فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ثروت واقعی حسین است... ❤️
#محرم
#امام_حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قیام میکنم
قیام میکنم
برسم شام
کارو تمام میکنم
سجاد_محمدی🎙
پیشنهاد_ویژه🌟
🏴شب_چهارم #محرم💔
🏴 #امام_حسین
🏴#شب_چهارم_محرم
🏴#طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله
🏴#روضه
🎤مداح :حاج منصور ارضی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ
مرده بودم در پی مَحیای مَحیا آمدم
لطف کردی جلوه کردی در تجلی آمدم
من ندیده عاشقت گشتم جنونم ذاتی است
از ازل مجنون شدم دنبال لیلا آمدم
گرچه دارم در اطاعت چشم پوش بسته ایی
تا دهی در روضه برمن چشم بینا آمده ام
من تهی دستم فقیرم مستمند و بی کسم
دست گیری کن که با دست تمنا آمدم
نه هراس از نار و نه شوق جنان دارم به دل
نه همین امروز با امید فردا آمدم
مادرت از قبل خلقت انتخابم کرده است
پس به هیات با دعای خاص زهرا آمده ام
نسل در نسلم غلام حلقه در گوش توام
ناگهان در پی ارثیه اجداد و ابا آمده ام
اشک هم مال خود من نیست روزیه شماست
با همین قطره که دادی سمت دریا آمده ام
*دیگه کم کم داره عاشورا نزدیک میشه .. امشب عرض میکنم بی بی جان خوب حسینت رو نگاه کن ..*
گرچه کوتاهی در انجام وظیفه میکنم
در پی دستور تو با حکم اجرا آمدم
فیضِ عامت در محرم شاملِ حالم شده
یک شبیه صدهاهزاران پله بالا آمدم
فاطمه درهم خریده این گواهِ گفته ام
با همه خوبان منِ بد نیز اینجا آمدم
پاک گشتم مثلِ طفلِ تازه دنیا آمده
با همه آلودگی در روضه ات تا آمدم
از تو ممنونم که با این ناله این غم زنده ام
باز هم امسال در ماه محرم آمدم
*گفت عبدالله یادت باشه من باید هر روز حسینم رو ببینم .. وگرنه میمیرم .. دوم شرطم اینه هرجا حسینم بره منم باید برم .. عبدالله ابن جعفر گفت خانم من غلامتم هرچی شما بگی درسته .. درستِ من شوهرِ شما هستم ولی بدون منم غلام شما هستم .. با عشقِ ابی عبدالله بچه هاش رو بزرگ کرد .. عرضه داشت داداش جان، برادرم .. همه رو قبول کردی، بچه های حسنم رو قبول کردی؛ میخوای این دو تا بچه رو قبول نکنی!! ..*
زینبم جلوۀ ذاتِ تو حسین
متحیر زِ صفات تو حسین
عاشق صوم و صلات تو حسین
آشنا با جملاتِ تو حسین
سفره دارِ حرمت خواهرِ توست
بی قرارِ کرمتخواهرِ توست
ما دو تا گریه کنانِ حسنیم
مثلِ یک روح میانِ دو تنیم
پیشِ هم در صددِ سوختنیم
تا به کی حرف دو پهلو بزنیم
جان من جان خودت جان حسن
این دلِ خواهرِ خود را نشکن
آمدم پیشِ تو بهتر بشوم
جرعه ای می بده کوثر بشوم
مثلِ زهرایِ تو حیدر بشوم
با پسرهام دو لشکر بشوم
خواهشا نهی موکد نکنی
دستِ خالی مرا رد نکنی
جانِ زهرا پُرم از خون جگری
مردم از دلهره و بی خبری
کاشکی دو پسرم را بخری
این دو را هم پی قاسم ببری
من به تنها شدنت حساسم
به خدا شیر تر از عباسم
*طوری شد وقتی این بچه ها اومدن رجز خواندن خودشون رو معرفی کردن امیری حسین و نعم الامیر .. یکی به دیگری گفت اینا کی هستند؟! گفتن اینا فرزندانِ خواهرش زینب هستند .. ان شالله کربلا بریم اونجا بتونیم عرض ادب کنیم ..*
پیچیده در عالم چاووشِ محرم
این روضه بخواند مادر با قدی خم
ای مذبوح عریان، ای آقای عطشان
مانده پیکرِ تو بی سر در بیابان
واویلا حسین جان ..
