من راضی نیستم اینجا بنشینی. مسلم گفت: ای زن! من در این شهر خانوادهای ندارم، من در این شهر فامیلی ندارم، قوم و خویشی ندارم. ممکن است که یک خیری به من برسانی، یک کار خوبی انجام بدهی، به من خدمتی کنی؟! شاید بعداً جبران کنم. گفت: چه کار کنم؟ فرمود: من جا میخواهم، من مسلم بن عقیل هستم، نماینده حسین، فرستاده حسین. 64 روز است که به شهر شما آمدهام، دو ماه است آمدهام تا برای حسین، یار و یاور جمع کنم، حسین مرا فرستاده تا برایش بیعت بگیرم، امّا این مردم به من دروغ گفتند، مرا فریب دادند، مرا از منزل و خانهام آواره کردند. طوعه گفت: تو مسلم بن عقیل هستی؟! فرمود: بله، من مسلم بن عقیل هستم. طوعه عرض کرد: وارد خانه شو، بر دیده منّت، منزل من جای توست، جای نماینده حسین. اتاقی را خلوت کرد و مسلم را در آن اتاق جا داد و از او پذیرایی کرد. برای او چراغ برد، برای مسلم غذا برد امّا مسلم غذا نخورد. بعد از مدّتی، بلال پسر این زن آمد، متوجه شد که مادرش مرتّب به یکی از اتاقها رفت و آمد میکند. گویا مادرش نمیخواهد بلال متوجه شود که کسی در خانه است. مادر میداند که بلال از طرفداران دشمن است، از طرفداران ابنزیاد است. بلال دید مادرش مرتب به یک اتاقی رفت و آمد میکند، لذا مشکوک شد. گاهی هم گریه میکند. گفت: مادر این رفت و آمد تو به آن اتاق مشکوک است. چه شده؟ بعد از اینکه زیاد اصرار کرد، مادرش قسمش داد و گفت قسم بخور که به کسی نگویی. این خبر را به عنوان سرّ، امانت نگه داری و او هم قسم خورد. مادرش گفت: پسرم مسلم بن عقیل اینجا هست. نماینده امام حسین در این اتاق است. پسر چیزی نگفت و رفت خوابید.
امّا از آن طرف ابنزیاد تصور میکرد که آرامش شب برای این است که مردم در مسجد پنهان شدند، تصور میکرد که مسلم یار و یاور زیاد دارد، مردم رفتند در مسجد پنهان شدند و منتظر هستند که ابنزیاد بیاید تا او را بکشند. مأموری به داخل مسجد فرستاد، تفحص کردند، گشتند دیدند کسی نیست. فهمید که مسلم تنها مانده و مردم مسلم را رها کردند، فلذا از آن جایی که ابنزیاد اعلام کرده بود هر کسی مسلم را تحویل بدهد جایزه دارد، پسر طوعه راه افتاد. پسر طوعه سراغ یکی از رفقایش که پدرش در مجلس ابنزیاد حضور داشت، رفت. به رفیقش که نوجوانی بود گفت برو بگو که من میدانم مسلم کجاست. وقتی ابنزیاد فهمید، شصت نفر و به نقلی هفتاد نفر و به نقل دیگری صد نفر را اعزام کرد. به کجا اعزام کرد!؟ به خانه طوعه تا مسلم بن عقیل را دستگیر کنند. اینجا بود که مسلم قیام شخصی و تنهایی خودش را آغاز کرد.
خدای متعالی معرفت ما به مقامات ملکوتی اولیاءش را بیشتر بفرماید.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
1 - ارشاد، مرحوم شیخ مفید، ج 2، ص 54 . تاریخ الامم،طبری، ج 5، ص 37.