ای هستی زینب طفلانم فدایت
هرچه در توان بود آوردم برایت
این دو هدیه های زینب بر خدایند
این دو لاله های دشتِ کربلایند
واویلا حسین جان ..
دارم از تو خواهش بنما رو سپیدم
چون لیلا و نجمه کن ام الشهیدم
در داغِ گلانم بر غم می نشینم
اما ای برادر غربتت نبینم
واویلا حسین جان ..
.
#جناب_حر_بن_یزید_ریاحی_ع
#اخلاقی_و_اندرز
خواهی که به اوجِ ناز، سِیرَت بدهند
جا در دل آشنا و غیرت بدهند
حُر باش و رهِ توبه بگیر و برگرد...
تا نامهی عاقبت به خیرت بدهند
✍ #محمدجواد_غفورزاده
#جناب_زهیر_بن_قین_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
#اخلاقی_و_اندرز
هرکس گره به حبل متین خورد، شد زُهیر
هرکس که از «امام» جدا شد، زُبیر شد
✍ #سیدمحمدمهدی_شفیعی
#اصحاب_امام_حسین_ع
بگذار در این معرکه جولان بدهم
بگذار قیامتی به میدان بدهم...
«بُغضاً لابیک» خصم تو آمده است
«حُبّاً لابیک» آمدم جان بدهم
✍ #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
#جناب_حر_بن_یزید_ریاحی_ع
آمد به حرم، اگرچه دیر آمده بود
با اشک سوی نعم الامیر آمده بود
حر گفت از آداب زیارت با ما
با پای پیاده، سر به زیر آمده بود
✍ #رضا_خورشیدی_فرد
@
#جناب_حر_بن_یزید_ریاحی_ع
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد
یک شب ز سپاه کوفیان مهلت خواست
تا حر به بهشت کربلا برگردد
✍ #محمد_فخارزاده
#جناب_جون_ع
میون خاک و خون بعد از قیامش
سلامی داد، قربان سلامش
گرفت آخر سرِ جون و به دامن
فدای روسفیدی غلامش
✍ #مسعود_یوسف_پور
#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
با جان و دل آورده اگر آوردهست
خورشید دو تا قرص قمر آوردهست
این دختر زهراست که حیدر شده است
در معرکه شمشیر دو سر آوردهست
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
#امام_حسین_ع_شهادت
گیرم که بمانیم بر آن پیمان هم
گیرم برویم تشنه در میدان هم
دِینی دارد حسین بر گردن ما
دِینی که ادا نمیشود با جان هم
✍ #میلاد_عرفان_پور
#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
#دودمه
دختر شیرخدا تیغ دو دم آورده است
یا ابا عبدالله
شیرهای مرتضی را از حرم آورده است
یا ابا عبدالله
✍ #حسن_لطفی
#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
#دودمه
جان اصغر رومگردان از نگاه خواهرت
جان زهرا مادرت
نوجوانان مرا میدان ببر چون اکبرت
جان زهرا مادرت
✍️ #رضا_دین_پرور
#جناب_حر_بن_یزید_ریاحی_ع
#اخلاقی_و_اندرز
حر باش! کمی با دل خود خلوت کن
از ظلمت، سمت روشنی حرکت کن
از وعدهی سبز اُمویون بگذر
با حیدر کربلا بیا بیعت کن
✍ #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اصحاب_امام_حسین_ع
با عزت و احترام گفتند: حسین
مردان همه یککلام گفتند: حسین
روزی که تمام دشت گفتند: یزید
«هفتاد و دو بامرام» گفتند: حسین
✍ #احمد_علوی
🏴 اشعار #شب_چهارم_محرم
========================
#اصحاب_الحسین
رسید روضه ی چارم..عقیله حیران است
شب وساطت طفلان و اذن میدان است
میان خیمه ی زینب دوباره طوفان است
رسیده خدمت ارباب و دیده باران است
حسین مانده و زینب..چه قاب و تصویری
عجب سکوت عجیبی…چه حال دلگیری..
گرفته دست برادر که یاورش باشد
فقط نه خواهر او،بلکه مادرش باشد
که مرهمی به روی داغ اکبرش باشد
میان خیمه ی ارباب،حیدرش باشد
عقیله ی علویه،خودِ خودِ مولاست
و آخرین قسمش جان حضرت زهراست
که ای تمام من ای یارِ بهتر از جانم
نگاه کن به نگاهم ببین پریشانم
اگرچه در خورِ شان تو نیست..می دانم
قبول کن کم مارا به ذبح طفلانم
برای غصه ی من چاره ای کن آقاجان
خودت دعای سفر را بخوان بر این طفلان
خیال کن که بمانند پیش خواهر تو
هزار خولی ببینند در برابر تو
هجوم حرمله ها را به سمت دختر تو
به روی نیزه ببینند راس اصغر تو
تو را به گودیِ گودال و زخم بر بدنت
به زیر سم فرس ها و نیزه در دهنت
مرا به بند اسارت میان نا محرم
سر بریده ی تو..گیسوان تو در هم
به نیزه ای سر عباس را که شد مبهم
مرا به بزم شراب و عذاب در هر دم
قسم به جان تو دق می کنند بی تردید
همان دمی که ببینند صورتت پاشید
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
=========================
🏴 اشعار #شب_چهارم_محرم
========================
مُحرم شد مُحرم تا ابد مادام با زینب
پس از کرببلا اسلام شد اسلام با زینب
حسین است او که خوابِ دشمنان را میکند کابوس
علی آمد میان کاخهای شام با زینب
برای دین حق بوزینه بازی را زمین انداخت
که دین شد دینِ مولا پاک از اوهام با زینب
که شد تفسیرِ آیات جهاد و همت و عفت
به فتح و آلعمران، توبه و انعام با زینب
همین که اُسْكُتُوا فرمود: دنیا از تپش اُفتاد
جهان سر تا به پا شد گوش آنهنگام با زینب
همین که اُسْكُتُوا فرمود فهمیدند هیبت را
سپاهِ کفر خُشکش زد زمین شد رام با زینب
از عالَم امر خود برداشت ورنه تا قیامت هم
خلایق لال میماندند در هر گام با زینب
چه کرده در میانِ مجلس منحوسِ شامیها
که میدادند هرلحظه به خود دشنام با زینب
فقط او جامالاضداد مانند علی باشد
زنی دیگر نیامد تا شود همنام با زینب
مقامِ چادرش از پردههای کعبه بالاتر
که دارد زائرش احرام در احرام با زینب
عظیم و سهمگین پُر جذبه اُقیانوسِآرام است
که در طوفانِ غمها شد حرم آرام با زینب
شده کرببلا کربُالبُکاء وقتی حسین اُفتاد
شده دارالبُکاء هم کوفه و هم شام با زینب
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
=========================
🏴 اشعار #شب_چهارم_محرم
========================
اسیر عشقم و غیر از بلا نمیخواهم
که در بلای تو جز ابتلا نمیخواهم
اگر اجازه دهی خود فداییات باشم
که زندگانی بعد از تو را نمیخواهم
گرفته است صدایت پس از علی اکبر
منم شریک تو یعنی صدا نمیخواهم
تو بی پسر بشوی من فقط نگاه کنم؟
غریب ماندی و من آشنا نمیخواهم
تمام دار و ندار من این دوتا پسرند
برای موسم پیری عصا نمیخواهم
منی که نذر تو کردم دو نوجوانم را
به جز سلامتی ات از خدا نمیخواهم
اگر بناست تو بر خاک بی کفن باشی
برای پیکرشان بوریا نمیخواهم
من و تو مادرمان پیشمان کتک خورده
من این بلا به سر این دوتا نمیخواهم
🔸شاعر:
#سید_محمد_حسین_حسینی
=========================
🏴 اشعار #شب_چهارم_محرم
========================
#اصحاب_الحسین
سر را گرفت در دل چادر به دامنش
سر را گذاشت غرق تفکر به دامنش
"یا آتش محبت، یا آتش عذاب" *
او بود و شعله شعله تحیر به دامنش
دل کند از زمین که نماند الی الابد
در این مصاف، ننگ تکاثر به دامنش
آمد سوی حسین سرافکنده و خجل
میریخت اشکهاش چنان دُر به دامنش
او هم شهید شد که نماند اسیر مرگ
حالا حسین بود و سر حُر به دامنش
🔸شاعر:
#سید_محمد_مهدی_شفیعی
=========================
🏴 اشعار #شب_چهارم_محرم
========================
#اصحاب_الحسین
آیینه بود و عاقبت او به خیر شد
دل را سپرد دست حسین و «زهیر» شد
هر کس گره به حبل متین خورد شد زهیر
هر کس که از امام جدا شد، زبیر شد
بودند در رکاب علی عدهای ولی
شد عمرشان تباه که ختم به غیر شد
اما زهیر قصهاش از جنس دیگریاست
او همرکاب حر و حبیب و بریر شد
جنگید و پیش چشم امامش به خون نشست
این قصه با شهادت ختم به خیر شد
🔸شاعر:
#سید_محمد_مهدی_شفیعی
=========================
🌹شهادت یکی از افسران فرماندهی انتظامی نیشابور در درگیری مسلحانه
سرهنگ حسین احمدی، فرمانده انتظامی نیشابور
🔹ساعتی قبل تیمهای یگان امداد و پلیس اطلاعات و امنیت عمومی نیشابور برای دستگیری متهم تحت تعقیب وارد عمل شدند.
🔹رویارویی پلیس و متهم در یکی از روستاهای شهر نیشابور رخ داد که در این درگیری مسلحانه سروان هادی میرآبادی و دو تن از کارکنان انتظامی مجروح و متهم به همراه سه نفر دیگر نیز مورد اصابت گلوله قرار گرفتند.
🔹با وجود انتقال مجروحان این درگیری مسلحانه به بیمارستان و تلاش پزشکان سروان (هادی میرآبادی) به درجه رفیع شهادت نائل شد.
🔹با توجه به کشف اسلحه و ادوات جرم از مخفیگاه متهم تحقیقات در این باره ادامه دارد.
#فراجای_مظلوم
#امنیت_اتفاقی_نیست
💐شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات
444.mp3
1.47M
#شب_چهارم_محرم
#طفلان_حضرت_زینب
#سبک: ای امام شهیدان خمینی.....
▪️نوحه شب چهارم محرم
هدیه آورده ام از برایت
تا کنند جان خود را فدایت
پروریدم دو گل تا نمایند
جان فدای ره کربلایت
آه-گوهر یکتایند
آه-کعبه ی دل هایند
آه-عاشق زهرایند
آه ای برادرجانم۳
ای گل گلشن آل احمد
ای که داری به من لطف بی حد
با خود آورده ام از مدینه
بهر یاری ات عون و محمد
آه-افتخار زینب
آه-اعتبار زینب
آه-اقتدار زینب
آه ای برادرجانم۳
جان من یا حسین گشته بر لب
ذکر لب های من گشته یا رب
خواهشم از تو این است برادر
بپذیر این دو هدیه ز زینب
دل پر از فریاده
هر دواند آزاده
گشته اند آماده
آه ای برادرجانم۳
ناله ی غربتت را شنیدم
از دو فرزند خود دل بریدم
گر کنی تو قبول این دو هدیه
نزد مادر دگر روسپیدم
آه-از نفس افتادم
آه-تو نما امدادم
آه-دو گلم را دادم
آه ای برادرجانم۳
حق بداده به آن ها سعادت
هر دو هستند چو کوه رشادت
بهر یاری تو ای برادر
هر دو آماده اند تا شهادت
آه-هر دو زهرا سیرت
آه-هر دو کوه طاعت
آه-مرتضایی غیرت
آه ای برادرجانم۳
بر جوانان چو پیر و مرادند
هر دو آماده بهر جهادند
هر دو تا عاشقان تو هستند
بهر ایثار جان هر دو شادند
آه-این دو گل ممتازند
آه-هر دو تا سربازند
آه-در رهت جانبازند
آه ای برادرجانم۳
هر دو تا در رهت جانفدایند
هر دو از بند دنیا رهایند
ای غریب دو عالم حسین جان
بر تو و عشق تو مبتلایند
آه-بر تو زیور گردند
آه-بر تو یاور گردند
آه-پاره پیکر گردند
آه ای برادرجانم۳
.
#حر_ریاحی
🩸حکایت دستمالی که سیدالشهداء علیهالسلام بر سر حرّ بست و بعد از هزار سال، خون تازه از زیر آن جاری شد...
مرحوم سیّد نعمة الله جزائری در کتاب «الأنوار النُعمانیّه» مینویسد:
🥀 افراد معتمد و موثّق برای من نقل کردند که شاه إسماعیل در سفری برای زیارت قبر حضرت سیّدالشهداء علیهالسّلام به کربلا رفت و چون از بعضی از مردم شنیده بود که به حرّ بن یزید ریاحی طعن میزنند، به سمت قبر حرّ آمد و دستور داد قبر حرّ را نبش کنند.
🥀 چون قبر حرّ را نبش کردند، دیدند که به همان هیئت و کیفیّتی که کشته شده است خوابیده است، و بر سر او دستمالی دیدند که با آن سر حرّ بسته شده بود.
🥀 شاه اسماعیل در کتب تاریخی خوانده بود که در واقعه کربلا که سر حرّ مورد اصابت قرار گرفت و حضرت سیدالشهدا علیهالسلام دستمال خود را بر سر حرّ بستند و حرّ با همان دستمال دفن شده است، برای باز کردن و برداشتن دستمال تصمیم گرفت.
📋 فلمّا حَلّوا تِلكَ العِصابة جَرَى الدَم مِن رأسِه حتّى اِمتَلأ مِنهُ القبر
🔹 چون آن دستمال را باز کردند خون از سر حرّ جاری شد بطوریکه از آن خون قبر پُر شد.
🥀 و چون دستمال را بستند خون باز ایستاد و چون دوباره باز کردند خون جاری شد. و هر چه کردند که بتوانند آن خون را به غیر از همان دستمال بند بیاورند و از جریانش جلوگیری کنند میسّر نشد. و از اینجا دانستند که این قضیّه موهبت الهی است که نصیب حرّ شده است.
🥀 شاه اسماعیل دستور داد قبّهای بر مزار او بنا کردند و خادمی را بر آن گماشت تا آن بقعه را خدمت کند.
📚الانوار النعمانیه ج۳ ص۱۸۶
#حر_ریاحی
🩸کرامتی از جناب حرّ ریاحی «حَشَرنا اللهُ مَعهُ فی دار النعیم»
عالم ربانی مرحوم مولوی قندهاری گوید:
🥀 زمانی که در کربلا بودم، به مرض تب مزمن و اختلال حواس مبتلا شدم. رفقا مرا برای تفریح و تغییر هوا به سمت قبر جناب حر شهیدبردند. در حرم حرّ بودم و قدرت ایستادن نداشتم، نشسته زیارت مختصری خواندم.
🥀 در این اثناء دیدم زن عرب بیابانی وارد شد و نزدیک ضریح نشست و انگشت خود را در حلقه ضریح گذارد و این دعا را خواند:
📋 یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ مَوْلانَا الْحُسَیْنِ علیه السّلام اکْشِفْ لَنَا الْکُرَبَ الْعِظامَ بِحَقِّ مَوْلانَا اَلْحُسَیْنِ علیهالسلام
🔹 ای کسی که غم و اندوه را از چهره مبارک مولایمان حسین علیهالسلام برداشتی، گرفتاریهای بزرگمان را نیز به حق مولایمان حسین علیهالسلام از ما بردار.
🥀 پس انگشت خود را برمی داشت و در حلقه متصل به آن گذاشته و آن ذکر را میخواند و همینطور میخواند و دور میزد؛ دور پنجم یا ششم او بود که من هم آن جمله را حفظ کردم، چون توانائی ایستادن نداشتم که از بالا شروع کنم خود را کشان کشان به ضریح رسانده و انگشتم را به حلقه پایین ضریح گذاشتم و همان جمله را خواندم.
🥀 و بعد در حلقه دیگر و چون در حلقه سوم مشغول خواندن شدم، گرمی مختصری از داخل ضریح به انگشتانم رسید به طوری که به داخل بدن و تمام رگهای بدنم سرایت کرد مانند دوای آمپولی که تزریق میکنند، حس کردم میتوانم برخیزم، پس برخاستم و بقیه حلقهها را ایستاده خواندم و بکلی آن مرض برطرف گردید و دیگر اثری از آن پیدا نشد.
📚داستان های شگفت،عبدالحسین دستغیب،ص۲۰۵
#حرّ_ریاحی
🩸چگونه و با چه حالی حرّ به محضر سیدالشهداء علیهالسلام رسید؟! | وقتی که قلب حرّ با ندای غربت سیدالشهداء علیهالسلام به لرزه میافتد …
در نقلها آمده است:
🥀 در روز عاشورا امام حسین علیهالسلام رو به لشکر عمر سعد کردند و فریاد زدند:
📋 أَمَا مِن مُغيثٍ يُغيثُنا لِوَجهِ اللّهِ تَعالىٰ؟ أَمَا مِن ذابٍّ يَذُبُّ عَن حَرَمِ رسولِ اللّهِ؟
▪️ آیا کسی هست که ما را به خاطر خدا یاری کند؟ آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟
📋 فَلَمّا سَمِعَ الْحُرُّ بنُ يَزيدِ هٰذا الْكلامَ، اِضْطَرَبَ قَلبُهُ، و دَمَعَتْ عَيْناهُ
▪️ پس وقتی که حر بن یزید ریاحی این کلام امام را شنید قلبش به لرزه افتاد و اشک از چشمانش جاری شد.
🥀 آمد تا در كنارى از لشكر ايستاد و اندک اندک از آنها فاصله گرفت. مهاجر بن اوس (كه در لشكر عمر سعد بود) به او گفت: اى حر! چه مىخواهى بكنى؟ آيا مىخواهى حمله كنى؟ پاسخش را نداد و لرزه اندامش را گرفت.
🥀 مهاجر گفت: «به خدا كار تو ما را به شك انداخته است. به خدا من در هيچ جنگى تو را هرگز به اين حال نديده بودم (كه اينگونه از جنگ بلرزى) و اگر به من مىگفتند: دليرترين مردم كوفه كيست؟ من از تو نمىگذشتم (و تو را نام مى بردم).پس اين چه حالى است كه در تو مشاهده مى كنم؟!